دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

خواستگاری‌های عجیب از بازیگران معروف ایرانی؛ از «پرستو صالحی» تا «محمدرضا گلزار»

علی صالحی بازیگر، در برنامه زنده تلویزیونی دعوت با اجرای نیما کرمی از پرستو صالحی خواستگاری کرد. در این برنامه که با موضوع صمیمیت خانواده روی آنتن رفت مجری برنامه اعلام کرد که اگر ازدواج کنند به عنوان هدیه یک سفر زیارتی به آنها تعلق میگیرد که علی صالحی گفت :اگر اینطور است من و خانم صالحی با هم ازدواج میکنیم که این پیشنهاد باعث تعجب همه شد.
کد خبر : 189903

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، آخرین خبر نوشت: در این مطلب به خواستگاری‌های جالب از بازیگران معروف ایرانی می‌پردازیم.



خواستگاری خانم بازیگر از همسرش
ایلا تهرانی همسر ویدا جوان درباره خواستگاری اش گفت: راستش را بخواهید در ازدواج ما بسیاری از چیزها از جمله مراسم خواستگاری و عقد و عروسی به شیوه های رایج برگزار نشد و سعی کردیم ضمن احترام به سنت آن طور که خودمان دوست داریم این مراسم را برگزار کنیم، اتفاقی که در خواستگاری ما رخ داد و شاید به نظر برخی ها حتی نامتعارف به نظر برسد این بود که ویدا از من خواستگاری کرد و من هم آنقدر از این حرکت او شگفت زده شدم که بدون درنگ به او پاسخ مثبت دادم. معمولاً دخترها در ذهن شان است که مرد رویایی شان سوار اسب سفید شود و به خواستگاری آنها بیاید، در حالی که ویدا این قاعده را به هم زد و با اسب سفید به خواستگاریم آمد و من را با خودش برد.
خواستگاری جنجالی از «محمدرضا گلزار»
قضیه خواستگاری محمدرضا گلزار رو که یادتونه... وقتی دختر خانم جوانی از وی خواستگاری کرد و گلزار بدون هیچ توجهی رد شد بعد اون خانم محترم در کمال اعتماد به نفس گفت که سوپراستار سینمای ایران رفته تا فکراش بکنه.
نحوه جالب خواستگاری کوروش تهامی از همسرش
کورش تهامی درباره ازدواجش گفت: نحوه آشنایی ما خیلی هنری بود. همسرم برای خرید یک سی‌دی موسیقی وارد مغازه‌ای شد که من هم داشتم از آنجا خرید می‌کردم و اتفاقا من هم آن موسیقی را خیلی دوست داشتم. وقتی دیدم ایشان سخت مشغول توضیح دادن هستند و فروشنده هم متوجه نمی‌شود، وارد معرکه شدم و با توضیحاتم که البته کمی هم مخصوص بود، مغازه‌دار را متوجه کردم موسیقی کار کیست و خواننده آن آلبوم چه کسی است. پونه یزدانی، همسر وی نیز می گوید: خیلی جالب بود، کورش عینک بزرگی زده بود و من نشناختمش آمد جلو و گفت بگذارید کمک‌تان کنم. فکر کنم دلش سوخته بود (می‌خندد). چون من هرچه توضیح می‌دادم فروشنده اصلا متوجه نمی‌شد. به هرحال کورش آمد و قسمتی از آن آواز را خواند و من با کمال تعجب گوش می‌کردم. بالاخره جناب فروشنده متوجه شد ما از کدام آلبوم و کدام خواننده حرف می‌زنیم. آن روز را فراموش نمی‌کنم، اتفاق بسیار جالبی بود.
کورش تهامی اظهار داشت: اولین جرقه آشنایی ما آنجا بود و بعد هم رفت‌وآمد‌های معمول و خواستگاری و ازدواج.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب