دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
گزارشی از خواهر و برادرانی که شبانه‌روز می‌خورند!

دردسرهای خانواده 1000 کیلوگرمی/ پاهایی که زیر وزن زیاد کج شده‌اند

تنها چند ماه از تولدشان نگذشته بود که چاقی به سراغشان آمد، بیماری که مشکلات زیادی را برای خانواده به‌وجود آورد و هزینه بالای درمان هم بهانه‌ای شد تا پدر فکر انجام آن را از سرش بیرون کند.
کد خبر : 242475

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، هنوز چند ماه از زمان تولدشان نگذشته بود که چاقی به سراغشان آمد، هر روز وزنشان بیشتر می‌شد، چاقی چنان گریبانشان را گرفته که مجبورند برای برطرف کردن حس گرسنگی‌شان از صبح تا هنگام خواب غذا بخورند، حتی بعضی شب‌ها نیز باید غذایشان آماده باشد چرا که نیمه شب‌ها هم این گرسنگی دست از سرشان بر نمی‌دارد.


چند قدمی که راه می‌روند نفسشان به شماره می‌افتد، سن زیادی هم ندارند، پاهایشان زیر بار این وزن سنگین کج شده است؛ چندین قدم که برمی‌دارند بدنشان خیس عرق می‌شود، مجبورند در گوشه‌ای بنشینند و نفسی تازه کنند. خیلی کم حرف می‌زنند، این بیماری آنقدر اعتماد به نفس‌شان را پایین آورده که وقتی می‌خواهی با آن‌ها هم کلام شوی از خجالت صورتشان سرخ می‌شود، سرشان را پایین می‌اندازند و به زمین خیره می‌شوند.


دوست دارند مثل تمام کودکان هم‌بازی داشته باشند، به مدرسه بروند و و در کوچه و خیابان با سایر بچه‌ها بازی کنند؛ برای به دست آوردن آرزوهایشان تلاش کنند، اما ترس از تمسخر توسط دیگران آن‌ها را خانه‌نشین کرده است، کودکانی که شاید بزرگترین آرزویشان به دست آوردن سلامتی و داشتن یک زندگی معمولی و ساده باشد...


بیماری ناتمامی که از نوزادی آغاز شد


این خانواده اهل یکی از روستاهای اطراف سیرجان هستند، نورالدین چشمه نور 11 فرزند دارد، 6 پسر و 5 دختر که 4 فرزند آخر خانواده به چاقی مفرط مبتلا هستند. برای گفت‌وگو با کودکان و والدین خانواده و اطلاع یافتن از مشکلاتشان راهی این شهرستان شدیم.


زهرا خانم 43 ساله مادر فرزندان در خصوص اوضاع فرزندانش پرسیدم با بغضی که به سختی آن را کنترل می‌کند، می‌گوید: یوسف 18 ساله نخستین فرزند من است که به این بیماری مبتلا شده ، هرچند تلاش زیادی برای درمانش کردیم اما نتیجه‌ای نگرفتیم و اکنون حدود 150 کیلو وزن دارد، همچنین عبدالرحمان 12 سال دارد و دومین فرزند من است که از چاقی زیاد رنج می‌برد، این پسر در حال حاضر وزنی حدود 100 کیلوگرم دارد و از حدود دو سال قبل تا کنون به‌طور غیرطبیعی وزنش افزایش یافته است.


مادر خانواده که گویی دیگر مشکلات کودکان صبرش را لبریز کرده است ادامه می‌دهد: عاطفه 7 ساله یکی از دخترانم است که با این بیماری مواجه شده است و وزنش حدود 65 کیلو می‌شود، همچنین هانیه تنها 5 سال سن دارد و فرزند آخر این خانواده 11نفری است که در حال حاضر وزنش به 45 کیلوگرم رسیده است.


این مادر در خصوص علت بروز این مشکل می‌گوید: خودم در دوران بارداری نیز به هیچ افزایش وزن غیرطبیعی نداشته‌ام. تمام فرزندانم در دوران نوزادی‌شان تا 5، 6 ماهگی چاق می‌شدند اما بعد از 6 ماهگی وزنشان به حالت طبیعی برمی‌گشت اما این 4 فرزند آخری چاقی‌شان ادامه‌دار شد و گویی این چاقی پایانی نخواهد داشت.


زهرا خانم ادامه می‌دهد: تغذیه کودکانم به قدری زیاد است که از صبح تا شب درحال تهیه غذا برای آن‌ها هستم بطوری که حتی شب‌ها وقتی یکی از آن‌ها احساس گرسنگی کند باید بلافاصله برایش غذا آماده کنم، و اگر برای یک ساعت دیرتر غذا بخورند صدای گریه‌شان کوچه و محله را فرا می‌گیرد.


مشکلات مالی بزرگترین درد خانواده


پدر خانواده که خودش به بیماری کلیوی مبتلا است نیز در مورد مشکلات خانواده‌اش می‌گوید: حدود 5 سال پیش یوسف را برای درمان به کرمان بردم از یوسف آزمایش‌هایی گرفتند که موارد خاصی را نشان نداد و پزشک تنها به تجویز چندین دارو بسنده کرد اما پس از مصرف این داروها در اوضاع جسمی پسرم هیچ بهبودی حاصل نشد و به دلیل مشکلات مالی دیگر نتوانستم مداوای او را ادامه دهم.


پدر در خصوص دلایل بیماری و روند درمان فرزندانش توضیح می‌دهد: متأسفانه به دلیل اینکه خودم از کارافتاده هستم و با مشکلات کلیوی مواجه هستم نتوانستم به درمان کودکانم به خوبی کمک کنم و در حال حاضر تنها نان‌آور خانه‌مان پسر بزرگم است. یکی از کلیه‌های من از کار افتاده و در حال حاضر کلیه دیگرم نیز با مشکلاتی مواجه شده که این موضوع من را خانه‌نشین کرده است.


یوسف که نسبت به سایر فرزندان خانواده تمایل بیشتری برای صحبت کردن دارد در خصوص بیماری‌اش می‌گوید: من نمی‌توانم درست راه بروم و وقتی می‌خوابم رگ پاهایم می‌گیرد و از شدت درد به خود می‌پیچم وقتی هم که فصل سرما می‌رسد اوضاع جسمی ما بدتر می‌شود به گونه‌ای که اگر سرما بخوریم نفس کشیدن برای ما بسیار سخت‌تر می‌شود و آنقدر سرفه می‌کنیم تا حالت خفگی به ما دست می‌دهد.


هیچ یک از مسئولان صدای ما را نمی‌شنوند


مادر بچه‌ها نیز در حالی که اندوه فراوانی را می‌توان در صورتش مشاهده کرد می‌گوید مهم‌ترین مشکل این بچه‌ها برای درمانشان فقر مالی است. چرا که از توان ما خارج است که هزینه درمان بیماری کودکان را بپردازیم به همین دلیل است که نتوانسته‌ایم تاکنون به پزشک حاذقی برای درمان آنها مراجعه کنیم.


وی ادامه می‌دهد متأسفانه تاکنون هیچ یک از مسئولان برای حل بیماری فرزندانم از ما حمایت نکرده‌اند و تنها تعدادی از خیرین هر ازگاهی مواد غذایی برای کودکانم تهیه می‌کنند.


وقتی که از مادر خانواده در خصوص سابقه چاقی در خانواده‌شان سؤال می‌کنم می‌گوید نه اعضای خانواده و نه اعضای فامیل هیچ کدامشان تا این حد چاق نبوده‌اند و حتی خواهر و برادرهای این بچه‌ها نیز مشکلی نداشته و سالم هستند.


نمکی دیگر بر روی زخم‌ها


در ادامه پدر بچه‌ها در خصوص مشکلات فرزندانش می‌گوید: این وزن زیاد باعث بورز مشکلات کلیوی و کبدی برای فرزندانم شده ، که این موضوع رعایت بهداشت آنها را برای ما بسیار دشوار کرده است. توانایی مالی برای پرداخت هزینه‌های درمان را ندارم و تعدادی از پزشکان به ما گفته‌اند که کودکان ما درمان‌پذیر هستند اما هزینه درمان هر یک از آنها حدود 10 میلیون تومان خواهد شد و در حال حاضر تنها امید من برای درمان فرزندانم کمک خدا، مسئولین و خیرین است.


مشکلات بی شمار این خانواده به همین‌جا ختم نمی‌شود و داستان زندگی این خانواده وقتی غم‌انگیزتر می‌شود که یکی از دختران این پدر و مادر به سرطان سینه مبتلا می‌شود و این پدر خانواده است که باید درد و رنج این فرزند را به جان بخرد، به امید آنکه شبی را بدون نگرانی از آینده فرزندانش و با خیالی آسوده سر بر بالین بگذارد.


منبع:‌فارس


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب