دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

وحشتناک‌ترین اتفاقاتی که ممکن است تجربه کنید!

آدم‌هایی هستند که برخی تجربه‌های عجیب و تلخ را از سر گذرانده‌اند، با این‌حال همچنان به زندگی ادامه می‌دهند و به روزهای پیش رو مطمئن هستند.
کد خبر : 191750

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از مهر، همه ما انسان‌ها در زندگی ترس‌هایی داریم که با آن‌ها زندگی می‌کنیم، برخی از ترس‌های مان شاید هرگز در زندگی رخ ندهد و فرصت روبرو شدن با آن‌ها را نداشته باشیم. اما بعضی‌ این شانس را نداشته و در شرایطی با چیزهایی روبرو می‌شوند که اصلا انتظار آن را ندارند.


در این متن نگاهی داریم به آدم‌هایی که با حوادث بزرگ و عجیبی روبرو شده‌اند که شاید همان‌ها ترس‌های زندگی ما باشد.


در دام داعش!


همه ما داستان‌هایی درباره دزدیده شدن آدم‌های مختلف شنیده‌ایم، این ماجرا نه فقط درباره بچه‌ها که برای جوان‌ترها هم ممکن است اتفاق بیفتد. با اینکه دزدیده شدن برای هرکسی می‌تواند تجربه تلخی باشد؛ اما همین دزدیده شدن می‌تواند به وحشتناک‌ترین شکل ممکن اتفاق بیفتد. «دنیل رای» یکی از بدشانس‌ترین آدم‌هاست که توسط خطرناک‌ترین گروه تروریستی چند سال اخیر ربوده می‌شود. او که به عنوان خبرنگار آزاد به سوریه رفته بود، توسط داعش دستگیر و زندانی می‌شود. او ۱۳ ماه در زندان‌های این گروهک تروریستی بوده و روزها مورد ضرب و شتم، شکنجه و تحقیر قرار گرفته که احتمالا الان به ترسناک‌ترین خاطرات زندگی‌اش تبدیل شده است!



زندگی در اعماق آب به مدت سه روز!


شاید خیلی‌ها هریسون را آدم خوش‌شانسی بدانند، اما قطعا ۷۲ ساعت گیر کردن زیر آب ‌های اقیانوس اطلس را نمی‌توان خیلی خوش‌شانسی دانست! کشتی آن‌ها ۱۱ نفر خدمه داشت و در میان آب‌های اقیانوس اطلس غرق شد؛ اما نکته عجیب این قایق زنده ماندن هریسون در مدت زمان سه روز آن هم زیر آب بود. هریسون در این مدت یک محفظه هوا پیدا کرده بود و همان‌جا مانده و جان خود را نجات داده بود. وقتی غواصان، قایق را پیدا کردند، فکر می‌کردند تنها اجسادی باقی مانده؛ اما زنده بودن هریسون همه را شگفت‌زده کرد.



جدال با خرس


ناتالیا از زنان بومی سیبری بود که از قدم زدن در جنگل لذت می‌برد، با این که او بارها به جنگل رفته بود، اما به نظر می‌رسید این‌بار اوضاع برای او فرق می‌کد. ناتالیا توسط یک خرس مورد حمله قرار می‌گیرد، ضربات شدیدی که به سرش وارد می‌شود و بیهوش می‌شود و احتمالا خودش هم فکر نمی‌کند که زنده بماند! اما سرنوشت شکل دیگری برایش رقم می‌خوذد و چند ساعت بعد به هوش می‌آید و متوجه می‌شود که خرس او را زیر خاک دفن کرده است! ناتالیا خیلی خوش‌شانس بوده که گروهی از شکارچیان از آن نزدیکی عبور می‌کردند و او را نجات داده‌اند.



یک زندانی اشتباهی


در ۲۱ سالگی زندگی ونسا از هر نظر کامل به نظر می‌رسید؛ عاشق شده و زندگی‌اش را به تازگی شروع کرده بود، فرزندش را باردار بود و تولیدی پوشاکی را هم به تازگی به راه انداخته بود. او تصمیم می‌گیرد به تایلند سفر کند تا با آخرین مد لباس آشنا شود و حتی پارچه‌هایی را هم بخرد. در تایلند و مسیر بازگشت بود که به پیشنهاد دوستش برای خرید کتاب‌هایی پیش یک مرد رفتند. ونسا چند جلد کتاب نسبتا قطور می‌خرد ، بدون اینکه بداند قرار است چه اتفاقی برایش بیفتد. در هنگام سوار شدن به هواپیما معلوم می‌شود که داخل یکی از این کتاب‌ها بیش از یک کیلوگرم هروئین مخفی شده بود! در تایلند مجازات هروئین، مرگ است اما ونسا خوش‌شانس بود که برایش ۱۶ سال زندان در نظر گرفتند! او ۱۶ سال در زندان بود و فرزندش را هم همان‌جا به دنیا آورد. البته او بعد از این مدت به زندگی و پیش فرزندش برگشت؛ اما بهترین دوران زندگی‌اش را اشتباهی پشت میله‌های زندان سپری کرد!



زندانی شدن در آسانسور


همه ما ممکن است روزانه از آسانسورهای مختلفی استفاده کنیم و احتمالا هر بار ترس کوچکی را در دل داریم که در این محفظه آهنی گیر بیفتیم! «نیکلاس وایت» با این ترس روبه‌رو می‌شود و به مدت ۴۱ ساعت در طیقه ۳۱ام ساختمان گیر می‌کند. نیکلاس که از قضا ترس از گیر افتادن در فضای محبوس را هم دارد، در این شرایط می‌تواند بر ترسش غلبه کند و وقتی او را بعد از ۴۱ ساعت از آسانسور بیرون می‌آورند، با وجود کم‌آبی شدید نجات پیدا می‌کند.



موج‌سواری با یک دست


بتنی در سال ۲۰۰۳ در حالیکه با چند نفر از دوستانش برای موج سواری رفته بود، توسط یک کوسه ببری که به ساحل خیلی نزدیک شده بود، مورد حمله قرار گرفت، کوسه دست چپ او را کاملا از جا کند، با این‌حال بتنی توانست خود را به ساحل برساند، تا او را به بیمارستان برسانند در حدود ۶۰ درصد از خون بدنش را از دست داده بود و حتی فکر می‌کردند او را از دست بدهند. اما بتنی زنده ماند و بعد از آن به جای اینکه از دریا و موج‌سواری دل بکند، تلاشش را بیشتر کرد تا جایی که توانست در مسابقات موج سواری شرکت کند و مقام‌های مختلفی را هم کسب کند.



دلم می‌خواهد مار مرا بخورد!


علاقه پاول روزالی به مارها به حدی زیاد بود که بعد از سال‌ها مطالعه روی آن‌ها مدتی را در جنگل‌های پرو قدم می‌زد تا یک مار آناکوندا پیدا کند که او را بخورد! خیلی اوقات او خون حیاوانات مختلف را در جنگل می‌ریخت تا مار او را دنبال کند! در نهایت پاول به آرزویش رسید و یک مار به شکل کامل و درسته او را بلعید که البته خودش سالم ماند!



۱۸ سال دور از خانواده


بدترین کابوس هر پدر و مادری این است فرزندشان را از آن‌ها دور کنند. در مواردی که بچه‌هایی دزدیده می‌شوند، مادر و پدرها دوران سختی را می‌گذرانند، بعضی وقت‌ها اجساد فرزندشان پیدا می‌شود که می‌فهمند آنها به قتل رسیده‌اند، اما در مواردی تا سال‌ها از بچه دزیده شده خبری پیدا نمی‌شود. در سال ۱۹۹۱ دختر ۱۱ ساله‌ای به نام جیسی دزدیده می‌شود و تا ۱۸ سال بعد از حادثه کسی از جیسی خبر ندارد. جیسی را وقتی به مردی به نام گرادو مشکوک می‌شوند، پیدا می‌کنند. همراه جیسی یک دختر ۱۱ و ۱۵ ساله هم نجات پیدا می‌کنند.



زنده مانده از سقوط هواپیما


تجربه سوار هواپیما شدن چندان خوشایند به نظر نمی‌رسد و کوچکترین خطایی هرکسی را از بین می‌برد! اما در سال ۲۰۰۹ بعد از اینکه یک هواپیما به اقیانوس هند سقوط کرد و همه کسانی‌که در هواپیما بودند از بین رفتند، البته این چیزی بود که بقیه فکر می‌کردند؛ چون در واقعیت یک نفر زنده ماند!


باهیا باکری تنها ۱۳ سال داشت که هواپیما سقوط کرد و از شانسش زنده ماند! بعد از انفجار هوایپیما یک قطعه از بدنه آن جدا می‌شود و باهیا روی آن سوار می‌شود و ۹ ساعت تمام روی آب‌های اقیانوس هند شناور می‌ماند، امدادگران او را زنده پیدا کردند.



دورافتاده


اگر فیلم سینمایی «دورافتاده» با بازی تام هنکس را دیده باشید، دیگر با داستان آشنا خواهید بود! این فیلم را از روی زندگی الکساندر سلکریک ساخته بودند، البته در فیلم با یک مامور پست روبرو هستیم که هواپیمایش سقوط می‌کند، اما الکساندر دریانورد است و کشتی‌اش را ترک می‌کند، چون فکر می‌کرده کشتی در حال غرق شدن است و آن‌ها را به مقصد نمی‌رساند. اما خودش در آب‌ها رها می‌شود و در نهایت مجبور می شود به مدت چهار سال در جزیره‌ای تنها زندگی کند تا کشتی دیگری برای نجات او بیاید.



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب