دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/147

همسر شهید رسول اشرف: به سید رسول الهام شده بود که به شهادت می‌رسد

همسر شهید سید رسول اشرف گفت: به سید رسول الهام شده بود که به شهادت می‌رسد، او حتی محل دفن خود را نشان داد و خواست که همان مکان دفنش کنیم و همان هم شد.
کد خبر : 364671
341841_875.jpg

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید سید‌رسول اشرف در 20 آبان ماه 1364 مصادف با 28 صفر و شهادت حضرت رسول (ص) بعد از عملیات قدس پنج در جاده اهواز خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به ماشین مجروح شد و پس از هفت سال و دو ماه حضور در جبهه به شهادت رسید. شهید رسول اشرف گفته بود وقتی فرزندم شش ماهه است من به شهادت می رسم و دقیقا در شش ماهگی فرزندش به شهادت رسید.


 شهید سید‌رسول اشرف قرآن را در دوران کودکی در نزد مادرش آموخت. مادرش علاوه بر بچه‌های خودش به بچه‌های همسایه نیز قرآن آموزش می‌داد. او در همان کودکی حدود هشت جزء را به راحتی قرائت می‌کرد. سید رسول با توجه به اینکه نزد مادر خواندن و قرائت قرآن را آموخته بود، آمادگی بیشتری نسبت به سایر بچه‌های همسال خود برای رفتن به دبستان داشت. لذا او در حدود پنج‌سال و نیم بود که به دبستان حاج سید یحیی رفت. شوق و علاقه زیادی به تحصیل داشت.


 شهید سید‌رسول تکالیفش را به نحو احسن انجام می‌داد. دوران ابتدایی را با موفقیت سپری کرد و برای ادامه تحصیل به مدرسه راهنمایی رمضانی پاگذاشت. در حالی که 11 سال سن بیشتر نداشت. او پسر فهمیده و با شعوری بود و از درک بالایی برخوردار بود. آنها از وضعیت معیشتی اقتصادی متوسطی برخوردار بودند. سیدرسول به همراه برادرش روزهای تعطیل و جمعه‌ها به بنایی می‌رفتند تا از این طریق پول توجیبی، هزینه تحصیل و پول بنزین موتور خود را تأمین کنند، تا کمکی، هر چند اندک، به اقتصاد خانواده باشد.


قبل از آغاز جنگ تحمیلی دوست داشت ادامه تحصیل دهد و بتواند فردی مفید و خدمت‌گزار جامعه باشد. بعد از شروع جنگ و اعزام به جبهه، آرزوهایش ازدواج کردن، صاحب یک اولاد شدن و به شهادت رسیدن فی سبیل‌الله بود. حتی به مادرش گفته بود؛ وقتی فرزندم شش ماهه است، شهید می‌شوم.


مادر شهید گفت: وقتی برادر کوچک سید رسول که سید محمد نام داشت شهید شد، من خیلی بی‌قراری می‌کردم. سید رسول به من گفت؛ اگر شما فرزند دیگری داشتید، این‌قدر بی‌قراری نمی‌کردید، چون من هم شهید شوم، شما خیلی تنها می‌شوید. سید رسول ادامه داد؛ یکی از دوستانم شهید شده، ولی کودکی از خود به یادگار گذاشته است.


مادر شهید ادامه داد: به او گفتم؛ پسرم، ازدواج تو مانعی ندارد، ولی هم سن تو کم است و هم اینکه هنوز چند ماهی از شهادت برادرت نمی‌گذرد. در ضمن در این اوضاع جنگ و جبهه که نمی‌شود ازدواج کرد. سید رسول گفت: مادرم، ازدواج من از سر دلخوشی نیست، می‌دانم در آینده شهید خواهم شد، قصدم داشتن فرزندی است که یادگاری از من برای شما باشد.


مادر شهید گفت: سیدرسول اشرف در 18 سالگی با خانم زهرا زحمتکش ازدواج کرد و مدت زندگی مشترک آنان حدود 2 سال و 8 ماه بود. حاصل ازدواج آنان یک فرزند پسر به نام سید محمد اشرف است. سیدمحمد هنگام شهادت پدر شش ماه داشت.


 زهرا زحمتکش همسر شهید سید رسول بیان کرد: سید رسول در مراسم خواستگاری من گفت؛ هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دلیل کامل شدن دینم است، تا یادگاری از خود داشته باشم. او با وجود سن کم، سراپا صداقت و راستی بود.


همسرش در ادامه گفت: پدرم کمی در قبول این ازدواج تردید داشت، من خواب دیدم؛ لباس عروسی بر تن دارم و برادرم که شهید شده بود آمد و پیشانی مرا بوسید و گفت؛ تو عروس فاطمه‌الزهرا(س) شدی، خوشا به سعادتت، عاقبت‌به خیر شدی، وقتی از خواب بیدار شدم،‌به این ازدواج و وصلت رضایت دادم.


وی بیان کرد: سید رسول با حسن دشتی، خلیل حسن‌بیگی، شابلی، حسن انتظاری و عسکرشاهی دوستی و مراودت داشت که همگی آنها به فیض شهادت رسیده‌اند. سید رسول اشرف، در مدت حضورش در جبهه (7 سال و دو ماه) به عنوان فرمانده ادوات تیپ الغدیر در عملیات‌های زیادی نظیر عملیات طریق‌القدس، عملیات خیبر در سال 1362، بدر، قدس پنج و والفجر چهار شرکت داشت.


همسر شهید یادآور شد: به سیدرسول الهام شده بود که به شهادت می‌رسد، او حتی محل دفن خود را نیز به علی‌آقا (یکی از اقوام) نشان داده بود و گفته بود: اینجا جای من است. جالب اینکه او بعد از شهادت در همان مکان به خاک سپرده شد. 


گفتنی است؛ سیدرسول اشرف در تاریخ 1364/8/20 مصادف با 28 صفر و شهادت حضرت رسول‌اکرم‌(ص)، بعد از عملیات قدس پنج در جاده اهواز و خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به ماشین مجروح شد و سپس به شهادت رسید.


انتهای پیام/4100/ 4122/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب