دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
05 دی 1394 - 10:10

پیر‌ترین چارق‌دوز ایران درگذشت/ آخرین گفتگوی محمدزاده با آنا: قدمت هنر چارق‌دوزی به زمان قبل از حضرت موسی(ع) بر می‌گردد

پیر‌ترین چارق‌دوز ایران در خراسان شمالی و در شهرستان بجنورد عصر دیروز دار فانی را وداع گفت. حسینعلی محمدزاده بر اثر کهولت سن در سن 89 سالگی به دیار حق شتافت.
کد خبر : 57979

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری آنا، او متولد 1305 هجری شمسی بود. پیکر او عصر امروز در بجنورد تشییع می‌شود. تندیس این چارق‌دوز خرداد 94 در یکی از میدان‌های شهرستان بجنورد با حضور خود او رونمایی شد.



درست 2 سال پیش در سال 92 در محل کارش حاضر شدیم و با او گفت‌وگویی صمیمی داشتیم که آذر ماه همان سال منتشر شد.


هنرهای زیبا و ماندگار ایران پیوند جاودانه‌ای را بین نسل‌های آینده و گذشتگانی که در روزگارانی سخت حافظ هنرهای اصیل ایرانی بوده‌اند، برقرار می‌سازند. هنرهای خاک خورده ایرانی، همیشه خاطرات کهنه را زنده می‌کند، آن هم وقتی که کار دست پیر‌ترین چارق‌دوز ایران باشد.


عکس این چارق دوز را بار‌ها در سطح شهر دیده بودیم، به مناسبت‌های مختلفی مثل روز صنایع دستی هم تصاویر او از تلویزیون پخش شده بود.


گفت‌وگوی لادن لنگری خبرنگار آنا در بجنورد که از قضا یکی از نوه‌های مرحوم محمدزاده نیز هست را در زیر پی می‌گیریم.



به خیابان شریعتی جنوبی کوچه قدیمی خاور می‌رسم، اواسط کوچه مغازه پیر چارق دوز با دری رنگ و رو رفته و زنگار گرفته که از سال‌ها کار و تلاش و خاطره حکایت دارد به چشم می‌خورد در همین حال با تقدیرنامه‌ای که از میراث فرهنگی زینت داده شده روبرو می‌شوم.


وارد مغازه‌ای می‌شوم که به جرات می‌توان گفت، جایی برای سوزن انداختن ندارد، چهارپایه‌هایی مختلف با رنگ‌های گوناگون پذیرای مهمانانی است که برای لحظاتی به دور از دغدغه‌های زندگی پای صحبت‌ها و خاطرات چارق دوز ۸۷ ساله می‌نشینند و با مرور خاطرات کهنه و غبارگرفته زمانی نه چندان نزدیک با دورانی گذشته پیوند برقرار می‌کنند.


فعالیت مداوم این پیرمرد بجنوردی هم که بی‌وقفه با کوبه‌ای (مشته) که سال‌ها در دستان پیر و سالخورده‌اش، همنفس با او کار کرده جذابیت این مغازه قدیمی را دوچندان کرده است.


نشستن پای صحبت‌های مرد دنیادیده که لحظه به لحظه خاطراتش هنوز تازگی و طراوت خاص خود را دارد، قطعا خالی از لطف نیست.


با خوشرویی از من استقبال می‌کند، خودم را معرفی می‌کنم و می‌دانم مواجه شدن با خبرنگاران برای او اتفاقی غریب نیست زیرا با خوشرویی و تبسم خود بار‌ها و بار‌ها پذیرای خبرنگاران بوده است.


می‌پرسم چند سال است به این حرفه مشغولید، که چارق دوز پاسخ می‌دهد: در سال ۱۳۰۵ در روستای حلقه سنگ در ۲ کیلومتری جنوب بجنورد به دنیا آمدم که البته در سال۱۳۰۷ برایم شناسنامه و به عبارتی «سه جلد» گرفتند و در سن ۶ سالگی به مکتب رفتم و بعد از گذراندن دوره ۶ ساله در سن ۱۲ سالگی برای آموزش این هنر به شهر بجنورد آمدم و نزد استادانی همچون مرحوم کربلایی قلی خاکی، علی اصغر دیمل، شکراله پدیداران و استاد توانمندم مرحوم حاج علی قنادزاده که با شاگردی در نزد او این هنر را به طور کامل فرا گرفتم.


هنرمند اصیل بجنوردی به سختی‌های کارش اشاره می‌کند «مدت ۱۰ سال به طور رایگان کار کردم تا بتوانم تمام ریزه کاریهای این هنر اصیل را بیاموزم زیرا در آن زمان کفش انحصاری مردم فقط چارق بود.»


از او می‌خواهم چارق را برایمان تعریف کند، می‌شنوم؛ «چارق پاپوشی است که از چرم طبیعی و یک تکه ساخته می‌شود و شبیه قایق بوده و نوک آن به طرف بالا برگشته است با توجه به اینکه در گذشته صنعت کفش سازی چندان رایج نبود و بیشتر مردم اعم از اشراف و بزرگان تا مردم عادی از این نوع پاپوش بسیار استقبال می‌کردند و تنها تفاوتی که بین چارق‌های این دو قشر وجود داشت گلدوزی‌هایی بود که با نخ‌های رنگین زینت بخش این چارق‌ها می‌شدند زیرا نوع ساده آن را افراد عادی و گلدوزی شده آن را اشراف به پا می‌کردند.


پیشکسوت بجنوردی درخصوص قدمت هنرش می‌گوید: قدمت این هنر به زمان قبل از حضرت موسی (ع) بر می‌گردد به مصداق شعر مولانا که از قول شبان خطاب به خداوند می‌گوید:


دید موسی یک شبانی را به راه


کو همی گفت‌ای خدا و‌ای اله


تو کجایی تا شوم من چاکرت


چارقت دوزم زنم شانه سرت


چارق‌دوز به سختی‌های کار قدیم اشاره می‌کند و اظهار می‌دارد: در زمستان‌های بسیار سرد با مشکلات زیادی روبرو بودم زیرا به عنوان یک شاگرد باید مسیر بسیاری را تا محل صدرآباد طی می‌کردم تا بتوانم چرم‌ها را در آب سرد قرار داده که حدود۶ ساعت طول می‌کشید تا پس از نرم شدن چرم‌ها و ورز کامل آن‌ها جهت برش و آماده سازی به استادم تحویل دهم.


پیر چارق دوز با آن دستانی که بر اثر کار مداوم و دشوار تغییر شکل داده‌اند ولی همچنان بعد از ۷۵ سال با توانی بی‌نظیر مقاومند و در حین صحبت از کار نمی‌ایستند هر کدام از وسایل کارش را با حوصله‌ای وصف نشدنی توضیح می‌دهد، قدمت ابزارهای کارش همچون می‌زکارش که از تنه درخت چنار به شکل طبیعی است تا درفش و نخ ‌های رنگین، سوزن‌ها، قالب‌های چارق، سوهان، درفش، پیش بند استادی که دیگر نخ نما شده هر کدام به نوعی زیبایی خاصی را در خود پنهان ساخته است.



با فکری پر از سوال که آیا این هنر اصیل ایرانی بعد از پیر چارق دوز توسط فرزندانش ادامه خواهد یافت یا نه، در حالی که خیلی تلاش می‌کند تا از سوزن در دست گرفته نخی قرمز را عبور دهد می‌گوید که در اردیبهشت ۱۳۲۵ با مرحومه صیاد درافشان ازدواج کردم و ثمره این ازدواج ۸ فرزند (۵پسر و ۳ دختر) بوده است که خوشبختانه یکی از پسرانم همراه نوه‌هایم به این حرفه مشغول هستند و یکی از دخترانم نیز درباره تاریخچه چارق کتابی را در دست چاپ دارد.


حسینعلی محمدزاده عکس همسرش را نشان می‌دهد و از زحماتی که او پابه پای استاد در زمینه تربیت فرزندان و کمک به ادامه ماندگاری این هنر اصیل ایرانی کشیده است سخن می‌گوید و با نگاهی حاکی از غم و انده به عکس قاب گرفته همسرش که لبخندی بر لب دارد چشم می‌دوزد «یاور همیشگی‌ام را چند سالی است از دست داده‌ام و نبودش را با لحظه‌های خوب بودنش پر خواهم کرد.»


استکان‌های قدیمی بر روی کنده چوبی جا خوش کرده‌اند، پیرمرد بجنوردی با نگاهی پر از مهر خود مرا به چای و شکرپنیرهای مخصوص خود دعوت می‌کند و با شوخی درباره وسیله نقلیه‌اش می‌گوید: وسیله رفت و آمد من دوچرخه دسته بلندی است که سالهاست در مسیرهای گوناگون همسفر هم بوده‌ایم و نمی‌توانم به این راحتی به خاطر سالخوردگیش به دست فراموشی بسپارم.


تقدیرنامه‌هایی بر روی دیوار قدیمی منزل این پیرمرد چارق دوز به چشم می‌خورد که بیانگر آن است بار‌ها و بار‌ها در نمایشگاه‌های مختلف هنری حضور داشته است، خودش با خنده و کلامی شیوا که نشان دهنده آن است که همین تقدیرنامه‌های موجود یکی از دلخوشی‌های پیرمرد بجنوردی است، می‌گوید: در نمایشگاه سراسری سال۱۳۸۵ به عنوان صنعتگر بر‌تر کشوری معرفی شده و در سال ۱۳۸۶ نیز به عنوان شهروند نمونه شهر بجنورد معرفی شده است.



دل کندن از فضای صمیمی برایم مشکل است تمام افکارم را گرد هم می‌آورم که مطلبی را از قلم نینداخته باشم.


باید از این فضا چیزی به یادگار ببرم، برگه‌ای بر روی میز کار استاد می‌گذارم و می‌خواهم که یادگاری برای تمامی هنردوستان خبرنگار بنویسد «با دستانی لرزان قلم را به دست می‌گیرد و از تمامی خبرنگارانی که در راه ماندگاری و ثبت خاطرات گذشتگان تلاش می‌کنند تقدیر و تشکر می‌کند.


با خود می‌گویم این هنرهای سنتی یادگار گرانسنگی از گذشته است که باید بمانند تا نسل‌های آینده پیوند جاودانه‌شان را با گذشتگانی که در روزگارانی سخت حافظ هنرهای اصیل ایرانی بودند، برقرار سازند. اما آیا دست اندکاران یادشان بوده که برای احیای چارق دوزی و دیگر صنایع بومی ایرانی تدبیری کنند که نیروهای جوان در این هنر‌ها پرورش یابند؟


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب