بحران اخلاقی؛ قانونگذاری یا ارزیابی
به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، برای شناسایی وجود بحران اخلاقی در جامعه ایران چه باید کرد؟ مهدی منتظری مقدم (دانش آموخته دانشگاه علامه طباطبائی) در مقالهای با عنوان «بحران اخلاقی؛ قانونگذاری یا ارزیابی» تلاش کرده است به این پرسش پاسخ دهد.
از نظر این پژوهشگر در مسیر پاسخگویی به سوال مذکور، منطقاً دو رویکرد وجود دارد:
۱. رویکردی هنجاری
۲. رویکردی وجودی
طبیعی است که هر یک از این رویکردها نحوه پاسخگویی و نحوهی مواجههای ما با پرسش را متعیّن میکند.
آنچه در رویکرد هنجاری به مسئله اتفاق میافتد، فیالواقع ارائه قضاوتهای ارزشی دربارۀ عملکرد اخلاق در اجتماع ایرانی است. چنین دانشی، بدیهی است که به آنچه «باید» باشد، میپردازد؛ و درصدد ارائهی صورتبندیهایی است که دستمایهی افرادی قرار میگیرد که در مقام داور و مشاورِ سیاستگذاری اجتماعی ایفای نقش میکنند و بر اساس فهمی از «وضعیت مطلوب» و با رویکرد «مهندسی اجتماعی» به آسیبشناسی وضع موجود میپردازند.
حال آنکه، رویکر وجودی، آنچه «هست» را موضوع تحقیق و بررسی قرار میدهد. چنین رویکردی از آنجایی که هم «علل چنین بودن» را شامل میشود و هم «علل گونهی دیگر نبودن» را، به ما این اجازه را میدهد که اولاً وجود چنین بحرانی را مورد پرسش قرار دهیم؛ و ثانیاً از «پاسداری از پرسش» چرخش نماییم. این بدان معناست که از سرچشمههای بنیادینی که عموماً از پرسش سرباز میزنند، سؤال کنیم.
از نظر منتظری مقدم رویکرد اول نه یک علم بلکه بیشتر یک «فن» است، این پژوهشگر رویکرد دوم را در مواجه با موضوع اتخاذ کردهاست؛ و درصدد ارائه دانشی وجودی نسبت به وجود بحران اخلاقی در جامعهی ایرانی برآمده است. در باور این نویسنده، وظیفه یک علم تجربی این نیست که هنجارهای الزامآور و یا آرمانهایی وضع کند که بتوان از آنها دستورالعملهایی برای فعالیت علمی استخراج کرد.
مولفههای بحثبرانگیز خلقیات ایرانیان
از این رو است که در طرح این مسئله از اتخاذ رویکری قانونگذارانه به سمت اتخاذ رویکری ارزیابانه حرکت کرده است؛ و از همین منظر سوال اصلی پژوهش به این شکل تغییر میکند: چرا شناسایی وجود بحران اخلاقی در جامعه ایران لازم و ضروری است؟
معنای این پرسش اخیر چیست؟ همانگونه که بدواً مشخص است، این گزاره حاوی دو پرسش جداگانه است:
۱. چرا شناسایی وجود بحران اخلاقی در جامعهی ایران لازم است؟
۲. چرا شناسایی وجود بحران اخلاقی در جامعه ایران ضروری است؟
منتظری مقدم برای روشن شدن این گزارهها توضیحاتی را ارائه میدهد. از این رو مینویسد؛ منطقیون امر لازم را اینگونه تعریف میکنند: آنچه جدا شدنش از چیز دیگر محال باشد. بدین معنی که چیزی از چیز دیگر ناشی میشود و همواره وجودش با وجود آن همراه است. در باب سوالی که ما از لزوم پرسیدهایم، احتمالاً به این معنی خواهیم رسید که آیا بحران اخلاقی-به فرض وجود در اجتماع ایرانی- امری است که از جامعه ایرانی ناشی میشود؟
وی سپس با طرح این پرسش که؛ آیا امکان دارد بحران اخلاقی-به فرض وجود در اجتماع ایرانی- ناشی از جامعه ایرانی نباشد؟ بر اساس همین رویه نیز ضرورت عبارت است از اندیشیدن در مورد چیزی بهنحوی که نتوان به نحوی متفاوت به آن اندیشید؛ که در این صورت سوال ما از ضرورت عبارت خواهد شد از: آیا ضروری است که جامعه ایرانی را با وجود بحران اخلاقی به وعاء فهم درآوریم؟ یا آنکه میتوانیم جامعه ایرانیای تصور کنیم که اخلاق محور است؟
پژوهشگر این مقاله بر این باور است که، طرح اینگونه پرسشهاست که امکان شناسایی ارزش این احکام و احکامی که تاریخِ اکنون جامعه ما را ساختهاند، فراهم میکند. بدین منظور، با رویکردی انتقادی و با الهام از تبارشناسی نیچه به بررسی و تحلیل آثار اندیشمندانی میپردازد که وجود چنین بحران اخلاقی را در جامعه ایران گزارش کردهاند.
از نظر این پژوهشگر، این آثار عبارتند از: «خلقیات ما ایرانیانِ» محمدعلی جمالزاده، «جامعهشناسی خودمانیِ» حسن نراقی، «جامعهشناسی نخبهکشیِ» علی رضاقلی، «فرهنگ سیاسی در ایرانِ» محمود سریعالقلم و «ما ایرانیانِ» مقصود فراستخواه، که علاوه بر اینکه به شیوههای متفاوت، وجود چنین «بحرانی» را در جنبههای مختلفِ اخلاق جامعهی ایران گزارش کردهاند، در چند دهۀ اخیر به مرجعی برای این حوزه نظری در فضای آکادمیک مبدل شدهاند.
شبکه خلقیات ایرانیان بر اساس کتاب «ما ایرانیان» مقصود فراستخواه
در نهایت اینکه نویسنده با بررسی و تحلیل این آثار، ضمن پاسخ به سوالات مطروحه در خصوص لزوم و ضروت به این نتیجه رهنمون میشود، که وجود چنین گزارشاتی در آراء اندیشمندان ایرانی، از عدم بلوغ-به معنای کانتی- آنها در ساحت اندیشهورزی در مورد وجود بحران اخلاقی ناشی میشود.
از نظر منتظری مقدم آنها با توجه به دو دلیل عمده این نابالغی که کانت اشاره میکند، یعنی ترس و تنبلی، نتوانستهاند در اندیشیدن در مورد وجود اخلاقی یا عدم وجود آن در بشر ایرانی، شجاع بوده و از فکر و اندیشه خود استفاده کنند تا بتوانند منعکس کننده سوژهگیِ «مایِ» ایرانی در باب ارزشهای اخلاقی باشند؛ که در نتیجه این عدم انعکاسِ واقعیت اخلاقی جامعه ایرانی، به تبعیت از اندیشه، عقلانیت و تفکر «دیگریِ غربی» در مورد ارزشهای اخلاقیِ جامعه ایرانی پرداختهاند و قانونگذاری در این حوزه را به تفکر «دیگریِ غربی» وانهادهاند.
وانگهی همین ترس و تنبلی این اندیشمندان، عده معدودی را قادر ساخته است تا خود را به نگهبانان بشریت مبدل سازند؛ که آنها نیز از این فرصت بدست آمده استفاده نموده و نبود عزم و شجاعت برای استفاده فکر و اندیشه را در دیگرانی نیز تداوم بخشیدهاند.
انتهای پیام/