دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
علیرضا سرمدی*

دولت‌های میانجی یا سرکش؟!

در حوزه روابط بین‌الملل نقش دولت‌های میانجی بسیار پررنگ است.به طور کلی، دولت میانجی با استناد به شرایطی مانند بی‌طرفی در منازعه و مرضی‌الطرفین بودن می‌تواند در یک پرونده ورود کرده و پروسه حل اختلاف یا اختلافات موجود را راهبری و مدیریت کند.
کد خبر : 252897

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، در حوزه روابط بین‌الملل نقش دولت‌های میانجی (برای حل بحران میان 2 یا چند بازیگر در معادلات جهانی) بسیار پررنگ است. به طور کلی، دولت میانجی(Buffer State) با استناد به شرایطی مانند بی‌طرفی در منازعه و مرضی‌الطرفین بودن می‌تواند در یک پرونده ورود کرده و پروسه حل اختلاف یا اختلافات موجود را راهبری و مدیریت کند. از سوی دیگر، ما با مفهومی به نام دولت سرکش (Backlash State) نیز در حوزه روابط بین‌الملل مواجه هستیم. دولت سرکش دولتی است که برای صلح جهانی‌ تهدید‌کننده به حساب می‌آید. این دولت‌ها دارای ویژگی‌‌هایی مانند تمامیت‌خواهی‌، محدودکنندگی حقوق بشر، پشتیبانی از تروریسم و ساخت سلاح‌های کشتار جمعی‌ هستند.


طی روزهای اخیر، بحث بر سر نقش‌آفرینی اروپا در حل و فصل منازعات برجامی ایران و ایالات متحده آمریکا شدت گرفته است. کشورهایی مانند «انگلیس»، «آلمان» و «فرانسه» به صورت مداوم سخن از «احترام به برجام» گفته و رویکرد هسته‌ای ترامپ را در ظاهر محکوم کرده‌اند. با این حال سوال اصلی اینجاست: آیا می‌توان از تروئیکای اروپایی به عنوان «دولت‌های میانجی» در پرونده برجام یاد کرد؟ در واقع آیا اساسا 3 کشور اروپایی می‌توانند در منازعه‌ای که از سوی دولت ترامپ در قبال توافق هسته‌ای آغاز شده، حکم بازیگری بی‌طرف و میانجی واقعی را داشته باشند؟ در پاسخ به این سوال، نکاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.


یک- تروئیکای اروپایی بخشی از پروسه شکل‌گیری برجام است! به عبارت دقیق‌تر، این کشورها بازیگران اصلی در این معادله محسوب می‌شوند. امضای 3 وزیر اروپایی یعنی «فیلیپ هاموند»، «لوران فابیوس» و «فرانک والتر اشتان‌مایر» روی سند برجام همچنان قابل مشاهده است. از این رو، اروپا را نمی‌توان یک «طرف سوم» در این معادله نامید. فراتر از آن، چالشی که هم‌اکنون بر سر برجام شکل گرفته، ماهیت و وضعیتی یک‌طرفه دارد. به عبارت بهتر، در اینجا باید میان واژگان «چالش» و «منازعه» تفکیک و تمایزی آشکار قائل شد. هم‌اکنون یک «دولت سرکش» در ایالات متحده درصدد است توافق هسته‌ای میان ایران و اعضای 1+5 را به چالش بکشد. بدیهی است این چالش، یک‌طرفه است و جمهوری اسلامی ایران در آن دخیل نیست. مطابق گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، ایران نسبت به تمام تعهدات خود در برجام متعهد بوده و حتی فراتر از این تعهدات نیز عمل کرده است. از این رو، اساسا در اینجا ما با منازعه‌ای دوطرفه میان ایران و آمریکا روبه‌رو نیستیم که طرف اروپایی بخواهد در کسوت یک «میانجی» در این معادله عمل کند. ثانیا حتی اگر بر فرض محال چنین منازعه‌ای شکل گرفته باشد، اروپا به دلیل دخیل بودن در پروسه ایجاد، حفظ و استمرار برجام، باید به وظایف ذاتی خود در مقابل یک «دولت سرکش» مانند ایالات متحده آمریکا عمل کند، نه آنکه به عنوان یک «طرف سوم» در این معادله خود را معرفی کند.


دو- اخیرا مقامات آمریکایی تاکید کرده‌اند مذاکرات مفیدی(!) میان این کشور و اتحادیه اروپایی بر سر برجام انجام شده و این مذاکرات همچنان ادامه دارد. به عنوان مثال «باب کورکر» رئیس کمیته روابط خارجی آمریکا مدعی شده کنگره در این زمینه با نمایندگان اتحادیه اروپایی در حال رایزنی است و به پیشرفت‌هایی نیز برای اصلاح برجام- بخوانید ابطال برجام- دست یافته‌اند. اظهارات «باب کورکر» نمی‌تواند بی‌ارتباط با اظهارات سخنگوی دولت مرکل باشد. «استفان سیبرت» در این باره عنوان کرده است: «برلین به دنبال جزئیات بیشتری درباره این مساله است که واشنگتن از توافق هسته‌ای با ایران چه چیزی می‌خواهد. آلمان از توافق هسته‌ای حمایت می‌کند و در کنار آن ایستاده است. آلمان شرایط را با شرکای اروپایی تجزیه و تحلیل خواهد کرد».


«میا آدبار» سخنگوی وزارت خارجه آلمان نیز تاکید کرده است مقامات آلمانی قصد دارند با مقامات کاخ سفید دیدار کرده و دقیقا قصد آنها را درباره تغییر توافق هسته‌ای دریابند.


فراتر از این موارد، «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه از مردادماه امسال بارها عنوان کرده است می‌توان بر سر موضوعاتی مانند اعمال محدودیت‌های هسته‌ای علیه ایران و فعالیت‌های موشکی جمهوری اسلامی، با تهران وارد مذاکره شد! «بوریس جانسون» وزیر خارجه انگلیس نیز حدود 3 ماه قبل مدعی شد اعضای کنگره آمریکا قصد بر هم زدن برجام را ندارند، بلکه تنها خواستار اصلاح توافق هسته‌ای(!) هستند.


واقعیت امر این است که پروژه «تغییر برجام به سود اهداف آمریکا» از ماه‌ها قبل با همکاری واشنگتن و تروئیکای اروپایی پیوند خورده است. با این حال کشورهای اروپایی به دلیل منافعی که در دوران پسابرجام نصیب‌شان شده و همچنین با هدف حفظ پرستیژ بین‌المللی خود، ملاحظاتی درباره نحوه اعمال تغییرات از سوی ایالات متحده دارند، بنابراین «جداسازی اروپا از آمریکا» بزرگ‌ترین خطای راهبردی و محاسباتی ممکن در قبال برجام و تحولات مربوط به آن محسوب می‌شود.


سه- بدیهی است مطابق استدلالات شکل گرفته، تروئیکای اروپایی اساسا در جایگاهی قرار ندارد که خود را در کسوت یک «میانجی» در چالش برجامی شکل‌گرفته تعریف کند. با این حال هر گونه همراهی این کشورها با «دولت سرکش» دونالد ترامپ، آنها را نیز دولتی سرکش در این معادله تعریف خواهد کرد. به عبارت شفاف‌تر، تروئیکای اروپایی حتی به صورت بالقوه نمی‌تواند نقش یک «میانجی» را در قبال تحولات برجامی اخیر ایفا کند اما این کشورها به صورت بالقوه و بالفعل می‌توانند به بازیگرانی سرکش در این معادله تبدیل شوند. باید اذعان کرد 2 کشور انگلیس و فرانسه [و حتی تا حدودی آلمان] طی ماه‌های گذشته با ارائه سیگنال‌های دوگانه و پارادوکسیکال، بخشی از بازی در زمین «دولت سرکش ترامپ» را کلید زده‌اند. این موضوعی است که نباید از دید دستگاه دیپلماسی ما پنهان بماند. از سوی دیگر، لازم است به دولت‌های اروپایی تفهیم شود هر گونه همراهی با دولت ترامپ در پروسه خروج از برجام (که با اعلام تغییر برجام رسمیت خواهد یافت)، آنها را نیز به دولت‌هایی سرکش و بی‌تعهد مانند دولت ایالات متحده آمریکا تبدیل خواهد کرد؛ موضوعی که به نظر می‌رسد هنوز بخوبی از سوی وزارت امور خارجه کشورمان خطاب به کشورهای اروپایی بیان نشده است.


منبع: وطن امروز


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب