شهید نادری: امیدوارم با رسیدن بهار ما هم از قید نفسانیت آزاد شویم
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، طلبه شهید علیاصغر نادری در اول شهریور1339 در خانوادهای مذهبی در جهرم چشم به جهان گشود. از همان ابتدای کودکی با آوای قرآن پدر و مادر آشنا گردید و در سن 5 سالگی خواندن قرآن را در مکتبخانه آغاز کرد.
طلبه شهید علیاصغر نادری 6 ساله بود که وارد دبستان شد و پس از گذراندن دوره راهنمائی در هنرستان آیتالله حقشناس در رشته برق شروع به تحصیل کرد. از همین زمان فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود را با شروع انقلاب اسلامی افزایش داد.
شهید نادری بعد از پیروزی انقلاب برای ادامه تحصیل وارد انستیتو تکنولوژی شیراز شد و ضمن تحصیل، با گروهی از دانشجویان به فعالیتهای سیاسی و مذهبی پرداخت. با تعطیل شدن دانشگاهها مدتی با جهاد و سپاه و دیگر ارگانها همکاری کرد. سپس جهت فراگیری علوم دینی عازم قم شد. شهید نادری پس از یک سال به شیراز آمد و در مدرسه حضرت آیتالله شهید دستغیب به ادامه تحصیل پرداخت. پس از شهادت حضرت آیتالله دستغیب دوباره عازم قم شد.
طلبه شهید علیاصغر نادری با آغاز جنگ تحمیلی با گردان امیرالمؤمنین از جهرم به سوی جبهه غرب اعزام شد. در آنجا پس از چند روز پرداختن به سخنرانی و دعا و ارشاد رزمندگان خود نیز در عملیات شرکت کرد. علیاصغر نادری سرانجام در عملیات والفجر 3 در شب 5 شنبه 6 مرداد ماه 1362 به شهادت رسید.
در قسمتی از وصیتنامه شهید علیاصغر نادری آمده است: امیدوارم در این بهار آزادی و دگرگونی و تحول طبیعت، شما، ما و جمیع مسلمانان بتوانیم از قید نفس آزاد شویم و قلبمان با عنایت الهی دگرگون و متحول شود. همت از ما و توفیق از او، یک سال دیگر چون سالیان دیگر از دست ما رفت. جهان و طبیعت همگی نو شدند ولی ما کهنه گشتیم.
شهید نادری در ادامه نوشته است: یک قدم دیگر به امواج مرگ نزدیک شدیم کاش هواهای نفسانی ما بعد از 365 روز یک ساعت به ما مهلت میداد تا به حساب خودمان برسیم تا ببینیم در قبال این سرمایه گرانبهایی که از دست دادیم چه به دست آوردهایم چقدر اندوختیم و چقدر از کف دادیم ؟
شهید نادری در ادامه تأکید کردهاست: کاش نفسمان اجازه میداد که فکر کنیم پس از یکسال زحمت شبانه روزی چقدر از رشتههای تعلق از گردن خودمان باز کردیم و سبک شدیم و یا بر عکس چقدر افزودیم؟ بالاخره گذشت. ولی چه خوب بود اگر تمام سعیمان به خاطر رضای خدا بود، برای نجات محرومان، مظلومان، ستمدیدگان و ضعیف شمردهشدگان میبود. برای پیشبرد کمالات انسانی و درجات روحانی میبود.
طلبه شهید علیاصغر نادری در نوشته خود یادآور شدهاست: در فضای ذهنم دو گروه را تصور میکنم؛ یکی از آدمیان زمینی و دیگری شهدای سماوات حال هر دو را تا اندازهای درک میکنم، دلم میخواهد با دسته دوم باشم ولی وابستگیهای دسته اول مانعم میشوند. حتی در جبهه، حتی در شب حمله، حتی در گرماگرم حمله، حتی در صدای مهیب خمپارهها، کاتیوشاها، مسلسلها و زنجیر تانکها و سوزش گلوله ها و تاریکی شب و غوغای ملائک.
طلبه شهید علیاصغر نادری در پایان وصیتنامهاش گفته است: گمان کردم که شهادت با جبهه رفتن حاصل میشود ولی اشتباه کردم که با اخلاص، رفتن حاصل میشود. با خلوص، رفتن خیلی مهم است. تمام پاداشها به آن تعلق میگیرد.
انتهای پیام/4100/
انتهای پیام/