تعطیلات میل به غذا خوردن را تقویت میکند
در این گزارش، بهجای ارائه توصیههای رفتاری یا تحلیلهای سطحی، به سراغ ریشههای علمی میرویم: به مغز و مسیرهایی که پاداش را تقویت میکنند، به ساعت زیستی که در روزهای تعطیل از مدار روزمره خارج میشود، به خاطراتی که با طعم غذا گره خوردهاند، و به رفتارهای جمعی که از گذشته تا امروز، غذا را مرکز هر مناسبت کردهاند. این گزارش تلاش دارد نشان دهد پرخوری در تعطیلات نه ضعف اراده است و نه یک خطای رفتاری؛ بلکه واکنش طبیعی بدن و ذهن در برابر مجموعهای از محرکهاست که تنها در این روزها کنار هم جمع میشوند.
وقتی تعطیلات در مغز آغاز میشود: بیداری سیستم پاداش
تعطیلات، نقطهای است که مغز انسان وارد حالتی متفاوت از روزمرگی میشود. مسیرهای «دوپامینرژیک» (Dopaminergic) که مسئول لذت، پاداش و انگیزه هستند، در این روزها حساستر میشوند. در علوم اعصاب به این فرآیند «حساسیت به پاداش» گفته میشودو غ ذا یکی از قدرتمندترین محرکهای این مسیرهاست.
در این وضعیت، حتی تصویری از غذاهای شیرین و چرب کافی است تا موجی کوچک از دوپامین آزاد شود. همین موج، فرد را به سمت خوردن میکشاند؛ حتی اگر چند دقیقه پیش غذا خورده باشد. تعطیلات، بهزبان ساده، مغز را از حالت بایدها به حالت میتوانم منتقل میکند؛ و میتوانم، همیشه اولین قدم اشتهای بیشتر است.
آشفتگی ساعت زیستی؛ وقتی خواب به خوردن فرمان میدهد.
تعطیلات با برهم خوردن نظم خواب آغاز میشود. دیرخوابیدن، دیر بیدار شدن، چرتهای کوتاه عصرگاهی، و شبهایی که فیلم و مهمانی ساعتها ادامه دارد.
این تغییر کوچک، مسیر دو هورمون مهم را منحرف میکند. «گرلین» که محرک گرسنگی است، و «لپتین» که اعلانکننده سیری است.
وقتی چرخه شبانهروزی از مدار اصلی خارج میشود، گرسنگی واقعی از گرسنگی هورمونی تفکیک نمیشود. فرد گمان میکند واقعاً نیاز به غذا دارد، در حالیکه بدن او تنها پیامهای اشتباه دریافت کرده است.
بسیاری از پژوهشهای مطالعات علوم اعصاب خواب، از جمله کتاب «علم خواب به زبان ساده» (Sleep Science Made Simple)، نشان دادهاند که تنها یک شب بینظمی خواب میتواند مرکز اشتها در هیپوتالاموس را بیشفعال و بخش کنترل تصمیمگیری در «قشر پیشانی» را کمفعال کند. در نتیجه اشتها افزایش مییابد، سیری دیرتر حس میشود، و کنترل رفتاری ضعیفتر میشود.
غذا بهعنوان خاطره؛ وقتی مزهها حافظه را روشن میکنند
تعطیلات معمولاً با غذاهایی همراه است که ریشه در خاطرات کودکی، جمعهای خانوادگی، مراسم و جشنها دارند. در علوم اعصاب از این پدیده با عنوان «نوستالژی تغذیهای» (Food nostalgia) یاد میشود، فعال شدن همزمان حافظه و لذت.
وقتی بوی یک غذای سنتی یا آشپزیِ یک عضو خانواده در فضا میپیچد، بخش لیمبیک مغز، که مرکز احساسات است، تحریک میشود. این تحریک، اشتها را نه بهخاطر گرسنگی، بلکه بهخاطر حس امنیت و تعلق افزایش میدهد.
غذا در تعطیلات تبدیل به نشانه عاطفی میشود؛ نه فقط یک نیاز فیزیولوژیک؛ و هر نشانهٔ عاطفی، اشتها را چند برابر میکند.
قدرت محیط؛ چرا غذا در تعطیلات «همیشه در دسترس» است
اگرچه بدن ما تغییر میکند، اما نقش محیط نیز بسیار پررنگ است. تعطیلات یعنی میزهای پر، ظرفهای تنقلات کنار تلویزیون، میوه و شیرینی مقابل چشمها، مهمانیهای پیدرپی و غذاهایی که بیوقفه عرضه میشوند.
این دسترسی دائمی، یکی از قویترین محرکهای پرخوری است. علوم رفتاری نشان میدهد وقتی غذا بهصورت مستمر در میدان دید باشد، مغز پیامهای اشتباه گرسنگی تولید میکند.
تعطیلات با حذف موانع محیطی مثل نبود وقت، نبود دسترسی یا محدودیت کاری زمینهای فراهم میکند که حتی یک فرد با کنترل کامل، بیشتر از معمول غذا بخورد.
فرار از فشار؛ غذا بهمثابه پاداشِ عبور از سختی
بسیاری از افراد تعطیلات را نقطه پایان دورهای از فشار کاری، استرس تحصیلی، فرسودگی شغلی یا آشفتگیهای ذهنی میدانند.
در این حالت، بدن مقدار زیادی «کورتیزول» آزاد کرده و در پایان این دوره، یک تغییر مکانیزمی رخ میدهد: کاهش ناگهانی این هورمون، تمایل شدید به غذاهای پرکالری و چرب ایجاد میکند.
این سازوکار در تکامل انسان ریشه دارد: پس از دورههای تنش، بدن ذخیرهسازی انرژی را آغاز میکند تا برای دورههای بعد آماده باشد.
در تعطیلات این «آمادگی زیستی» به شکل اشتهای بیشتر ظاهر میشود. به بیان دیگر، بدن تصور میکند زمان پاداش و احیا فرا رسیده و غذا سادهترین ابزار پاداش است.
خاموش شدن «سیستم نگهبان» مغز؛ چرا نمیتوانیم نه بگوییم؟
بخش پیشپیشانی مغز، که مسئول کنترل رفتارها و تصمیمهای منطقی است، در تعطیلات تحت تأثیر دو عامل ضعیف میشود:خواب نامنظم و افزایش محرکهای خوشایند.
وقتی این بخش کمفعال شود، مغز بهجای رفتارهای برنامهریزیشده از مسیرهای هیجانی فرمان میگیرد.
به همین دلیل است که در تعطیلات، خوردن یک شیرینی اضافه شبیه لغزش نیست؛ بلکه طبیعیترین واکنش مغز در این شرایط است.
جامعه و فرهنگ؛ میز غذا قلبِ جشن است
در تمام فرهنگها، تعطیلات با خوراک گره خوردهاند. از آیینهای نوروز و یلدا گرفته تا جشنهای زمستانی در غرب، همیشه غذا نقش راوی لحظه را بازی میکند. غذا در تعطیلات نه فقط برای سیر شدن، بلکه برای ساختن حس باهمبودن به کار میرود. وقتی هویت فرهنگی و خانوادگی با غذا تعریف شود، افزایش مصرف آن نیز اجتنابناپذیر است.
چرا فکر میکنیم بیشتر خوردهایم؛ حتی اگر واقعاً اینطور نباشد؟
در تعطیلات، الگوی روزانه حذف میشود. فرد چندین بار غذاهای کوچک میخورد، بدون اینکه مانند یک وعده اصلی آن را ثبت کند. همین باعث میشود مصرف واقعی کمتر یا بیشتر از برآورد ذهنی باشد. از سوی دیگر، ولع روانی نسبت به غذا باعث میشود احساس کنیم حجم زیادی خوردهایم. ترکیب بینظمی، محرکهای محیطی و غذاهای چرب و شیرین، باعث میشود تصویر ذهنی از خوردن بزرگتر از واقعیت باشد.
یک رفتار طبیعی، نه یک ناهنجاری
بررسی علمی نشان میدهد پرخوری در تعطیلات نه تنها غیرطبیعی نیست، بلکه الگوی انسانی مشترک در سراسر جهان است. چه در فرهنگهایی با غذاهای سنتی و چه در شهرهای مدرن، غذا در تعطیلات به بخش مرکزی تجربه تبدیل میشود. این رفتار تنها زمانی مشکلساز میشود که به عادت روزمره تبدیل شود؛ در غیر این صورت بخشی طبیعی از چرخه زیستی–احساسی انسان است.
شرایطی کمنظیر
تعطیلات مجموعهای از شرایط کمنظیر ایجاد میکنند. مغزِ حساستر به پاداش، خواب نامنظم، محیط پر از غذا، خاطرات عاطفی، کاهش کنترل رفتاری و رهایی از فشار. نتیجه این ترکیب پیچیده، افزایش طبیعی میل به خوردن است. پرخوری در تعطیلات ضعف نیست؛ یک واکنش تکاملی، روانشناختی و فرهنگی است که بدن برایش آماده شده است.
انتهای پیام/


