دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
محمد سعید احدیان*

تاملی بر اتفاقات مشهد

تجمع معیشتی تعدادی از مردم مشهد که با بی تدبیری هایی، مورد سوءاستفاده مخالفان انقلاب قرار گرفت، از دو جهت قابل تحلیل است اول چرایی ماجرا، دوم درس هایی که باید گرفت.
کد خبر : 246617

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، تجمع معیشتی تعدادی از مردم مشهد که با بی تدبیری هایی، مورد سوءاستفاده مخالفان انقلاب قرار گرفت، از دو جهت قابل تحلیل است اول چرایی ماجرا، دوم درس هایی که باید گرفت.


چرایی ماجرا
در چرایی شکل گیری این اتفاق دو سطح از عوامل قابل احصا است سطح اول دلایلی است که صحنه ماجرا را توضیح می دهد و شامل فراخوان، شروع تجمع، پیوستن به حلقه اولیه، نحوه برخورد نیروی انتظامی، گسترش جمعیت و تغییر شکل صحنه (اعم از تغییر شعارها تا تغییر شکل اعتراض) و پایان تجمع و تصویرسازی در فضای مجازی می شود. ورود در این سطح از بحث اهمیت زیادی دارد اما به دلایل مجال اندک، نیاز به شنیدن نگاه های مختلف بحثی است که می توان آن را به فرصتی دیگر موکول کرد اما همین قدر می توان اشاره کرد که عده ای از مردم با نیت مطالبات معیشتی و با شعارهای گرانی تجمع را آغاز کردند و مورد حمایت دیگران قرار گرفتند اما در نهایت پس از اتفاقات کوچک و بزرگی که افتاد، با موج سواری عده ای پیکان اعتراض معیشتی به سمت مخالفت با نظام تغییر جهت داد.
اما سطح دوم عوامل که به بستر و زمینه ها برمی گردد، از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است.
احساس ناامیدی، تبعیض و بی پناهی
مجموعه ای از عواملی که در ادامه ذکر خواهد شد باعث شده است در بخشی از جامعه به ویژه در دو قشر طبقه محروم و طبقه متوسط ضعیف شده، احساسی ایجاد شود که می توان آن را با سه مولفه توضیح داد اول احساس ناامیدی از این که در ظاهر قرار نیست گشایشی در حل مسائل آن ها صورت بگیرد، دوم احساس تبعیضی که می گوید مشکلات موجود فقط مربوط به آن هاست و نه برای «ازما بهتران» و سوم احساس بی پناهی که می گوید ملجأ و پناهگاهی ندارند که حرف آن ها را «بفهمد و پیگیری» کند یا حداقل «بشنود و همدردی» کند. این همان بستری است که اگر در جهت حل آن حرکتی ملموس آغاز نشود یا اگر با درک نشدن آن فراگیر شود باید نگران آینده، تکرار اتفاقاتی مشابه و با توجه به وجود دشمنانی قسم خورده شاهد ناامنی شدید و تبدیل شدن به سوریه ای دیگر بود.
عوامل بسترساز
اما احساس فوق الذکر نتیجه عوامل متعددی است که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1 . واقعیت این است که ناکارآمدی دولت ها، قوای قضاییه و مقننه، نهادها و دستگاه های مختلف در دو حوزه حل مسائل اقتصادی و معیشتی و برطرف کردن آسیب های اجتماعی برای زندگی جاری مردم چالش های اساسی زیاد و بعضا غیرقابل تحملی ایجاد کرده است این چالش البته مربوط به امروز و چند سال اخیر نیست وجود، مشکلات یک بحث است اما مسئله وقتی جدی می شود که امید برای حل مشکلات از بین برود. مشکلات از قبل هم موجود بود و اتفاقا بخش مهمی از مشکلات موجود ریشه در گذشته دارد ولی وعده های جذاب و دور از دسترس دولت یازدهم سطح امید مردم را بالا برد و با گذر زمان و محقق نشدن آن ها و در نهایت نیز اعلام برنامه های دولت در لایحه بودجه که نقطه مقابل آن وعده ها برای جامعه تصویر شد(گرچه بخشی از این تصویر واقعی نیست) به همراه گرانی های اخیر و ترس از گرانی های آینده، باعث شد این برداشت تقویت شود که امیدی به حل مشکلات معیشتی مردم نیست و در نتیجه احساس ناامیدی از تغییر شرایط در بخشی از جامعه تقویت شد.
2 . البته مسئله دیگری هم هست و آن سیاه تر تصویر شدن واقعیت های موجود است. می توان به تفصیل در این باره استدلال کرد که درست است آن چه وجود دارد با آن چه باید باشد فاصله های زیادی دارد اما آن چه در ذهن جامعه تصویر شده است نیز بسیار سیاه تر از آن چیزی است که واقعا وجود دارد. نمی خواهم مثال امنیت و قدرت منطقه ای و شبیه آن را بزنم که مورد تایید اکثر مردم است و بارها گفته و شنیده شده بلکه اجازه دهید به عنوان فقط نمونه مثال هایی بزنم که در ذهن خیلی هم اکنون تصویر کاملا سیاهی از آن ها وجود دارد. به عنوان مثال اول از زلزله کرمانشاه نام می برم و این نکته را یادآوری می کنم که تا به حال چند کلیپ و گزارش از کاستی های زلزله زدگان دیده اید و چند کلیپ و گزارش از کانکس های نصب شده و امکانات توزیع شده در ذهن خود به یاد می آورید آیا به اندازه ای که اقدامات عملی و عینی انجام شده، تصویرسازی صورت گرفته است. به عنوان مثالی دیگر کل افرادی که حقوق های چند ده میلیون تومانی می گرفتند چند نفر بودند و جمع تعداد مسئولان رده بالا و میانی که حقوق هایی کمتر از یک استاد دانشگاه می گیرند با استراحت و آرامشی بسیار کمتر و با مسئولیت و مورد سوال بسیار بیشتر چند برابر آن ها هستند. آیا تصویری که بسیاری از ما از این مسئله داریم مطابق با واقعیت موجود هست؟ به عنوان مثالی دیگر درست است که دستگاه قضایی پراست از اشکالات ساختاری ، عملکردی و رویکردی که هم به واسطه شغل ام از آن ها باخبرم و هم صابون آن به جامه ام خورده است اما چرا روند کلی حرکت دستگاه قضایی مورد توجه قرار نمی گیرد که مثلا عده زیادی قاضیان فاسد و کارچاق کن ها شناسایی شده اند و با آن ها برخورد شده یا دانه درشت ها از همه جریان ها در دوره جدید مورد محاکمه دستگاه قضایی قرار گرفته اند از پسر آیت ا... هاشمی گرفته تا معاونان آقای احمدی نژاد و مه آفرید خسروی و بابک زنجانی. روشن است که منظور توجیه کم کاری ها یا ناکارآمدی دولتی ها و قضایی ها و مجلسی ها و دیگر نهادهای حاکمیتی نیست بلکه منظور این است که تصویر ارائه شده به جامعه سیاه تر از واقعیت موجود است و این تصویر غیردقیق نتیجه چند عامل است:
اول سیاست زدگی جدی جریان های سیاسی که در تقابل های سیاسی خود پاروی حق گذاشته و انصاف را کنار می گذارند. چه در گذشته که اصلاح طلبان نقش اپوزیسیون به خود گرفته بودند و چه حال که اصول گرایان به ویژه طیفی از آنان هدف مقدس شان! شده است تخریب دولت.
دومین دلیل وجود تصویر سیاه تر از واقعیت، سیاه نمایی جریان های ضدانقلابی با استفاده از فضای مجازی و رسانه های ماهواره ای است به گونه ای که یک اتفاق طبیعی که همیشه بوده است چنان ضریبی می گیرد که تعمیم پیدا می کند مثلا تعرض یک فرد به یک کودک چنان بزرگ تصویر می شود که گویی این قبیل اتفاق ها تا کنون نبوده است و در دیگر کشورها اصلا وجود ندارد.
سومین دلیل نیز بر می گردد به دلسوزانی که درک دقیقی از ویژگی های یک نقد منصفانه یا مطالبه هوشمندانه ندارند و از سر اخلاص و انجام وظیفه تصویری سیاه تر از واقعیت به جامعه ارائه می کنند پیشنهاد می کنم یک ماه شبکه های تلویزیونی آمریکا مانند سی ان ان و فاکس نیوز و روزنامه هایی مثل نیویورک تایمز و واشنگتن پست را بررسی کنید و آن ها را با گزارش نماینده رسمی سازمان ملل مبنی بر واقعیت های اسف بار آمریکا از وجود ده ها میلیون فقیر و نابرابری های غیرقابل اجتماعی مقایسه کنید تا مشخص شود میزان و نوع انتقاد در رسانه های ایران چقدر در کشوری مثل آمریکا متفاوت است. برای جلوگیری از سوءبرداشت ها مجبورم یادآوری کنم که کارنامه روزنامه خراسان نشان می دهد که چقدر باور به انتقاد جدی و مطالبه مسائل مردم به دور از سیاست زدگی داریم اما فکر می کنیم هوشمندی و انصاف در نقادی بسیاری از دلسوزان کمتر دیده می شود.
و چهارمین عامل نیز سیاه نمایی فرصت طلبانی است که برای منافع شخصی و سیاسی دست روی نقاط ضعف می گذارند تا برای خود محبوبیت ایجاد کنند چه مسئولان حاضری که به جای ارائه برنامه و گزارش نقش منتقد را بازی می کنند و چه مسئولان سابقی که اپوزیسیون می شوند که مهم ترین مصداق اخیر این دسته انقلابی نما آقای احمدی نژاد است که به جای این که پاسخ دهد چند درصد در مشکلات موجود نقش داشته است، منفعت طلبانه و صرفا برای جمع کردن سرمایه اجتماعی و به دلیل این که دستگاه قضایی وارد خط قرمز او و بررسی فسادهای مالی برخی از اعضای کابینه اش شده است، با ترکیب راست و دروغ، سیاه نماتر از ضدانقلاب جامعه را به سمت ناامیدی سوق می دهد.
3 . دو مشکل قبل یعنی ناکارآمدی های طولانی مدت به همراه وجود تصویری سیاه تر از واقعیت وقتی با سه مسئله اول بروز فسادهای مالی پی در پی، دوم رفتار اشرافی گری و دور از مردم برخی مسئولان و سوم رفتار متکبرانه عده ای شکم سیر و آن دسته از سلبریتی های بی درد روبه رو می شوند باعث ایجاد احساس تبعیض می شود و این احساس تبعیض است که شرایط را بسیار سخت و غیرقابل تحمل می کند.
4 . برای کسی که امیدش به حل مشکلات کم رنگ شده است و احساس تبعیض روحش را می آزارد، هنوز راهی وجود دارد و آن زمانی است که ببیند پناهی وجود دارد که او می تواند حرفش را بزند تا «فهمیده و پیگیری» شود و حتی اگر پاسخ گویی واقعی صورت نگرفت حداقل دردش «شنیده» و با او «همدردی» شود در این صورت نیز همچنان شرایط قابل تحمل می شود. بخشی از مشکل موجود این است که اگر مردم پاسخ گویی مسئولان را نمی بینند بخشی از مردم پناهی برای شنیده شدن حرف های شان پیدا نمی کنند و احساس می کنند کسی نیست مطالبه آنان را پیگیری کند. البته فضای انتقادی رسانه های داخلی بخشی از این کارکرد را دارد به همین دلیل نیز مشکلات ذکر شده در بندهای قبل به مرحله انفجار نرسیده است اما واقعیت این است که پاسخ گونبودن مسئولان به رسانه ها، پیگیری و مطالبه ناکافی مسائل مردم توسط دیگر تریبون داران موثر ممکن است اندک اندک این کارکرد را کم اثر کند.
چه باید کرد؟
گرچه توصیف ماجرا تکلیف درس ها و چه باید کردها را روشن کرد اما شمارش آن ها می تواند مفید باشد:
1 . مسئولان کشور در همه قوا، دستگاه ها و سازمان ها باید با تعیین اولویت بندی دقیق، بر حل مسائل اقتصادی به ویژه طبقات محروم و متوسط ضعیف شده تمرکز کنند. مردم صبور ایران توقع حل همه مشکلات شان را ندارند، کافی است حرکت به سمت برطرف شدن آن ها دیده شود که این امری کاملا دست یافتنی است ذکر یک مثال را که مشخص شود شعار داده نمی شود لازم می دانم: تنهاجلوگیری از واردات بی رویه و قاچاقی که از گمرکات کشور صورت می گیرد با توجه به این که زیرساخت های فنی آن ایجاد شده است و فقط نیاز به تصمیم و اندکی پیگیری جدی توسط دست های پاک دارد، ظرف چندماه به نتیجه می رسد و در فرصتی کوتاه چرخ بسیاری از واحدهای تولیدی را به حرکت در می آورد و برای دستگاه های مختلف اعم از قضایی و حاکمیتی می توان از این قبیل مثال ها زد که عزمی جزم و نگاهی جهادی لازم دارد.
2 . جریان های سیاسی و رسانه ها باید سیاست زدگی را در رفتار و عملکرد خود کنار بگذارند و با نگاهی ملی رفتار خود را شکل دهند همان طور که رهبر انقلاب گفتند نقد و نقدپذیری واجب است چون با نقد و نقدپذیری است که اصلاح صورت می گیرد و با نقد است که جلوی احساس بی پناهی برای مردم گرفته می شود اما نقد باید منصفانه و هوشمندانه باشد تا هم تبدیل به سیاه نمایی نشود و هم مورد سوءاستفاده لطمه زنندگان به منافع مردم قرار نگیرد.
3 . مسئولانی که اکنون در مصدر قرار دارند نیز باید نقد پذیر باشند و نشانه نقدپذیری پاسخ گویی است. انبوه نقدهایی که اکنون در رسانه ها صورت می گیرد اگر جدی گرفته شود، به گونه ای که آن مسئله حل یا توضیح آن ارائه شود، آن گاه همه این انتقادها تبدیل به یک فرصت بی بدیل می شود اما اگر مردم شاهد باشند مسئول به جای پاسخ گویی، به سکوت و بی عملی روی می آورد یا حتی خود را در نقش منتقد قرار می دهد، کاسه صبرشان لبریز می شود.
4 . نمی توان امید داشت فرصت طلبانی که مسئول بودند یا هستند، بر طبل سیاه نمایی نکوبند اما می توان انتظار داشت حامیان آن ها در صورت ادامه این مسیر آن ها را به طور علنی طرد کنند. چنین افرادی که برای کسب سرمایه اجتماعی انتخاباتی و غیر انتخاباتی و برای منافع فردی خود، مصلحت میلیون ها ایرانی را فدا می کنند، از دشمن بدترند و نباید هیچ جایی داشته باشند و هرجایی می روند باید مورد طعن علنی قرار گیرند.
5 . پرچم نقد و مطالبه باید دست دلسوزان انقلاب و مردم قرار داشته باشد تا نه ضدانقلاب و نه انقلابی نما و نه مسئول فرصت طلب نتواند از مشکلات موجود برای اهداف خود بهره برداری کند. علاوه بر رسانه ها، منابر و تریبون های رسمی و منتسب به نظام و چهره های انقلابی عاقل باید دغدغه خود را مطالبات اصلی مردم قرار دهند و با رعایت انصاف و هوشمندی پرچم مطالبه دلسوزانه را به دست بگیرند و پناهی برای مردمی شوند که صدای شان مثل برخی سلبریتی ها و بلندگودارها بلند نیست.
6 . مبارزه جدی، موثر و سیستمی با فاسدان و ساختارهای فسادزا برخورد جدی و حذف مسئولانی که خوی اشرافی گری دارند و تقبیح علنی متکبران شکم سیر و بی دردی آن دسته از سلبریتی های از خود راضی، ضرورتی انکارناپذیر است البته باید مراقب بود این اقدام به گونه ای انجام نشود که بیشتر تصویری سیاه تر از واقعیت موجود ایجاد کند.
7 . هرآن چه ذکر شد به فرض تحقق در نهایت نمی تواند از عملیات دشمن جلوگیری کند. این یک واقعیت است که مردم ایران بعد از حدود چهل سال استقامت بر سر آرمان های خود، هنجارهای ظالمانه حاکم بر دنیا را تغییر داده اند. امروز منافع کشورهایی که با استعمار دیگر کشورها آقای دنیا شده اند، به شدت از استقلال خواهی ملی و آرمان خواهی واقع بینانه و چالش عقلایی مردم ایران لطمه خورده اند. از ابتدای پیروزی انقلاب تلاش های زیادی از جنگ سخت و نرم گرفته تا تحریم و اختلاف افکنی داخلی صورت گرفته است که جلوی این حرکت الگوساز برای دیگر کشورهای دنیا گرفته شود اما تاکنون موفق نشده اند و لطمات جبران ناپذیری نیز از این مسیر خورده اند. امروز آخرین امیدشان این است که از فرصت های ذکر شده در بالا سوءاستفاده کنند و با استفاده از ظرفیت فضای مجازی که پیش از این وجود نداشت، شکست های پیشین خود را جبران کنند. مردم ایران تجربه کشوری مثل سوریه را دیده اند که نتیجه اختلاف داخلی چگونه فرصت به دشمنان این کشور داد که چندین سال امنیت از آن کشور رخت بربندد، ده ها هزار نفر کشته و میلیون ها نفر آواره شوند و همان زندگی جاری را که می توانستند از طریق سازوکارهای مدنی بهترش کنند هم از دست دادند.
مردم با ایمان ایران نباید فراموش کنند که نقش تاریخی بر عهده دارند هوشیاری و بازی نخوردن های رسانه ای و استقامت در راهی که شروع کرده اند مقدمه تحقق وعده الهی است که اگر در راه باور به این که تدبیرکننده همه امور آن ها خداست (الذین قالو ربنا ا...) استقامت ورزیدند (ثم استقاموا) الطاف و امدادهای پنهان و آشکار الهی نصیب آن ها می شود(تتنزل علیهم الملائکه) و هر مشکل و سختی و ترس و اندوهی از آنان برطرف می شود(ان لا تخافوا و لا تحزنوا) و برای هر مسلمانی این یقین وجود دارد که صادق ترین و قطعی ترین قولی که می توان به آن امید بست، وعده الهی است.


منبع: خراسان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب