فارابی، نخستین نظریهپرداز حکمت اجتماعی است
به گزارش خبرنگار گروه دانش و فناوری خبرگزاری آنا، رضا غلامی، رئیس نخستین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی در مراسم افتتاحیه کنگره گفت: با وجود ارزش فراوانی که افکار فارابی در جهان حکمت، و مهد آن یعنی سرزمین کهنِ و عظیم پارسیان دارد، این کنگره اولین رویداد علمیِ بین المللی در فارابیشناسی است که پس از ۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برپا شده و لذا جای تبریک دارد.
وی افزود: شاید برای اکثر مخاطبان این کنگره این پرسش مطرح باشد که فارابی چه ویژگیهایی دارد که پس از گذشت تقریبا هزار و صد سال از وفاتش، همچنان یک شخصیت زنده تاریخِ معرفت محسوب میشود؟ واقعیت این است که عمده اندیشههای فارابی را باید خیر کثیری دانست که همچون جوششهایی از چشمه ذلال حکمتِ فطرتْبنیان، از سوی خدای متعال نصیب متقیان میشود. قرآن مجید در سوره بقره آیه ۲۶۹ میفرماید: "وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا" یعنی به هر کس از سوی خداوند حکمت داده شود، خیر فراوانی داده شده است.
غلامی تصریح کرد: یکی از خصلتهای اصلی حکمتِ فطرتْبنیان، جهانشمول بودن یا فرازمان و فرامکان بودن آن است و این واقعیت، اختصاصی به تعلقات دینی و مکتبی اندیشمند ندارد بلکه فراتر از هر چیز، به خودآگاهی و اتکاء اندیشمند به فطرت خود و تلاش برای بینا نگاهداشتن فطرت از طریق تهذیب نفس و خودسازی مربوط میشود.
رئیس نخستین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی ادامه داد: البته تقارن دوران حیات فارابی با عصر طلایی بعثت پیامبر (ص)، و نیز حیات اهل بیت پیامبر (ع)، موضوع بسیار مهمی است. عصر بعثت و تداوم آن در امر هدایت و ارائه طریق از سوی جانشینان بر حق پیامبر، نه تنها به شکل گیری انقلابی عظیم و بینظیر انفسی، و خروج دفینههای عقلی از معدن وجود آدمی انجامیده، بلکه معارف وحیانی منحصربفردی را در اختیار انسان قرار داده است بطوریکه بتوان گفت رخداد این انقلاب معنوی، انسان را واجد دو چشم بینا یعنی عقل و وحی نموده است. در این میان، مطمئنا فارابی جزو حُکمایی است که خود را هوشمندانه در معرض این اتفاق روحبخش قرار داده است.
غلامی افزود: در کنار حقیقت افاضه حکمت به تقواپیشگان، خصلت جهان شمولیِ فطرتاندیشی و قرین بودن حیات فارابی به انقلاب روحبخش عصر بعثت پیامبر اسلام (ص) که به آنها اشاره شد، نمیتوان از کنار نبوغ فکری فارابی به راحتی گذشت. فارابی یک انسان عادی نیست بلکه دارنده یک هوش برتر، خلاق و نیرومندی است که قادر است با غواصی در اعماق اقیانوس اندیشه، به دههها بلکه چند سده جلوتر از خود مشرف باشد.
یکی از امتیازات فارابی، این است که او موفق شد با استخراج لایههای عمیق ترِ فلسفه فطرتگرا در سرزمین فلسفه آن عصر یعنی یونان، و سپس پالایش و صیقل زدن به آن به مدد پیوند عقل و وحی، نه تنها حافظ میراث فلسفی بشریت باشد بلکه به تاسیسِ هویتمند جریان فکر فلسفی در عالم اسلامی به نحوی بی همتا، کمک کند. اما چرا افکار فارابی تا این حد مهم است؟
رئیس نخستین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی اضافه کرد: شاید بتوان با اطمینان گفت که جامعه اندیشی و فرهنگپژوهی از ویژگیهای امتیاز بخش اندیشه فارابی محسوب میشود. فارابی بر خلاف حکیمان دیگر، در قلمرو عالم انتزاع محصور نمیشود و با تنفسِ عقلی در جامعه، تلاش میکند میان فلسفه و جامعه و فرهنگی که همچون خون در رگهای جامعه جاری است پیوند برقرار کند و از همین روست که او را میتوان نخستین نظریهپرداز حکمت اجتماعی در عالم اسلامی معرفی نمود.
غلامی تاکید کرد: حکمت اجتماعی فارابی که در ذیل جهان بینی الهی معنا مییابد، جدای از عقل محوری، اخلاقبنیاد است با این ملاحظه که گوهر اخلاق در منظر فارابی اتصال به کمال و تعالی تکوینی است نه سودمندی مادی. در میان وجوه پر اهمیت حیات علمی فارابی، عقلگرایی او از جایگاه رفیعی برخوردار است. در واقع، با آنکه فارابی یک مؤمن و دیندار است، اما آزادی عقلی خود را قربانی باورهای دینی خود نمیکند؛ لذا در کمتر جایی از فکر خود میدانی باز برای عقل و عقلگرایی آزاد فراهم نمیکند تا جائیکه تفسیر او از دین نیز بیش از آنکه لباس تعبد پوشیده باشد، در حد بضاعت لباس عقل و استدلال عقلی میپوشد.
وی گفت: این خصیصه عقلگراییِ فارابی، در نوع مواجهه او با فلسفه یونان باستان هم رخ نمایی کرده و به تصفیه فلسفه از خرافات و موهومات که لابلای فلسفه یونانی جا خوش کرده بود، منجر شده است هر چند تلاش فارابی در این زمینه نباید به معنای کفایت تلاش در این عرصه تلقی شود.
رئیس نخستین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی بیان کرد: البته منفعت عقل گراییِ فارابی، تنها به حال فلسفه خوش نبوده بلکه در دنیای دینگرایی نیز ثمرات فراوانی داشته است. آنچه مسلم است، اگر خط حکمت و عقل گرایی در حرکت ادیان ضعیف و رنجور شود، فرصتهای فراوانی برای بسط و گسترش خرافات و موهومات در متن دین به ویژه حیات فرهنگی دینداران ظهور میکند و در این میان، عقل گرایی، سدی مهم در برابر این پدیده شوم و مخرب، یعنی خرافه سرایی و موهومات پروری در بدنه فرهنگ دینی قلمداد میشود.
غلامی اظهار کرد: شاید پاسخ به این پرسش مهم تلقی شود که چقدر تاکنون افکار فارابی مورد عمقپژوهی قرار گرفته است؟
واقعیت این است که با وجود چندین سده سابقه کار علمی و تحقیقی حول افکار فارابی، همچنان بخشی از لایههای عمیق اندیشههای فارابی به خوبی کاویده نشده و یا جای رویکرد سیستمی به افکار او خالی است. در اینجا لازم میدانم بر اهمیت رویکرد سیستمی و انداموار به اندیشههای فارابی تاکید کنم چرا که احتمالاً این رویکرد میتواند ابعاد تازهای از افکار فارابی را نمایان کند که تاکنون فارابی شناسان به آن ابعاد عنایت کافی نداشتهاند.
هر چند نمیتوان بدون وارسیهای هرمنوتیکیِ آثار فارابی، و فهم صحیح زیست بوم علمی فارابی، در میدان فارابی شناسی موفق بود، اما تنوع و تکثر استنباطات از آثار فارابی، به ویژه اگر محصول تکثر زاویه دید به آثار فارابی باشد، دستاوردهای علمی نویی را در فارابی شناسی در پی خواهد داشت.
رئیس نخستین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی ادامه داد: همانطور که اشاره شد، در شناخت اندیشههای فارابی، قبل از هر چیز نیازمند درک جهان فارابی هستیم. محققانی در فارابیشناسی موفق خواهند بود که نه تنها با جهان فارابی بیگانه نباشند بلکه قادر به همزیستی با فارابی در جهان او باشند. شاید یکی از دلایل اصلی تحمیل برخی انتظارات ناروا به فارابی، عدم درک جهان فارابی یا ناتوانی در تعقلِ آن جهان است. یکی دیگر از پرسشهای مطرح در میان دنبالکنندگان آراء فارابی، به نقد فارابی مربوط میشود. در واقع، پرسش این است که آیا نقد فارابی رواست؟
به نظر میرسد، نه تنها نقد فارابی، بلکه نقد هیچ فیلسوف و حکیمی ناروا نیست حتی اگر این نقدها منجر به معرفی تَرَکهای ریز و درشت ستون فکری یک فیلسوف و حکیم شده و افکار او را به حاشیه ببرد.
غلامی اظهار کرد: به گمان من، اسطوره سازی از فارابی و تبدیل نظرات او به تابو، نه تنها خدمتی به اندیشههای فارابی نخواهد کرد بلکه به کمجان شدن افکار وی و جلوگیری از جاری شدن اندیشههای فارابی در جامعه علمی منجر میشود ضمن آنکه نباید از نظر دور داشت که همه آثار فارابی از جهت علمی از قدر و قیمت یکسانی برخوردار نیست.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، با آنکه بخشی عمده تفکرات فارابی به مدد فطرتگرایی او جهان شمول مینماید، اما این قاعده کلی و معقول یعنی "فرزند زمان خویش بودن" را نفی نمیکند. با این وصف، ملاحظه اندیشههای فارابی به عنوان شخصیتی که از خطا و نسیان معصوم نیست، نمیتواند کاملاً منقطع از شرایط پیچیده فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی قرن سه هجری قمری صورت گیرد و فارابی را تافتهی جدا بافته از دوران خویش معرفی کند. با این وصف، طبیعی است که علاقه وافر ما به فارابی و مهم دانستن اندیشههای او نباید به محدودسازی جریان نقد آثار فارابی کشیده شود. علاوه بر این، اطمینان دارم، جدای از بخشی از افکار فارابی که به طور طبیعی احتمالاً در برابر نقد شکننده خواهد بود، قسم قابل توجهی از افکار فارابی توان دفاع از خویش در برابر بسیاری از نقدها حتی نقدهای بتیانْافکن را دارد هر چند میدانیم که هیچ فکری نیست که در آن ضعف و کاستیای وجود نداشته باشد. و، اما پرسش پایانی این است که فارابی به چه کار امروز ما میآید؟
رئیس نخستین کنگره جهانی فارابی، فرهنگ و تمدن اسلامی اضافه کرد: شاید با ابتنا به نظریه تکامل معنوی که هنوز در برابر نقدها مقاومت و جانسختی از خود نشان میدهد، پرسش از کارایی تفکرات اعصار گوناگونِ حیات انسان- اعم پیشامدرن و پسامدرن- چندان منطقی نباشد. آنچه مسلم است، هر تفکری که به رشد و تعالی معرفت کمک کند، لاجرم به تکامل معنوی انسان مدد رسانده و جزئی حیاتی و البته پویا از جریان تکامل محسوب میشود؛ با این حال، چنین پرسشی از افکار فارابی، نه تنها از منزلت افکار او نمیکاهد بلکه به بهرهگیری مضاعف از فارابی کمک شایان توجهی میکند. فارابی، فرصتهای جهاناندیشیِ عمیق که در عصر مدرن در اثر غلبه تدریجی فایدهگرایی و سپس عملگراییِ افراطی به انزوا کشیده شده را احیاء میکند. این خطای بزرگی بود که بپنداریم رفاه و قدرت بشر بدون تعمق در اعماق هستی و تلاش برای شناخت کُنه و ذات آن امکان پذیر است و به خوشبختی بشر منجر میشود.
غلامی گفت: از سوی دیگر، فارابی به ما یادآوری میکند که ارتباط فرهنگی و تمدنی، بدور از سیاستزدگی، گمشده جهان امروز است، هر چند زمانی این ارتباطات به حال بشر موثر است که با انگیزه تقویت کرامت انسانی، مبتنی بر آزادی، عدالت و اخلاق شکل گرفته و به پیش برود.
همچنین نمیتوان انکار کرد که فارابی، منزلت عقل کلی و برهانی را چه در بُعد نظری و چه در بُعد عملی در مواجهه انسان با زندگی فردی و اجتماعی تجسم میبخشد؛ چه آنجاییکه درصدد معنا و هدفدار معرفی کردن حیات فردی است، و چه آنجا که در پی سامانمندسازی جامعه مدنی مبتنی بر فضائل انسانی است.
وی ادامه داد: در واقع، بازگرداندن تفکر انفسی و در عین حال ذاتپژوه به جامعه بشری، در شرایطی که جهان مدرن انسان و جامعه انسانی را به شدت حسی، سطحی، وهمی و اینجهانی نموده است، هدیه بزرگی است که فارابی و هم سِلکان خردورز او به فرهیختگان اعطاء میکنند. نمیتوان از نظر دور داشت که اندیشههای فارابی قادر است پنجرههای تازهای را به سوی ما باز کند تا از پشت این پنجره به نحو دیگری به جهان نگاه کنیم تا علاوه بر درک عمیقتر مسائل بشری، به راههای تازهای برای حل این مسائل دست یابیم.
انتهای پیام/