روایت احداث جادهای که عملیات «فتح المبین» را به مقصد پیروزی رساند
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، سیصد و چهل و هشتمین برنامه «شب خاطره» حوزه هنری به روایت خاطرات رزمندگان جهاد سازندگی و همچنین معرفی کتاب (چوکان حمینی) از تولیدات حوزه هنری سیستان و بلوچستان اختصاص داشت.
نخستین روایتگر این برنامه هدایتالله نواب بود که در سالهای دفاع مقدس برابر ارتش بعثی عراق به عنوان جهادگر حضور داشت و با بیلهای مکانیکی و بولدوزر کارهای مهم و موثری در مهندسی جنگ انجام داد. نواب در روایت خود که به خوبی جزئیات آن را به یاد داشت از ارتفاعات ملخ خور در شمالغرب کشور و ساخت جادهای ناممکن میان بخشهای تحت کنترل ایران و ارتش بعث عراق گفت و افزود: قرار بود جادهای در دره پایین دست این ارتفاعات ایجاد شود تا نیروهای ما امکان انجام عملیات داشته باشند، اما این کار در حالت عادی هم غیرممکن بود چرا که شیب موجود نزدیک ۹۰ درجه بود و حدود دو متر برف باریده بود.
نواب افزود: آن چنان سرد بود که اگر لحظهای از فعالیت بدنی دست برمیداشتیم یخ میزدیم، در نتیجه بچههای جهاد به منظور حفظ هوشیاری و توانایی خود با دستگاههای سنگین دست به کار شدند و برای باز کردن مسیر لحظهای آنها را خاموش نمیکردند.
آقا محسن رضایی مداوم به ما سر میزد
وی ادامه داد: آقا محسن رضایی مداوم به ما سر میزد و تلاش میکرد نیازهای لازم برای احداث این جاده تامین شود، ما هم بولدوزرهای مورد نیاز را درخواست دادیم و پس از تهیه آنها دست به کار شدیم. با اینکه پایین بردن بولدوزر به پایین ارتفاعات ملخ خور کاری نشدنی بود، اما به هر ترفندی بود این کار را کردیم و با مجاهدت جهادگران جاده را باز کردیم.
شهید دروکی در پیروزی عملیات فتحالمبین نقش مهمی داشت
سردار حاج ابوالفضل حسنبیگی، از مهندسینی که نقش بسیار مهمی در عملیات فتحالمبین داشت نیز در این نوبت از شب خاطره حوزه هنری حضور یافت و به روایت خاطراتی از حماسهسازی جهاد سازندگی در این عملیات مهم پرداخت. وی در بیان خاطرات خود به شهید دروکی اشاره کرد؛ شهیدی که مهارت خاصی در کار با بیل مکانیکی و بولدوزر داشت. حسنبیگی با بیان اینکه این شهید هیچ نیازی برای کار به نشانههای مهندسی نداشت، افزود: شهید دروکی به علامتهای مهندسان توجه نمیکرد و میگفت بیل من میفهمد کجا باید بخورد و با شیب بسیار کم جاده را خودش درست میکرد و خداوند به این شهید عزیز حسی داده بود که همه مسیرهای مهندسان را کنار گذاشت و خودش بهترین مسیر را باز کرد و روزی یک یا دو کیلومتر جاده میساخت و کار را در ۲۱ روز تمام کرد.
وی در مورد این شهید والامقام گفت: یکی از روزهای پایانی ساخت این جاده برای انجام عملیات فتحالمبین سری به شهید دروکی زدم و دیدم که صندلی بولدوزر خونی شده است. با خودم گفتم که این منطقه در دید دشمن نیست، پس گلوله مستقیم نخورده است و احتمال دادم ترکش خمپارههای توپخانه دشمن باشد، اما هیچ اثری از ترکش هم نبود. جویای احوالش شدم که فهمیدم شهید دروکی در اثر کار زیاد، سخت و طاقت فرسا بدنش زخمی شده است و خونریزی دارد. این اتفاق بخاطر این بود که طی چند روز کار بی وقفه حدود ۱۶ کیلو وزن کم کرده بود و از آنجایی که خودش اندام لاغری داشت، بدنش زخمی شده بود.
حسنبیگی افزود: هرچه اصرار کردم قبول نکرد راننده جایگزینی بجایش بیاوریم و گفت: «خواب دیدم راه کربلا را به مدد حضرت زهرا (س) باز میکنم». من که در راضی کردنش شکست خوردم سوار بر موتورسیکلتی به سمت قرارگاه به راه افتادم.
وی ادامه داد: در مقطعی کار جاده به مشکل خورده بود و بعید میدانستیم در مدت زمان مورد نظر به سرانجام برسد، چرا که به قطعه سنگ صخرهای بزرگی خورده بودیم که تنها با انفجار میتوانستیم از آن عبور کنیم. آقا محسن رضایی هم که مدام به ما سر میزد، در مواجهه با این مشکل بسیار مستاصل و نگران بود. این در شرایط بود که تجهیزات فوق پیشرفتهای در اختیار نداشتیم و اگر هم آن را منفجر میکردیم توجه ارتش بعثی عراق را به سمت خود جلب میکردیم.
حسنبیگی گفت: همینطور که به سمت قرارگاه حرکت میکردم ناگهان فریاد الله اکبر بچهها توجهم را جلب کرد. توقف کردم و پرسیدم چه خبر است؟ رزمندهها گفتند علی دروکی راه را باز کرد. باورم نمیشد به سرعت بازگشتم و دیدم بولدوزر او به شکل معجزهآسایی از آن صخره عبور کرده و در حال پیشروی است. به سمتش که رفتم گفت: «راه کربلا به مدد حضرت زهرا باز شد.»
وی ادامه داد: با شادمانی به قرارگاه بازگشتم. خبر را که به آقا محسن رضایی دادم با مشتهای گره کرده از اعماق وجودش چند بار الله اکبر سر داد و سجده شکر بجای آورد.
حسنبیگی در ادامه خاطرات خود با اشاره به نفوذ فرهنگی امام خمینی (ره) حتی در میان عراقیان گفت: در ارتش بعث عراق ما با نیروهایی مواجه بودیم که خودخواسته به رزمندههای ما کمک میکردند. در ادامه همین عملیات هنگامی که به مواضع دشمن رسیدیم، دیده بانی از ارتش بعثی عراق را اسیر کردیم که دست و پا شکسته فارسی حرف میزد. این دیده بان عراقی گفت که بخاطر ما بیش از چهل روز است که به مرخصی نرفته است.
وی افزود: دیده بان عراقی که خود را سرباز امام خمینی میدانست در بیان جزئیات این کار خود گفت: دیده بان کمکی من یک بعثی است که با توجه به دید کافی روی فعالیتهای شما قطعا اگر جایگزین من میشد تا کنون گرای شما را داده بود و عملیاتتان لو میرفت. اما من با اینکه بیست روزی است که کاملا بر تلاشهای شما مشرف هستم هیچ گزارش را اعلام نکردم تا با موفقیت به کار خود رسیدگی کنید.
حسنبیگی در پایان گفت: نفوذ فرهنگی امام خمینی (ره) آنچنان بود که بسیاری از نیروهای دشمن نیز خودخواسته یاران و برادران ما بودند.
مهندسی جنگ در هشت سال دفاع مقدس بررسی شود
احسان درستکار یکی دیگر از راویان این شب خاطره بود که به بیان اهمیت مهندسی جنگ پرداخت و در ادامه با اشاره به تشکیل تیپ المهدی (عج) در منطقه عملیاتی تپه سبز گفت: شهدای بسیاری از جمله شهید علی معمار، شهید حسین عربیان و شهید زجاجی در تیپ المهدی، ما را در عملیات فتح المبین و منطقه تپه سبز یاری کردند.
وی افزود: شهید معمار تا پایان عملیات فتح المبین فرماندهی تیپ المهدی (عج) را که از کاشان به جبهههای جنگ اعزام شده بود برعهده داشت و همزمان با پیروزی این عملیات در حالی که آخرین تیربارهای دشمن را در آن سوی تپه سبز منهدم کرد به شهادت رسید.
درستکار در پایان افزود: شهید معمار بسیار خوش اخلاق بود و تلاش و زحمت بسیاری برای در کنار دیگر همرزمان شهیدش کشید.
سیصد و چهل و هشتمین برنامه «شب خاطره» حوزه هنری با رونمایی از کتاب «چوکان حُمینی» که روایتگر فعالیتهای جهادگران سازندگی در دوران جنگ تحمیلی است با حضور رزمندگان جهاد سازندگی هشت سال دفاع مقدس از جمله میرشفیعی، صدوری، درستکار، حسن بیگی و نواب به پایان رسید.
انتهای پیام/