«چشم از تو برنمیدارم»، یک تریلر جناییِ بدون تاریخمصرف
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، رمان «چشم از تو برنمیدارم» نوشته «ترزا دریسکل» با ترجمه سعید کلاتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این رمان در سال ۲۰۱۷ چاپ شده و ترجمهاش یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی» است که نشر نو چاپ میکند.
مینا وکیلینژاد در ادامه به رمان جنایی «چشم از تو برنمیدارم» نگاهی انداخته که آن را میخوانیم: ژانر تریلر جنایی از دوران «آرتور کنان دویل» و حتی پیش از آن تا به امروز یکی از قدیمیترین و البته پرطرفدارترین ژانرهای ادبیات بوده است که خود به دستهها و زیرژانرهای زیادی تقسیم میشود؛ اما در یک تقسیمبندی کلی از این ژانر محبوب شاید بتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد: اول، تریلرهای یکبار مصرف که در آنها صرفاً مقصد و پرده برداشتن از رازی که در پایان قصه برملا میشود مهم است و دوم، تریلرهای بدون تاریخمصرف که نهتنها مقصد که مسیر هم مهم است و خواننده میتواند بارها و بارها به چنین کتابهایی رجوع کند و فارغ از این که بداند پایان داستان چه خواهد شد، از فضا و بستری که نویسنده برایش خلق میکند لذت ببرد.
«چشم از تو برنمیدارم» نوشته ترزا دریسکل (2017) در دستهبندی دوم قرار میگیرد. سابقه روزنامهنگاری نویسنده به طرز عجیبی در ترسیم فضاهای دلهرهآور و بسترهای ذهنی کاراکترهای داستان به مدد وی آمده، به طوری که خواننده میتواند به راحتی با شخصیتها همذاتپنداری کند.
رمان با شخصیت اِلا شروع میشود، زنی که داخل قطار صدای خوشوبش دو مرد جوان با یک جفت دختر نوجوان سوار آن قطار را میشنود. همین طور که به صحبتهای آنها گوش میکند ناگهان غریزه مادریاش در حالت آماده باش قرار میگیرد و این دقیقاً زمانی اتفاق میافتد که یکی از آن دو مرد فاش میکند که آنها تازه از زندان آزاد شدهاند. با این حال، الا، علیرغم نهیب درونیاش، تصمیم میگیرد که چیزی نگوید و مداخله نکند.
از اینها، گذشته، این به هیچ وجه ربطی به او ندارد. روز بعد، وقتی که میفهمد یکی از دخترها، آنا، ناپدید شده است حسابی میترسد و جا میخورد. یک سال بعد، با نزدیک شدن سالگرد گم شدن آنا، الا هنوز با احساس گناه این که باید آن روز کاری میکرده و اما نکرده درگیر است. حالا الا نامههای تهدیدکنندهای دریافت میکند. یک نفر میخواهد بیاید سراغش و تاوان کاری که نکرده است را از او بگیرد.
پلات این داستان هوشمندانه نگاشته شده است. پلات بسیاری از داستانهای جنایی و تریلرها به نوعی شبیه یکدیگر هستند، به همین دلیل وقتی به داستانی برمیخوریم که با سایر داستانهای این ژانر متفاوت است هیجانزده میشویم. فکر پیشبینی عواقب و پیامدهای تصمیم به مداخله یا عدم مداخله در یک اتفاق ناخوشایند صرفاً برای این که به تو ربطی ندارد ذهن هر خوانندهای را درگیر میکند و من همواره حین خواندن این کتاب به این فکر میکردم که این اتفاق ممکن است برای هر انسانی روی کره زمین رخ بدهد. بیشتر مواقع، انسانها سعی میکنند که سرشان به کار خودشان باشد و تا جایی که ممکن است از ورود به چیزهای دردسرزا دوری میکنند، اما اگر این مداخله منجر به جان یک انسان دیگر شود، چه؟ این رمان مرا وادار به فکر کردن کرد، قبل از این که حتی از صفحه اولش به صفحه دوم بروم.
رمان از چشم اندازهای الا، شاهد داخل قطار، یک کارآگاه خصوصی، پدر آنا، دوست آنا (سارا) و کسی که «چشم برنمیدارد» نقل میشود. خواننده واقعاً از بیان قصه از منظرهای مختلف لذت میبرد؛ شخصاً عاشق رمانهایی هستم که از زوایای مختلف نقل میشوند و حس میکنم که دریسکل کار فوقالعادهای در این مورد انجام داده است و به نوعی تکمیل بودن داستان از هر منظر را ضمانت میکند. همچنین نویسنده بهخوبی توانسته شالوده و بنیاد داستان را حفظ کند تا خواننده نتواند به راحتی جانی را حدس بزند؛ و وقتی که در نهایت آنا این فرصت را پیدا میکند تا روایت خود را بیان کند و پرده از سرنوشت خود بردارد، نویسنده برای آخرین بار شما را غافلگیر میکند.
ضرباهنگ پر از تعلیق داستان حتی یکبار هم کُند نمیشود. هر رشته بهخوبی درست شده و با دقت به رشتههای دیگر گره داده شده است. هر فصل با یک پایان نفسگیر به پایان میرسد و دریسکل بهخوبی این تنش را در سراسر کتاب حفظ میکند و گاهی آن را بالا میبرد و هر بار میزان مناسبی از اطلاعات را در زمان مناسب به خواننده میدهد. به جز استفاده بیشازحد از یک جمله: «بابا، حالمو بهم میزنی» در افکار پدر آنا، هِنری، به نظر میرسد که کتاب هیچ عیب دیگری ندارد.
گذشته از این، کتاب از ریتم بسیار تندی برخوردار است و خواننده را هرگز درگیر تکرار مکررات نمیکند و در هر فصل روزنه جدیدی میگشاید و در آخر خواننده را وادار به این اعتراف میکند که حدسهایش اشتباه بوده است.
نکته قابل توجه دیگری که در این رمان برجسته مینماید، دغدغههای نویسنده در خصوص قشر زنان، است. نویسنده که خود زن است، به زیبایی هرچه تمام توانسته ظرافتهای زنانه و لطافتهای مادرانه ذاتی و درونی زنان را در سطر سطر داستانش بگنجاند و با انتخاب هوشمندانه کاراکترهای اصلی داستانش بهعنوان زن در قالب داستان توانسته به آنسوی ظاهر و روان ظریف زنانه نقب بزند.
خواننده با خواندن تنها چند فصل از کتاب به این موضوع پی میبرد که «چشم از تو بر نمیدارم» صرفاً یک تریلر سرگرمکننده نیست، بلکه در پی واکاوی تأثیر یک جنایت بر تمام افرادی است که مستقیم یا غیرمستقیم با آن دست به گریبانند، به طوری که وقتی شما واکنش و افکار کاراکترهای مختلف را در رابطه با نقششان با اتفاقی که برای دختر ربوده شده داستان، آنا، میخوانید ناخودآگاه این سؤال را از خود میپرسید که اگر به جای هر کدام از آنها میبودید چه میکردید و چگونه با این فاجعه کنار میآمدید؟
ترزا دریسکل همچنین باهوشمندی زیاد برخی داستانهای فرعی و اسرار مگوی دیگر شخصیتهای داستان را در لابهلای پلات اصلی میگنجاند تا ذهن خواننده را هرچه بیشتر با داستان خود درگیر کند و او را به سمت و سویی که خود در نظر دارد هدایت کند.
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/