دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
خشم مربیان، علت یا معلول؛

کی‌روش، مربیان ملی و مشکلات تکراری/ مردان آرامی که خشن می‌شوند

رفتن کارلوس کی‌روش از فوتبال ایران، فرصت مناسبی است که اتفاقات رخ‌داده در دوران وی با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.
کد خبر : 357773
khrlws_khy_rwsh.jpg

به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا، چند سال قبل و به‌هنگام برگزاری مسابقات جام جهانی 1998 فرانسه، مجید جلالی در یک برنامه تلویزیونی و به‌هنگام تحلیل شرایط فنی تیم‌های بزرگ حاضر در جام جهانی، با حیرت از پیشرفت تیم‌های بزرگ در ضربات ایستگاهی گفت و آمار فراوان گل‌هایی که بزرگان در ضربات ایستگاهی به‌ثمر می‌رسانند. توجیه کارشناس آن‌روزهای تلویزیون این بود که استفاده از ضربات ایستگاهی بهترین روش برای مخفی نگه‌داشتن سیستم‌ها توسط مربیان است.


کمتر از هشت سال گذشت و برانکو ایوانکوویچ سرمربی وقت تیم ملی، موفق شد تیم ملی را به جام جهانی برساند. در آن روز‌ها جلالی یکی از منتقدان پروپا قرص برانکو بود و حتی در برنامه ورزش و مردم از دوران برانکو با عنوان «توقف فوتبال ایران» یاد کرد. از قضا در جام جهانی هر دو گل ایران روی ضربات ایستگاهی به‌ثمر رسید و جلالی درباره این گل‌ها در تلویزیون گفت: ساده‌ترین کار برای یک مربی این است که در تمرینات روی ضربات ایستگاهی کار کند و وقتی ما فرصتی برای آماده‌سازی تیم خود نداریم، روی این ضربات کار می‌کنیم تا از این روش به‌نتیجه برسیم.


تناقضی که در این جملات دیده می‌شود، نمونه بارز از فرهنگ حاکم بر فوتبال یک کشور است. آن‌ها که منتقدند همیشه منتقدند و حتی قهرمانی نیز نمی‌تواند نظر آن‌ها را تغییر دهد. آن‌هایی هم که موافق هستند، همیشه موافق می‌مانند و هیچ چیز نمی‌تواند نظر آن‌ها را تغییر دهد حتی شکست و سقوط. در چنین شرایطی کار مربیان هم چندان نمی‌تواند آسان باشد.


بلاژدر این سال‌ها مربیان مختلفی هدایت تیم ملی را برعهده گرفتند اما با وجود تفاوت‌هایی که بین آن‌ها وجود داشت، نمی‌توان تفاوتی بین نقدهای وارده به این مربیان پیدا کرد. میروسلاو بلاژویچ استاد روابط عمومی بود و حاضر بود با تک تک منتقدانش به بحث و مناظره مشغول شود. اما این روابط عمومی هم تاثیری به‌حالش نداشت.


بعد از او نوبت به برانکو رسید که به‌شدت آرام بود و نه کسی از او جنجالی به‌یاد آورد و نه حتی کسی شکست فاحشی با او را در تیم ملی دید. اما گروه منتقد او بردهای برانکو را توجیه می‌کردند که با ترکیبی ثابت به‌دست آمده و هرگز تغییری در آن داده نمی‌شود. حتی در اوج بردهای او، یکی از مربیان به رئیس جمهور وقت نامه نوشت و گفت: چرا یک ایرانی نباید سرمربی تیم ملی باشد؟


کافی است اندکی به صحبت‌های کارشناسان فوتبال کشورمان گوش کنیم و یاد صحبت‌های مورینیو بیفتیم. مورینیو چندی پیش گفت: اگر یورگن کلوپ در کنار زمین با هیجان عکس‌العمل نشان دهد، شادی کند و به‌داور اعتراض کند، رسانه‌ها می‌گویند که او هیجان خود را به بازیکنان انتقال داده و به‌آنان انگیزه داده است. اما اگر من چنین کاری کنم، می‌گویند فضا را متشنج کرده است و بی‌جهت بازی را به‌حاشیه کشانده است.


این صحبت‌ها را می‌توان در فوتبال ایران هم تعمیم داد. زمانی که افشین قطبی در برابر کری‌های سرمربی کره‌جنوبی سکوت کرد و ایران باخت، منتقدان از او انتقاد کردند که با سکوت خود، پیش از مسابقه از کره‌ای‌ها باخت.


اما وقتی کی‌روش پاسخ کری‌های مربی کره را قبل و بعد از مسابقه داد، منتقدان از او انتقاد کردند که شخصیت ندارد و خشم خود را به بازیکنان منتقل کرده است. همین کارشناسان بعد از باخت ایران به ژاپن، خشم ملی‌پوشان ایران را ناشی از عدم کنترل ‌آن‌ها روی رفتار خود دانستند که از کی‌روش نشأت گرفته است. اما خیلی از همین کارشناسان بعد از حذف ایران از جام ملت‌های 2000 می‌گفتند که برای بازیکنان ایران، شکست هیچ اهمیتی نداشته است و اگر ایران باخت، به‌خاطر عدم تعصب بازیکنان این تیم بوده است.


*


داستان ایرانی و غیرایرانی همیشه در فوتبال ما وجود داشت و در طول این دهه‌ها هیچ کس نتوانست نظر منتقدان را تغییر دهد. زمانی که فریدون زندی به‌عنوان نخستین بازیکن دورگه به تیم ملی وارد شد، منتقدان گفتند چرا او خاک زمین‌های ما را نخورده است؟ بیشتر از یک دهه بعد هم این انتقادات به شکلی دیگر صورت گرفت و از کارلوس کی‌روش انتقاد شد که به لیگ ایران بی‌توجه است و تنها به خارج رفته‌ها و دورگه‌ها توجه دارد. در این میان تنها چیزی که مورد توجه قرار نگرفت نتایج بود و عملکرد و مباحث فنی مربیان.


دراگان اسکوچیچ


نمی‌دانیم کی‌روش در طول سال‌هایی که مربی تیم ملی بود، آیا هرگز از گذشته فوتبال ملی و باشگاهی ایران اطلاعاتی کسب کرد یا هرکاری که کرد بدون مشاور و با کمک خصوصیات ذاتی خود بود. اما اگر او گذشته فوتبال ملی را می‌دید هم در مسیری قرار می‌گرفت که خودش طی کرده بود.


اختلاف تیم ملی و باشگاه‌ها هرگز امری بی‌سابقه در فوتبال ما نبود. مگر در زمان جلال طالبی نبود که علی پروین ناآمادگی پرسپولیس را ناشی از حضور بازیکنان این تیم در تمرینات و بازی‌های ملی می‌دانست؟


بی‌انضباطی در تیم ملی نیز مسأله غریبی نیست و فقط کافی است بازیکنان بدانند که مربی آن‌ها بعد از یک تورنمنت از تیم ملی خواهد رفت. مگر در جام جهانی 2006 نبود که علی کریمی بعد از تعویض اقدام به شوت‌کردن ساک نمود، در بازی بعدی تیم ملی حاضر نشد به‌دستور برانکو عمل کرده و وارد میدان شود و سرانجام برانکو را آدمی ترسو نامید؟


مگر جواد نکونام کاپیتان تیم ملی بعد از جام ملت‌های 2011 شروع به انتقاد از افشین قطبی نکرد؟ نکونام در آن زمان در توجیه صحبت‌های خود گفت: اگر قبلاً حرف می‌زدم متهم به تضعیف تیم ملی می‌شدم.


دراگان اسکوچیچ


در این شرایط مربی فوتبال باید این توانایی را داشته باشد که با همه چیز بجنگد، با مربیان باشگاهی، رسانه‌هایی که قطعاً بعد از شکست مخالف او می‌شوند و از او می‌خواهند که عذرخواهی کند و البته هوادارانی که نمی‌توانند خط خوردن بازیکن محبوب خود را ببینند. مگر کل مسئولان ورزش در سال 2006 از برانکو انتقاد نمی‌کردند که چرا به ایران نیامده و بابت شکست از پرتغال و مکزیک از ملت قهرمان ایران عذرخواهی نکرده است؟


در فوتبال ایران، همه معتقدند مربی خوب کسی است که بتواند حواشی را به‌خوبی جمع کند. همه معتقدند اگر امیر قلعه‌نویی موفق شده، به‌خاطر همین خصوصیت است و اگر قبلاً مردانی چون فرهاد کاظمی در سطح لیگ ایران موفق بودند، به همین اصل برمی‌گشت. معلوم نیست که چگونه همین افراد از یک مربی خارجی بابت مسائل اخلاقی انتقاد می‌کنند. آیا غیر از این است که افرادی چون بلاژ، برانکو و.. اسیر این فوتبال شدند؟


دراگان اسکوچیچ


می‌توان تاریخ را مرور کرد یا تنها به‌تاریخ فوتبال ایران نگاهی انداخت. روزی‌که افشین قطبی وارد ایران شد و همه از اخلاق آرام او تعریف کردند، فیروز کریمی گفت: یک سال دیگر قطبی را می‌بینیم که اخلاقش چگونه در فوتبال ایران تغییر کرده است.


همین اتفاق هم افتاد.


فوتبال ما حتی مرد آرامی چون دراگان اسکوچیچ را تبدیل به یک مربی خشن و عصبی کرد. همان‌طور که خیلی از مربی‌های داخلی ما در ابتدا آرام بودند و وقتی دیدند با آرامش به حق خود نمی‌رسند، دچار استحاله شدند و بارها و بارها اعتراض آن‌ها را مشاهده کردیم.


این‌همه تغییر و تحول در شخصیت افراد، آیا اتفاقی است یا مورد کی‌روش یک مورد استثنائی بوده است؟


انتهای پیام/4051/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب