مجاهدین خلق نمیگذاشتند همسر و فرزندم را ببینم
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «شب روایت» در هجدهمین نشست خود، شامگاه سهشنبه به روایت چهلسالگی انقلاب پرداخت. مسعود دیانی در این گفتگو میزبان احمد احمد، مبارز نسل اول انقلاب و چریک مسلح بود.
احمد احمد در پاسخ به این پرسش که آیا در زمانی که مبارزه را شروع کردید فکر میکردید انقلاب اسلامی پیروز شود گفت:ما یک در هزار هم احتمال پیروزی را نمی دادیم چون ما اصلا دنبال انقلاب نبودیم و به وظیفه خود عمل میکردیم.
آغاز مبارزه با حکومت پهلوی
احمد در ابتدا گفت : بعد از وفات آیت الله بروجردی، سال 42، من در مسجد ارک بودم، اطلاعیههایی از مراجع تقلید آن زمان بر علیه انجمن های ایالتی و ولایتی خوانده شد و من اطلاعیه آقای خمینی به دلم چسبید و از آن به بعد آرام آرام پشت این قضیه را گرفتم.
وی دلیل جدایی از انجمن حجتیه را عدم مبارزه آنها با حکومت شاه دانست و افزود: من ریشه همه مشکلات را در نظام شاهنشاهی میدیدم.
احمد در مورد ادامه فعالیتهایش گفت: بعد از آن من به عضویت حزب ملل اسلامی در آمدم اما تا آمدم بفهمم حزب در چه حال است، حزب لو رفت و ما را گرفتند. آقای «خردور» رئیس زندان جمشیدیه در گفتگویی چکی به گوش من زد، بعد از دقایقی آمدند دنبال من و پیش تیمسار خردور بردند. ایشان به من گفت من چکی به تو زدهام بیا مرا قصاص کن و چک بزن، ایشان آدم متدینی بودند. گاهی رئیس زندانهایی که خیلی هم اسمشان بد در رفته بود به ما میگفتند کمی کوتاه بیایید، بگذارید بقیه را آزاد کنیم بعد بروید بیرون هر کار دوست دارید بکنید. این طور نبود که همه آنها آدم های بدی بودند.
ماهیت مبارزه مسلحانه
احمد در مورد شروع مبارزات مسلحانهاش گفت: به جاده خاوران می رفتیم و در مورد مبارزات برنامه ریزی می کردیم. و بعد اساس نامه ای نوشتیم و حزب الله را پایه گزاری کردیم. قرار بود هنگام وارد کردن برنج یک آر پی جی 7 بیاورند و ما به تخت جمشید برویم تا جشن 2500 ساله را داغون کنیم حالا به شاه میخورد یا هر کس دیگری. اما لو رفتیم. به مدت 15 روز مرا در یک اتاق بزرگ برای شکنجه نگه داشتند. اعتقاد ما در مبارزات مسلحانه این بود که ما باید اول اسلحه را بکشیم.
مجاهدین خلق نمیگذاشتند من همسر و فرزندم را ببینم
وی درباره سازمان مجاهدین خلق توضیح داد: سازمان مجاهدین خلق در ابتدا جزء مبارزان بود تا زمانی که احمد رضایی روی کار آمد و سازمان بی درو پیکر شد و به مارکسیست روی آورد. آنها نمیگذاشتند من همسر و فرزندم را ببینم. میگفتند روابط عاطفی باید کم شود تا اگر اتفاقی برای هر کدام افتاد دیگری بتواند تاب بیاورد. همسرم، خانم فرتوکزاده را با دادن جایگاه و موقعیت فریفته بودند و اینگونه ما را از هم دور کردند. بعد از مدتی او را تهدید کردند که اگر از سازمان بیرون بیاید مرا میکشند.
مرگ برایم آسان بود
احمد اظهار کرد: خدا شاهد است که نه. من از خدا می خواستم که بمیرم. مرگ برایم آسان است.
وی در پاسخ به این سؤال که اکنون که به گذشته نگاه می کنید تحلیلتان از راه امام و راه مبارزان مسلحانه چیست؟
احمد گفت : فرقی که بین ما بود این بود که ما جوان بودبم اما امام جوان نبود. با شور جوانی که ما داشتیم حاضر نبودیم آن راه را برویم و دنبال راه تیزتر و فوری تری بودیم و در نهایت فهمیدیم اشتباه کردیم و باید به راه امام برویم.
دعوت از سردار کارگر برای گفتگوی زنده در شب روایت
در پایان برنامه، پیرو گفتگوی هفته قبل با حسن روزیطلب در مورد آییننامه منتشر شده از سوی بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، دیانی گفت: برنامه بحثبرانگیز شده و دوستان در این بنیاد نکاتی داشتند. برنامه ما آماده است تا نکات دوستان را هم بشنود و از سردار کارگر، علاوه بر نامه رسمی که به بنیاد فرستادیم، دعوت میکنیم تا به برنامه بیایند و در گفتگویی زنده به این نقدها پاسخ دهند.
«شب روایت» چهارمین شب از «شب های هنر» و با محوریت ادبیات داستانی و روایت، به تهیهکنندگی حسین شاهمرادی، هر سه شنبه شب ساعت 23 به صورت زنده از شبکه چهار سیما پخش میشود.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/