دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

یکی از بستگان سرباز فوت‌شده: قلبش را عمل کرده بود؛ اما به امید استخدام معافیت نگرفت!

شوهرعمه یکی از سربازان فوت‌شده به روزنامه «اعتماد» می‌گوید که رحیم، ساعتی قبل از حادثه با مادرش تماس گرفته و «نوید بازگشت به خانه» را داده بود.
کد خبر : 96591
به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، مقدمه و متن این مصاحبه در ادامه آمده است: رادیو را روشن کردند تا صدای گوینده، فضا را پرکند اما ناگهان خبر «سقوط اتوبوس سربازان شیرازی پادگان ٠٥ کرمان در دره لایرز» به گوش‌شان خورد. حالا ثانیه‌ای مکث کافی بود تا خانواده «علت ساعت‌ها خاموش بودن گوشی رحیم» را متوجه شوند: «چند ساعت بعد از اینکه از پادگان راه افتاد، هرچقدر زنگ زدیم، دیگر گوشی‌اش را جواب نمی‌داد. همه نگران شده بودند که چه اتفاقی برایش افتاده، تا اینکه از رادیو شنیدیم اتوبوس‌شان سقوط کرده. » رحیم سجادیان، یکی از سربازان پادگان ٠٥ کرمان بود که همراه ١٢ سرباز دیگر، با سقوط اتوبوس به دره ٢٠ متری لایرز جان خود را از دست داد.


جوانی ٢٥ ساله که پیکرش، ظهر پنجشنبه، پیش چشمان مادر، پدر و نامزدش، به خاک سپرده شد: «در کودکی قلبش را عمل کرده بود اما خودش نخواست معاف شود تا بتواند بعد از خدمت در اداره‌های دولتی کار کند.»



رحیم چند سالش بود و چه تحصیلاتی داشت؟ ازدواج کرده بود؟


رحیم ٢٥ ساله بود و همین چند ماه پیش در رشته الکترونیک از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بود. عقد کرده بود و چون ادامه خدمتش افتاده بود در شهر خودش (شیراز) برای همین داشت برنامه‌هایش را می‌چید که با همسرش سر زندگی‌شان بروند.


قبل از خدمت چه کاری انجام می‌داد؟


او با سختی لیسانس‌اش را گرفت. پدرش راننده ماشین بود و در جاده کار می‌کرد برای همین رحیم برای اینکه پول دانشگاهش را جور کند، هفته‌ای دو، سه روز در ساختمان‌ها کارگری می‌کرد.


چطور شد که به سربازی رفت و ادامه تحصیل نداد؟


رحیم در کودکی قلبش را عمل کرده بود اما به خانواده گفته بود نمی‌خواهد معافیت بگیرد چون این طوری امکان استخدامش در اداره‌های دولتی کم می‌شود، برای همین بعد از گرفتن لیسانس، دفترچه پست کرد و رفت سربازی.


آخرین صحبت‌های رحیم قبل از حادثه با چه کسی بود؟


با مادرش. او چند ساعت قبل از سقوط اتوبوس‌شان در دره به مادرش زنگ زد و گفت: «ما عصری از پادگان حرکت می‌کنیم و اگر خدا بخواهد فردا (چهارشنبه) می‌رسیم. من خودم در شیراز ماشین می‌گیرم و به سیدان می‌آیم.»


خانواده چطور از حادثه باخبر شدند؟


بعد از حرکت رحیم، چند بار با گوشی‌اش تماس گرفتند اما جواب نداد. همه نگران شده بودند که چه اتفاقی برایش افتاده. تا اینکه صبح، رادیو را روشن کردیم و فهمیدیم اتوبوس سربازها در دره لایرز سقوط کرده. بعد هم که تصاویرش را در اینترنت دیدیم.


از خانواده شما کسی به دره لایرز رفت؟


بله، مادر رحیم همان اول که متوجه حادثه شد، سواری گرفت و همراه چند نفر دیگر به سمت دره رفتند. البته اول به او گفته بودیم اتوبوس واژگون شده و چند نفر زخمی شده‌اند اما وقتی رسید بیمارستان متوجه فوت رحیم شد.


رحیم در محل حادثه فوت کرده بود؟


بعضی‌ها می‌گویند به بیمارستان رسید اما آنجا فوت کرد.


دلیل اصلی این حادثه چه بود؟


نمی‌دانم، راننده چک نشده بود، شرکتی که اتوبوس را از آنجا گرفته بودند مشکل داشت.


مراسم تشییع پیکرش انجام شده است؟


بله، دیروز (پنجشنبه) همراه چهار سرباز دیگر که در همین حادثه کشته شدند، تشییع شد. مردم و مسوولان هم آمده بودند. یکی از سربازها هم اهل یکی از روستاهای اطراف بود.


شرایط این روزهای خانواده چگونه است؟


خیلی سخت است جوانی را از دست بدهی که با آن همه زحمت، درس خواند و می‌خواست برای خودش کاری انجام دهد. خانواده همه منتظر برگشتنش بودند که این اتفاق افتاد.



انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب