دلنوشتۀ یک روحانی برای شجریان/ جوانها با تو عاشق میشوند
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، سید طه هاشمی، در یادداشتی با عنوان «بمان استاد؛ دنیا با شما زیباتر است» در روزنامه «اعتماد» نوشته است:
«مهر که میآید شور و طراوتی نو سالِ ایرانی را فرامیگیرد. طراوتی از جنس نوروز. با بازگشایی مدارس و دانشگاهها شور و هیجان و سرخوشی جوانی بیشتر به چشم میآید؛ جامعه از رخوت و گرمازدگی تابستان به در میآید و برمیخیزد، انگار پاییز خود بهار دیگری است. گویی سال ایرانی دو مبدا دارد؛ نوروز و مهرگان.
مهر پر از زیبایی است. از واژهاش گرفته که پر از راز و رمز آیین قدیم میترا و سرشار از لطافت و محبت است تا پیشقراولیاش در کوکبه «پادشاه فصلها پاییز»، همه پر از زیبایی است. جز این مهر، ماه پربار دغدغههای من است. دغدغه من این سالها پاسداشت مفاخر ایران بوده و هست. مهر ماه فرهنگ ایرانزمین، ماه ایرج افشار و شفیعیکدکنی است. مهر ماه عشق و غزل، ماه حسین منزوی و منوچهر آتشی است. ماه تلاقی شعر و رنگ است، ماه سهراب است. مهر ماه آزادی و خردورزی و اندیشه، ماه خمینی بزرگ و سیدمحمد خاتمی است. مهر ماه شمس و مولانا، ماه عرفان است. با این همه امروز غرض من تویی که نامت بر پیشانی مهر خودنمایی میکند، نام مبارک تو. مهر ماه توست. ماه خسرو خوبان، ماه شجریان.
شنیدهام که به جهانت، به سرای امیدت، به ایران بازگشتهای.
در صد هزار سال سپهر پیادهرو
نارد چو تو سوار به میدان روزگار
دلمان برایت تنگ بود. خوش آمدی. برخیز و بخوان استاد، برخیز. بغضهای فروخورده قرون و اعصار خطه خراسان در نوای سحرانگیز تو میشکفد. جوانها با تو عاشق میشوند و پیران با نوای داوودیت طی طریق میکنند. باران با صدای تو شوریدهتر میبارد و فصلها با تو زیباتر میشوند. حتی زمستان با تو زمستان است. نه اخوان که سعدی و مولانا و حافظ ٥٠ سال است که وامدار هستند. ادب فارسی وامدار توست. نه من که ایرانیان نیز شنیدن فارسی را از نای تو خوشتر میدارند. خاطره اصغر فرهادی را که شنیدهاید؛ از رانندگان مراکشی تا کوچههای بارانخورده پاریس همه عاشق تواند. عبدالرحمان ترک هم عاشق تو بود.چندی پیش میزبان دانشجویان برتر دانشگاههای ترکیه بودیم.
آمده بودند زبان فارسی را بهتر یاد بگیرند. قبل از شروع مراسم اختتامیه به من گفتند که یکی از دانشجویان ترکیهای شعری از مولانا را حفظ کرده است و میخواهد بخواند. گفتند از آنجا که این شعر را اول بار با صدای استاد شنیده میخواهد آن را به او تقدیم و برای سلامتیاش دعا کند. گفتم بهتر است نام نبرد.
این روزها که شما به وطن بازگشتهاید من بیشتر آهنگهای شما را میشنوم. دیروز که آلبوم بیداد را گوش میکردم با شنیدن این بیت دلم گرفت:
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حقشناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
چرا پنهان کنم، خجالت کشیدم. به روزهای پیشین بازگشتم. صدای عبدالرحمان ترک را مرور کردم که بغضی در پسش پنهان بود:
دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بیتو به سر نمیشود
بر خود نهیب میزنم که بر چه مبنای شرعی و حکم قانونی من که خود را یکی از متولیان فرهنگ میدانم مانع از ذکر نام کسی شدم که میراثدار بخش مهمی از فرهنگ کهن ایرانی است، آن هم وقتی که یک بیگانه میخواهد او را و از این رهگذر فرهنگ ایرانی را بستاید. گیرم که من با برخی از نظرات او همسو نباشم. همه که نباید مثل من بیندیشند. الان به یاد آن خاطره حسن کامشاد افتادم که در زمان جوانی و حضورش در کمبریج، شبی در مجلسی خود را به جواهر لعل نهرو میرساند و میگوید ای کاش ما در ایران یکی مثل شما را داشتیم. نهرو میگوید شما مصدق را داشتید، با او چه کردید؟
نمیخواهم از تمامیت مصدق یا هرکس دیگر دفاع کنم. میخواهم بگویم که باید هر کسی را در بافت خودش قضاوت کنیم، از جملهای ناهمخوان با اندوختههای ذهنی خود نهراسیم و اگر شریعتمدار هستیم باور کنیم «که آبروی شریعت بدین قدر نرود». اما انگار سنت نامبارک نخبهکشی و در سوی دیگرش مردهپرستی قرنهاست که دست از سر این فرهنگ برنمیدارد. قدر مفاخر ملیمان را آنگونه که باید نمیدانیم. تازه وقتی که دنیا در سوگ کیارستمی و به احترام او قیام میکند متوجه میشویم که او که بوده است! از نظر من بزرگترین تهاجم فرهنگی پاس نداشتن فرهنگ و فرهنگمداران خودی است.
نمیخواهم آن بخش مثبت و اصیل فرهنگ و موسیقی غرب را زیر سوال ببرم، اما اگر ابتذالی و خشونتی است همریشه با جاز و راک و متال است. چه کسی را دیدهاید که با صدای شجریان و شجریانها به ابتذال کشیده شده باشد؟ امروز که جهل و گمراهی و خشونت پنهان بشر، در چهره این دیوانههای داعش نمود دارد، بیشتر از همیشه بشر، به ویژه نسل جوان، نیازمند تلطیف روح و پالایش روان است. شجریانها را دریابیم.
ای کاش قدر میراثداران فرهنگ و دین و ادب و علم ایران اسلامی را بدانیم. خدا را شکر در این سالها اتفاقات مبارکی در این حوزه رخ داده است اما کافی نیست. باید مفاخرمان را به نسل نو معرفی کنیم تا بیهویت و بیریشه تربیت نشوند.
بگذریم، از دوستی شنیدم که عبدالرحمان ترک ساعتی بعد از جلسه اختتامیه «مرغ سحر» شما را گوش میکرده و شوریدهوار سر میچرخانده است. گویا محبوبیت بعضیها هدیهای الهی است، خدشهدار کردنش ضایع کردن خود است. برای سلامتیات دعا میکنیم استاد. بمان، دنیای ما خسته خشونت است. دنیای ما با شما زیباتر میشود.»
انتهای پیام/