چگونه زخمهای روانی میتوانند در ژنها بمانند؟

گاه بیآنکه بدانیم چرا، از چیزهایی میهراسیم. علم امروز میگوید این بیدلیل نیست؛ شاید در جان ما، زخمهایی خانه کردهاند که به دیگران تعلق دارند؛ آنها که پیش از ما زیستهاند.
وقتی درد از مرز زمان عبور میکند
پژوهشگران در سالهای اخیر، در آزمایشگاهها و کلینیکهای روانپزشکی با شواهدی روبهرو شدهاند که مرز میان روان و زیستشناسی را کمرنگ میکند. دیگر نمیتوان تأثیر یک زخم روانی را فقط در افکار یا رفتار فرد خلاصه کرد. آنچه اکنون علم به ما میگوید، فراتر از این است: تروما، اگر به اندازه کافی شدید یا پایدار باشد، میتواند در ساختار ژنها تغییراتی ایجاد کند؛ و این تغییرات، به فرزندان و نوهها منتقل شوند.
ترس به ارث میرسد؟
پژوهشی در سال ۲۰۱۳، توسط برایان دیاس و کری رسلر در دانشگاه اموری انجام شد که دنیا را شگفتزده کرد. نتیجه این تحقیق که در مجله نیچر منتشر شده؛ نشان میدهد آنها موشهایی را در معرض بوی خاصی قرار دادند و همزمان شوک الکتریکی به آنها دادند. موشها بهسرعت این بو را با خطر مرتبط کردند. اما نکته جالب آنجا بود که نسل بعدی این موشها، بدون اینکه هیچ تجربهای از شوک داشته باشند، به همان بو واکنش ترس نشان میدادند.
پژوهشگران متوجه شدند که این انتقال رفتاری، با تغییراتی در بیان ژنها و ساختارهای نورونی مرتبط است. این یافته، مفهوم «ارث ترس» را وارد ادبیات علمی کرد.
بررسیهای ژنتیکی نشان داد که در سلولهای جنسی موشهای والد، الگوهایی از متیلاسیون DNA تغییر کردهاند؛ الگوهایی که به نسل بعد منتقل شده بودند. این کشف، آغازگر موجی از تحقیقات در حوزهای شد که پیشتر کمتر به آن پرداخته میشد؛ یعنی اپیژنتیک و تروما.
تروما چیست و چگونه بدن را درگیر میکند؟
تروما یا آسیب روانی، واکنشی به تجربهای شدید، دردناک و گاه غیرقابل پردازش است. جنگ، مهاجرت، فقر، یا مرگ عزیزان، میتوانند همگی موجب تروما شوند. آنچه تروما را خاص میکند، تأثیرات چندلایه آن است. نواحیای مانند آمیگدالا (مرکز پردازش ترس) در مغز و قشر پیشپیشانی دچار تغییر ساختاری میشوند. همچنین سطح کورتیزول، هورمون اصلی استرس، نوسانات شدیدی پیدا میکند. «محور HPA» سامانهای که استرس را در بدن تنظیم میکند، بیشفعال میشود و بدن دائماً در حالت آمادهباش باقی میماند.
در کودکان، این تغییرات میتوانند مانع رشد طبیعی مغز شوند. اما آیا فقط کودکانی که خود این تجربیات را داشتهاند دچار این وضعیت میشوند؟ یا ممکن است تروما مانند یک ویروس خاموش، از والدین به آنها منتقل شده باشد؟
جایی که محیط و ژن درهمتنیده میشوند
درک چگونگی این انتقال، ما را به مفهوم اپیژنتیک میرساند. برخلاف ژنتیک که بر توالی DNA تمرکز دارد، اپیژنتیک به چگونگی فعال یا غیرفعال شدن ژنها میپردازد. درست مانند نوتهایی که توسط نوازنده تفسیر میشوند، ژنها هم بسته به شرایط محیطی ممکن است خوانده یا خاموش شوند. طبق مطالعات منتشرشده در مجلات Nature Neuroscience و PNAS، مشخص شدتجربههای شدید روانی میتوانند ساختار کروماتین را تغییر دهند، بیان میکرو RNAها را دگرگون کنند و حتی الگوهای متیلاسیون DNA را بازنویسی کنند.
اگر این تغییرات در سلولهای جنسی رخ دهند، ممکن است به نسلهای بعد منتقل شوند. این یعنی خاطره یک تروما، میتواند در بدن فرزند حک شود؛ حتی اگر هیچگاه آن را تجربه نکرده باشد.
یکی از نخستین و تأثیرگذارترین مطالعات در این زمینه، توسط دکتر راشل یهودا در بیمارستان Mount Sinai انجام شد. او به همراه تیم خود به بررسی بازماندگان هولوکاست و فرزندان آنها پرداختند. نتایج تکاندهنده بود: در فرزندان بازماندگان، نهتنها سطح کورتیزول پایینتر از حد نرمال بود، بلکه در ژن «FKBP5» تغییراتی مشاهده شد که با پاسخ به استرس مرتبط است.
یافتههای مشابهی در میان فرزندان سربازان آمریکایی مبتلا به PTSD (اختلال استرسی پس از ضایعۀ روانی) نیز دیده شد. مطالعهای در دانشگاه کلمبیا نشان داد که فرزندان این سربازان، در ژن «NR3C1» الگوهای متیلاسیون مشابه والدین خود دارند. این الگوها با اختلالات اضطرابی و استرسی مرتبط هستند.
همه تروماها به یک شکل منتقل نمیشوند
پژوهشها نشان میدهند که نوع تروما، زمان وقوع آن و زمینههای فرهنگی نیز بر الگوهای اپیژنتیک اثر میگذارند. تروما در دوران کودکی، بهویژه اگر مزمن باشد، بیشترین اثر را دارد. حمایت اجتماعی و روایتهای خانوادگی نیز نقش حیاتی ایفا میکنند.
در مطالعهای در دانشگاه ییل، مشخص شد کودکانی که والدینشان درباره تجربیات تلخ با آنها صحبت میکنند، اثرات ژنتیکی خفیفتری نشان میدهند. گویی کلمات، بهنوعی پادزهر خاموش این انتقال هستند.
یکی از امیدبخشترین جنبههای اپیژنتیک این است که برخلاف توالی ژن، قابلتغییر است. مطالعات اخیر نشان دادهاند که درمانهای رواندرمانی، بهویژه CBT (درمان شناختی-رفتاری)، ذهنآگاهی، و حتی داروهای ضدافسردگی، میتوانند برخی الگوهای اپیژنتیک را معکوس کنند.
همچنین پژوهشی از دانشگاه هاروارد نشان داد کودکانی که در محیطهای پر از عشق، امنیت و گفتوگو بزرگ میشوند، حتی اگر ژنهای معیوبی داشته باشند، در بسیاری از موارد دچار اختلال نمیشوند. محیط، میتواند کلید خاموش کردن ژنهای آسیبدیده باشد.
اگرچه شواهد امیدوارکنندهاند، اما مسیر هنوز طولانی است. بسیاری از پژوهشها، مبتنی بر حیوانات یا نمونههای کوچک انسانیاند. تفکیک بین تأثیرات محیطی و ژنتیکی هنوز دشوار است و هنوز نمیدانیم کدام الگوهای اپیژنتیکی قابل برگشت و کدامها پایدارند.
با این حال، فناوریهای نوینی مانند ویرایش ژن (CRISPR)، یادگیری ماشین برای تحلیل دادههای زیستی، و تصویربرداری پیشرفته مغز، در آینده به کمک ما خواهند آمد. روزی ممکن است بتوانیم اثرات تروما را پیش از تولد تشخیص داده و درمان کنیم.
گذشتهای که در رگهای ما جاری است
تروما تنها یک خاطره نیست. گاهی مانند جوهری نامرئی، در ژنها نفوذ میکند. اما این پایان قصه نیست. علم، همراه با همدلی انسانی، راههایی برای قطع این زنجیره یافته است. روایت، گفتوگو، مراقبت، و عشق، میتوانند قویتر از هر ژنی عمل کنند.
تقدیر ما، بر خلاف باور رایج، در ژنها نوشته نشده است. ما میتوانیم نویسنده فصل بعدی باشیم.
انتهای پیام/