دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گزارش آنا از رونمایی کتاب «بلخ و نیشابور»؛

قزوه: تار و پود شعر «بینش» از درد و رنج مردم نجیب افغانستان است

قزوه: تار و پود شعر «بینش» از درد و رنج مردم نجیب افغانستان است
رئیس دفتر شعر و موسقی سازمان صدا و سیما گفت: شعر «سیدحکیم بینش» از تار و پود رنج و درد است و انعکاس مصائب مردم نجیب و پاک افغانستان است.
کد خبر : 845614

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «بلخ و نیشابور»، اثر سید حکیم بینش شاعر افغانستانی، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و ادب کشور‌های مختلف ایران، افغانستان، هند و پاکستان، با مدیریت علی‌رضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار، به میزبانی گروه بین المللی هندیران رونمایی شد.

در ابتدای این مراسم علی‌رضا قزوه، شاعر و رئیس دفتر شعر و موسیقی سازمان صدا و سیما، ضمن تبریک به سید حکیم بینش بیان داشت: سید حکیم بینش از شاعران خوب افغانستان است که در قالب غزل آثار قابل اعتنایی آفریده است. شعر او نیز همچون دیگر شاعران افغانستان از تار و پود درد و رنج است و انعکاس مصائب مردم نجیب و پاک آن سامان است.

در ادامه سید مسعود علوی تبار، شاعر به معرفی مختصری از زندگی نامه سید حکیم بینش پرداخت و اظهار داشت: سید حکیم بینش متولد سال ۱۳۵۵ در ولایت بامیان افغانستان است که از سال ۱۳۶۴، یعنی از دوران نوجوانی در مشهد مقدس رحل اقامت گزیده است. برای نام بردن از اولین استاد او در راه سرودن، باید از شاعر و پژوهشگر نامی افغانستان، سید ابوطالب مظفری نام برد، که سید حکیم از دوران نوجوانی با همراهی دوست خود سید محمد علوی، برای فراگیری فنون نویسندگی پیش او تلمذ میکردند و بدین طریق وارد دنیای بزرگ ادب پارسی شدند. اما شروع فعالیت ادبی او به صورت جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز گردید که تا اکنون ادامه دارد.

علوی تبار در معرفی مشخصات ظاهری کتاب «بلخ و نیشابور» بیان داشت: کتاب «بلخ و نیشابور» اثر سید حکیم بینش، شاعر افغانستانی مقیم ایران، مشتمل بر چهل غزل با مضامین گوناگون می‌باشد که به تازگی، در قطع رقعی و در ۹۴ صفحه توسط «مؤسسه فرهنگی هنری شاعران پارسی زبان» در تهران به چاپ رسیده است.

قزوه: شعر «بینش» تارو پود درد و رنج مردم نجیب افغانستان است

وجه تسمیه کتاب حاضر از دوازدهمین غزل این مجموعه با نام غزل «بلخ و نیشابور»، که در جهت پیوند همدلی میان مردم ایران و افغانستان سروده شده است.

در بیتی از این غزل می‌خوانیم:

تکه‌ها را دوباره وصله بزن، هر چه درز است بخیه خواهم کرد
پل بزن بین بلخ و نیشابور، هر دو اقلیم یک خراسان است

علوی تبار اظهار کرد: اشعار و غزلیات سید حکیم بینش دارای ساختاری محکم، روان، امروزی و بدور از تکلف و پیچیدگی‌های زائد کلامی است.

بینش با بهره گیری از جوشش چشمه‌ طبع و ذوق سرشار خود، برای عناصر موجود در آثارش، تعریفی ویژه را ارائه می‌دهد.

به عنوان مثال در غزل «کشف» از مجموعه بله و نیشابور، سراینده با نجابتی شهودی «عشق» را در کشف تازه‌ یک شاعر، در بوی گل سرخ، و در ذوق و طبعی میبیند که شعر بالنده و رشد یافته از دانه و بذر آن می‌باشد.

این شاعر ایرانی در انتها گفت: بینش رشد کرده و پرورش یافته‌ فضای مهاجرت است که در همین فضا نیز مسیر ادبی خود را پیدا و دنبال کرده است؛ لذا همانند دیگر شعرای این وادی، می‌توان تصاویر درود و تعب دهه‌های اخیر مردم شریف و ارجمند افغانستان را در آثار او به وضوح مشاهده کرد.

سید حکیم در این کتاب غزل «روز‌های بد و خوب» را به شکریه دختر هفت ساله‌ افغانستانی تقدیم کرده است که با پرپرشدنش جنبش تبسم راه افتاد.

با مصرع آغازین:

یک شروع قشنگ در راه است، بعد پایان تلخ این پاییز

غزل «گل پری» را برای دختران شهید مکتب سید الشهدا، با مطلع ذیل سرود:

چمشش به در که گلپری‌اش را بغل کند
با اشتیاق دلبری‌اش را بغل کند

نغمه‌ مستشار نظامی، شاعر و دبیر محافل ادبی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، دیگر سخنران این نشست بود که در بخشی از سخنان خود با عنوان «از نبات خراسان تا انار قندهار در «بلخ و نیشابور»» اظهار کرد: سید حکیم بینش را سال‌هاست با برنامه‌های رادیویی «دری» می‌شناسیم شاعر، نویسنده و گوینده که با شعر و موسیقی و ادبیات بین دل‌های بی مرز پل زده است. شعر‌های اون نیز مثل برنامه هایش پلی است بین ایران و افغانستان.

وقتی می‌گوید:

دو روخانه که سرچشمه مان همیشه یکی است
دو رودخانه­ که در اصل بیخ و ریشه یکی است
دو رودخانه که سرچشمه شان یکی باشد
درخت­های کهن ریشه­ شان یکی باشد

مستشار نظامی ادامه داد: سید حکیم بینش یکی از چهره‌های شناخته شده شعر مهاجرت و شعر مقاومت است؛ شاعری که هم عاشقانه‌های وطنی زیبایی دارد و هم نسبت به وقایع روز هر دو کشور محبوبش موضع‌مند است و زلال قریحه‌اش غم شریک درد ها‌ی مردم ایران و افغانستان و همراه شادی‌های ایشان است.

همانگونه که خود به زیبایی سروده است:
ما درختان سرو یک باغیم، یا دو تا گل که در دو گلدان است
ما دو تا شعبه‌های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است

کتاب بلخ و نیشابور ، چون آلبوم عکسی تصاویر مقابل چشم نکته سنج استاد حکیم بینش را مقابل چشم مخاطب قرار می‌دهد.

انتشار این کتاب ارزشمند را به ایشان و انتشارات شاعران پارسی زبان تبریک می‌گویم؛ و از استاد قزوه بزرگوار بابت انتشار این کتاب و ارایه آن به عاشقان زبان پارسی سپاسگزارم.

 

زینب بیات، فعال فرهنگی از افغانستان، ضمن عرض تبریک تولد کتاب «بلخ و نیشابور»، به سید حکیم بینش و همه‌ اهالی فرهنگ وطن پارسی بیان داشت: حکیم بینش دقیقا همان است که می‌نماید و چیزی دیگری نیست. گاهی مثل چشمه است سرشار از جوشش عاطفه گاهی مثل باران و گاهی مثل رود در حال کشف و شهود. هر وقت که کاری در حوزه همکاری از دستش برآید دریغ نمی‌کند. وی نویسنده‌ برنامه‌های متعددی در رادیو دری، «روی موج جوانی»، «خاک اولیا» و... است. گوینده و تهیه کننده و در همه نقش‌های چندگانه، همه تلاش خود را بکار می‌گیرد که بهترین را ارائه کند از دل برآید و بر دل نشیند.

بیات در ادامه بیان داشت: عاشق آموختن است، در بین همکاران ما اتاق آقای بینش خاص است، چون دور میز کامپیوترش همیشه یک میز دیگر چیده شده و آراسته به کتاب و چند گلدان کوچک دلبر؛ و این‌ها همه حکیم بینش را خاص می‌کند. یادم می‌آید در مسجد صدا و سیما جلسه‌ای برای همدلی با مردم افغانستان برگزار شد، قرار بود بنری نصب و شعری و مطلبی خوانده شود و شعر جناب بینش بر آن نشست.

ما درختان سرو یک باغیم، یا دو تا گل که در دو گلدان است
ما دوتا، شعبه‌های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است

و باز در عید‌ها یکی از بهترین شعر‌های انتخابی برای شروع برنامه‌ها این بیت جناب بینش است:

ماه بانو سفره را تا چید بعدش عید شد
ماه را دیدیم و بی تردید بعدش عید شد

احمد شهریار شاعر پاکستانی، با قرائت یک رباعی که در اولین دیدار حضوری در مشهد مقدس از سید حکیم بینش به یاد داشته، صحبت خود را آغاز کرد:‌افتخارم این است که سال‌هاست سید حکیم بینش را می‌شناسم و به این آشنایی می‌بالم.

گفتم که گل پشت سرم می‌افتد
یا منظره‌ی دور و برم می‌افتد
عکاس به من گفت کمی این سو‌تر
اینجا که بایستی حرم می‌افتد

احمد شهریار ادامه داد: در هر شعری که من از جناب بینش خواندم، شاعرانگی را دیدم و بنده همیشه از اشعار ایشان در هر موضوعی لذت بردم. نکته دیگر که هم در شعر سید حکیم بینش و هم در شعر دیگر شاعران افغانستانی می‌توانید وجه عاطفی قوی شعر و آن حس دردناکی است که از جنگ‌های داخلی و بیرونی به شکل‌های مختلف چشیده‌اند، که در این اشعار می‌توان آن را به وضوح دید.

سید نصیر مجاب، شاعر و نویسنده افغانستانی گفت: سید حکیم بینش احساس پاک و لطیفی دارد. دلی در گرو دوستی و بیانی بی تکلف. عاشق سرودن است و حتماً شعر هم او را دوست دارد که اینگونه زیبا می‌شود آثارش. دغدغه‌های مردم را در شعرهایش می‌شود دید و یک نکته که سید حکیم بینش را از هم‌قطارانش جدا می‌کند این است که از میانه بحران و فاجعه، رگه‌های امید و زیبایی را می‌یابد و می‌سراید و این حال خواننده آثارش را خوب می‌کند.

تصویر‌های زیبا و تعبیر‌های زیبا از ویژگی‌های شعرش هست. با این اوصاف؛

«چه بد می‌شد، اگر شاعر نمی‌شد»

سیدعلی عطایی، شاعر افغانستانی، در بخشی از صحبت‌های خود اظهار کرد: هر کدام از شعر‌های سیدحکیم مرکز ثقلی دارد. جایی دارد که به ذوق و به روحت چنگک می‌اندازد و مثل یک ماهی آن را شکار می‌کند. من از این ویژگی شعر بینش جان خیلی خوشم می‌آید. خداوند به سروده‌های ما هم این امتیاز و توانایی را عنایت کند.

سید عبدالله رضوی دیگر شاعر افغانستانی این محفل اظهار کرد:افتخار آشنایی با جناب بینش را از دهه هفتاد تا حال دارم. ایشان از نوجوانی شاعرانگی در وجودش موج می‌زند. خیال نازک او در برابر پدیده‌ها به راحتی منجر به سرودن شعر می‌شود واین ویژگی از ایشان یک شاعر واقعی را به نمایش می‌گذارد. نکته دوم تعهد و آرمانگرایی او در برابر ارزش‌های ناب وبلند انسانی است که همواره در شعر ایشان متجلی است.

زیبا فلاحی، شاعر و پژوهشگر ادبی ایرانی، سید حکیم بینش را شاعر «عاطفه‌ها» خواند و بیان کرد: در شعر «سید حکیم»؛ همیشه پس از یک «اتفاق» جریان عاطفه آغاز می‌شود. چه می‌شود اگر آن حادثه «یک لبخند» یا «تبسم پاییز» باشد. عاطفه در برخورد با تجربه؛ شعر می‌شود.

دو دیگر «من» شخصی شاعر است که در جریان «فرم» به «من» انسانی و «من» اجتماعی منجر می‌شود. سه دیگر «زبان» است که ضامن ساختمان شعر وی است. سید حکیم سبک و سیاق زبان خراسان را خوب می‌فهمد.

فلاحی افزود: به سبب نزدیکی زبان نیشابوری به زبان دری فارسی که محمل زیست شاعر بوده ، غرابت واژگانی در شعرش مشاهده نمی‌شود. زبان ساده؛ روان و مشتاق و مجذوب طبع فارسی زبانان خراسانی دارد. سید حکیم؛ شاعری «عین گراست». حوادث تجربی خود را به رشته‌ شعر می‌کشد.

شعر این شاعر توانا؛ حاصل درد و رنج جغرافیای جنگ و عاطفه است.

طیبه صفری شاعر ایرانی بیان داشت: مهم‌ترین عامل در شعر آقای بینش عاطفه و احساس است. او شاعری است که خیلی راحت می‌تواند بسراید هر چیزی احساسش را غلغلک دهد، می‌تواند منبع یک شعر باشد و این گونه است که آقای بینش یک ذوق سرشار دارد و شاعرانگی اش را به زندگی روزمره هم سرایت می‌دهد.

سیده کبری حسینی بلخی، شاعر افغانستانی، از ویژگی‌های شعر‌های سید حکیم بینش به موارد چهارگانه‌ ذیل اشاره داشت: ۱- تعهد. جایگاه و مقام ارزش‌های والای دینی، مذهبی و ملی در همه شعر‌های آیینی، اجتماعی، سیاسی، حماسی و... شاعر کاملا محفوظ و مضبوط است.
۲- خلاقیت هنری و ادبی. اگرچه آقای بینش، یکی از شاعران پرکار با طبع سیال و ساری به شمار می‌رود. اشعار و آثار فراوان دارد، اما در چاپ، نشر و پخش و اشعارش، از نظر فنی و هنری بسیار وسواس دارد و تلاش می‌کند تا بهترین‌ها را ارائه بکند. برای همین از نظر کمّی مجموعه‌های اندکی دارد.

۳- پایداری و ماندگاری شاعر بر باور‌های اصیل. آقای بینش، با این که در دوران تحولات و دگرگونی‌های تند و سریع اجتماعی کشورش زندگی کرده‌است، برخلاف برخی از شاعران دیگر، هیچگاه همرنگ جماعت نشده و حتی دیده شده که مدتی از سرودن بازمانده یا دست کشیده، اما از آرمان‌ها و ایده‌ال‌های خود دست نکشیده است. ۴- در پایان این یادداشت کوتاه، چاپ و رونمایی مجموعه گرانسنگ «بلخ و نیشابور» را یک بار دیگر به شاعران و فارسی زبانان و همچنین به جناب آقای بینش تبریک می‌گویم. تا باد چنین بادا!

در این محفل شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، محمد کاظم کاظمی، سید مسعود علوی تبار، علیرضا حکمتی، عزیز آذین فرد، بلرام شکلا، مهدی باقرخان، سید اعلا امیری، نغمه مستشار نظامی، زینب بیات، زیبا فلاحی، سید عبدالله رضوی، فاطمه ناظری، عاطفه جعفری، صبا فیروزی و سیده کبری حسینی بلخی حضور داشتند.

نمونه‌هایی از غزلیات کتاب «بلخ و نیشابور» اثر سید حکیم بینش را با هم قرائت می‌کنیم.

برای پیوند همدلی بین مردم ایران و افغانستان

ما درختان سرو یک باغیم، یا دو تا گل که در دو گلدان است
ما دوتا، شعبه‌های یک رودیم ما دو تا را دو جسم و یک جان است
کبک کاکل زری دری می‌خواند، تو به بنگاله قند می‌بردی
تو تعارف که: کیک لاهیجان؛ من تبسم که: توت خنجان است
تکه‌ها را دوباره وصله بزن، هرچه درز است بخیه خواهم کرد
پل بزن بین بلخ و نیشابور هردو اقلیم یک خراسان است
این قطاری که می‌رسد از راه، خواف را می‌زند گره به هرات
دست ما باز هم به هم برسد، این شروع بدون پایان است
فرض کن چند سال آینده است شاهراهی بزرگ ساخته‌اند
یک سر شاهراه، کابل جان؛ یک سر شاهراه، تهران است
فرض کن چند سال آینده همدلی مثل سکه ضرب شود
یک طرف رویِ سرخِ افغان و یک طرف نامِ سبزِ ایران است
آسمان حرف تازه‌ای دارد ابر‌ها شاعران خوش‌نام‌اند
ابر‌ها هم بهانه می‌خواهند نوبتِ شعرِ «باز باران...» است

وبهار

دوست دارم هر کجا افتد گذارت، بگذرم
کوچه‌ها را یک به یک در انتظارت بگذرم
تا بیندازم نگاهی دزدکی بر روی ماه
مثل خیلی‌ها یواشک از کنارت بگذرم
مثل توی فیلم‌ها با چشم تعقیبم کنی
من، ولی از پیش چشم بی‌قرارت بگذرم
با خودم گاهی دو دو تا چار تا هم می‌کنم.
گاه‌گاهی از محل کسب و کارت بگذرم
بی‌خیال حرف مردم باید این را حل کنم‌
می‌توانم بلخ من! از نوبهارت بگذرم؟
یک سفر گفتی مرا تا قندهارت می‌بری
بعد آیا مى‌توانم از انارت بگذرم؟
دوست دارم مثل یک آرامش بعد از غروب
در دل یک نغمه‌ای من بر سه‌تارت بگذرم

۱. نوبهار: آتشکده‌ای کهن در بلخ.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب