بررسی نسبت 5 گانه روزنامه نگاری تحلیلی با جامعه شناسی تفسیری
بهگزارش خبرنگار فرهنگی آنا، دکتر رضائیان در این نشست ضمن بیان این مطلب که امیدوار است این نشست، سرآغازی باشد برای برقراری رابطه بیشتر بین دو حوزه روزنامهنگاری تحلیلی با جامعهشناسی تفسیری، گفت: «این دو حوزه پنج نسبت با یکدیگر دارند که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
نسبت اول: «عینیگرایی-اعیان»
وی در تبیین نسبت اول که «عینیگرایی-اعیان» است، توضیح داد: «عینیگرایی در روزنامهنگاری و اعیان سهگانه در جامعهشناسی تفسیری عبارتند از: اعیان طبیعی، اعیان انسانی-اجتماعی و اعیان انتزاعی. منظور عینیگرایی در روزنامهنگاری اعیان اول و دوم است؛ در روزنامهنگاریِ عینی اعیان انتزاعی جایی ندارد. در روزنامهنگاری، اعیان بر ذهن برتری دارند. گرچه امروزه روزنامهنگاری تحلیلی به دنبال روزنامهنگاری عینی، کفه این معادله را تغییر داده است.
بنیانگذار روزنامه نگاری تحلیلی در ایران، اضافه کرد: «با نگاه به نظریه ماکس وبر، موضوع فهم با تفهیم، نسبتی را با روزنامهنگاری برقرار میکند که میتوان از آن به دو عنصر «دریافت» با تاکید بر «تشریح» و مرحله بعد «تحلیل» یاد کرد. اما میتوان گفت امروزه در روزنامهنگاری تحلیلی اعیان و واکاوی آنها مهمتر از دریافت یا تشریحِ ان شده است.»
وی خاطر نشان کرد: «از میان اعیانِ سهگانه، عینِ سوم با اعیان ذاتی، مستقلا در روزنامهنگاری جایی ندارد اما واقعیت آن است که روزنامهنگار یک «جستوجوگر» است. در این جستوجوگری، اگر به اعیان ذاتی رسید، روزنامهنگار مانند جامعهشناس، دو نقش را ایفا خواهد کرد: اول نقشِ درکِ اعیان بیرونی و دوم نقشِ اعیان درونی یا ایفای نقشِ ذاتی؛ به نمایندگی از مخاطبانه به مثابه یک مطالبه.»
رضائیان همچنین در توضیح «رویداد و کنش متقابل» گفت: «پایه روزنامهنگاری بر رویداد استوار است و هربرت بلومر، کنش متقابل را بر اساس اعیان میداند؛ تناسب رویداد با کنش متقابل.»
نویسنده کتاب تیتر نویسی، همچنین با اشاره به مفاهیم محیط و زیستبوم و فضا و شرایط اظهار داشت: «اگر هربرت بلومر به درستی بر زیستبوم انسانی تاکید میورزد و آن را بستر رشد اعیان و فهم اولیه انسان قلمداد میکند، در روزنامهنگاری «محیط ورزی» پایه واقعیتگرایی و فهم پدیدههای جاری در این زیستبوم، شناخته میشود. همچنین روزنامهنگاری بر اساس اندیشههای ارتباطی –نه به صورت مطلق- حرکت میکند. بر اساس نگاه هابرماس، فضای عمومی به وسیله ارتباطات ساخته میشود و رسانهها در این فضا، نقش اکسیژن را ایفا میکنند. لذا نسبت «فضا» در ارتباطات و رسانه با «شرایط یا موقعیت» در جامعهشناسی تفسیری که از تبدیل کنش متقابل به کنش پیوسته سخن میراند، یک نسبت مشترک است.»
نسبت دوم: «ذهن و تحلیل»
این پژوهشگر حوزه ژورنالیسم، در تبیین نسبت دوم که عنوان «ذهن و تحلیل» را برای آن برگزیده بود، افزود: «نسبت بعدی ذهن مرکب است. روزنامه نگاری با جامعهشناسی تفسیری هر دو از ذهن مرکب سودمیجویند. در این دو، اعیان با ذهن ترکیب میشوند. از نگاه این دو، ذهن انتزاعی، قدرت عینیگرایی و دریافت آن را ندارد. با این حال یک خط فاصل - مشترک - میان روزنامهنگاری تحلیلی و جامعهشناسی تفسیری با «حکمت و فلسفه» وجود دارد. در حکمت و فلسفه، ذهن انتزاعی، اصالت دارد. آنچه از طرحِ دکتر تنهایی بر آرای بلومر میآموزیم، این است که بلومر اصالت ذهن را در تشخیص اعیان و سپس تلاش برای درک کنشها میپذیرد.»
وی افزود: «اصالت ذهن اما با درونگرایی روزنامهنگاری، رابطهای پنهان و غیرمستقیم دارد. روزنامهنگار آن هنگام که از رویدادمداری فاصله میگیرد، ناگزیر به فرایندمداری روی میآورد و در اینجا فرایندمداری –یا جریان پیوسته رویدادها- روزنامهنگار را درونگرا و تحلیلگر میکند. با این وجود اصالت تحلیل در روزنامهنگاری بر عین است.»
رضائیان خاطر نشان کرد: «روزنامهنگاری وقتی از عینیگرایی و رویدادمحوری به توصیف جزئیات –پس ااز جنگ جهانی اول- قدم گذاشت، ژانر روزنامهنگاری تشریحی متولد شد. این اولین گام در بازخوانی رویداد،کشف جزئیات و تشریح آن بود که به نوعی تایید نسبیِ اصالت ذهن در کنار اصالت عین بود.»
بنیانگذار روزنامه انتخاب گفت: «روزنامهنگاری تحلیلی، همزاد با وب است. پروفسور جانسون و راس از دانشگاه بوستون آمریکا، با تاسیس انستیتوی روزنامهنگاری تحلیلی در سال 2003، مطرح کردند که این ژانر از روزنامهنگاری به دنبال «تغییر نگرش مخاطبان» است اما عنصر پایهای آن را «تحلیل رویداد» میدانند.»
عضو هیات علمی دانشکده علوم و ارتباطات اضافه کرد: «در مسیر مطالعاتی که درباره روزنامهنگاری تحلیلی و آنچه در این عرصه مورد نظر است، از سال 1988 برابر با 1377 شمسی –مقارن با بنیانگذاری روزنامه انتخاب با مشی روزنامهنگاری تحلیلی تا امروز- اینگونه دریافتهام که روزنامهنگاری تحلیلی با نگاهِ دسترسی به «باور مخاطبان» تعریف میشود؛ یا پاسخگویی به دو عنصر آخری روزنامهنگاری و خبر که عبارتند از چگونگی و چرایی.»
وی ادامه داد: «از اشتراک این دو تعریف میتوان دریافت که روزنامهنگاری تحلیلی از خبر تا نقد، به تناسب هر فرمی، چهار مرحله را پشت سر میگذارد: توصیف (عناصر اولیه تا چیستی)، تشریح (جزئیات)، تبیین (کارشناسی) و تحلیل (اکتشافی). جامعهشناسی تفسیری متکی به عنصر «توصیف، تبیین و تحلیل» است اما تحلیل و «واکاوی رفتارها» تا لزوما «دیدگاهها و باورها» و این قدرِ مشترکِ مهمی میانِ روزنامهنگاری تحلیلی با جامعهشناسی تفسیری است.»
نسبت سوم: «پرسشگری-پاسخدهی»
رضائیان در ادامه درباره نسبت سوم، «پرسشگری-پاسخدهی» توضیح داد: «پرسشگری ذات روزنامهنگاری تحلیلی است. اگر بپذیریم که روزنامهنگاری نوعی واقعگرایی است، روزنامهنگاری تحلیلی «فهمیدن و فهماندن» است ولی با اتکا به پاسخ به پرسشهای «چطور» و «چرا». پرفسور دی برگ، از موسسه روزنامهنگاری تحلیلی بوستون نیز میگوید روزنامهنگاری تحلیلی سهپایه دارد: شکار اطلاعات، پاسخ به پرسشها، برخورداری از قدرت تبیین و قدرت تحلیل. بنابراین روزنامهنگاری تحلیلی بر اساس نگاه دی برگ از دانشگاه بوستون و تعریف پروفسور جانسون و راس، کار پاسخ به پرسش را دنبال میکند. حالا سخن این است که آیا روزنامهنگاری تحلیلی وظیفه ایجاد پرسش هم دارد، یا خیر؟»
وی افزود: «ایجاد پرسش، روزنامهنگار را از دایره «عنصر دانستن» برای مخاطب به «عنصر فهماندن» وارد میکند؛ یعنی حرکت از چیستی به چرایی: «چراییهای موجود و چراییهای ناشناخته». جامعهشناسی تفسیری در فرایند سهگانه توصیف، تبیین و تحلیل،به دلیل نگاه «اصالت تاثیر متقابل» و تلاش برای سنجش عینیت، «پرسش و پاسخ» را با هم میبیند. براساس نگاه مکتب تفسیرگرایی آمریکایی، برسازی کنش یا کنشسازی، عملا متکی بر فهم از واقعیت با اتکا به عنصر ذهنی است که در ذات خود پرسشگری دارد.»
مشاور رییس و دبیر شورای ارتباطات و اطلاع رسانی دانشگاه آزاد گفت: «قدر مشترک مساله تفسیرگرایی و روزنامهنگاری تحلیلی، بر «پرسش از واقعیت و فهم آن» متکی است که از اصالت ذهن سود میجوید. البته وقتی فهم از واقعیت تصور میشود؛ بیتردید برای تصدیق، نیزمند عوامل عینی و بیرونی یا واقعیت خارجی اشیا است. در جامعهشناسی تفسیری نیز شالوده علم به «فرآیندی بودن شناخت»، بازگشت میکند و منظور از این نگاه، یعنی توجه به رابطه همزمان پرسش و پاسخ با یکدیگر.»
نسبت چهارم: «کشف رابطهها؛ (رویدادها-پدیدهها)»
نسبت چهارم، «کشف رابطهها (رویدادها-پدیدهها)» بود و رضائیان در توضیح آن اظهار داشت: «در روزنامهنگاری تحلیلی رابطهای است میان «خط رویداد» و «خط روایت». خط روایت را رویداد میسازد. رابطه میان این دو، یک جریان اکتشافی است؛ یعنی کشف میان رویدادها به شکل طولی یا افقی، یا اصطلاحا آنچه در «متن» وجود دارد یا در «حاشیه». این کشف رابطه را عنصری میسازد به نام خط روایت که در روزنامهنگاری تحلیلی، هم عینیگرایانه و هم پاسخگرایانه به چگونگیها و چراییهای وقوع رویداد میپردازد.»
وی افزود: «در جامعهشناسی تفسیری، «شرط روایی» یعنی قانونمندیِ واقعیت که دارای «ثبات و روشنی» است که نیازمند «کشف» میشود. پس روایی بودن به ثبات در اندازهگیری و ثبات در سنجش منتهی میشود. سه عنصر، شرط روایی را در جامعه تفسیری میسازد که عبارتاند از عینیت، روشنی، ثبات یا تکرار پذیری.»
این روزنامه نگار پیشکسوت ادامه داد: «در جامعهشناسی تفسیری برای فهم مفاهیم و پدیدهها در اشکال دیالکتیکی گورویچی یا فرانکفورتی یا طبیعتگرایانه بلومری، ما ناگزیریم که به دلیل پویاگرایی و واقعیتگرایی علم – پس از شرط روایی- به شرط «اعتبار» توجه کنیم. شرطِ اعتبار پژوهش که بر اساس آن ما «نتایج» را کنترل و تجدید نظر میکنیم و این امر یعنی تلاش برای اعتبار کشف رابطههای بهدستآمده از تحقیق. قدر مشترک روزنامهنگاری تحلیلی با جامعهشناسی تفسیری در «کشف رابطهها» است با این تفاوت که یکی بر کشف رابطه میان «رویدادها» تاکید میکند و دیگری بر کشف «رابطه میان پدیدهها و کنشها».»
نسبت پنجم: «آزادی بیان- آزادی تفسیر»
رضائیان درباره نسبت پنجم؛ یعنی «آزادی بیان- آزادی تفسیر» نیز گفت: «روزنامهنگار از ژانر خبری تا روزنامهنگاری تشریحی، توسعه، و پس از وب، ژانر روزنامهنگاری تحلیلی بر آزادی بیان استوار است. روزنامهنگاری چه «واقعگرایی-بازتابگرایی باشد و چه حرکت از واقعگرایی به سمت «پرسشگری-پاسخگویی» و یا «فهمیدن-فهماندن» باشد، بدون آزادی بیان میسر نمیشود.»
وی ادامه داد: «براساس نگاه هابرماس اگر بپذیریم که ارتباطات «فضای عمومی» را میسازد و رسانهها اکسیژن این فضای عمومی به شمار میآیند، آزادی بیان «درجه این اکسیژن» را نشان میدهد. آنچه امروز در کشور شاهدش هستیم، چالش بر سر این مفهوم است که آزادی بیان و تفکر انتقادی را قبول داریم یا خیر؟»
این پژوهشگر خاطرنشان کرد: «در جامعهشناسی تفسیری، از آنجا که اساس فهم از واقعیت، با اتکا به عنصر ذهنی و درک تاثیر کنشها استوار است – با تایید نظریه بلومر و شرح آن از سوی استاد تنهایی - ما چارهای جز «آزادی انتخاب و رفتار» در «تفسیر کنشها و تحقیقات اجتماعی» نداریم؛ درست نکتهای که در ایران با دشواریهای جدی –مانند روزنامهنگاری تحلیلی- مواجه است.»
مجید رضاییان در خاتمه تاکید کرد: «بنابراین روزنامهنگاری تحلیلی، ما را در انتخاب آزادانه و «مشارکت» آگاهانه، فعال میکند و جامعهشناسی تفسیری ما را در آزادی تحقیق و درک کنشها برای آزادی رفتار و سرانجام، رسیدن به «الگو» کمک خواهد کرد.»
انتهای پیام/