دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
13 آذر 1398 - 10:15
یاداشت/ روح الله رجایی

شما چند نفر را به سطل زباله انداخته اید؟!

بازتاب انتشار فایل ویدئویی از پرت کردن کودک کار به داخل سطل زباله در رسانه ها و واکنش کاربران به این موضوع قابل تامل است.
کد خبر : 448316
5286942.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، همه عناصر هم برای به نهایت رسیدن این تلخی وجود داشت؛مخصوصا آن نگاه حیرت انگیز کودک کار در ثانیه های پایانی فیلم. حالا با دستگیری دو فرد خاطی ماجرا به اوج رسیده و البته چند ساعت دیگر برای همیشه فراموش خواهد شد.وقتی موضوعی در این سطح خبری می شود و تا این اندازه موجب رنجش عموم مردم می شود،طبیعی است که باید با همان تناسب برای رسیدگی به آن اقدام کرد. بنابراین قابل درک است که دادستان البرز،سپاه،ستاد امر به معروف و بهزیستی به این موضوع کمک کرده باشند. اما این واکنش ها از جایی غیرعادی و حتی خطرناک است. در تویتر و کامنت های زیر خبرهای منتشر شده در سایت های خبری چرخی بزنید تا ببنید قضاوت ها تا چه اندازه غیر عادی، بی رحمانه و عجیب است.در تویتر( که ادیمنی ندارد که کامنت ها را برای انتشار غربال کند!) زیر ویدیوهای منتشر شده پر است از هزار هزار فحش رکیک به این افراد.یکی نوشته باید اعدامش کنید،یکی خواسته است تا در میدان شهر یا کنار همان سطل زیاله 220 ضربه شلاق بخورد ( تعداد شلاق ها را چطور محاسبه کرده نمی دانم!). دیگری پیشنهاد کرده در میان همان زباله ها یک ماه گرسنه نگهش داریم و بعد دادگاهش را برگزار کنیم.


اینکه این کامنت ها بازتاب اظهار خشم و ناراحتی مردم است،قبول. اما اینکه یاد نگرفته ایم خشم مان را کنترل کنیم،اینکه یاد نگرفته ایم توقع داشته باشیم بین جرم و مجازات نسبت منطقی باشد،اینکه در تمام طول سال از کنار کودکان کار بی تفاوت رد می شویم و حالا با یک داغ شدن یک خبر ما هم اینطور جوش می آوریم کم خطرناک نیست.


عجیب اینکه قبل از اقدام قانونی و تشکیل دادگاه عده ای کارگاه خودخوانده فضای مجازی رفته اند اینستاگرام این بنده خدا را پیدا کرده و عکس های دیگری از او را همراه با اسم و محل سکونتش را منتشر کرده و به فراخوان فحش گذاشته اند.


با تجدید بیزاری از کاری که آن دو نفر کرده اند، و با تجدید احترام به خودمان که اینقدر شهروندهای حساسی هستیم باید بگویم گاهی بین ما و بین آن دو نفر فاصله زیادی نیست و حتی خیلی شبیه به هم هستیم. فرق مان فقط در اینجاست که از خطای آنها می شود فیلم گرفت و از بدشانسی فیلم شان هم منتشر شده اما خطای ما و اندیشه خطرناک ما قابل فیلم برداری نیست. نمی شود از طرزفکر ها و خواسته های عجیب و غریب ما کلیپ ساخت و در ایسنتاگرام پخش کرد،وگرنه آنکه در کامنتش نسبت  ناروا  به این دو نفر و حتی بستگان شان می دهد با خود آنها یکی است.


آن دو نفر در حقیقت خود ما هستیم که هر روز یکی را با بی رحمی تمام به سطل زباله پرت می کنیم. وقتی رئیس هستیم و به کارمندمان توهین می کنیم،وقتی راننده تاکسی هستیم آن مسافر چاق را سوار نمی کنیم،وقتی همسرمان را با زبان مان آزار می دهیم،وقتی فروشنده هستیم و بر اساس قیافه مشتری مان می گوییم شما نمی توانی این لباس را بخری،وقتی رئیس بانک هستیم و درخواست متقاضی وام ازدواجی که 9 ماه در نوبت بوده را باز هم با بی تفاوتی رد می کنیم،وقتی معلمی هستیم که بعد از پرسش بی ربط دانش آموزی توی ذوقش می زنیم و ... هر کدام از ما داریم یکی که زورش از ما کمتر است را به سطل زباله می اندازیم،او هم با چشم هایی حیرت زده تنها به ما نگاه می کند و البته کسی نیست که از ما فیلم بگیرد.


مشکل کودکان کار،مشکل توهین به دیگران،مشکل حیوان آزاری  و مشکلاتی مانند این با جوگیری حل نمی شود. اصولا آسیب های اجتماعی با هیاهو و کامنت دادن و شکایت کردن بهزیستی و پیگری ستاد امر به معروف حل نمی شوند.آن پیرمرد شریفی که  جوانی موقع فروش سیب زمینی مسخره اش می کرد و پول خاک را می خواست با او حساب کند یادتان هست؟ آن شهروندی که آن وزیر به او گفته بود " خودت بمال" را که فراموش نکرده اید؟ این اتفاق ها هم رسانه ای شدند و ما در تویتر و تلگرام و ایسنتاگرام مطلب نوشتیم و کامنت دادیم و ابراز خشم کردیم و البته عده ای مان هم دنبال بازدید بالاتر و لایک گرفتن و فیواستار شدن بودیم،ولی چیزی تغییر نکرد.البته رسانه با پرداخت به این آسیب ها به حل آنها می تواند کمک کند،اما رسانه ای خوب است که به ما کمک کند تا فکر کنیم و بشماریم و ببینیم خودمان چند نفر را به سلط زباله انداخته ایم و اصلا ما با آن دو نفر فرقی داریم یا آنها فقط  بدشانس بوده اند؟!


* روزنامه نگار و فعال رسانه  


انتهای پیام/

برچسب ها: کودکان کار
ارسال نظر
هلدینگ شایسته