خاطره بازیگر «عقیق» از کتفی که واقعاً شکست! / علیرضا آرا از یک تجربه تلخ اما ارزشمند میگوید +فیلم
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و وتلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ، علیرضا آرا بازیگر سینما تئاتر و تلویزیون در صفحه شخصی خود با بیان خاطرهای از زمان ضبط سریال «عقیق» از حادثهای که هنگام تصویربرداری این سریال برای او پیش آمد خبر داد.
«عقیق» به نویسندگی سعید نعمتالله، تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی کارگردانی بهرنگ توفیقی عنوان یک مجموعه تلویزیونی 10 قسمتی است که ماه محرم سال 1396 از شبکه سه سیما روی آنتن رفت.
در این سریال علاوه بر علیرضا آرا، بازیگرانی همچون نادر فلاح، بهزاد فراهانی، نسیم ادبی، هدایت هاشمی و داریوش سلیمی نیز ایفای نقش کردند.سریال عقیق محرم امسال نیزهر شب ساعت 20/45 روی آنتن شبکه سه سیما رفت.
علیرضا آرا درباره حضور خود در این مجموعه تلویزیونی نوشته است:
سکانس کُشتی در قسمت هشتم سریال عقیق برایم خاطره انگیز شد تا ابد. خاطره ای تلخ اما ارزشمند ، تا بدانم حرفهای که انتخاب کردهام اگر یک روی خوش دارد، در برابر ده روی تلخ و گزنده به تو نشان خواهد داد. تا بدانم بازیگری بر خلاف اسمش بازی نیست، جدیترین جدیهاست! گاه باید همانطور که در قصه میبازی در واقعیت هم جان و توان و ذهن و روحت راببازی تا کار از آب درآید! و من در این سکانس سخت باختم تا یادم بماند که سینما و بازیگری چه بی رحم است!
در قصه قرار بود من به نامردی در مشتومال پیش از کشتی کتفم شکسته شود، اما روز ضبط سکانس، قصه و واقعیت در هم تنید! طبق معمول به دلیل عدم هماهنگی های گروه تولید بدلکار نیامد و باید این سکانس با حضور ۲۰۰ هنرور ضبط میشد، پس خودم و نادر فلاح عزیز دست به کار کشتی شدیم و القصه شد آنچه نباید میشد. کتف چپ هم در قصه شکست و هم در واقعیت!
لحظه سقوط من از روی شانه نادر فلاح(جوادسرپرست) واقعیست! به قیمت له شدن مُفَصَّلِ مَفْصلها و استخوان ترقوه و پاره شدن تاندونهای کتف چپ! اتفاقی دردناک که هنوز پس از ۴ سال درد و آثارش در دست من باقیست. و من به جای خوابیدن بر روی تخت جراحی و استراحت تا ده روز با کتف از کار افتاده ادامه دادم.
در باقی سکانسهای سخت قسمتهای بعد، احدشیرویی که میبینید دردش واقعیست. و اگر لطف و معرفت و مدارای سعیدنعمتاله و بهرنگ توفیقی و بازیگران همراه نبود ادامه دادن غیرممکن میشد. آنهم با تیم تولید و تهیهای که ظاهرا مرده و زنده بازیگرش هم برایش بیاهمیت بود چه برسد به یک کتف ناقابل! و دریغ از یک تماس یا احوالپرسی خشک و خالی!
بماند...! هرچه بود گذشت و یاد باد ... عقیق و احدشیرو را دوست دارم و تا همیشه مدیون نویسندهاش هستم.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/