آرزویم حضور در جام جهانی بود، اما واقعبین هستم/ دربی؟ سختترین بازی من در مسجدسلیمان بود
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، در حالیکه به روزهای برگزاری دیدار دو تیم استقلال و پرسپولیس نزدیک میشویم گمانه زنیها درباره داور این دیدار به بیشترین حد خود رسید و در میان نامهایی که برای قضاوت دربی نود و دوم به گوش میرسد در نهایت نامی که حدس زده میشد یعنی بیژن حیدری، بهعنوان داور این بازی انتخاب شد که در این صورت باید برای دومین بار یکی از معدود پزشکان حاضر در فوتبال ایران را بهعنوان تصمیم گیرنده اصلی دربی سرخابیها ببینیم. داور محجوب همدانی که شاید خیلیها از خصوصیات و اتفاقات مهم حول زندگی وی، تنها دکتر ارتوپد بودن او را به یاد بیاورند.
از حضور در اورژانس تا هیئت علمی دانشگاه
* متولد ۲۵ مهرماه سال ۱۳۵۹ در شهر اسدآباد همدان هستم. شهری که تا کلاس سوم راهنمایی در آنجا زندگی میکردیم و سپس از آغاز دوره دبیرستان راهی همدان شدیم. در سال ۷۸ هم در رشته پزشکی دانشگاه بوعلی همدان قبول شدم. تا سال ۸۸ در بیمارستان بعث همدان بهعنوان پزشک اورژانس مشغول به فعالیت بودم، اما از سال ۸۹ برای ادامه تحصیل در رشته تخصصی ارتوپدی در دانشگاه علوم پزشکی ایران قبول شدم. بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در سال ۹۳ بهعنوان عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان فعالیتم را آغاز کردم.
بهخاطر جام جهانی کنکور را از دست دادم
* اولین سالی که برای کنکور اقدام کردم نتوانستم به نتیجه دلخواهم برسم و آن هم به دلیل برگزاری رقابتهای جام جهانی بود. آن سال من هر شب بازیها را دنبال میکردم و به جای خواندن و مرور مطالب درسی بازیها را تحلیل میکردم. به همین دلیل در روز کنکور رشتههایی مانند زیست و شیمی را تا ۷۰ و ۸۰ درصد بهدرستی زدم، اما وقتی نوبت به ریاضی رسید دیگر خوابم برده بود و به همین دلیل در اولین سال کنکور نتوانستم رتبهای بهتر از رتبه ۲۰۰۰ بهدست بیاورم. اما در سال بعد این رتبه را به عدد ۵۷۰ ارتقا دادم و توانستم در رشته پزشکی وارد دانشگاه شوم.
قبل از فوتبال، بسکتبالی بودم
* قبل از فوتبال من بسکتبال را دوست داشتم و بازی میکردم. این علاقه از کلاس پنجم ابتدایی در اسدآباد همدان شروع شد و در مقطع راهنمایی هم ادامه داده شد، اما در دوره دبیرستان در آن وقفه افتاد تا اینکه از زمان دانشگاه یک بار دیگر آن را از سر گرفتم و با تیم دانشگاه بوعلی در سه دوره المپیاد هم شرکت کردم. دو، سه مقام قهرمانی و البته دو بار کاپ اخلاق را هم برای این دانشگاه بهدست آوردیم. البته باید این را هم بگویم که علاقه من به بسکتبال اصلاً با علاقهام به فوتبال و البته داوری اصلاً قابل قیاس نبود.
پزشکان هم کری میخوانند
* به مانند غلب هواداران فوتبال در میان پزشکان هم کری خوانده میشود و من هم اغلب نظاره گر این کری خواندنها هستم. مثلاً گاهی اوقات این کریها در اتاق پزشکان به بالاترین حد خود میرسد و حتی درباره نوع قضاوتم در دیدار یکی از سرخابیها سوالات زیادی مطرح میشود. سوالاتی که شاید تعداد زیادی از آنها بیشتر به اینکه چرا در آن صحنه اخطار دادی؟ و یا چرا فلانی را اخراج کردی؟ یا واقعا آن صحنه آفساید بود که سوت زدی؟ و سوالات فراوان دیگر. آنها حتی در برخی از کری هایشان میخواهند من را هم شاهد بگیرند، اما خب وقتی بی اهمیتی من را میبینند از این کار پشیمان میشوند.
دربی؟ سختترین بازی من در مسجدسلیمان بود
* سختترین دیداری که تا الآن قضاوت کردهام از نظر جو بازی به دیدار دو تیم نفت مسجدسلیمان و سپیدرود رشت از بازی آخرین بازیهای لیگ هفدهم بر میگردد. آن دیدار در مسجدسلیمان برگزار میشد و هر دو تیم هم از نامزدهای سقوط بودند. فشار هواداران مسجدسلیمانی برای نتیجه گیری این تیم بسیار زیاد بود و از طرفی سپیدرودیها هم نمیخواستند بیفتند. در کل آن روز، سختترین روز زندگی ورزشی من بود.
از ابتدا مارکوس مرک را دوست داشتم
* من از ابتدای داوریام یک داور را دوست داشتم چرا که معتقد بودم از نظر عملکرد و رفتار و شخصیت اجتماعی خیلی به مارکوس مرک نزدیک هستم. اما بعد از آن دیگر هیچ داوری را بهعنوان یک الگوی کامل نمیدانستم و اتفاقاً هر داوری را در یک آیتم خاص مورد تحلیل قرار میدادم. یک داور در شجاعت، یک داور در دوندگی، یک داور در نوع خطاها و ...!
از داوران تهرانی یک روز عقب ترم
* در داوری سختی زیادی کشیدهام. من هم مانند خیلی از داوران شهرستانی برای این کار دشواریهای فراوانی را به جان خریدم. یک نمونه خیلی کوچک آن اینکه اگر بخواهم برای قضاوت به سیرجان یا مسجدسلیمان یا خیلی جاهای دیگر که پرواز مستقیم ندارد بروم در ابتدا باید بهصورت زمینی از همدان راهی تهران شوم و از آنجا با هواپیما به شهر مورد نظر برسم. در مجموع اگر برای هرکدام از داوران این عبور و مرور مثلاً دو روز طول بکشد برای من سه روز طول میکشد.
اگر تا آخر خط نروم میگویم شکست خوردهام
* من هر کاری را شروع میکنم باید تا آخر بروم در غیر اینصورت فکر میکنم شکست خوردهام و به همین دلیل هم هیچوقت داوری را کنار نمیگذارم. این تصمیم از سوی من و خیلی از داوران مانند من در حالی گرفته میشود که از نظر زمانی خانوادههایمان بسیار تحت فشار هستند. اغلب تعطیلات را به دلیل حضور در بازیهای مختلف در کنار خانواده هایمان نیستیم و همین باعث میشود تا از نظر زمانی خانوادههایمان بسیار اذیت شوند.
آرزویم حضور در جام جهانی بود، اما واقع بین هستم
* من آدم جاه طلبی هستم و به همین دلیل سعی میکنم هیچوقت از کاری که آغاز میکنم پا پس نکشم. اگر روزی ببینم که درجا میزنم خودم بدون اینکه کسی بخواهد به من خسته نباشید بگوید کنار میروم. مهمترین آرزویم در داوری این است که در مسابقاتی جهانی شرکت کنم، مسابقاتی که برایم فرقی نمیکند در چه ردهای باشد.
دو ابلاغ بازی بین المللی قبل از عید
* برای حضور در جام جهانی هم باید واقع بین بود. من در حال حاضر ۳۹ ساله هستم و میدانم که فغانی گزینه ایران در جام جهانی بعدی خواهد بود. با این حساب میدانم که به این بازیها نخواهم رسید. در ماههای اخیر در بازیهای مقدماتی جام جهانی قضاوت کردم. در حال حاضر هم برای دو بازی بین المللی به من ابلاغیه داده شده است. اولین ابلاغ در بهمن ماه برای لیگ قهرمانان آسیا در ژاپن و بهعنوان داور چهارم، دومین ابلاغ در اسفند ماه و برای رقابتهای afc cup در سنگاپور. البته هنوز برای قضاوت بازیهای مقدماتی جام جهانی در عید نوروز ابلاغیهای داده نشده است.
در حق پیام اجحاف شد
* بین من و پیام، او زودتر از من کار داوری را آغاز کرد. اگر پیام به دلیل گرفتن مدرک درجه سه داوری از نظر سن و سال دچار مشکل نمیشد خیلی زودتر از اینها میتوانست درجات ملی و بین المللی خود را بهدست بیاورد، اما در این اتفاق نسبت به وی کاملاً اجحاف شد چرا که در آن دوران قانون این بود که هرکسی برای گرفتن مدرک درجه سه داوری باید ۱۷ سال داشته و یا حداقل مدرک دیپلم را داشته باشد. متأسفانه از این دست اتفاقات در داوری همدان بسیار افتاد که باعث شود هم من و هم پیام درجا بزنیم. خداراشکر در این سالها دیگر اوضاع خیلی تغییر کرده است و برای داوران اوضاع کاملاً بهتری بهوجود آمده است.
پیام میگوید اگر تو اشتباه کنی تا صبح به من زنگ میزنند
* خیلی از بازیکنان در حین بازی من را با پیام اشتباه میگیرند و وقتی تصمیمی میگیرم به من با نام پیام اعتراض میکنند. بارها شده که میخواهم دیداری را سوت بزنم پیام به من زنگ میزند و میگوید بیژن! تو را به خدا اشتباه نکن حوصله ندارم نصفه شب تا صبح به من زنگ بزنند و به بازی اعتراض کنند!
از زندگی در همدان راضیام
* از زندگی در همدان کاملاً راضی هستم و این رضایت من در حالی شکل گرفته است که به دلیل سفرهایم اگر در تهران باشم از خیلی مشکلات راحت میشوم. در سه چهار سال اخیر هم پیشنهاد حضور در هیئت علمی چند دانشگاه علوم پزشکی را به من دادند، اما در نهایت نپذیرفتم. من اینجا راحت هستم و ارتباطات خوبی دارم و با آرامش و آسایشی که وجود دارد دلم نمیخواهد همدان را ترک کنم.
منبع: ورزش سه
انتهای پیام/4127/
انتهای پیام/