دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 مهر 1399 - 00:22
روایتی از یک داغ بر دل نشسته؛

آقا جان از دل جامانده‌ها خبر داری؟/ یک زیارت طلب ما ایرانی‌ها

گفتن ندارد که دلتنگ کربلا هستیم و با قلب‌های شکسته و چشمانی پر از اشک، پیاده‌روی عراقی‌ها در مسیر «مشایه» را به نظاره می‌نشینیم و با آهی جانسوز حسرت زیارت اربعین را می‌خوریم.
کد خبر : 521514
طرح-مذهبی.jpg

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- محمودرضا زارع؛ درد فراق را چه کسی داند جز آن‌که مبتلایش گشته است! بغض فرو خفته از هجران و دوری را کیست که با وجودش احساس کرده باشد؟ اصلا چه کسی می‌داند حال عاشقی را که چگونه دور از معشوق خود شب‌های دلتنگی‌اش را تا به صبح سپری می‌کند؟ راحت بگویم؛ کسی این روزها از حال جامانده‌های اربعین خبر دارد؟ چه دل‌هایی که شکست و چه اشک‌هایی که با دیدن تصاویر امسال پیاده‌روی عراقی‌های مهمان‌نواز در مسیر بهشت نجف به کربلا فرو ریخت؛ در این روزها و ایام فراق چه حکایت‌ها گفته شود از جاماندگانی که از امام و مرادشان دور افتاده‌اند!


شاید از همان آغاز شیوع کرونا و وضعیتی که در تعطیلات نوروز مشاهده شد دلخوش به این بودیم که تا چند ماه بعد از آن وضعیت عادی می‌شود؛ شاید همین دلخوشی بود که با وضعیت کرونایی ایام ماه مبارک رمضان و تعطیلی مراسم‌ مناجات‌های نیمه‌شب کنار آمدیم؛ شاید به این دلخوش بودیم که با پایان شیوع این ویروس می‌توانیم به محرم برسیم... اما...


اما هرچه بیشتر به محرم نزدیک می‌شدیم دیگر نگرانی جای امید و دل‌خوشی‌مان را می‌گرفت که در محرم چه کنیم...


محرم هم فرا رسید و آن‌گونه شد که ستاد ملی مقابله با کرونا تصمیم گرفت ولی باز هم ته دل‌مان امیدی بود که به اربعین می‌رسیم ولی...


ولی ای داد بر دلی که امیدش  ناامید شود... هنوز امیدی به باز شدن مسیر «مشایه» اربعین داشتیم اما وقتی رهبرمان با دلی سوخته و آهی جگرسوز فرمودند که  «روز اربعین همه در منازل، دو سه زیارت مهم که وارد است را بخوانند و نزد امام حسین(ع) شکوه کنند که ما دلمان می‌خواست بیاییم ولی نشد، تا ایشان نظری بکنند.» دیگر کاسه امیدمان شکست و شد آنچه نباید می‌شد.




بیشتر بخوانید؛


دلتنگی موکب‌داران عراقی برای زوّار ایرانی +فیلم


#حب‌_الحسین_یجمعنا؛ سفرنامه‌ای برای جاماندگان اربعین/ بهشت همین‌جاست، در این جاده ۸۰ کیلومتری




در خانه مانده‌‌ایم؛ کلیپ‌های پیاده‌روی اربعین را می‌بینیم و قطرات اشک‌هایمان را با دستی که امید داشتیم امسال هم بر پنجره ضریح حسین(ع) و عباس(ع) گره بزنیم پاک می‌کنیم؛ سینه‌های‌مان گنجایش این حجم از دلتنگی را ندارد اما چاره‌ای نیست به جز صبر و شِکوه به آستان امام‌مان که دلتنگش هستیم؛ کارمان این شده است که عکس‌های پیاده‌روی سال‌های قبل را ببینیم و خاطرات جان‌سوزمان را زنده کنیم.


*یادش بخیر؛ چه مشتاقانه کوله می‌بستیم


یادش بخیر؛ هرسال در همین روزها کوله‌بارم را می‌بستم و چنین روزی به حرم ارباب می‌رسیدم؛ چه ایام خوشی بود روزهای قبل از سفر اربعین و چه صفایی داشت دل‌دل‌کردن‌هایمان برای رسیدن به وقت موعود سفر و پرواز روحمان از منزل تا بین‌الحرمین.


دیگر توان حسرت خوردن ندارم؛ چشم‌هایم را می‌بندم و سفر اربعین سال گذشته‌ام را مرور می‌کنم: ...


کوله‌بار‌م را بسته‌ام و آماده حرکت به سوی مرز می‌شوم؛ مسیر طولانی رسیدن به مرز مهران آزارم می‌دهد؛ دیگر گذشت زمان را نمی‌فهمم؛ رسیدن به مرز آرزویی است که زود محقق می‌شود و خودم را در پشت گیت‌های عبور می‌بینم؛ با لبخند مأموران بررسی گذرنامه‌ها بدرقه می‌شوم و خودم را در خاک عراق و در میان صدها خودرویی می‌بینم که مشتاقانه منتظر زائران ایرانی هستند؛ پاهای مشتاقم مرا به سمت خودروهایی که مسیرشان رو به سمت نجف اشرف است می‌برد؛ باید به نجف بروم، همان‌جایی که خانه پدری‌ ما شیعیان است؛  دیگر فرقی ندارد زمان چگونه می‌گذرد فقط منتظر دیدن گنبد و بارگاه باصفای امیرالمؤمنین(ع) هستم. یعنی تا ساعاتی دیگر روبروی ایوان طلای حرم علی(ع) خواهم ایستاد؟ یعنی امسال هم لیاقت زیارت شاه نجف را دارم؟ به چشمانم در طول مسیر التماس می‌کنم با دیدن حرم مولا بهاری نشوند که یک دل سیر کاسه چشمانم را پر کنم از لذت تماشای حرم و بارگاه مولای مهربان‌مان علی(ع). با عبور از جاده‌های خاکی و رسیدن به شهرهایی که در طول مسیر هستند پرچم‌هایی را می‌بینم که به احترام زائران اربعینی استوار ایستاده‌اند و با وزش نسیم‌، رقصی عاشقانه می‌کنند که گویا به زائران اربعین خوش‌آمد می‌گویند.


بارها در طول مسیر مجبور به توقف می‌شویم و موکب‌داران و خادمان عراقی با التماس از ما می‌خواهند از خودرو پیاده شویم تا با چای تلخ عراقی و طعامی که با جان و دل برای زائران اربعین آماده کرده‌اند پذیرایی شویم. این حجم از مهمان‌نوازی را تنها می‌توان در ایام اربعین دید...


با تکرار این توقف‌ها سرانجام به سیطره اول ورودی شهر مقدس نجف اشرف می‌رسیم؛ دیگر کسی در صندلی خود آرام ننشسته و همه نیم‌خیز هستند تا اولین نفری باشند که خبر مشاهده گنبد و گلدسته حرم حضرت علی(ع) را به یکدیگر می‌دهند. با گذر از خیابان‌ها و کوچه‌ها سرانجام فرستادن صلواتی بلند جماعت زائر، خبر از نزدیکی به حرم می‌دهد.


اگر در طول مسیر تا قبل از رسیدن به نجف خود را در خواب و رویای نرسیدن به حرم می‌دیدم دیگر با لمس دیوارهای حرم مولا(ع) باور می‌کنم که امسال هم توفیق زیارت را پیدا کرده‌ام.


از ورودی باب‌الساعه وارد حرم می‌شوم و ایوان طلا را روبرویم می‌بینم؛ همان ایوانی که در ایران دلتنگش می‌شوم و با یاد حرم مولا نقش ایوان طلا در چشمانم حک می‌شود.


قلب و روحم که مالامال از عشق علی(ع) است را با زیارتش صیقل می‌دهم و پس از خواندن نماز ظهر در حیاط باصفای حرم امیرالمؤمنین(ع) با گذاشتن دو دستم بر سینه و اظهار سلام و ارادتی به حرم آقا، خود را به ابتدای مسیر پیاده‌روی به سمت کربلا می‌رسانم و کوچه‌های نجف را به امید رسیدن به ستون شماره 1 در مسیر عشق طی می‌کنم.


با عبور از کوچه‌پس‌‌کوچه‌های شهر نجف و مشاهده درب خانه‌هایی که باز بوده و مردمانی که با التماس از زائران می‌خواهند دمی در خانه‌هایشان به استراحت بپردازند شرمنده مهمان‌نوازی عراقی‌ها می‌شوم و با اظهار تشکر و ابراز شرمندگی از آنان به گام‌هایم سرعت می‌دهم تا زودتر و قبل از غروب آفتاب بتوانم وارد مسیر 80 کیلومتری جاده بهشت شوم.


* آقا جان از دور سلام...


مرور خاطرات سفر اربعین سال گذشته را اینگونه با خود روایت می‌کنم که...


یادش بخیر؛ در ابتدای مسیر با ازدحامی از جمعیت عاشق روبرو می‌شوم و در تعجب می‌مانم که مگر گستره و عرض و طول این جاده چقدر فراخ است که 20 میلیون زائر و عاشق حسین(ع) را به راحتی در سینه خودش جای داده و هر آنچه که نیاز یک سفر پیاده باشد را می‌توان در این مسیر مشاهده کرد.


دیگر قلم توان وصف دیده‌ها و شنیده‌های 3 روز پیاده‌روی را ندارد و باید بود و خود دید که این سفر عشق 3 روزه چه حالی دارد و چه صفایی می‌کنند زائران پیاده اربعین که نه خستگی و درد می‌فهمند و نه گرسنگی و تشنگی را...


به قول طنازی، این سفر 3 روزه سفری شاهانه است که زائر هرچه اختیار کند و به مخیله‌اش بیاید برایش مهیاست؛ تشنه شود با برداشتن قدمی از قدحی سیراب خواهد شد و اگر احساس گرسنگی کند انواع طعام را در مقابلش می‌گذارند تا به انتخاب خودش میل کند و چه افتخاری می‌کنند موکب‌داران وقتی زائران اباعبدالله(ع) از غذایشان تناول می‌کنند؛ اینجاست که خدام‌الحسین(ع) با گذاشتن دست بر سرشان به مشایان اربعین از اینکه قابلشان دانسته و در موکبشان حضور یافتند اظهار ارادت می‌کنند.


در میانه مسیر جوانی را می‌بینم که در وسط جاده رو به زائران نشسته است و با قرار دادن سینی پر از بطری‌های آب بر روی سرش اجازه نمی‌دهد زائری احساس تشنگی کند؛ موکبی را می‌بینم که در آن تعمیرکاران در حال تعمیر کالسکه‌های فرشته‌های کوچکی هستند که با پدر و مادرشان به زیارت می‌روند؛ چه بسیار موکب‌هایی که تعدادی جوان عراقی بدن خسته زائران را ماساژ می‌دهند و هستند موکب‌هایی که دکترها و اطبای عراقی و بعضاً پزشکان ایرانی حواسشان به درد و بیماری احتمالی زائران اربعینی است و چه بسیار صحنه‌هایی از این دست که در طول مسیر مشاهده می‌شود.


صحنه‌های ناب پذیرایی از زوار حسین(ع) قابل وصف نیست؛ حلابیکم یا زائر؛ اشرب چای‌الزائر؛ حلابیهم! این جملات را بارها می‌شنوم که حکایت از ارادت خالصانه خادمان عراقی به زائران ارباب دارند.


3 روز پیاده‌روی در مسیر عشق بر چشم زدنی به پایان می‌رسد و با گذر از 1292 عمودی که هرکدام محل قرار عاشقان است به ورودی شهر کربلا می‌رسم؛ محل تجمع مشتاقان، عاشقان و زائران حسین(ع).


دیگر توانی به پاهایم نمانده و کم کم آثار تاول خودش را نشان می‌دهد اما...


اما با دیدن تابلویی با عبارت «مرقدالحسین 3000 متر» شعف و توانی دوباره به پاهایم می‌آید تا خودم را هرچه زودتر به بین‌الحرمین برسانم؛ همان‌‌جایی که بارها به یادش سینه زدیم و عزاداری کردیم.


رسیدن به عمود 1452 یعنی دست گذاشتن بر دیوار حرم سقای باوفای کربلا، حضرت عباس(ع)؛ دیگر حالم دست خودم نیست و به بعدش را نمی‌دانم که چه می‌گویم و چه حالی دارم...


سخنی با حضرت عشق، حضرت حسین(ع)


دیگر توان مرور خاطرات را ندارم و در وجودم می‌شکنم... در دل با حسین(ع) سخن می‌گویم و این شعر را زمزمه می‌کنم:


من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی...
بگیر از دلم یه سراغی، چه فراقی...
دوری و دوستی سرم نمیشه...
هیچ‌کجا واسم حرم نمیشه...


خاطرات سفرهای اربعین لحظه به لحظه جلوی چشمانم است و بی‌آنکه بخواهم با یادآوری‌شان بغض فرو خفته‌ام می‌شکند و هق‌هق گریه‌هایم دیگر امانم نمی‌دهد؛ امسال که از ما گذشت اما خدا نکند زائر عاشقی داغ سفر اربعین بر دلش بماند؛ دل و قلبم را به زیارت حرم می‌برم و اینگونه در بارگاه حسین(ع) از روزگار شِکوه می‌کنم که زیارت اربعین را از ما دریغ کرد؛ بماند طلب ما از حضرت ارباب یک سفر زیارتی...


این گزارش تقدیم می‌شود به ساحت مقدس امام رضا(ع) که حواله اربعین ما ایرانی‌ها دست اوست...


انتهای پیام/4076/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب