دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

اسماعیلی: شرط بندگی خداوند چیست؟

اسماعیلی: شرط بندگی خداوند چیست؟
رضا اسماعیلی ، شاعر گفت: شرط بندگی بنا به آیات و روایات این است که مومن همیشه برای مرگ که مقدمه «لقاءالله» است، آماده باشد اما هیچگاه از خدا طلب مرگ نکند، بلکه همیشه در دعاهایش از خدا طول عمر با عزت طلب کند تا به طاعت و بندگی حضرت حق بپردازد.
کد خبر : 855519

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نشست ادبی از «قربان تا غدیر» شامگاه جمعه، ۹ تیر ماه، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و ادب کشور‌های حوزه ایران فرهنگی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.

سید مسعود علوی تبار شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی، ضمن تبریک دهه امامت طی سخنانی اظهار داشت: روز عید غدیر روز به سرانجام رسیدن و روزتکمیل دین، روز کامل گشتن نعم الهی، روز ولایت و در نهایت روز اسلام است.

در همین مضمون خداوند در آیه‌ «اکمال» که کار پایان رسالت را خبر می‌دهد می‌فرماید: «امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم»

شرط بندگی خداوند چیست؟

 

علوی تبار افزود: برای به اقامه نشستن و ادراک عظمت نورانی عید غدیر باید از طهارت گاه روز عید قربان که روز بندگی و اطاعت است، عبور کرد. بایست که در مسلخ این عید نفس سرکش خویش را به تمامی قربانی کرد و با روحی پاک و مطهر به حریم نورانی عید الاکبر، عید ولایت غدیر که روز تجلی رسالت در امامت است وارد شد.

به قول استاد علیرضا قزوه:
مهربانا یک دو جامی بیشتر از خود برآ
مست‌تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد

صاحب مجموعه شعر «با کمال افتخار ایرانی‌ام» در انتها بیان داشت: در آیه شریفه ۱۲۴ از سوره بقره، که به آیه ابتلای ابراهیم و آیه امامت نیز معروف است، حضرت ابراهیم (ع) پس از سپری کردن امتحانات و آزمایش‌های بسیار دشوار الهی من جمله امتحان قربانی فرزندش اسماعیل به مقام نورانی و بی بدیل امامت نائل آمد، و از طرفی با در نظر گرفتن مفاهیم آیه اکمال و فراز «أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ» (دین تان را برای تان کامل کردم)، که اعلام ولایت مولا علی علیه السلام و قائم شدن دین به قیم است می‌توان به روشنی مشاهده کرد که از لحاظ معرفتی، امر متعالی امامت و ولایت نقطه‌ اشتراک این دو عید بزرگ اسلامی است.

رضا اسماعیلی شاعر، ضمن تبریک اعیاد قربان و غدیر در فرازی ازسخنان خود تحت عنوان «در این عشق بمیرید» با نگاهی اجمالی به مقوله «مرگ آگاهی» در شعر آیینی بیان داشت: بر اساس آیات قرآن و متن روایاتی که از معصومین برای ما به یادگار مانده است، شرط بندگی این است که مومن همیشه برای مرگ که مقدمه «لقاءالله» و وصال محبوب است آماده باشد، ولی هیچ‏ گاه از خدا طلب مرگ نکند، بلکه همیشه در دعا‌های خویش از خدا «طول عمر با عزت» طلب کند تا به طاعت و بندگی حضرت حق بپردازد. زیرا تقاضای مرگ کردن، مصداق کفران نعمت و نشانه ناشکری و ناسپاسی است.

وی افزود: شهید آوینی نیز در این باره می‌گوید: مرگ آگاهی یعنی این که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را در پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد... اگر اولیای خدا در جستجوی فنای فی الله هستند، بقای حقیقی را طلب کرده‌اند. بودنی را که از دسترس مرگ و فنا و رنج و غصه و شکست دور باشد.

اسماعیلی «طلب مرگ» را برای راستی آزمایی دانست و پیرامون درخواست مرگ از خدا، با قرائت دو آیه (آیه ۹۴ سوره بقره، آیه ۶ سوره جمعه) از قرآن مجید ادامه داد: چنان که می‌بینید خداوند در این دو آیه خطاب به یهودیان و با تاکید بر این که «اگر راست می‌گویید، طلب مرگ کنید»، به دنبال «راستی آزمایی» و رد ادعای دروغین شان مبنی بر خداپرستی است. زیرا آنان علی رغم ادعای خداپرستی، وابستگی شدیدی به دنیا داشتند. خداوند نیز برای راستی آزمایی، از آنان می‌خواهد که اگر به رستگاری خود ایمان و یقین دارند، بی هیچ ترس و هراسی طلب مرگ کنند. چون خداوند به خوبی می‌داند که آنان به خاطر وابستگی شدید به دنیای فانی و ترس از عالم آخرت و مجازات الهی، هرگز تقاضای مرگ نمی‌کنند.

در این نشست که از ساعت ۲۱ به وقت تهران آغاز و تا پاسی از شب ادامه داشت شاعران و ادیبانی همچون غلامعلی حداد عادل، علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدی راد، سید مسعود علوی تبار، بلرام شکلا، مهدی باقرخان، ایرج فرجی، نغمه مستشار نظامی، مریم بشر دوست، زهرا آراسته نیا، صبا فیروزی، زیبا فلاحی حضور داشتند.

در پایان برخی از آثار نظم و نثر ادبی قرائت شده را در قالب‌های متفاوت قصیده، غزل، رباعی و ... در این محفل را با هم مرور می‌کنیم:

در این محفل همچنین قصیده «غدیریه» با ابیات آغازین« مقدمت فرخنده باد ای باد صبح فرودین/کز دمت دشت و دمن شد همچو فردوس برین/ ای نسیم بامدادان مرحبا صد مرحبا/ آفرین، صد آفرین،ای باد نوروز آفرین» از جناب دکتر غلامعلی حداد توسط ایشان به سمع و نظر مخاطبین رسید

عبدالرحیم سعیدی راد

آخرین باری که طوفانی شدیم
پیش پای عشق قربانی شدیم
در وجودم طوفانی برپا شده است. زلزله‌ای به نام «عید قربان» ستون‌های تنم را به لرزه در آورده. آشوبی زلال در دلم چرخ می‌خورد و بهاری شورانگیز در لابلای کوچه‌های ذهنم جوانه می‌زند.

احساس می‌کنم ربنای دیگری در قنوت نمازم ریشه دوانده است. ربنایی که سقف نمازم را بلندتر کرده است.

احساس می‌کنم که خدا به قلب نازکم نزدیک‌تر شده است.

کم کم از موجودی به نام خود، می‌گریزم. از روز‌های یکرنگ و روزمر گی دور می‌شوم.

چقدر پاهایم سنگین شده اند. نمی‌شود براحتی از پیله‌ای که دور خودم تنیده ام کنده شوم. پا در گلم، اما می‌خواهم رهایی را تجربه کنم.

می‌خواهم سبکبال باشم و از ابر‌ها فراتر بروم.

می‌خواهم ردای بندگی به دوش بیندازم. به سرزمین منای عشق قدم بگذارم. ابراهیم باشم.

می‌خواهم مشق عاشقی کنم و خون ابراهیم در رگ‌های تنم بجوشد و با همه وجودم، سر که نه! دل به فرمان الهی باشم.

می‌خواهم برای یک روز هم که شده از خودم دور باشم. چرخ بزنم. سماع کنم.

می‌خواهم اسماعیل دلم را در عزیزترین روز خدا به قربانگاه ببرم.

عید قربان که می‌شود هر ابراهیمی دست اسماعیلش را گرفته و راهی می‌شود. اما براستی بندگی کدام برتر است؟ آن که فرزندش را می‌برد تا به خدا هدیه کند یا فرزندی که آگاهانه همراه پدر گام برمی دارد؟

بی شک اسماعیل! خود ابراهیمی است که به قربانگاه عاشقی قدم گذاشته است.

می‌خواهم ابراهیم باشم. نه... می‌خواهم اسماعیل باشم. عجب دردی ست این انتخاب شگفت!

خدایا تو کدامیک را می‌پسندی؟ کدام یک به رضای تو نزدیک‌تر است؟

حالا ولی پلک پنجره‌ها می‌پرد. عید به روی عاشقان لبخند می‌زند و دل راهی صحرای منا می‌شود. ابراهیم یا اسماعیل بودن فرقی ندارد، تنها باید سر به فرمان حضرت عشق بود

....
سید مسعود علوی تبار
او جلوه‌ی تابناک رب ازلی است

آیینه‌ی ذات هستی لم یزلی است

از نور ولای، ولی اله دانم

دل محو ولایت خداوند علی است
....
مهدی باقرخان از دهلی نو

شاهان و بندگان و صغیر و کبیر ما
خاک اند پیش پای جناب امیر ما
عارف همیشه نام تو را حرز جان کند
صوفی صلا زند که علی (ع) هست پیر ما
نادار هست آنکه ندارد ولای تو
با عشق تو غنی است حقیر و فقیر ما‌ای کوثر بهشتی تسنیم و سلسبیل
سیراب کن ز ابر عنایت کویر ما
ما قطره‌ها به جانب دریا روانه ایم
دریاست آمده به طواف غدیر ما
این هم ز لطف تو است که در شهر خامشان
گل می‌شکوفد از دل و جان و ضمیر ما
در چشمه غدیر، دل و دیده شسته ایم
از اوست سربلند، دل سر به زیر ما
.....
سید حکیم بینش

باز کردی چشم و خواندی سورۀ لبخند را
در دهان شهر مکه آب کردی قند را
ابر‌ها رفتند و هی رفتند و با دستان خود
نخل شاندی تا که فروردین کنی اسفند را
شمع بیت المال را خاموش کردی تا سوار
بر شترهاشان ببینی قوم ناخرسند را
کوچه‌های کوفه اینگونه روایت کرده اند:
نان و خرما می‌دهی هر شب سعادتمند را
زینبت با هیچکس فرقی ندارد پیش تو
قطع خواهی کرد دست دزد گردنبند را
جرج جرداق مسیحی: «کاشکی بار دگر
پرورش میداد هستی یک علی مانند» را
هیچ جا ننوشته در تاریخ، بلخ و بامیان
رفته‌ای یا نه ولیکن بسته نامت بند را*
مادرم نام تو را بر شانه‌ام تعویذ بست
تا کند دور از گزند چشم‌ها فرزند را
صبحگاهی «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» **
بشکند دست کسی که بشکند پیوند را

*به باور مردم عوام افغانستان بند بند امیر را حضرت علی با یک هیبت شمشیر بسته است.

** مصرعی است از دکتر محمود اکرامی فر

.....
مهسا ایمانی

پشت هم واژه به واژه غزلی در اجراست
زینت دفترم امروز به نام مولاست!
چاوش این بار بخوان نغمه، چه سروی، ماهی
در کنار پسرآمنه دستش بالاست!
او که خندید و به هم ریخت سکوت کعبه
صَفوَة الله به دین بوده، علیُّ هذاست!
اِن یکادی که در آن نام علی می‌تابد
واژه هایش ز نفس‌های عفیف زهرا ست!
این چه سِرّی ست که در نام علی پنهان است؟
او که در ارض و سما شهرت نامش پیداست!
سِدرَةُ المُنتَهی و دوش به دوش احمد
جز علی در شب معراج کسی هم والاست؟
....
محمد علی یوسفی
دل در گرو شاه نجف خواهم داد
دل را همه با شور و شعف خواهم داد
جز آل علی هیچ ندارم یاری
من دامن دوست کی ز کف خواهم داد
...
سارا عبدالهی فر

شد جمال مرتضی تصویر عشق‌
می‌کند روشن علی تفسیر عشق
عین عشق و عین عرفان علی
شین عشق و شور ایمان علی
قاف عشق و قرب حیدر با خداست
هرکه دورَست از علی از حق جداست
یا علیی مرتضی روحی فداک‌
می‌شود عالم برایت خاک خاک
جلوه هر دم می‌کند الطاف تو‌
می‌درخشد عرش با اوصاف تو.
چونکه آید نام تو غوغا شود
شورِ عشقی در جهان برپا شود

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب