08:01 15 / 04 /1404

پایان یک افسانه؛ چپ‌دست‌ها لزوما خلاق‌تر نیستند

پایان یک افسانه؛ چپ‌دست‌ها لزوما خلاق‌تر نیستند
داستان خلاقیت چپ‌دست‌ها سال‌هاست که مطرح شده و به عنوان یک باور عمومی پذیرفته شده است. اما بررسی داده‌های یک قرن اخیر نشان می‌دهد که واقعیت پشت این افسانه بسیار پیچیده‌تر و متفاوت‌تر از آن چیزی است که تصور می‌شد. کشف این حقیقت، نگاه ما به رابطه میان دست‌برتری و خلاقیت را به کلی تغییر می‌دهد.

یکی از باور‌های رایج در فرهنگ‌های مختلف این است که افراد چپ‌دست دارای توانایی‌های خلاقانه بیشتری نسبت به راست‌دست‌ها هستند. این تصور در طول سال‌ها به یک نوع افسانه علمی تبدیل شده است که اغلب در محافل عمومی و حتی برخی از رسانه‌ها به عنوان یک واقعیت پذیرفته می‌شود. اما پژوهش تازه‌ای از دانشگاه «کرنل» (Cornell)، با بررسی و تجزیه و تحلیل بیش از ۹۰۰ مطالعه علمی منتشرشده در بیش از یک قرن، نشان داده است که این باور پایه علمی محکمی ندارد و در واقع افراد راست‌دست در برخی آزمایش‌های مرتبط با خلاقیت عملکرد بهتری دارند.

تعریف و اهمیت خلاقیت و تفکر واگرا در روانشناسی

خلاقیت به‌طور کلی به توانایی تولید ایده‌ها، راه‌حل‌ها یا محصولات نوآورانه و متفاوت اشاره دارد. یکی از مهم‌ترین ابعاد خلاقیت، «تفکر واگرا» (Divergent Thinking) است که به معنای توانایی ارائه چندین راه‌حل یا ایده برای یک مسئله به صورت همزمان و سریع است. این نوع تفکر برخلاف «تفکر همگرا» (Convergent Thinking) که بر یافتن یک پاسخ درست متمرکز است، شامل جستجوی گسترده و غیرخطی می‌شود.

تفکر واگرا به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند هنر، علوم، مهندسی و نوآوری اهمیت دارد و نقش کلیدی در حل مسائل پیچیده و نوآورانه ایفا می‌کند. از این رو، بررسی رابطه میان دست غالب و توانایی‌های تفکر واگرا موضوعی مورد توجه در روانشناسی شناختی و علوم اعصاب بوده است.

نیمکره‌های مغز و عملکرد‌های خلاقانه

نیمکره راست مغز به طور سنتی با مهارت‌های فضایی، بصری و پردازش‌های غیرکلامی مرتبط دانسته شده است، در حالی که نیمکره چپ بیشتر در پردازش‌های زبانی و منطقی فعال است. از آنجایی که تفکر واگرا اغلب نیازمند پردازش‌های تصویری، شهودی و غیرخطی است، فرض بر این بوده که افرادی که نیمکره راست قوی‌تری دارند، از جمله چپ‌دست‌ها، ممکن است برتری‌هایی در خلاقیت داشته باشند.

با این حال به گزارش ساینس دیلی (science daily) ،علوم اعصاب جدید نشان می‌دهد که خلاقیت نتیجه تعامل پیچیده میان هر دو نیمکره و شبکه‌های مغزی گسترده است. به عبارتی، نیمکره راست یا چپ به تنهایی عامل تعیین‌کننده خلاقیت نیست، بلکه هماهنگی و تعامل بین مناطق مختلف مغز اهمیت دارد.

متاآنالیز گسترده و بررسی جامع داده‌ها

برای رسیدن به نتیجه‌ای معتبر، تیم تحقیقاتی دانشگاه کرنل بیش از ۹۰۰ مطالعه منتشرشده از سال ۱۹۰۰ به بعد را مورد بازبینی قرار داد. بیشتر این مقالات به دلیل مشکلاتی مانند عدم گزارش استاندارد داده‌ها یا نمونه‌گیری محدود به افراد راست‌دست کنار گذاشته شدند. در نهایت، ۱۷ مطالعه که ۵۰ اثر اندازه‌گیری (effect sizes) ارائه داده بودند، انتخاب و تحلیل شدند.
متاآنالیز یا همانتحلیل آماری است که نتایج چند مطالعه علمی متعدد را با هم ترکیب می‌کند؛ نشان داد که در آزمون‌های متداول تفکر واگرا مانند تست‌های «تفکر خلاقانه»، تفاوت معناداری بین چپ‌دست‌ها و راست‌دست‌ها وجود ندارد. در برخی موارد خاص، افراد راست‌دست عملکرد بهتری از خود نشان دادند. این نتایج نشان می‌دهد که ارتباط قوی و کلی بین دست غالب و سطح خلاقیت وجود ندارد و به نظر می‌رسد عوامل دیگر تأثیر بیشتری داشته باشند.

چرا باور عمومی به برتری خلاقیت چپ‌دست‌ها پابرجاست

دلایل روانشناختی، اجتماعی و آماری متعددی باعث شده است این باور غلط همچنان در ذهن عمومی و حتی میان برخی پژوهشگران باقی بماند؛ مانند:
نادری و استثنایی بودن چپ‌دست‌ها؛ چپ‌دست‌ها تنها حدود ۱۰ درصد از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند. همزمان، نبوغ خلاقانه نیز یک ویژگی کم‌یاب است. این تقارن نادر بودن باعث شده که ذهن انسان‌ها ارتباط عالی میان این دو ویژگی ببیند، حتی اگر شواهد علمی این را تأیید نکند.

ارتباط چپ‌دستی با حرفه‌های هنری و بیماری‌های روانی؛ در طول تاریخ، چپ‌دست‌ها بیش از حد در هنر و موسیقی حضور داشته‌اند. از سوی دیگر، مطالعات نشان داده‌اند چپ‌دست‌ها احتمال بیشتری برای ابتلا به برخی اختلالات روانی مانند افسردگی و اسکیزوفرنی دارند. این ارتباط‌های آماری، به ویژه در قالب افسانه «هنرمند رنج‌کشیده» (genius tortured) شکل گرفته است که این باور را تقویت کرده است.

انتخاب گزینشی داده‌ها (Cherry-picking)؛ پژوهشگران و رسانه‌ها اغلب به صورت گزینشی فقط نتایج یا نمونه‌هایی را برجسته می‌کنند که با این باور همخوانی دارد. تمرکز بیش از حد بر حضور چپ‌دست‌ها در هنر و موسیقی و نادیده گرفتن سایر حوزه‌ها باعث شده تصویر نادرستی شکل بگیرد که گویی چپ‌دست‌ها در همه زمینه‌ها برترند.

پیچیدگی‌های تعریف خلاقیت و تفاوت‌های فردی؛ خلاقیت یک مفهوم چندوجهی و پیچیده است که شامل مهارت‌های شناختی، عاطفی، محیطی و فرهنگی می‌شود. بنابراین، ارتباط ساده‌ای بین یک ویژگی فیزیولوژیک مانند دست غالب و خلاقیت نمی‌تواند کامل و دقیق باشد.

پیامد‌های علمی و کاربردی این یافته‌ها

یافته‌های این تحقیق بر لزوم بازنگری در باور‌های رایج پیرامون ارتباط بین دست غالب و خلاقیت تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که تعمیم‌های ساده‌انگارانه در روانشناسی شناختی باید با احتیاط انجام شود؛ خلاقیت نتیجه تعامل پیچیده عوامل ژنتیکی، نورولوژیکی، روانشناختی و محیطی است و نمی‌توان آن را به یک ویژگی واحد یا شاخص خاص محدود کرد. در حوزه آموزش، پرورش و توسعه استعداد‌های خلاق، تمرکز صرف بر دست غالب بی‌معنی است و باید به تنوع فردی و محیطی توجه کرد؛ بنابراین یافته‌ها می‌توانند به حذف کلیشه‌های نادرست اجتماعی و بهبود پذیرش تفاوت‌های فردی کمک کنند.

با وجود محبوبیت گسترده باور برتری خلاقیت در افراد چپ‌دست، داده‌های علمی قوی نشان می‌دهند که این ادعا فاقد پشتوانه علمی قابل اتکا است. پژوهش‌های گسترده و دقیق نشان داده‌اند که تفاوت قابل توجهی بین افراد چپ‌دست و راست‌دست از نظر خلاقیت وجود ندارد و در برخی زمینه‌ها، حتی افراد راست‌دست برتری‌های جزئی دارند. باور به برتری چپ‌دست‌ها بیشتر محصول خطا‌های شناختی، فرهنگی و آماری است تا واقعیت علمی.

انتهای پیام/

ارسال نظر
رسپینا
گوشتیران
قالیشویی ادیب