دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 148

مادر شهید خیبری: فرزندم در زمان مرخصی هم مثل رزمندگان می‌خوابید

مادر شهید خیبری گفت: علی وقتی مرخصی می‌آمد، می‌گفت برای من پتو و تشک پهن نكنید، رزمندگان در جبهه بدون امكانات هستند؛ من هم می‌خواهم مانند آنها بخوابم.
کد خبر : 364810
351458_414 (1).jpg

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید علی خبیری فرزند حسن و فاطمه، اول تیرماه سال 1342 در روستای رضوان‌شهر به دنیا آمد. مقطع دبستان را در مدرسه بدل سپری كرد. او كودكی فعالی بود، در آن سن كم، روزهای جمعه به سركوره می‌رفت تا كمک‌كار پدر و نان‌آور خانه باشد. در 9 سالگی كه به همراه برادرش به سركوره می‌رفت، پایش زیر گاری رفت و بعد از مدتی عفونت كرده و بالاجبار سه ماه در بیمارستان بستری شد. به منظور بهبودی كامل وی را به تهران منتقل كردند تا تحت عمل جراحی قرار گیرد. بعد از مراجعت از تهران و بهبودی به آهنگری می‌رفت.


مادر شهید خیبری گفت: وقتی از جبهه مرخصی می‌آمد و می‌خواست بخوابد، برای او تشک می‌انداختم كه بخوابد. می‌گفت: برای من پتو و تشک پهن نكنید، چون رزمندگان در جبهه بدون امكانات سپری می‌كنند، من هم می‌خواهم مانند آن‌ها بخوابم. اگر می‌خواهی به دیدن امام بروی دعا كن كه من شهید بشوم. مسئولیت او در میدان نبرد فرمانده گردان بود.


دوستان شهید خیبری او را این‌گونه روایت می‌کنند: فرزند انقلاب بود. در تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها شركت می‌كرد. بعد از انقلاب در پی اعلام نیاز نیرو توسط سومین شهید محراب، آیت‌الله صدوقی، در نماز جمعه كه جبهه نیاز به صافكار و جوشكار دارد، بی‌درنگ در 16 سالگی داوطلب خدمت شد. علی خیبری از طریق بسیج به جبهه اعزام شد و در سرزمین گرم خوزستان به مدت پنج سال و پنج ماه خدمت كرد.


همرزمان شهید می‌گویند: شهید خیبری هشت دفعه بر اثر اصابت تركش و تیر مجروح شد. یکدفعه تیر به سینه‌اش اصابت كرد و یک‌دفعه توسط مسلسل به رگبار بسته شد، ولی هر دفعه قبل از بهبودی كامل عازم جبهه می‌شد. همیشه می‌گفت؛ برای زنده ماندن و زنده بودن اسلام باید جنگید و شهید شد. به مادرش می‌گفت؛ اگر می‌خواهی به دیدن امام بروی دعا كن كه من شهید بشوم. مسئولیت او در میدان نبرد فرمانده گردان بود.


محمدمهدی فرهنگ‌دوست، همرزم شهید خیبری گفت: در جبهه با پای برهنه در خط حركت می‌كرد. می‌گفت: آرزو دارم روزی با پای برهنه به زیارت آقا امام حسین(ع) بروم. یكی از خصوصیات وی وقت‌شناسی و رساندن به موقع امكانات به خط بود. در زمستان به علت باران و برف شدید كه ماشین‌ها نمی‌توانستند آب و غذا را به خط برسانند، با پای برهنه با موتور به عنوان راهنمای جاده راه می‌افتاد. وقتی عراقی‌ها در منطقه شلمچه آب انداخته بودند، از همین آب‌ها ماهی می‌گرفت و برای رزمندگان غذا درست می‌كرد.


وی بیان کرد: هر صبح زیارت عاشورا، عصر زیارت وارث و ساعات بیكاریش را قرآن تلاوت می‌كرد. به بچه‌ها توصیه می‌كرد كه از خواندن قرآن و تلاوت دعا، غفلت نكنند و ورد زبانشان ذكر باشد. در جبهه گاه به عنوان پیک گردان، معاون دوم گردان محمد رسول‌الله(ص) در عملیات بدر فرمانده گردان بود، ولی همیشه به عنوان یک رزمنده بسیجی مخلص كار می‌كرد.


همرزم شهید ادامه داد: با افتادگی و تواضع و تقوایی كه داشت با همه افراد رابطه برقرار می‌كرد مخصوصاً كسانی كه نماینده بودند و به جبهه می‌آمدند، می‌خواست آن‌ها را با منطقه و جنگ آشنا كند. او زمانی كه عصبانی می‌شد، اول صلوات می‌فرستاد، دعا می‌خواند و بعد شروع به قرآن خواندن می‌کرد. به دوستانش می‌گفت: هر وقت مشكلی داشتید و در تنگنا قرار گرفتید، با بزرگان مشورت كنید و به قرآن رو بیاورید. به برادرانش توصیه می‌كرد كه به جبهه بروند و راه شهدا را ادامه دهند و به خواهرانش نیز توصیه می‌كرد كه نمازشان را سروقت بخوانند و حجابشان را رعایت كنند.


وی بیان کرد: علی فردی شجاع و دلیر بود. با بلم در نیزارها حركت می‌كرد و آب و غذا به نیروهای كمین می‌رساند، با كسانی كه در خشكی بودند و با ماشین غذا تقسیم می‌كردند، فرق داشت. در كارهای جمعی بیشتر شراکت می‌كرد. خودش جلو می‌افتاد و كار انجام می‌داد. حتی اگر كسانی كار انجام نمی‌دادند، خود او آن عمل را انجام می‌داد و به زبان نمی‌آورد.


فرهنگ‌دوست یادآور شد: آرزویش این بود كه به‌ شهادت برسد و می‌گفت؛ می‌خواهم در برابر شهیدان دیگر كه رفتند شرمنده نشوم و اگر رفتم آنجا درجه خوبی از شهادت به من رسیده باشد. شهید خیلی كم صحبت می‌كرد و مرد عمل بود. صحبت خاصش همین بود كه سنگرها محكم شود، خاكریزها زده شود و ضعفی در رزمندگان وجود نداشته باشد.


گفتنی است؛ علی خیبری سرانجام در تاریخ هفتم خرداد 1364 در منطقه شلمچه مأموریت داشت كه تپه خاكی بزند تا دیده‌بانی نزدیک خط مستقر شود و زمانی كه كارش رو به اتمام بود، تركشی به وی اصابت كرد و به درجه رفیع شهادت نائل شد. سرانجام پیكر مطهرش را در گلزار شهدا خلدبرین شهرستان یزد به خاک سپردند.


انتهای پیام/4072/4100/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب