دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت / سعدالله زارعی

داستان آغاز و انجام داعش

شکل‌دهی به گروه‌های تکفیری- تروریستی یک «تصمیم استراتژیک» بود که در کمیته مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و دولت سعودی حدود یک سال پس از شکست رژیم اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه گرفته شد.
کد خبر : 234676

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، شکل‌دهی به گروه‌های تکفیری- تروریستی یک «تصمیم استراتژیک» بود که در کمیته مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و دولت سعودی حدود یک سال پس از شکست رژیم اسرائیل در جنگ 33 روزه گرفته شد. هدف راهبردی این تصمیم استراتژیک حفظ موقعیت برتر نظامی و امنیتی رژیم اسرائیل در منطقه بود.
جنگ 33 روزه اصولاً یک جنگ بین‌المللی و منطقه‌ای بود که اتفاقاً نقش اسرائیل در آن از دو ضلع بین‌المللی و منطقه‌ای کمتر بود. کمی بعد از شروع جنگ 33 روزه، روزنامه اروپایی آتلانتیک فاش کرد که تصمیم به شروع «جنگ پر شدت» علیه حزب‌الله ارتباطی با اقدام حزب‌الله به اجرای عملیات ضد اسرائیلی در روستای «عیتاالشعب» واقع در نقطه مرزی لبنان و فلسطین در 21 تیر ماه 1385 نداشته و اقدام عملیاتی حزب‌الله علیه یک واحد از ارتش اسرائیل فقط زمان حمله را کمی جابجا کرده است از سپتامبر 2006 به ژولای 2006. بعدها رژیم صهیونیستی با صراحت اعلام کرد که هزینه کامل جنگ، پیش از آغاز آن توسط یک کشور عربی به دولت اسرائیل داده شده است. اسناد بعدی حاکی از آن بود که در جلسه‌ای مشترک با حضور رؤسای وقت دستگاه‌های امنیتی اسرائیل و سعودی- معیر داگان و بندر بن سلطان- دولت سعودی هزینه‌های جنگ را به شرط ریشه‌کن شدن حزب‌الله تقبل و کمی بعد پرداخت کرده است. نکته دیگر در این جنگ این بود که خود اسرائیلی‌ها به دلیل شناخت توانمندی‌ها و هوشمندی حزب‌الله، علاقه‌ای به جنگ تازه نداشته‌اند و در همان زمان نشانه‌های زیادی وجود داشت که از روز نهم اسرائیل تصمیم به توقف جنگ گرفته بود ولی آمریکا از طریق وزیر آتش‌افروزش کاندولیزا رایس به ایهود اولمرت نخست‌وزیر اسرائیل یادآور شد که در این جنگ عقب‌نشینی پیش‌بینی نشده است. بنابراین جنگ 33 روزه در واقع جنگ آمریکا و عربستان علیه حزب‌الله بود.
وقتی جنگ 33 روزه علیرغم تمهیدات زیاد طرف‌های بین‌المللی و منطقه‌ای با شکست کامل و پرطنین اسرائیل به پایان رسید کمیته‌ای مرکب از عناصر کارکشته نظامی، اطلاعاتی، سیاسی و قضایی به ریاست یک قاضی کار‌کشته
- وینوگراد- شکل گرفت که پس از یک سال بررسی و تمرکز روی عامل اصلی شکست آمریکا، اسرائیل و سعودی در جنگ علیه حزب‌الله این جمع‌بندی را ارائه کرد که سوریه و کمک‌های خاص نظامی و پشتیبانی سرزمینی آن، کلید پیروزی حزب‌الله و شکست آن جبهه منطقه‌ای- بین‌المللی بوده است. از این رو راه برون‌رفت از این موضوع و بازگرداندن برتری امنیتی- نظامی اسرائیل، «تغییر بنیادی» در سوریه ارزیابی شد و در دستور کار قرار گرفت. این قلم در همان موقع یعنی بهمن 1386 این موضوع را در همین ستون
(یادداشت‌ روز کیهان) افشا و اسناد آن را نشان داد.
براساس «رهیافت استراتژیک» کمیته وینوگراد، تغییر در سوریه در دستور کار قرار گرفت و به زودی طرح پیچیده‌ای تهیه شد، تشکیل «گروه‌های
شبه مذهبی ارهابی» در کانون این طرح مشترک بود و براساس آن منطقه بسیار بزرگی از استان جنوبی فلسطین- بئرالسبع- برای تربیت و تدارک گروه‌های ارهابی در نظر گرفته و فعال شد. در این بین رژیم سعودی تامین هزینه مادی که رقم بالایی را به خود اختصاص می‌داد و شامل تأمین مالی ده‌ها هزار نفر می‌شد و آموزش‌های عقیدتی جوانانی که از کشورهای مختلف و بویژه از دو کشور عراق و سوریه جذب می‌شدند بعهده گرفت. در این میان همان «شیوخ وهابی» که در حین جنگ 33 روزه حتی دعای مسلمانان برای پیروزی حزب‌الله براسرائیل را حرام اعلام کرده بودند دست به کار شدند و انواع «تجویز‌های دینی» را به جوانان تحت تعلیم آموختند که یکی از این تجویزها «استفاده از هر امکان و به هر شیوه برای غلبه بر شیعیان و سنی‌های مخالف خود» بود. ارتش‌های اسرائیل و آمریکا آموزش‌های نظامی، اطلاعاتی، مخابراتی و مدیریتی این گروه را در دست گرفتند و مدت‌های مدیدی را صرف آن کردند تا جایی که بعدها در سال 2014 یک فرمانده نظامی اسرائیل در کانال 10 تلویزیون این رژیم اعلام کرد یک نفر از این نیروها توان عملیاتی ده افسر ارتش اسرائیل را دارد.
از سال 2010 همه چیز برای رسیدن به «تغییر سوریه» آماده شده بود اما آغاز پروژه به «زمانی مناسب» موکول گردید. تحولات منطقه عربی که از اواخر آذر 1389 از تونس آغاز شد و به زودی بسیاری از کشورهای عربی را در برگرفت، فرصت مناسبی را برای کلیدزدن ماجرا در سوریه فراهم کرد و این در حالی بود که میان نظام‌های حاکم بر این کشورها و کشور سوریه تناسبی وجود نداشت. آمریکایی‌ها به همراه بعضی از همسایگان سوریه و طیفی از رژیم‌های عربی تغییر در سوریه با استفاده از عناصر کارآزموده و چند لایه را کلید زدند. یک سال پس از آغاز تحولات حوزه عربی، تغییر در سوریه ابتدا از لبه سیاسی، سپس از لبه امنیتی و دست‌ آخر با ترکیب این دو و ضمیمه کردن به لبه نظامی شروع شد و به فاصله کمی بخش اعظم سوریه دستخوش عملیات‌های سنگین گروه‌های شبه نظامی مخالف بشار اسد گردید و خود این موضوع به تنهایی از آمادگی زیاد عملیاتی در طرف مقابل حکایت می‌کرد.
روند پیشروی داعش در سوریه ادامه داشت تا اینکه حدود 15 ماه بعد، حزب‌الله اولین ضربه سخت نظامی را در منطقه «القصیر» واقع در شمال‌غرب استان حمص به داعش و النصره وارد کرد و نشان داد در جنگ دست برتر دارد. آزادی «یبرود» که در منطقه قلمون سوریه واقع شده است که حدود نه ماه پس از آزادی القصیر روی داد، برتری حزب‌الله در جنگ را تثبیت کرد و از این زمان بود که مقامات ارشد ارتش اسرائیل در مورد احتمال غلبه حزب‌الله بر گروه‌های تروریستی در سوریه هشدار دادند.
پدید‌آورندگان و مدیران اصلی داعش یعنی آمریکا، رژیم سعودی، رژیم صهیونیستی و دولت ترکیه، راه چاره را در کشاندن داعش به عراق دانستند چرا که از نظر آنان از یک سو عراق شرایطی داشت که این گروه می‌توانست بسرعت بر بخش وسیعی از این کشور مسلط شود و از سوی دیگر تصرف مناطق عراقی هم‌مرز با سوریه مانع استفاده جبهه مقاومت از جغرافیای عراق برای کمک به دولت و ارتش سوریه ارزیابی می‌شد و ضمنا معتقد بودند حزب‌الله خیلی از مرزهای ملی خود دور نمی‌شود و به عراق نخواهد آمد. از این رو نزدیک به سه ماه پس از شکست داعش و النصره در جنگ یبرود، اشغال استان‌های سنی‌نشین غربی عراق در 20 خرداد 1393 کلید خورد و داعش با هزینه کم و استفاده از انواعی از هماهنگی‌های درون استان‌های عراقی انبار، نینوا، صلاح‌الدین، بابل، کرکوک و دیالی که به‌طور مرموزانه‌ای توسط آمریکا، ترکیه و عربستان بر این منطقه مسلط شده بود، توانست کفه ترازو را به نفع خود سنگین کند در این مرحله داعش اقدامات بشدت وحشیانه و نفرت‌آمیزی را به اجرا گذاشت که نوعا در سوریه از آن اجتناب می‌کرد که یک نمونه آن به شهادت رساندن 1700 دانشجوی شیعه در دانشکده نیروی هوایی اسپایکر واقع در استان صلاح‌الدین بود که در روز 23 خردادماه 93 اتفاق افتاد و داعش طی اطلاعیه رسمی از آن خبر داد.
روزی که داعش جنایات خود را در استان‌های غربی و مرکزی عراق شروع کرد، ماهیتش مبهم نبود. داعش پیش از این در سوریه حضور داشت و همه می‌دانستند که ربطی به اهل سنت و خواسته‌های اهل سنت ندارد، اما مقامات آمریکایی اقدامات داعش در عراق را رنگی انسانی زدند و اعلام کردند که اینها جوانان اهل سنت عراق هستند که از اعمال تبعیض دولت نوری‌مالکی علیه هم‌کیشان خود ناراحت بوده و دست به قیامی ضد‌تبعیض زده‌اند این ادبیات آمریکا هرگونه تردید را درباره حمایت کاخ‌سفید و پنتاگون از اقدامات تروریستی در عراق و سوریه، برطرف می‌کرد.
اما زمانی که یک اراده قوی در عراق برای مقابله با داعش شکل گرفت و عملیات‌های اولیه نیروهای عراقی و ایرانی در حد فاصل اواخر خرداد تا اواسط شهریورماه 93 نشان داد که دست برتر دارند، آمریکا با این هدف که بتواند در روند تحولات نظامی عراق مداخله کرده و حتی‌الامکان شرایط را مدیریت نماید در دهه سوم شهریور 93 اعلام کرد که ائتلافی به‌منظور مبارزه با داعش شکل داده است اما یک سال طول کشید تا این نیروها در عمل وارد اقدام شوند و ورودشان هم به اخلال در کار عملیاتی علیه داعش می‌انجامید تا جائی‌که در یک مورد فرمانده نیروهای ایرانی که در منطقه بلد و منطقه تکریت به‌شدت با داعش درگیر بودند به حیدرالعبادی یادآور شد اگر آمریکا یک بار دیگر در مناطقی که نیروهای ما و حشدالشعبی مشغول عملیات هستند اقدام به پرتاب بمب کند ما عملیات را ادامه نمی‌دهیم. این تذکر سبب توقف اقدامات نظامی آمریکا در عراق برای مدتی طولانی گردید. اگر بخواهیم رخدادها و روند مداخلات نظامی آمریکا در جریان برنامه‌ اجرایی جبهه مقاومت برای ریشه‌کن کردن داعش را در دوره سه و نیم سال اخیر ذکر کنیم از حوصله این یادداشت خارج است ولی می‌توان در یک عبارت کوتاه گفت از 2007 که پیدایی گروه‌هایی مثل داعش در یک طرح بین‌المللی- منطقه‌ای مورد تصویب قرار گرفت تا آخرین عملیات منظم عراقی‌ها علیه داعش که همین دو هفته پیش روی‌داد، آمریکا که با هدف مدیریت تحولات امنیتی ائتلاف ضد‌داعش تشکیل داد، به‌طور جد از این گروه شرور حمایت کرده است.
اما نکته اینجاست که این پیروزی که رهبر معظم انقلاب در پاسخ به نامه سردار سلیمانی آن را «نصرتی الهی» و «خدمتی بزرگ به بشریت» خواندند، پیروزی بر یک گروه تروریستی در درون یک یا چند کشور نبود، پیروزی بر یک جبهه بزرگ بین‌المللی و منطقه‌ای بود که «طواغیت جهانی» آن را با هدف بازگرداندن سیطره رژیم صهیونیستی بر منطقه غرب آسیا طراحی و کارگزاری کرده بودند و از این رو باید گفت اتفاقی که طی این ماه‌ها در منطقه با محوریت جبهه مقاومت و با پرچمداری ایران روی داده است، اثبات ناتوانی و ناکارآمدی دشمن در تشخیص درست مسایل منطقه است و صد‌البته کار به اتمام نرسیده چون نیاز دشمن به توطئه پایان نیافته و لذا «باید با حفظ انگیزه و هوشیاری و حفظ وحدت نیروها تا زدودن هر پسماند خطرناک» کار را ادامه داد.


منبع: کیهان



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب