خجستهای که ما میشناسیم!
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، افشین علاء، شاعر و پژوهشگر ادبی در کانال تلگرامی خود متنی را درباره حسن خجسته، معاون اسبق صدای جمهوری اسلامی ایران منتشر کرد. متن کامل این یادداشت در ادامه میآید:
فرض کنیم رئیس سازمان صدا و سیما با رأی کارکنان این سازمان انتخاب میشد. یعنی بدنه سازمان از پایینترین سطوح گرفته تا مدیران ارشد، میتوانستند رأی بدهند و خودشان رئیسشان را انتخاب کنند. حال فرض کنید نام «دکتر حسن خجسته» هم در میان نامزدها باشد. در چنین حالتی بهجرئت ادعا میکنم که او بالاترین رأی ممکن، و سازمان نیز بالاترین میزان مشارکت را به دست میآورد. یعنی نهتنها پیروزی قاطع از آن او میشد، که حتی حضورش میان نامزدها، تمام کارکنان را پای صندوق رأی میکشاند!
البته کسانی که خجسته را نمیشناسند حق دارند در صحت ادعایم تردید کنند. چون کمتر مدیری را میتوان یافت که نزد بدنهٔ کارکنان، این همه محبوب باشد. اما باور کنید در سازمان صدا و سیما اکثریت مطلق اعم از مدیران، کارمندان، تهیهکنندگان، نویسندگان، سردبیران، گویندگان، صداپیشگان، بازیگران، کارشناسان، عوامل فنی، خدمات و... به دکتر حسن خجسته رأی میدادند. چون او را به راستی و درستی میشناسند. چون خجسته از جنس مدیران فلهای و بیخاصیت نیست که بود و نبودش فرقی برای کسی نداشته باشد. چون تکیهگاه و قدرشناس و فروتن است. چون حوزهٔ فرهنگ، الزامات و اولویتها را میشناسد. چون برای تکتک افراد حتی در نازلترین جایگاه، شأن قائل است. چون با وجود نسبت سببی نزدیک با عالیترین مقام بلندپایهٔ کشور، از تمام افراد فرادست و فرودست خود افتادهتر و بیادعاتر است.
خجستهای که ما میشناسیم، از دههٔ شصت یعنی سالهای آغاز به کارش بهعنوان یک کارمند عادی در رادیو، همان است که بود: ساده و صمیمی و بیادعا، با کولهباری از دانش و تجربه. گاه تعجب میکنی از این که توانسته این همه سال از عوارض و آفاتی که گریبانگیر بسیاری از مدیران شده است، در امان بماند. آفات و عوارضی از قبیل جدی گرفتن موقعیت ممتاز خود در عالم خلقت! تا برخوردهای رسمی و اتوکشیدگی ناشیانه در رفتار و ادبیات مقدسمآبانه و شبیه به هم که عجیب توی ذوق میزند! اما او شبیه خودش است. با همان تبسم دلنشین و لهجهٔ شیرین مشهدی. نه دانش تخصصیاش در حوزهٔ ارتباطات، فهم سخنان کاربردیاش را دشوار کرده، نه منصب و مقام توانسته رفاقتها و برادریها را از یادش ببرد.
در اتاق خجسته به روی همگان باز است. هر کس در هر سطحی، خود را صمیمیترین رفیق او میداند. اگر معاون سازمان است، نه خودش این را جدی گرفته، نه دوستان و همکاران در مواجهه با او احساس زیردست بودن کردهاند. شأن او زمانی که پست و مقام نداشت، کمتر از حالا نبود. مقام هم چیزی به آن نیفزوده است. او از معدود مدیرانی است که برای محبوب بودن به عنوان نیازی ندارند. به خاطر همینهاست که دوستش داریم. نه تنها من، بلکه بسیار کسانی که سالهاست عطای مراجعه به مسئولان را به لقایشان بخشیدهاند، دیدار او را مغتنم می شمرند. خواص اهل فرهنگ، هنر و ادبیات با هر سطحی از دانش و ذوق، و با هر سلیقه و گرایشی، مشتاقانه به دیدارش میشتابند. هرچه میخواهد دل تنگشان می گویند، شوخی و گله میکنند، و غالباً هم دست خالی برنمی گردند. چون محال است خجسته بتواند گره از کاری بگشاید و دریغ کند. کاری هم نتواند بکند، از نکتههای شیرین و طنزهای رندانهاش برای مخاطب، خاطرهای به یاد ماندنی میسازد.
او برخلاف بسیاری از تازه به دوران رسیدگان، پلکان ترقی را یکشبه نپیموده است. مثل یک کارمند عادی تلاش کرده و تجربه اندوخته و خدمت کرده و به مناصبی رسیده که برای امثال او بسیار هم کم است. با تمام اینها متأسفانه این روزها اهانت بیسابقهای به او شد. تهمتی ناروا که رسانههای معاند را چنان سر ذوق آورد که با ناجوانمردی در تیتر خبر، «برادر همسر رهبر انقلاب» را هدف گرفتند. در حالی که خجسته «خودش» است، نه مدیری که شغلش را مدیون نسبت سببی با عالیترین مقام کشور باشد. شما عزیزان هم بدانید که در تمام این سالها هرگونه «انتصاب» خجسته در سازمان صدا و سیما هیچ ربطی با «انتساب» او به رهبر انقلاب نداشته است. حتی باید گفت این نسبت سببی نه تنها سبب امتیازی برای خجسته نشد، که مظلومیتش را نیز مضاعف کرده است. کاش بدخواهان اندکی انصاف داشته باشند!
افشین علا
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
انتهای پیام/پ
انتهای پیام/