دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در برنامه بدون توقف مطرح شد؛

مشکل خانواده‌ها استبداد رأی است، نه فاصله نسلی/ در خانواده باید امنیت مبنا و محور قرار گیرد

مدیر مجتمع فرهنگی شاهدان در برنامه تلویزیونی «بدون توقف» با اشاره به این که باید در خانواده امنیت مبنا و محور قرار گیرد، افزود: مشکل خانواده‌ها استبداد رأی است، نه فاصله نسلی.
کد خبر : 527390
ff30cdfa-e53b-4c6f-bd43-9ff203fafff8.jpg

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از روابط عمومی برنامه بدون توقف، «حمید حبشی» در برنامه «بدون توقف» که دهم آبان‌ماه از شبکه سه سیما پخش شد، با اشاره به اینکه مشکل خانواده‌ها استبداد رأی است، نه فاصله نسلی، تصریح کرد: خانواده باید مبنامحور باشد و این مبنا امنیت خانواده است که هیچ‌کس حق شکستن آن را ندارد.


«حمید حبشی» در برنامه «بدون توقف» با تقسیم ارتباطات دختر و پسر به دو بخش گفت: یک دسته ارتباطاتی است که اصلا معطوف به انتظارات در خصوص و تأمین بهره نبوده و از نوع کاری، دانشگاهی، تحصیلی و یا علمی است که محدودیت ندارد و نه تنها مجاز است بلکه مفید هم هست، اما نوع دوم ارتباطاتی است که منجر به انس، ارتباط و علاقه به یکدیگر و اقدامات بعدی می‌شود، لذا نیازمند آن است که آن را در کانالی بیندازیم که در آن آرامش، پایداری و امنیت باشد و تنها چاره آن هم ازدواج است، حالا این سؤال مطرح است که چرا در ازدواج اینقدر سد بستیم، اگر می‌خواهیم جوان راه درست را برود چرا راهش را بستید، سد را بردارید تا راه راست را برود.


مدیر مجتمع فرهنگی شاهدان ادامه داد: بعد از آن جوان می‌گوید می‌خواهم شناخت پیدا کنم، می‌گویند نمی‌شود، دو جلسه صحبت کردید دیگر بس است، آنها باید آنقدر صحبت کنند که به شناخت کافی برسند، بعد از آن باید همه عواملی که تسهیل‌دهنده ازدواج است فراهم کنیم، ما که اینقدر برای تأمین معاش و راحتی فرزندمان زحمت می‌کشیم در ازدواجش آینده و راحتی او برایمان مهم نیست؟ من این را جزء رسالت‌های یک پدر می‌دانم که از بین آقایانی که متناسب با دخترش می‌بیند برای ازدواج فرزندش تقلا کند، ما مسؤلیت‌های‌مان را گم کردیم.


این کارشناس خانواده با اشاره به اینکه در ارتباطی آشنایی به دست می‌آید که افراد قصد ارائه شناخت به یکدیگر را داشته باشند، یادآور شد: اگر چنین قصدی داشته باشند دیگر شناخت منوط به ایجاد ارتباط نیست و می‌توانند این شناخت را از راه‌های دیگر مثل گفت‌وگو هم به دست بیاورند، حال باید بحث کنیم که این گفت‌وگو باید چه قواعدی داشته، نوع مصاحبه چگونه باشد، تعداد جلسات گفت‌وگو چقدر باشد، رهنمونی که مشاور می‌تواند بدهد و تحلیل درست شبهات چگونه باشد. چون وقتی که برای شناخت می‌روید در فضای شناخت هستید نه در فضای انس و ارتباط. حالا شناخت می‌تواند از طریق تحقیق به دست بیاید؟ نه، چون در تحقیق اطلاعات منفی ارزش دارد نه اطلاعات مثبت، چون اطلاعات مثبت مربوط به کارکردهای اجتماعی فرد است نه کارکردهای حقیقی او. بعضی از ازدواج‌هایی که خانواده‌ها با مدیریت و نظر خودشان شکل می‌دهند هم که کاملا استبدادانه بوده و نه فقط غلط بلکه ظلم است.


حبشی در پاسخ به این سؤال که «شکاف نسلی چقدر می‌تواند در ایجاد خلأ عاطفی و امنیت و آرامش فرزندان مؤثر باشد» اظهار کرد: من این موردها را ناشی از استبداد رأی می‌بینم فرقی هم نمی‌کند از طرف والدین باشد یا از طرف فرزندان، چیزی که درون ما ضعیف است نگاه خانوادگی است، یعنی ما براساس من‌های‌مان آدم‌ها را مدیریت می‌کنیم و حتی در تشکیل خانواده هم دنبال منفعت و بهره خودمان هستیم و این استبدادمان است که نگاه و شاخص می‌گذارد، اگر نگاه‌مان نگاه خانوادگی باشد من پدر چون می‌خواهم بخوابم به طفلم نمی‌گویم صدای اسباب‌بازی را درنیاور چون می‌دانم که بازی برای رشد او لازم بوده و حق اوست و تکلیف من این است که حتی شرایط بازی او را فراهم کنم، این بچه است که فردا رفیقی انتخاب می‌کند که با حرمت و آرامش پدر و مادرش در تعارض نباشد.


مدرس دوره‌های ازدواج دانشجویی همچنین عنوان کرد: نگاه ما از اول خانوادگی نیست، چون پدر سلطان خانواده می‌شود، همه خانواده می‌گویند برویم بیرون، پدر می‌گوید لازم نمی‌بینم، خوب در این خانواده فرزند در آینده سیگار هم بکشد پدر هیچ‌کاری نمی‌تواند بکند، این فاصله‌های نسلی نیست که مزاحم است بلکه استبداد رأی ماست، خواسته‌ها و انتظارات‌مان را به نسل بعدی انتقال می‌دهیم که فاصله ایجاد می‌شود ولی اگر این تعامل باشد شرایط و ضرورت‌های یکدیگر را درک می‌کنیم، این‌طور نمی‌شود که جوان نیاز حسی و عاطفی خود را ببیند اما پدر فقط تناسب خانوادگی را. اگر انسان از استبداد رأی خلاص شد دیدن ویژگی‌های دیگری خیلی ساده می‌شود، در واقع اگر فاصله نسلی معیار بود باید همه خانواده‌ها این درگیری‌ها را داشتند، اما خانواده‌هایی داریم که در کنار فرزندان‌شان به خوبی زندگی می‌کنند، پس حل این مشکل به نوع نگاه و طرز برخورد بستگی دارد.


وی با تأکید بر اینکه پس من باید تعطیل شود و خانواده ببینند درست چیست، گفت: یکی از درست‌های‌مان این است که ما خانواده‌ایم و به هم ربط داریم، اگر توانستید در خانواده به یک مبنا و قاعده برسید که چه بهتر، اگر نرسیدید چرا از نظر یک کارشناس استفاده نمی‌کنید که بگوید راهبرد اداره حوزه خانواده براساس تأمین نیازهای طرفین باید چگونه باشد. اگر به قاعده رسیدیم و از استبداد رأی بیرون آمدیم دیگر قاعده گذاشتن کار سختی نیست، یکی از قاعده‌ها این است که قرار نیست که هر نسلی ویژگی‌های نسلی خودش را حاکم کند، انتظار نابجایی است که والد توقع داشته باشد فرزند براساس ویژگی‌های نسل او عمل کند، چون آن را تجربه نکرده، لذا فهم مسئله ایجاب می‌کند والد الزام و اجبارش را بردارد.


این روانشناس در پایان تصریح کرد: اگر از قاعده صحبت کردیم فرزند هم نمی‌تواند به این بهانه که نسل ما متفاوت است خواسته‌ها و آرمان‌های والدینش را نادیده بگیرد، ما اصلا فرزندانی داریم که جایگاه والدین را نفی می‌کنند و پاسخگوی آنها نیستند در حالیکه اگر قواعد را فهمیدیم والد می‌گوید یک قاعده داریم و آن سالم ماندن اعضای خانواده است یعنی حتی من پدر هم حق ندارم پایم را کج بگذارم، یعنی خانواده باید مبنامحور باشد و این مبنا امنیت خانواده است که هیچ‌کس حق شکستن آن را ندارد.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب