خاطرهای از رئیس کمیته انقلاب درباره انحراف مهدی هاشمی
به گزارش حوزه احزاب گروه سیاسی خبرگزاری آنا، از مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مرحوم آیتالله محمدرضا مهدویکنی از جمله پیشگامان نهضت اسلامی و یاران وفادار امام خمینی(ره) بود که در شرایط بحرانی و دشوار پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای خطیری را بر عهده گرفت. وی در سختترین روزها وفاداری خود نسبت به امام و انقلاب را ثابت کرد و خاطرات جالبی از آن روزها به یادگار گذاشت.
واکنش منتظری به اسنادی از فعالیتهای غیرقانونی سید مهدی هاشمی
آیتالله مهدویکنی درباره بحرانآفرینیهای سیدمهدی هاشمی که برادر داماد مرحوم منتظری بود در دهه 60 میگوید: نسبت به سیدمهدی هاشمی از اول انقلاب و حتی قبل از انقلاب حساس بودم. چون میدیدم پارهای از كارهایی كه به سیدمهدی نسبت داده میشود با موازین شرعی منطبق نیست و من نسبت به آنچه كه دوستان هم نقل میكردند و برخوردهایی هم كه در اصفهان و قهدریجان به وجود آمد و آن كارهایی كه انجام میشد حساسیت خاصی داشتم.
در اینگونه امور بیشتر از سایر دوستان حساس بودم، نمیخواهم بگویم بیشتر ولی پیشتر بود؛ لذا حضور امام (ره) عرض كردم این جریان مهدی هاشمی در اصفهان جریان خطرناكی است. من جریان سیدمهدی را جریان خطرناكی میدیدم، ولی متأسفانه آن زمان چون با شواهد بسیار روشن و زنده نمیتوانستیم جرائم منسوب به سیدمهدی را اثبات كنیم، نتوانستم علیه او اقدامی مؤثر انجام دهم.
مرحوم آقای ربانیاملشی كه در آن زمان دادستان كل بود و بنده در كمیته بودم و نیز جناب آقای طاهریخرمآبادی كه نماینده امام در سپاه بودند، درباره جریانات سیدمهدی شواهدی داشتیم؛ بهخصوص آقای ربانی كه شواهد مكتوب هم داشتند. ما یک روز وقت گرفتیم و در قم خدمت آقای منتظری رفتیم. آقای ربانی بقچهای پر از اسناد به همراه آورده بود. اتاقی را هم خلوت كردیم و گفتیم هیچكس در اتاق نیاید چون ما مطلب سری داریم. حتی به داماد آقای منتظری هم كه معمولاً در جلسات شركت میكردند گفته شد كه تشریف نیاورند كه ما میخواهیم خصوصی صحبت كنیم. حدود یک ساعت خدمت ایشان بودیم.
من آنچه را از حدسیات و شواهد داشتم بیان كردم. آقای طاهری و همچنین آقای ربانی هم چیزهایی را مطرح كردند؛ ولی اسناد فوق برای آقای منتظری مقبول واقع نشد و میگفتند: «اینها برای من حجت نیست.» ایشان گفتند: من ایشان (سید مهدی) را آدم درستی میدانم، او را فردی سودمند و مفید میشناسم. آقای ربانی گفتند: شما این مدارك را مطالعه كنید، ما اینجا میگذاریم. گفتند باشد تا من مطالعه كنم. ولی باز مثل اینكه برای ایشان یقین حاصل نشد.
جناب آقای منتظری با اینكه نسبت به من خیلی اظهار علاقه و اطمینان میكردند، معذالك قبول نكردند. ای كاش آن موقع سخنان ما را میپذیرفتند و حداقل ایشان را از اطراف خودشان طرد میكردند و لااقل احتیاط میكردند و تأییدش نمیكردند ولی صد حیف ...
سنگری که تنها به دست امام فتح شد
مرحوم مهدویکنی میگوید: در شب میلاد حضرت ولی عصر(عج) در سال 1361 سفری كاری به كازرون داشتم و در آنجا در جشن میلاد شركت كرده و سخنرانی کردم. در آن سخنرانی مطلبی را با صراحت اعلام كردم كه در روزنامههای آن وقت نوشتند. من گفتم افزون بر خاكریزهای دشمن بعثی، خاكریز هفتمی در جبهه اصفهان وجود دارد كه تنها به دست توانای امام امت فتح میشود و دیگری توانایی فتح آن را ندارد. امیدوارم كه امام بعد از فتح سایر خاکریزهایی كه صورت گرفته بود این خاکریز را هم فتح بكند.
این جملهای بود كه من آن زمان گفتم و برخی گمان میكردند من با بعضی از علمای اصفهان مخالفت شخصی دارم؛ در حالی كه این طور نبود. منظور من جریان سیدمهدی هاشمی در اصفهان بود. كشف این جریان را نه تنها مهم بلكه لازم میدانستم و میگفتم غیر از امام هم كس دیگری نمیتواند این سنگر را فتح بكند كه آخر هم امام فتح كردند و بالاخره دستور دادند و جناب آقای ریشهری مأمور كشف و فتح آن شدند.
لجاجت منتظری در برابر نصایح امام خمینی(ره)
به گفته آیتالله مهدویکنی؛ آقای منتظری بالطبع نوعی تكروی در مسائل داشتند و نظرات خودشان را بیان میكردند. قائممقام قاعدتاً باید آنچه را كه رئیس اصلی میگوید، بگوید. اگر ایشان قائممقامی را پذیرفته بودند اقتضای داشت ببینند امام چه میگویند، ایشان هم همان را بگویند؛ بهخصوص پس از اینكه رسماً بهعنوان قائممقام منصوب و معرفی شدند. ولی جناب آقای منتظری غالباً نظرات خودشان را بیان میكردند، نقدهایی نسبت به مسائل سیاسی كشور از جمله سپاه، قوهقضاییه و دولت میداشتند. گاهی هم حتی به خود امام مستقیم یا غیرمستقیم ـ اشكال و ایراد میگرفتند؛ بهخصوص آنكه رسانههای خارجی اظهارات ایشان را بزرگ میكردند و بهعنوان اینكه قائممقام رهبری ایران این حرفها را زدهاند از آن سوءاستفاده میكردند.
البته من مكرر از امام میشنیدم كه ایشان را نصیحت میكردند كه چرا این حرفها را میزنید. یک بار خود آقای منتظری نقل كردند كه امام بنده را خواستند و به من گفتند آقای منتظری شما حرفهایی میزنید كه رادیوهای بیگانه آنها را میگویند. رادیو بغداد اینها را میگوید. چرا شما حرفهایی میزنید كه رادیو بغداد آنها را میگوید؟ این دلیل بر این است كه حرفهای شما صحیح نیست؛ یعنی به مصلحت انقلاب نیست كه دشمن روی آنها مانور میدهد و روی آن تبلیغ میكند. بنابراین این حرفها را نزن. حتی امام تا این حد ایشان را نصیحت میكردند، نهی از منكر مینمودند. ولی این جریان همینطور ادامه داشت و تكرار و تداوم این روش دیگر قابل تحمّل نبود و سرانجام امام ایشان را عزل كردند.
این وضعیت ادامه داشت تا سال آخر حیات امام، كه ایشان از علمایی كه در جریان انقلاب و نهضت نقش داشتند، دعوتی به عمل آوردند. مدعوین از تهران و قم بودند از جمله اینها حضرت آیتالله مشكینی، آیتالله امینی و حاج احمد آقا بودند. سران جامعه روحانیت، تعدادی از اعضای مجمع روحانیون و بعضی از اعضای دفتر امام نیز در میان آنها بودند.
در این جلسه امام فرمودند من احساس میكنم كه عمرم به پایان رسیده، البته من نسبت به روند انقلاب و ادامه جریان انقلاب هیچ نگرانی ندارم، انقلاب جای خودش را باز كرده و موتور انقلاب به پیش میرود و دشمن كاری نمیتواند بكند، ولی من از یک چیز میترسم و آن، اختلاف میان شماهاست. شما اگر با هم باشید انقلاب صدمه نخواهد خورد، البته ممكن است دشمن كارهای ایذایی انجام بدهد، ولی اگر شما با هم اختلاف پیدا كنید ممكن است انقلاب ضربه ببیند. بنابراین من به شما نصیحت میكنم از اختلاف و تفرقه بپرهیزید.
پس از پایان مجلس، امام به آیتالله منتظری فرمودند شما بنشینید با شما كار دارم. امام باز ایشان را بهطور خصوصی نصیحت كردند. امام فرمودند شما دیگر چنین حرفهایی نزن. تا كجا شما میخواهید به این حرفهایی كه دشمن از آن سوء استفاده میكند ادامه بدهید. البته ما از آن جلسه بیرون آمدیم و ایشان به تنهایی نشستند، این را خود آقای منتظری نقل كردند، ولی پیدا بود كه این نصیحت را نپذیرفته بودند. آقای منتظری میگفتند من احساس وظیفه میكنم، باید این حرفها را بزنم. عملاً هم اینطور بود كه باز هم ادامه دادند و به روش سابقشان عمل كردند تا به عزل منتهی شد.
انتهای پیام/4082/4071/ن
انتهای پیام/