دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
28 شهريور 1398 - 15:03

کامران سلطانی /////////

///////////
کد خبر : 416292

لطفاً خودتان را معرفی کرده و بیوگرافی مختصری از خود بفرمایید.


- کامران سلطانی، متخصص پزشکی قانونی هستم. دانش آموخته دوره پزشکی عمومی در دانشگاه علوم پزشکی تهران و دوره تخصصی هم که تخصص در پزشکی قانونی باشد را در دانشگاه علوم پزشکی تهران گذراندم. 24 سال است که در سازمان پزشکی قانونی تهران خدمت می‌کنم و کلاً 26 سال است که خدمت دولت را انجام می‌دهم. در بخش‌های مختلف سازمان پزشکی قانونی خدمت کردم منتهی بیشترین خدمتی که داشتم در حوزه کمیسیون پزشکی بوده است. در حال حاضر هم مدیر کل امور 0117 سازمان پزشکی قانونی هستم.


شاخه‌ای به نام پزشکی قانونی در رشته پزشکی داریم که جدا از تخصص‌های دیگر است.


- بله.


پزشک‌هایی که تخصص پزشکی قانونی دارند دیگر مطب ندارند؟ فقط می‌توانند در پزشکی قانونی کار کنند؟


- پزشکی قانونی یکی از زیرشاخه‌های تخصصی رشته پزشکی است که هدف از به وجود آمدنش در کشورهای مختلف از جمله ایران از زمان ساسانیان و در کشورهای اروپایی از حدود 400 تا 500 سال پیش، کارشناسی راجع به انسان و مسائلش چه زنده و چه فوت شده و کمک به کشف حقیقت و اجرای عدالت در دادگستری بوده است. بنابراین با این وصفی که کردیم، این تخصص با این هدف به وجود آمده و قاعده‌اش این است که در کشورهای مختلف متخصصان پزشکی قانونی برای دستگاه قضایی آن کشور کار کنند. در بعضی‌ها سیستم این‌جوری است که متخصصان پزشکی قانونی و پزشکی 0301 در بیمارستان‌ها مستقر هستند و از آنجا کارشان را انجام می‌دهند، در بعضی از کشورها در کنار پلیس جنایی یا پلیس قضایی هستند. در بعضی از کشورها مثل ما هم تشکیلاتی مجزا در کنار دادگستری است. منتهی ما در کشورمان یک چیزی طبق آیین دادرسی داریم اضافه بر تشکیلات پزشکی قانونی، یک گروه یا تشکیلاتی تحت عنوان کارشناسان رسمی دادگستری هست که در رشته‌های مختلف است. می‌تواند رشته‌های فنی، مهندسی، هنری و پزشکی باشد که گروهی از کارشناسان رسمی دادگستری در رسته پزشکی و بهداشتی، متخصصان پزشکی قانونی هم می‌توانند باشند. آنها به هر حال سازوکار مخصوص به خودش را دارد که زیر نظر قضات دادگستری پرونده‌هایی به آنها ارجاع شده که در مسائلی که مد نظر دادگاه است، کارشناسی کنند.


یعنی آزاد کار می‌کنند ولی زیر نظر قوه قضاییه.


- بله، آزاد هست ولی در ارتباط با دادگستری است و به‌صورت مجزا نیست.


پزشکانی که در حوزه پزشکی قانونی کار می‌کنند طبابت نمی‌کنند، فقط تشخیص بعضی از حوادث می‌دهند؟


- ممکن است شیفت کاری دوم هم طبابت کنند.


یعنی جزء پزشکان عمومی یا متخصص محسوب می‌شوند؟


- بستگی دارد به زمینه علاقه‌شان چون اضافه بر متخصصان پزشکی قانونی متخصصان دیگری هم در هیئت پزشکی قانونی هستند. مثلاً متخصص روانپزشکی صبح روانپزشک سازمان پزشکی قانونی است، عصر در مطبش یا بیمارستان، بیماران روانی را ویزیست مس‌کند، مثل هر روانپزشک دیگر. متخصص جراحی، داخلی یا زنان، صبح کار پزشکی قانونی می‌کند، تا عصر ساعت موظفی یا ساعت کشیکش، بعد پس از آن، عصر یا روزهایی که روز کلینیک یا مطبش است، همان کار خودش را می‌کند. همین‌طور راجع به متخصصان رادیولوژی یا رشته‌های دیگر. اما کسانی که صرفاً قانونی هستند دو دسته داریم، پزشکان عمومی داریم که اینها می‌توانند کار پزشکی عمومی کنند، مثل هر پزشک عمومی دیگری که مریض‌های داخلی، اطفال، بیماری‌ها عفونی، زیبایی و ... از صبح در مطب یا درمانگاه ویزیت می‌کنند، اینها هم ویزیت کنند. متخصصان پزشکی قانونی هم باز از این قضیه خارج نیست و اضافه بر اینها ممکن است در کلینیک‌های ترک اعتیاد و ... کار کنند یا حتی ممکن است بر اساس تخصصی که دارند در مطب یا درمانگاه به مراجعان مشاوره قانونی بدهند ولی بیشتر آن چیزی که حالت رسمی دارد، همان کارشناسی‌هایی است که از دادگستری برای افراد ارسال می‌شود.


جنس کار پزشکان قانونی با کار پزشکان دیگر تفاوت بسیاری دارد اما به هر جهت پزشک هستند. پزشکی که در حوزه پزشکی قانونی کار می‌کند به چند زیرشاخه باید تسلط داشته باشد؟ تصور عمومی بر این است که کار یک پزشک شاغل در پزشکی قانونی فقط کالبدشکافی و تشخیص علت مرگ است، از سوی دیگر در پی ضرب و جرح در دعواهای خیابانی یا خانوادگی برای تشخیص میزان آسیب وارده باید به اینجا مراجعه کنند. لطفاً توضیحی در مورد اینکه پزشکان حوزه پزشکی قانونی باید بر چه حوزه‌هایی تسلط داشته باشند، بدهید.


- تنها 5 تا 10 درصد از مراجعات به سازمان پزشکی قانونی مربوط به پرونده متوفیان است که در همان شاخه مرگ‌شناسی است که البته اساس پزشکی قانونی همان تشخیص علت واقعی مرگ، نحوه بروز مرگ و ... است. پس بنابراین در زیرشاخه مرگ‌شناسی بایستی علوم تشریح و کالبدشکافی، علوم بیماری‌شناسی و آسیب‌شناسی را به‌خوبی بدانند. مسائل مربوط به ضرب و جرح در متوفیان که واژه خارجی‌اش تروموفاتولوژی است که برگردان به خارجی‌اش مثلاً «آسیب‌شناسی ضربه‌ای» که دقیقاً نمی‌دانم فرهنگستان چنین واژه‌ای را ترجمه کرده است یا نه. یک‌سری موارد مربوط به بررسی صحنه جرم و جنایت است. موارد دیگری در ارتباط با به‌کارگیری اسلحه و سلاح است که به‌هرحال متخصص پزشک قانونی باید صدمات ناشی از سلاح گرم و سرد را خوب متوجه شود، اینها همه زیرشاخه‌های مرگ‌شناسی است.


یعنی هم باید روان‌شناسی بداند، هم باید یک پلیس باشد، هم باید یک پزشک باشد؟


- حالا به آنها هم می‌رسیم. در زیرشاخه معاینات بالینی یک موضوع راجع به قربانیان تجاوزات جنسی اعم از بزرگ و کوچک و مرد و زن است که شاخه‌ای از کارها را تشکیل می‌دهد. شاخه بزرگی هست 1010 که مربوط به بانوان است، مسائلی مربوط به بررسی بارداری، بررسی موضوع سقط‌جنین درمانی و از این قبیل مربوط به بانوان است. شاخه دیگری مربوط به ناشی از حوادث ترافیکی است که طیف وسیعی از مراجعان 1040 را تشکیل می‌دهد شامل انواع و اقسام ضربه‌شناسی بالینی است از شکستگی اندام‌ها و آسیب اعصاب و خونریزی در اعضا و احشای داخلی، انواع و اقسام جراحات سطحی، صدمه چشم، گوش، حلق و بینی تمام 1110. رده دیگر مربوط به حوادث و صدمات شغلی است، البته در گذشته طب کار در پزشکی نداشتیم و طب کار زیرشاخه‌ای از پزشکی قانونی بود، امروزه با به وجود آمدن تخصص طب کار یک قسمت از وظایف را متخصصان طب کار به عهده گرفته‌اند ولی هنوز در صورت بروز حوادث در محل کار، اگر شکایتی صورت بگیرد باید به پزشکی قانونی مراجعه شود. اینجا باید یک جمعه معترضه بگویم، اصولاً هر آدمی چه زنده و چه مرده که کارش به دادگستری بکشد، قاضی از پزشکی قانونی سؤالی خواهد کرد. گفته می‌شود از یک‌سوم تا نیمی از پرونده‌هایی که در دادگستری تشکیل می‌شوند به کارشناسی پزشکی قانونی اعزام می‌شوند. این هم یک رده دیگری از کارهای پزشکی قانونی بود.


یک رده دیگر مربوط به کسانی است که دچار از کارافتادگی یا دچار بیماری شده‌اند که صعب‌العلاج است و قاضی در رابطه با آثار بیماری سؤالی دارد. حالا این بیماری ممکن است روی زندگی خانوادگی یا شغلی اشخاص اثر گذاشته باشد، موضوع گرفتن بیمه و یک حق وظیفه‌ای باشد که بخواهند بگیرند یا موضوعی باشد که آن آدم جرمی را مرتکب شده و دادگستری مجازاتی را برای او نوشته است اما آن شخص می‌گوید من بیمارم و تحمل این کیفر را ندارم، تحمل کیفر 1305 را ندارم، بنابراین قاضی او را می‌فرستد پزشکی قانونی که آیا ایشان مریض است یا نه، با این بیماری تحمل دارد که به زندان برود؟ مثلاً دچار بیماری سرطان در مراحل پیشرفته است، آیا چنین آدمی را می‌شود به زندان برد یا نمی‌شود. اینها دسته دیگری از افراد هستند که مراجعه می‌کنند.


یک زیرشاخه بزرگ دیگر کسانی هستند که دچار کسالت و بیماری روانی هستند که خودش زیرشاخه‌های بسیاری دارد. یکی مسائل اختلافات زناشویی است که البته جدای از بحث کتک‌کاری‌هایی است که ممکن است به‌وجود بیاید که گاهی اوقات ممکن است حتی مردها هم کتک بخورند یا خانم‌ها دچار آزار و اذیت شوند، جدا از مسائلی که بین زوجین از لحاظ باروری و بارداری ممکن است به وجود بیاید، مسائل دیگری از قبیل مشکلات روحی روانی بین خانم‌ها و آقایان ممکن است مطرح شود، یکی از آنها یا هر دوی آنها که به‌هرحال قاضی مجبور است هر دو یا یکی از آنها را به پزشکی قانونی بفرستد که آیا واقعاً این حرفی که زده می‌شود که این آدم بیمار هست، درست است؟ و اگر بیمار است، آیا این بیماری تأثیری در زندگی زناشویی دارد یا نه؟ حالا بعد از اینکه جدا هم شدند دوباره ممکن است راجع به حضانت بچه‌ها سؤال بپرسند. در قانون ذکر شده است فرزندی که دختر است تا چه سالی پیش مادر باشد و از چه سالی پیش پدر باشد یا فرزند پسر چگونه باشد، منتهی یک استثنائاتی برای این قانون در نظر گرفته شده است که قاضی ترجیح می‌دهد با توجه به وضعیت روانی یا وضعیت رشد بچه و صلاحی که می‌بیند محل زندگی کودک را پیش کدام یک از والدین تعیین کند که برای این کار، ممکن است از پزشکی قانونی سؤال بپرسد.


اضافه بر اینها کسی که مرتکب جرم، جنایت یا بزهی شده باشد ممکن است پیش پلیس یا پیش قاضی ادعا کند من در حین ارتکاب جرم، دچار جنون بوده‌ام و خودم متوجه عواقب اعمال خودم نبودم، متوجه نبودم این کاری که می‌کنم خوب است یا بد است، این چاقویی که برداشتم و کردم درون شکم مردم، متوجه نشدم و فکر کردم دارم مثلاً با یک اهریمن می‌جنگم که این موضوع هم باید در زیرشاخه روانی پزشکی قانونی رسیدگی شود.


دسته دیگر راجع به تشخیص سایر مشکلات افراد صغیر یا به قول قضات «صغار» و مسائل «مجانین» است، مجانی یعنی کسی که 1640 اینها مسائل مختلفی از لحاظ رشید بودن و نبودن، اینکه لازم است برای‌شان سرپرست یا قیّم تعیین بشود یا نه و اینکه آیا خودشان به‌تنهایی قادر به اداره امور خودشان هستند یا نه، اینها را از پزشکی قانونی می‌پرسند. مثلاً قانوناً یک آدمی که زیر 15 تا 16 سال باشد نمی‌تواند از اموالی که به او رسیده باشد استفاده کند، قهراً یک آدم صغیر و کوچک است و نیاز به سرپرست دارد اما خودش ادعا می‌کند من می‌توانم از مغازه پدرم بهره‌مند شوم، پس قاضی باید احراز کند که این شخص، رشید است. او را می‌فرستند پزشکی قانونی معاینه شود که آیا ایشان رشید هست یا نه؟ یک وقتی هست رشادت با سن تقویمی مشخص می‌شود، یعنی 18 سال تمام، از فردایش یک روز که بگذرد رشید است، می‌تواند برود گواهینامه بگیرد، می‌تواند شخصاً برای تعویض شناسنامه‌اش مراجعه کند، می‌تواند برود بانک به اسم خودش حساب باز کند، می‌تواند سیم‌کارت تلفن همراه بخرد، می‌تواند ماشین و ملک خرید و فروش کند، برود خواستگاری مردم ازدواج کند، برود در دادگاه شهادت بدهد و هر کار دیگری که به موجب قانون به او اجازه داده شده است ولی خیلی‌ها هستند که هنوز به این نرسیده اما می‌خواهند خیلی از این کارها را هم بکنند؛ برای تشخیص رشید یا نبودن‌شان باید به پزشکی قانونی بروند.


یک کار دیگر که خیلی دوست نداریم ولی متأسفانه روز به روز زیادتر می‌شود، کتک‌کاری مردم و بخش مربوط به معاینات این موارد است. از بزرگ و کوچک ممکن است بحق و ناحق، به‌گاه و بی‌گاه با هم درگیر شوند بر سر مسائلی که واقعاً لازم است یا لازم نیست و با دست و پا و سنگ و آلت سرد و گرم و ... ممکن است به جان هم بیفتند و صدماتی به هم وارد کنند. برای تشخیص اینکه چه نوع صدمه‌ای هست و در اثر چه وسیله و چه زمانی و چگونه انجام شده و آخر و عاقبتش چه خواهد شد و خسارتش چقدر است، نقص عضوش چقدر است و آیا خوب می‌شود یا نمی‌شود هم به پزشکی قانونی ارجاع داده می‌شود.


علت درگیری و اینکه آیا این درگیری درست بوده یا نبوده هم با پزشکی قانونی است؟


- نه، پزشک قانونی نمی‌تواند این موضوع را تشخیص دهد. پزشکی قانونی درست است که کارهای مختلفی انجام می‌دهد اما در اصل یک دکتر است. یک پزشک در خصوص یک سؤال پزشکی با یک روش پزشکی می‌تواند جلو برود و پاسخ پزشکی بدهد. من می‌توانم بگویم این آدم زخمی شده و این زخمش با یک جسم نوک تیز، برنده و سخت بوده، حدوداً چه زمانی بوده، چند ضربه خورده، عمق جراحات چقدر است، این جراحت آیا به اعضای داخلی آسیب زده یا نه، چقدر زمان خواهد برد تا خوب شود، آیا دوباره بیاید من معاینه‌اش بکنم یا نه؟ حالا که آمده برای معاینه مجدد، کامل خوب شده یا یک نقص برای او بر جای گذاشته؟ این نقص موقتی است یا دائمی؟ اگر دائمی است، نسبت به کل بدنش چند درصد نقص است که نقص عضوش را مشخص کنیم؛ ولی اینکه شخصی که این آسیب را به او رسانده است، نیتش خیر بوده یا بد بوده، پزشک قانونی نمی‌تواند بفهمد. برای فهمیدن این موضوع راه دیگری وجود دارد، جزء تحقیقات قضایی است و با تحقیقی که قاضی از افراد می‌کند مشخص خواهد شد.


یکی دیگر از موارد هم البته در کشور ما بنا به ضرورت به پزشکی قانونی ارجاع می‌شود و در بسیاری از کشورها به پزشکی قانونی ارجاع نمی‌شود، شکایاتی است که ممکن است از کادر پزشکی انجام شود. این شکایت هم ممکن است توسط افراد زنده یا فوت‌شدگان باشد. یعنی یک فوت متعاقب اقدامات بیمارستانی باشد یا اینکه فردی به پزشکی  مراجعه کرده باشد برای یک کار درمانی، اظهار کند من صدمه‌ای دیده‌ام، دندانم خراب شده بود، رفتم پر کنم، پر کرد ولی باعث شد آبسه کند زیر دندانم و کلی گرفتاری کشیدم و حتی دندانم سیاه شد و افتاد. قاعدتاً باید پر و درست می‌کرد پس قاعدتاً من از این خانم یا آقای دکتر دندانپزشک شکایت دارم یا رفته بودم دماغم را خوشگل کنم ولی الان دماغم زشت شده. پسر ما رفت بیمارستان آپاندیسش را عمل کند ولی فوت شده تحویل ما شده است. شکایاتی از این دست مطرح می‌شود. البته در کشور ما نظام‌پزشکی هم این کار را می‌کند منتهی در برخی موارد دادگستری ترجیح می‌دهد که از پپزشکی قانونی نظر بخواهد. این هم یک دسته بزرگی از پرونده‌ها را تشکیل می‌دهد.


موارد دیگری هم هست؟


- حالا کلیاتش را گفتم اما خرده‌ریزه زیاد دارد!


با این وضعت کاری که یک پزشک قانونی انجام می‌دهد و با این همه مراجعانی که به اینجا داریم، بالاخره آمار ضرب و جرح‌مان بالاست، آمار فوت‌مان بالاست، کسانی که می‌خواهند تشریح و علت مرگ مشخص شود، همه اینها کنار هم؛ ولی بالاخره یک پزشک قانونی یک انسان است، بالاخره تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار می‌گیرد. آیا خود این پزشکان قانونی از لحاظ روحی روانی رصد می‌شوند؟ اینکه بالاخره ممکن است هر انسانی وقتی این همه فشار کار آن‌هم در بدترین زمانی که یک آدم در بدترین شرایطش می‌آید پیش پزشک قانونی، یا کتک خورده یا از کارافتاده یا طرفش به بدترین شکل فوت کرده، در بدترین زمان فرد به پزشک قانونی مراجعه می‌کند، آیا دوره خدمت پزشکان قانونی همان 30 سال است؟ آیا جزء مشاغل سخت به حساب می‌آید، اینها خودشان تحت آموزش‌های روانی قرار می‌گیرند، نمی‌گیرند، در این خصوص توضیح بفرمایید.


- به هر حال با توجه به خصوصیتی که شغل پزشکی قانونی دارد، چه با فوت شده‌ها و بستگان فوت‌شده‌ها که تحت شرایط روحی بدی هستند سروکار داشته باشیم، به هر حال صحنه فوت ممکن است که حالت عادی نداشته و خیلی فجیع باشد، خب مسلماً روی هر انسانی مؤثر خواهد بود. اضافه بر تالار تشریح، آدم‌هایی که به‌صورت سرپایی می‌آید، کسی که کتک خورده و از خانه بیرون افتاده و 2505 و اصرار می‌کند کار من را همین امروز انجام دهید و اوراق شناسایی و پول هم همراهش نباشد، بچه‌ای که مورد تجاوز قرار گرفته، جوان رعنا و زیبارویی که در اثر تصادف قطع نخاع شده و او را روی ویلچر آورده‌اند، خب اینها روی روح و روان انسان اثر می‌گذارد. اگر کسی بگوید اثر ندارد یا تعارف کرده یا واقعیت را کتمان کرده است. البته شغل پزشکی با توجه به اینکه در ارتباط با سلامتی و جان انسان‌ها هست طبیعتاً نسبت به برخی از شغل‌های دیگر متفاوت است. درمان کردن آدم‌ها با تعمیر کردن دستگاه‌ها تفاوت دارد. از سوی دیگر چون آدم‌ها با خوشحالی سراغ پزشکی قانونی نمی‌روند و همه‌اش تألم و ناراحتی است و انسان‌هایی که اینجا می‌نشینند مرتب موضوع‌های ناراحت‌کننده را برای من پزشک بیان می‌کنند، مسلماً تأثیر دارد. در روان‌شناسی چیزی به اسم «تأثیر متقابل» داریم، یک انسان خوشحال اگر یک ساعت با شما صحبت کند، قطعاً باعث خوشحالی 2640 در شما می‌شود، یک آدم ناراحت هم به‌هرحال غم و غصه‌اش به شما منتقل خواهد شد. به‌هرحال ما بارها این مسئله را در نوشته‌ها و نامه‌هایی که برای سازمان مدیریت و امور استخدامی نوشته‌ایم، راجع به سختی کار نوشته‌ایم منتهی خیلی مورد توجه قرار نگرفته است.


یعنی الان شغل پزشکی قانونی جزء مشاغل سخت نیست؟


- به‌صورت کلی نیست، مگر در بعضی از قسمت‌هایش. مثلاً هنوز درباره بخش آزمایشگاه برای شما صحبت نکرده‌ام، یک‌سری از دوستان هستند که متخصص علوم آزمایشگاهی هستند. در نظر بگیرد احشایی که متعلق به مرده‌ها هست از درون شکم آنها خارج شود، معده و روده شخصی که ممکن است چند روز از فوت او گذشته باشد، معذرت می‌خواهم این‌جوری مثال می‌زنم، ناراحت‌کننده نباشد. برای مثال همین احشاء گوسفندی که برای حاجی یا سلامتی بیمار ذبح می‌کنند، احشایی که از بدن حیوان در حیاط خارج می‌شود که تازه بلافاصله هم داریم می‌شوییم، البته یک حالت خاصی دارد و برای خیلی‌ها دلپذیر نیست! حالا در نظر بگیرید چند روز هم از آن گذشته باشد، آن را می‌آورند برای شما و باید آنها را قطعه قطعه کرده، در دستگاه گذاشته و با مواد شیمایی مختلف روی آنها کار کنید و از این فرآیند بخواهید به این نتیجه برسید که چه دارو یا سمی در آنها وجود دارد. به‌هرحال نه‌تنها روی روح انسان اثر می‌گذارد، بلکه حتی خیلی از مواد شیمیایی که در این شغل با آنها سروکار دارید قابلیت آسیب‌رساندن به سلامتی انسان را دارند. اسیدها، استون‌ها، فنوئل‌ها، موادی که روی اینها می‌ریزند، به‌هرحال بخارات اینها در هوای آزمایشگاه هست و بر روی سیستم تنفسی، پوست و خون انسان اثر می‌گذارد. یا همان موضوع دیدن هر روزه جنازه‌ها! غیرمنطقی است اگر کسی بگوید اثر ندارد. اینها جزء سختی کار است اما در سازمان مدیریت وقتی صحبت از سختی کار می‌شود، یک غواصی که مثلاً در عمق 100 متری آب است را در نظر می‌گیرد. وقتی که شما می‌روید با کارشناسان آن سازمان که مربوط به این کار و تصمیم‌گیرنده هستند، دو نفر آدم کت‌وشلواری مثل من می‌روند آنجا صحبت بکنند، آنجا هم دو نفر کت‌وشلواری نشسته‌اند؛ «نه! چه فرقی می‌کند با بانک؟! چه فرقی می‌کند با آموزش و پرورش؟!» البته بانک و آموزش هم سختی‌های خودش را دارند و کسی منکر این قضیه نیست اما به‌نظر می‌رسد که آن سختی‌ها قابل تحمل است. مثلاً در مورد بانک بدترین مشکل این است که آخر وقت حساب کم آورده باشد، حالا یا دارید یا ندارید باید سر جایش بگذارید! آموزش و پرورش هم سخت است، سروکله زدن با بچه‌ها و ... ولی شادی‌های خاص خودش را هم دارد، لذت بردن را هم دارد، وقتی که بچه‌ها حروف الفبا را یاد گرفتند خستگی از تن‌تان در می‌رود. پزشکی عادی هم شادی دارد! یک خانمی که سال‌هاست بارور نمی‌شده، می‌آید پیش شما که فلانی! در شهرستان گفته‌اند که دست شما طلاست! سیدی! آمده‌ام پیشت. بعد می‌آید معالجه می‌کند و بچه‌دار می‌شود، بعد زنگ می‌زند که اسم کوچکت چیست؟ می‌خواهم روی بچه‌ام بگذارم! خستگی‌ات در می‌رود. یا با دست خودش یک کیلو مثلاً گردو داشتند، یک کیلو پیاز داشتند، گذاشته درون دستمال، این همه راه از شهرستان کوبیده و آمده که این را برای شما آورده‌ام! خب این خستگی شما را در می‌برد. این موارد در پزشکی عادی وجود دارد اما در پزشکی قانونی؟! خستگی در نمی‌رود. البته آدم غرغر هم نمی‌کند! بالاخره بعد از یک مدت بعضی چیزها برای آدم عادی می‌شود ولی خب ممکن است هر کسی نتواند درازمدت تحمل کند.


می‌خواهم همین را بدانم که چند درصد از پزشکان قانونی 24 سال، 26 سال می‌مانند در پزشکی قانونی و به کار ادامه می‌دهند وگرنه کار دشواری است؟


- همه ما تقریباً مانده‌ایم، غیر از آنهایی که مشیت الهی بوده که بر اثر بیماری یا تصادف از دنیا بروند یا یکی دو نفری که موقعیت دیگری برای‌شان پیش آمده و جابه‌جا شده یا استعفا دادند، نسل ما تقریباً همه‌مان مانده‌ایم منتهی گرایش به اینکه وارد این حوزه از پزشکی شوند سال به سال کمتر می‌شود. همان‌طور که گرایش به بعضی از کارهای دیگر کمتر می‌شود. نسل امروز ما به این فکر می‌کنند که من کاری انجام دهم که ناراحتی‌اش کمتر، درآمدش بیشتر و همراه با تفریح باشد! به‌قول خودشان مثلاً با شغل خودشان حال کنند! به‌هرحال همان کسانی که دوره ما بودند ولی مهندسی می‌خواندند، آنها هم تقریباً تیپ ما هستند ولی ممکن است الان رشته مهندسی ساختمان با استقبال کمتری مواجه شود و اگر در انتخاب رشته بچه‌های فنی و مهندسی دقت کنید کمتر این رشته را انتخاب کنند یا در رشته‌های علوم انسانی بروند سراغ رشته‌هایی که نان و آب بیشتری در آنها باشد، مثلاً بروند مدیریت بخوانند، مدیریت بازرگانی، حقوق یا رشته‌هایی که به جایی برسد! رشته‌های پرزحمت کمتر با استقبال مواجه می‌شود. نمی‌گویم همه این‌طور هستند اما به‌نظر می‌رسد این رویکرد بیشتر است. یا مثلاً اگر زمان قدیم بود خیلی‌ها ممکن بود بروند سراغ کاشی‌کاری و مرمت آثار باستانی و نظایر آنها. خیلی از ایرانی‌ها ممکن است ذوق و سلیقه‌اش را داشته باشند اما الان مثلاً چند نفر ممکن است بروند سراغ قلم‌زنی و کاشی‌کاری؟! استان پیران 3328 به‌آن‌صورت شاگردی ندارند! یا مثلاً یک نفر که حتی رفته و در آن رشته‌ها تحصیل کرده است ترجیح می‌دهد تپسی و اسنپ کار کند اما دنبال آن رشته‌ها نرود! به کرات تاکسی‌هایی که سوار شده‌ام متوجه شده‌ام که راننده‌اش تیپ عادی سایر دوستان راننده را ندارد. گفت بله، من مهندسی صنایع خوانده‌ام! گفتم تو الان باید در کارخانه باشی! نه! من دوست ندارم در کارخانه کار کنم! البته فقط دوست داشتن هم نیست و مسائل دیگری هم دخیل است و فقط نباید بچه‌ها را سرزنش کرد. موضوع سرمایه‌گذاری در صنایع هست، موضوع اقتصاد و زندگی و ... هست ولی ما کمتر دیده‌ایم همکاران‌مان بر اساس مسائل روحی و نظایر آن مجزا شوند، مجموعه‌ای از علل ممکن است باعث مجزا شدن شود. مثلاً از یک سمت سختی کار، درآمد پایین، زمینه کاری و تخصصی کم در بیرون، از این سو عوامل فشار دهنده و منفی به‌عنوان ضعف آن سیستم و قسمتی که در آن کار می‌کنید کمتر شود، از سوی دیگر پیشنهادهای بهتری توسط حالا نگوییم سازمان‌های رقیب، تشکیلات دیگر مثل دانشگاه‌های علوم پزشکی، سازمان تأمین اجتماعی یا نیروهای مسلح باشد که برای کار ساده‌تری درآمد بیشتری برای شما خواهد داشت. مثلاً تهران باز اوضاعش خوب است، فرض کنید در یک منطقه بد آب و هوای محرومی کار کنید، درآمدتان هم به اندازه آن درمانگاه تأمین اجتماعی روبه‌رو هم نباشد، تنها دکتر آنجا هم هستید و 24 ساعته باید در اختیار دادگستری باشید، نصف‌شب هم بیدارتان می‌کنند بیا سوار این جیپ شو برویم وسط صحرا، یک جنازه کشف شده است. به نسبت تأمین اجتماعی که سر یک ساعتی می‌رود، سر یک ساعتی که آمد بیرون، دیگر کسی با او کاری ندارد، پزشک بعدی آنجا نشسته است! اینها چیزهایی است که باعث می‌شود برای این شغل جنبه دافعه ایجاد شود.


پزشکان قانونی دارای یکی از حساس‌ترین شغل‌ها هستند چون در بدترین شرایط مجبورند قضاوت‌هایی را بکنند که ممکن است به نفع من یا به ضرر من باشد، مخصوصاً در قتل‌ها و دلیل قتل‌ها. چند سال پیش پرونده‌ای را داشتیم که در مراسم 13 به‌در خانمی با آقایی درگیر شده بود، آن آقا به دختران آن خانم توهین کرده بود، این هم یک آجر برداشته و پرتاب کرده بود که منجر به فوت آن آقا شده بود. بعد از مدتی این خانم آزاد شد و دلیلش این بود که پزشک قانونی تشخیص داده بود که این بنده‌خدا قبل از اینکه ضربه بخورد، سکته کرده بود و آن سکته عامل مرگ بوده نه ضربه‌ای که خورده. خب این خیلی حساس است. اینکه با جان آدم‌ها، اینکه با تشخیص یک پزشک ممکن یک نفر بالای دار برود یا نجات پیدا کند، بنابراین شغل بسیار حساسی است. در کار شما چند درصد ضریب خطا وجود دارد؟


- کاری که دارد انجام می‌شود، دستگاه که انجام نمی‌دهد، انسان این کار را انجام می‌دهد و به‌هرحال یک درصدی از خطا وجود دارد. این درصد در جاها و مراکز مختلف متفاوت است. هر چه مهارت و تجربه فرد بیشتر باشد، درصد خطا پایین خواهد آمد. هر چه امکانات جانبی نظیر امکانات آزمایشگاهی فراهم‌تر باشد امکان خطا هم کمتر است ولی به‌هرحال اشتباه ممکن هر شخصی چه تازه‌کار و چه کهنه‌کار به‌وجود بیاید. منتهی این‌طوری که در طول سالیان خدمتم دیده‌ام، آن مواردی که اشتباهی به‌وجود آمده است، اکثراً روی کم‌تجربگی یا کمی شواهد بالینی بوده است تا اینکه مثلاً بخواهد خدای نکرده عمدی در کار باشد چون به‌هرحال با توجه به اینکه جزء پزشکان قدیمی اینجا هستم و خیلی از پرونده‌ها را خود به عهده داشته و در جریان پرونده همکاران دیگر هم بوده‌ام، احتمال خطا همیشه وجود دارد، همان‌طور که در انگلستان یا فرانسه هم ممکن است خطا پیش بیاید. مهم این است که اگر خطایی در کار کارشناسی‌مان به‌وجود آمد و متوجه آن خطا شدیم، در جهت اصلاح و جبران آن خطا بربیاییم. کما اینکه بوده که مثلاً علت مرگ را علت خاصی معرفی کرده و بعد از بررسی مجدد متوجه شده‌ام که اشتباه کرده بودم، بنابراین جواب اصلاحی را برای قاضی فرستاده و آن جواب اصلاحی به‌عنوان سند تعیین‌کننده در نظر گرفته شده است.


تا به حال از پزشک قانونی هم شکایتی شده است؟


- شکایت از پزشکی قانونی معمولاً دوباره به نزد خود ما می‌آید.


از خود پزشک قانونی به خود پزشک قانونی شکایت می‌کنند؟


- بله. معمولاً در دادگستری هم باشد به خودمان ارجاع می‌شود چون شکایت از خودمان نیست، شکایت از نظریه‌مان است. برای بررسی مجدد نظریه‌های پزشکی قانونی راه‌هایی در نظر گرفته شده است. این موضوع هم در آیین دادرسی و هم در دستورالعمل داخلی خودمان پیش‌بینی شده است که مثلاً اگر به نظر آقای دکتر الف کسی اعتراض داشت، پزشکان دیگر در آن موضوع نظر می‌دهند.


این‌طور نیست که همان پزشک الف به خاطر نظری که داده مجرم یا توبیخ شود؟ دادن نظر اشتباه در پزشکی قانونی عواقبی برای پزشک خواهد داشت؟


- بستگی دارد که این نظر اشتباه بر چه مبنایی باشد. اگر عمد یا قصور عمده و واضحی در کار باشد که نباید آن قصور توسط آن پزشک انجام می‌گرفت، مثل تمامی کارکنان دولت و مثل قضات و مثل جاهای دیگر که هیئت بررسی تخلفات دارند، هیئت بررسی تخلفات داریم که مجازاتش از کم شروع شده و در نهایت به بیشترین مجازات که انفصال دائم از کلیه خدمات دولتی در تمام کشور است منتهی می‌شود که مجازات سنگینی است. البته اکثر اوقات به این صورت است که یک شخص نسبت به نظر پزشکی قانونی معترض است، این نظر را آن روز آن دکتر بر اساس آن مدارک پزشکی داده است ولی اگر کسان دیگری مثلاً  6 ماه بعد از آن نظر اولیه، مدارک پزشکی تکمیلی ارائه کنند، ممکن است نظری که با این مدارک تکمیلی صادر می‌شود با نظر اول متفاوت باشد که کارشناسی هم همین‌طور است.


موضوع دیگر این است که داستان تغییر نظر نه فقط در پزشکی قانونی بلکه در دادگستری هم اتفاق می‌افتد و نه‌تنها در دادگستری ایران بلکه در دادگستری همه کشورهای دیگر هم ممکن است اتفاق بیفتد. مثلاً دادگاه محلی نظری راجع به یک قتل می‌دهد، در دادگاه ایالتی این نظر عوض می‌شود، در دادگاه فدرال نظر سومی صادر شده و وقتی به دادگاه عالی می‌رسد، به یک نظر دیگر می‌رسند! چرا؟ به دلیل اینکه انسان‌ها دارند راجع به یک موضوع مشخصی نظر می‌دهند. فرق دارد که موضوع مشخص را خودت دیده باشی یا اینکه چند سال از آن گذشته باشد. این قضیه هم نه‌تنها راجع به دادرس‌ها و قضات هست بلکه راجع به کارشناسان هم هست و یک دسته از این کارشناسان هم کارشناسان پزشکی قانونی هستند. نگرش خود افراد نسبت به وقایع اطراف‌شان خواهی‌نخواهی روی نظر دادن‌شان مؤثر است. منتهی در پزشکی قانونی سعی ما بر این است که آن چیزی که برداشت جامع است را عنوان کنیم که شاید به این صورت تعبیر شود که این پزشکان عواطف آن‌چنانی ندارند. اتفاقاً باید موقع کارشناسی عواطف را کنار گذاشت چرا که مثلاً ممکن است شما یک هم‌حسی با آن خانم در مثالی که شما زدید پیدا کنید که آن مرد چه حقی داشته که به دختر این خانم توهین کند؟! دستش درد نکند که با سنگ زد به سرش! نه این غلط است! یا اینکه از آن سو بگویی خب مگر آن مرد گناهش چه بوده؟! حالا یک حرفی گفته، نباید که او را بکشند! خب اینها هم به او فحش می‌دادند! این دو طرف قضیه است؛ یعنی اگر بخواهیم تحت تأثیر عواطف باشیم. باید بروی روی معاینه جسد و کالبدگشایی. زخمی که روی سرش است چگونه است؟ داخل جمجمه چه‌طوری است؟ این خونریزی که در مغز وجود دارد، خونریزی به علت سکته است یا به علت ضربه؟ این را از کجا می‌گویم؟ مواردی که قبلاً در دنیا دیده شده، در مجمع تحقیقات، اینها می‌شوند شواهد بالینی، در 50 سال اخیر، 60 سال اخیر، 100 سال اخیر، 200 سال اخیر این نوع خونریزی اکثراً متأثر از ضربه بوده، این نوع خونریزی متأثر از بیماری داخلی بوده. اینجاست که علم به داد شما می‌رسد. بنابراین پزشکی قانونی باید روی علم جلو برود، روی عواطف نمی‌شود!


پرونده‌های حساس چطور؟ آیا افکار عمومی، فشار فضاهای مجازی و رسانه‌ها می‌تواند روی نظریه پزشکی قانونی تأثیرگذار باشد؟ برای مثال ماجرای نجفی مطرح شد، دیگر خودتان از بُرد رسانه‌ای‌اش مطلع هستید که چقدر موضوع روز شد. حالا پزشک قانونی می خواهد نظر بدهد. به فرض ممکن است آن اسلحه کمانه کرده و خورده به فرد، یعنی یک‌چنین اتفاقی که گاهی مطرح می‌شد، آیا فشارهایی که سر پرونده‌های خیلی مهم مثل پرونده نجفی مطرح می‌شود، پزشکی قانونی می‌تواند خارج از این فشارها نظر واقعی‌اش را بدهد یا اینکه این جو رسانه‌ای که ایجاد شده تأثیرگذار خواهد بود.


- در طول تاریخی که ما داشته‌ایم و نمی‌توان یکی یکی از آنها در مصاحبه اسم برد، به هر حال فشار افکار عمومی وجود داشته است. مثلاً ممکن است یک نفر که شهرت اجتماعی داشته باشد فوت کند مثل خدا رحمت کند مرحوم کیارستمی، یک آدمی شدیداً مورد علاقه، من هم دوستش داشتم، فیلم‌هایش را هم خیلی دوست داشتم، حتی بحث و جدل‌هایی که پیش آمد، یک کارگردان محترم دیگر که خیلی ناراحتی کرد و احساساتی شد، یک عده به او بدی گفتند، آن کارگردان را هم من خیلی دوست داشتم، حتی یک جایی او را دیدم گفتم من از موقع فیلم فلان خیلی دوستت دارم و عاشقت هستم، خب این عواطف شخصی من به آن کارگردان و فیلم‌هایش است ولی مرحوم کیارستمی در اثر یک علت به‌خصوصی فوت کرده و ممکن است مثلاً کوتاهی پزشکی که برایش آمده باشد اصولاً روی علت مرگش تأثیری نداشته ولی یک اندازه به‌خصوصی دارد. خب معلوم است. اینجا شدیداً ممکن است از یک طرف تحت تأثیر جامعه پزشکی باشید. همه کشور به ما حمله کرده بود، الان در شبکه‌های این موضوع زیاد شده و قبلاً این مشکل را نداشتیم. هنرمندان، اداره مالیات، قضات، پلیس و ... به ما حمله کردند که آهای پزشک قانونی داری چه‌کار می‌کنی؟! از آن طرف هم بالاخره هنرمندان، اجتماع، خانواده و ... تمام اینها موضوعاتی بود که مطرح می‌شد. چه‌کار باید کرد؟ راه همانی است که به شما گفتم. عواطف را در اینجا می‌گذاریم کنار و می‌رویم روی شواهد و مدارک پزشکی! چون غیر از این باشد، نتیجه اشتباه از آب در خواهد آمد. راجع به مسائل دیگر هم بوده، مثلاً 10 سال پیش یک مسائل دیگر هم داشتیم، به نظر می‌رسید یک عده‌ای در یک جا تحت نظر بودند، در اثر بیماری فوت کردند، پزشک قانونی 4830 شواهد پزشکی. شما ممکن است از لحاظ اجتماعی عقیدتی با این آدم روبه‌رویی‌ات فکر یکسانی نداشته باشید اما الان قرار است راجع به علت مرگ و صدماتش نظر بدهید، شواهد کالبدگشایی یا آسیب‌شناسی می‌گوید علت مرگ 4850 است.


در 6 ماه یا یک سال گذشته فوتی‌های ناشی از اعمال زیبایی چند مورد بوده است؟ آیا در بحث خودکشی‌ها افزایش یا کاهش داشته‌ایم و بیشترین خودکشی‌ها در چه زمینه‌هایی بوده است؟ فوتی‌های ناشی از نزاع در کشور؟


در بخش اعتیاد اقدامات پزشکی قانونی چه بوده، تفاهم‌نامه‌ای با مراکز متولی این امر دارید یا نه و فوتی‌های ناشی از مواد مخدر چند مورد بوده است؟


- سازمان پزشکی قانونی با ستاد مبارزه با مواد مخدر تفاهم‌نامه‌هایی در مسائل آموزشی و پژوهشی دارد و به‌طور گسترده کارگاه‌های مختلفی از طرف اساتید این سازمان برای دستگاه‌هایی که هدف بودند برگزار شده است. مثلاً یک زمان هدف و برنامه‌ریزی این بوده است که پزشکانی که در مراکز ترک مواد مخدر و کمپ‌ها کار می‌کنند آموزش داده شوند که مکرر کارگاه‌های موضوع درمان معتادان گذاشته شده. راجع کشف مواد و راجع به مواد جدیدی که وارد بازار می‌شوند، اگر به هیستوری خبرگزاری‌ها مراجعه کنید مرتباً با نام دکتر محمدرضا خلیل‌زاده را می‌بینید که راجع به مواد صنعتی جدید دارد صحبت می‌کند و الان هم در این سازمان است که کارشناسی اصلی 5305 مواد مخدر در سازمان پزشکی قانونی مدت‌هاست کار می‌کند.


نقش پزشکی قانونی در بحث مواد مخدر و الکل، کارشناسی است، چه در زنده‌ها و چه در مرده‌ها. من هر روز صبح‌زود که سر کار می‌آیم، دو سه‌تا ماشین کلانتری هست، دو سه نفر با دستبند اینجا منتظر جواب آزمایش هستند. کسانی که شب گذشته پلیس گرفته، داشتند یک کار عجیب و غریب می‌کردند، به آنها مشکوک شده‌اند، اینها معمولاً الکل یا مواد مخدر مصرف کرده‌اند، منتظر جواب آزمایش‌شان در این آزمایشگاهی که این پایین داریم هستند تا ببرند کلانتری یا دادگستری. راجع به فوتی‌ها هم همین‌طور است. کسانی که فوت می‌کنند اگر پزشک معاینه‌کننده مشکوک شود، نمونه‌برداری برای تشخیص مواد مخدر، دارو و الکل و نظایر آنها انجام می‌شود. نقش پزشکی قانونی، نقش کارشناسی است. منتهی راجع به شواهد و موضوعاتی که پیش می‌آید، پزشکی قانونی در پیشگیری هم می‌تواند کمک کند. مثلاً هشدار دهد، برای مثال از یک زمانی ما متوجه شدیم که فقط داستان هرویین، تریاک و مورفین نیست، یک چیزی به اسم مثلاً متاآنفتامین آمده است و هشدار دادیم که به فکر باشید که چنین چیزی وجود دارد، بروید بررسی کنید که از کجا دارد می‌آید و چگونه دارد مصرف می‌شود چون در فوتی‌های‌مان خیلی زیاد شده است. بنابراین پزشکی قانونی از نتایجی که طی معاینات، آزمایش‌ها و نتیجه‌گیری‌ها به‌دست می‌آورد، می‌تواند برای پیشگیری کردن به دستگاه‌های متولی پیشگیری هشدار داده و گزارش‌دهی داشته باشد. یا در بحث خودکشی می‌تواند مشخص کند که خودکشی در چه محدوده سنی است؟ در کجای کشور دارد بیشتر اتفاق می‌افتد؟ آن کجای کشور، الگویش به چه صورت است؟ برای مثال فرض کنید در ایلام به‌صورت خودکشی در زن‌های جوانی است که مشکل خانوادگی دارند. دستگاه پیشگیری کننده و ذینفع، ذینفع اصلی هر کدام باشد باید به ماجرا ورود کرده و برنامه بریزد که چه‌کار کنیم که زن ایلامی جوان خودسوزی نکند.


شما فقط اورژانسی اعلام می‌کنید؟


- اعلام نتیجه است. البته ممکن است در برنامه‌ریزی‌ها هم کمک کنیم. یعنی فرض کنید دارند سند سلامتی نوجوانان برای 10 سال آینده را می‌نویسند. حداقل مثلاً چهار محور اصلی دارد که هر کدام از این محورها 10 زیرشاخه دارد. در این 40 مورد ممکن است در سه تا چهار زیرشاخه از لحاظ آموزش‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و دادن آمارها می‌توانیم کمک کنیم وگرنه سلامتی نوجوانان متولی‌اتش چه کسی می‌تواند باشد؟ متولی‌اش خانواده، آموزش و پرورش، در یک شرایط بهزیستی و وزارت کشور باشد.


بیشترین علت مرگ در سال گذشته چه بوده؟


- این راهم باید بپرسم اما فکر می‌کنم تصادف باشد.


استانی که بیشترین نزاع رخ داده است؟


پرونده‌ای که خودتان روی آن کار کرده و به نظر خودتان در این همه سالی که در این حوزه کار کرده‌اید در ذهن شما مانده و شاید گهگاه به آن فکر می‌کنید، حالا نتیجه خوب یا بد، هر چیزی که برای خودتان جالب بوده تعریف کنید.


- زیاد است، نمی‌دانم کدام یکی را تعریف کنم. پرونده بیماران روان‌پزشکی بوده، پرونده شکایت از بیمارستان بوده، پرونده علت مرگ هست، پرونده‌هایی هست که صحنه فوت‌شان هم رفته بودیم و دیده بودیم، زیاد است. بعضی‌های‌شان هم مواردی بوده که یک نفر می‌توانسته به حقش برسد و خوشحالی در پی داشته ولی بعضی‌هایش هم با ناراحتی و اندوه فراوانی همراه بود. این‌طوری هم نیست که همیشه غم و غصه باشد، در بعضی موارد خوشحالی هم یافت می‌شود. برخی موارد نتیجه گرفتن است که 5830 می‌شود. مثلاً ما توانستیم در این کار به نتیجه خوبی برسیم یا اینکه در یک کار دیگر که از 8:30 صبح شروع کرده بودیم تا 12 ظهر توانستیم به یک نتیجه برسیم و خستگی‌مان در برود که خیلی جالب است. من موقعی که سالن تشریح بودم، خیلی از آدم‌ها هستند که بوی سیانور را نمی‌توانند حس کنند، کمتر از 15 درصد آدم‌ها این توانایی را دارند و آن هم مربوط به یک صفت وابسته به ژنسیوم است و من هم می‌توانستم و چون بویش را خوب حس می‌کردم، حتی کیس‌هایی که مربوط به دوستان و تخت بغلی بود، یک بو هم می‌کشیدم و گاه‌گداری می‌گفتم بی‌خود خودت را خسته نکن، این سیانور است! او هم می‌گفت نه نیست، تو بی‌خودی داری می‌گویی! شرطی هم می‌بستیم، بعد محتویات معده را با هم به آزمایشگاه برده و آزمایش می‌کردیم، 5940 سیانور غلیظ پروتئین ؟؟؟ درمی‌آمد، از آن‌طرف خب ناراحت‌کننده بود که زن جوانی با سیانور انتحار کرده، از این طرف چون توانستیم خیلی سریع تشخیص دهیم، یک‌جوری راضی کننده است که این خانواده از این ابهام دربیایند که این شخص چرا فوت کرده. چون یک چیزی که آدم را راجع به نزدیکانش خیلی اذیت می‌کند، ابهام است. مخصوصاً راجع به آنهایی که جوان هستند و از بین می‌روند، راجع به آنهایی که خودکشی می‌کنند، یک‌جورایی هم حس گناه، ناراحتی، کوتاهی و قصور در خانواده هست که کمک می‌کند تا علت مرگ فهمیده شود یا در نظر بگیرید یک پدر معتادی رفته شربت متادون گرفته، ترجیح می‌دهد این را بگذارد خنک شود و بخورد، انگار آب‌میوه است. بچه زبان‌بسته چه می‌داند که متادون است، فکر می‌کند شیرکاکائو است، می‌رود می‌گذارد دهانش و می‌دهد بالا، بلافاصله به دلیل تلخی‌اش آن را می‌اندازد زمین، ولی همان که در دهانش هست جذب بدنش می‌شود. متادون برای آن هروئینی خوب است که دچار درد و ناراحتی ترک نشود ولی برای بدن پاکی مثل بچه، سم است. دچار مسمومیت می‌شود. حالا علت مرگ این بچه اگر متادون دربیاید، خانواده از یک بابت خب می‌فهمند علت مرگ این بچه این مسئله است، از یک بابت معلوم می‌شود که مقصر این شخصی است که متادونش را گذاشته کنار شربت آبلیمو تا خنک شود!


مرگ‌های ناگهانی هم داریم که هیچ دلیلی برای آنها پیدا نشود؟


- بله، در همه کشورهای دنیا داریم و به آن اصطلاحاً می‌گویند «کالبدشکافی منفی» یا «کالبدشکافی سفید» یا «اتوپسی سفید». با این کلمات اگر در اینترنت سرچ کنید، مواردش می‌آید. در همه جای دنیا هم هست. کسی ممکن است به‌طور ناگهانی فوت کند و علی‌رغم معاینه جسد، کالبدگشایی، آزمایش سم‌شناسی، آزمایش 6213 و ... و بررسی صحنه جرم هیچ دلیلی یافت نمی‌شود، معمولاً هم در افراد جوان اتفاق می‌افتد. ممکن است یک فرد جوان یا نوجوان یا کودکی حین خواب یا بیداری فوت کند ولی سر تا پایش را بگردند چیزی پیدا نکنند. قدیم‌ها بیشتر بوده و الان هر چه جلوتر می‌رویم کمتر می‌شود. می‌دانید علتش چیست؟ علتش نقص دانش بشری است! ممکن است 25 یا 30 درصد موارد، اتوپسی منفی یا کالبدگشایی منفی بوده است، بعداً شده 20 درصد، بعد شده 15 درصد و 10 درصد. هر چه جلوتر می‌رویم و دانش بشر به‌صورت کلی جلوتر می‌رود، تکنیک‌های سم‌شناسی جدید، دستگاه‌های جدید، روش‌های رنگ‌آمیزی بافت‌ها و ... هر چه پیشرفت می‌کند، مجهولات کمتر می‌شود.


یک زمانی آدم‌ها فکر می‌کردند آن طرف جیحون و سیحون یک صحرایی است و بعدش هیچی نیست. یک چیزی هست! دور کره زمین می‌چرخی و دوباره برمی‌گردی ایران. دانش بشر که پیشرفت می‌کند، در همه جا پیشرفت می‌کند. هم در ستاره‌شناسی پیشرفت می‌کند هم در جغرافیا و هم در مهندسی. یک روزی کسانی که در خیابان با خودشان حرف می‌زدند، می‌گرفتند می‌بردند بیمارستان روان‌پزشکی؛ الان در خیابان نصف آدم‌ها دارند با خودشان حرف می‌زنند، یک هندفری یا ایرپاد گذاشته‌اند، می‌بینی یکی دارد راه می‌رود و دارد فحش می‌دهد، پول من را می‌خوری؟! بابا دارد با رفیقش صحبت می‌کند. یا زمانی که ما در بیمارستان روزبه درس می‌خواندیم، نصف مریض‌ها در بیمارستان روزبه دست‌شان را می‌گذاشتند روی گوش‌شان، بعد حرف می‌زدند، می‌گفتند داریم حرف می‌زنیم این صدای‌مان می‌رود آسمان بعد از آنجا می‌آید پایین، 6410 شاید موبایل را شاید زودتر فهمیده زودتر فهمیده بودند، موبایل آن موقع درست نشده بود، گفتیم خب جزء نشانه‌های امروزش باید حساب شود، دستش را گذاشته روی گوشش و دارد با آسمان صحبت می‌کند، «خب کنترلت هم می‌کند؟» می‌گفت آره، جایم را الان فهمیده. الان خب معلوم است که وقتی موبایل را داشته باشی لوکیشنت را هم پیدا می‌کند. الان کسی این کار را بکند بلکه دارد با ایرپاد صحبت می‌کند و لوکیشنش را هم می‌فهمد و دقیقاً عکست را هم از آسمان می‌گیرد و حتی ممکن است آن عکس این‌قدر وضوح داشته باشد 6450. دانش بشر وقتی پیشرفت بکند علت‌‌ها بیشتر مشخص می‌شوند.


الان چند درصد مرگ‌ها ناگهانی است؟


- خیلی از مرگ‌هایی که در جوان‌ها اتفاق می‌افتد ناگهانی است منتهی بیشتر علت مرگ‌های ناگهانی بیشترین آمارش در همه دنیا قلبی است. نه اینکه جوان است و سابقه بیماری قلبی هم نداشته، قلبش را هم باز می‌کنید و نگاه می‌کنی و زیر میکروسکوپ هم می‌گذاری آثاری نمی‌بینی.


اکثر اینها را برای تشخیص علت مرگ به پزشکی قانونی می‌آورند؟


- نتیجه آزمایش‌ها! بعضی چیزها درجا مشخص است، بعضی چیزها زمان می‌خواهد تا مشخص شود. مثلاً یک تکه بافت را فرض کنید من از درون قلب بردارم، این را درجا نمی‌شود زیر میکروسکوپ گذاشت. باید یک مدتی در مواد شیمیایی مخصوص بماند تا اصطلاحاً فیکس شود. بعد از اینکه این مدت گذشت که بستگی دارد و این مدت زمان‌ها با هم فرق می‌کند، یک هفته، دو هفته، سه هفته، بعد از گذشت این زمان این را باید ببرم و بعد درون پارافین بگذارم، پارافین دورش قالب شود، دوباره ببرم، رنگ‌آمیزی کنم، بگذارم زیر میکروسکوپ. بنابراین طول می‌کشد. حتماً تا حالا آزمایش خون داده‌اید، بعضی مواقع ممکن است نیم ساعت بعد جوابش را بدهند، بعضی مواقع دو روز طول می‌کشد، بعضی مواقع سه روز، بعضی مواقع هم سه هفته طول می‌کشد! بعضی از آزمایش‌ها خیلی طولانی است، مثل آزمایش قاچ که دو هفته جوابش طول می‌کشد. مثلاً ناخن یک نفر قاج داده، برای درمان یک تکه از ناخنش را در آزمایشگاه دکتر فلانی (که دو آزمایشگاه هم در شهر بیشتر نیست)، آن را کشت کنند جوابش دو هفته طول می‌کشد. ماهیت آن کار و آزمایش زمانش را مشخص می‌کند. ماهیت بعضی چیزها درجا است، بعضی چیزها هم طولانی است. چرا پزشک قانونی دیر نظر می‌دهد؟! خب ماهیتش همین است. یک نفر تیر خورده و می‌گوید پایم فلج شده، این باید بررسی شود، تیر به عصب خورده یا نخورده، نوار عصب و عضله بگیرند، اگر آسیب دیده، کدام عصب آسیب دیده، میزان آسیب چقدر است؟ نمی‌شود همین‌جور به‌صورت کلی نوشت. به صورت کلی نیست، پزشکی است، باید اینها را به‌صورت جزیی مشخص کرده و نوشت. بعضی مواقع هم مدت بهبودی است. مثلاً یک بچه‌ای که عصبش صدمه می‌بیند تا 18 ماه فرصت دارد که خوب شود ولی وقتی به مردم می‌گویید که ببخشید 18 ماه بعد جواب قطعی را می‌دهیم! صدایش درمی‌آید ولی واقعیت این است، طولانی است. بعضی مواقع با توجه به ماهیت قضیه، جواب دادن طولانی است و نمی‌توان به سادگی برگزارش کرد. بعضی مواقع مشخص است، مثلاً راجع به یک نفر می‌گویند دچار بیماری روانی بوده و مرتکب قتل شده است، درجا می‌توان یک معاینه روان‌پزشکی از سوی پزشکی قانونی شود، همان موقع دو سه ساعت معاینه‌اش کنند و تمام شود و برود پی کارش. بعضی مواقع ماهیت قضیه طوری است که بارها و بارها معاینه می‌خواهد، بایستی یک مدت او را تحت نظر بگیرند، در مراکز روان‌پزشکی مخصوص، این یک مدت ممکن است یک هفته، دو هفته یا 28 روز باشد. مثلاً در کشوری مثل انگلستان 28 روز، یک ماه در نظر می‌گیرند.


اینکه طرف در لحظه قتل دچار جنون آنی شده است یا خیر زمان‌بر است؟


- بله، زمان‌بر است. چون جنون آنی این‌طور نیست که یک لحظه این‌طوری شود و تمام شود. باید قبل و بعدش یک چیزی داشته باشد. قبلش که با مدارک پزشکی است، بعدش هم با مشاهده کردن است. ابزار، در کتاب‌های علوم بچه‌های دبستانی وقتی نگاه می‌کنید، در دو سه صفحه اولش چیزهای خیلی خوبی نوشته شده که معمولاً خوب درس داده نمی‌شود، پدر و مادرها هم از بچه‌ها نمی‌پرسند. مشاهده! این آدم که می‌گوید من چیزم، می‌گذارند در یک اتاقی با دوربین نگاهش می‌کنند. مشاهده می‌کنند که آیا رفتارش، رفتار بیمارگونه هست یا نیست.


می‌تواند تمارض کند!


- تمارض می‌کند ولی راه دارد. هر چیزی راه دارد. همیشه هم برای برای هر کاری یک روش بهتری وجود دارد. تمارض را می‌توان تشخیص داد. آدمی که تمارض می‌کند تا یک مدتی فیلم بازی می‌کند و از یک جایی به بعد دیگر خسته می‌شود یا مثلاً ممکن است خیلی غلیظ تمارض کند. مقنعه این خانم سفید است، اگر آن سفید است، این کاغذ چه رنگی است؟ سبز است. اوه خیلی ممنون! اگر این سبز است آنجایی که نوشته کارشناسان چه رنگی است، می‌گوید خب آبی است! اوه اگر آبی است، آبان را با چه رنگی نوشته‌اند؟ قرمز است! ببینید معلوم است که من تمارض می‌کنم. این یک مثال خیلی ساده بود که عرض کردم. به این سادگی نیست تشخیص تمارض، کار یک حرفه‌ای است که تمارض را تشخیص دهد چون خیلی وقت‌ها حتی ممکن است که پلیس یا مأمور پرونده هم فکر کند آن آدم دارد تمارض می‌کند ولی واقعاً مریض است.


ولی نظر آخر در یک پروندهت قضایی با پزشکی قانونی است!


- نه، با قاضی است.


قاضی هم بر اساس نظر پزشکی قانونی نظر می‌دهد!


- بله اما در برخی موارد من دادنامه‌ها و برگه‌های رأی را دیده‌ام که نظریه پزشکی قانونی چیز دیگری بوده ولی قاضی بر اساس من حیث المجموع تحقیقات خودش نظر داده است. می‌شود و در قانون ما این‌جوری در نظر گرفته شده. گفته شده نظر کارشناسی از جمله پزشکی قانونی 7340 دارد، یعنی راه را نشان می‌دهد، موضوعیت ندارد، یعنی ماهیت قضیه 7350


تلفن: 55162288


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب