دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
امیرحسین شکیبافر*

شخصیت‌های محبوب کربلا ( 4) جون، غلام ابوذر

برده سیاهی  که ابوذر او را به اهل بیت هدیه کرده بود، مدتی در خدمت امام مجتبی تربیت گشته و پس از آن دل به سید الشهدا سپرد. او در شب عاشورا شاهد عاشقانه های اباعبدالله علیه السلام در خیمه بود و نگرانی زینب را دیده بود و روز عاشور در تکاپوی میدان رفتن بود.
کد خبر : 125151

او به دنبال اذن ورود به میدان بود که امام به او فرمود: «از سوی من آزادی که تو طالب عافیت در ما بودی و نباید گرفتار شوی.»


کلمات امام علیه السلام آتش نگرانی در جان او انداخت و به امام علیه السلام عرض کرد: «من که در خوشی ها همراه شما بوده ام چگونه در سختی ها شما را رها کنم ؟ » و شوریده تر ادامه داد: «سیاهی هستم بدبو ، از نژادی پایین. اجازه ام ده تا در بهشت خوش بو گردم و شرافتمند و روی سپید.» و چون بدینجا رسید تاب از دست داد و بر قدم های حسین افتاد و می گفت: «به خدا قسم تا خون این سیاه با خونهای شما نیامیزد، از تو جدا نخواهم شد.»


این گونه روانه کارزار گشت و آنقدر جنگید تا در خون شد و جام شهادت سر کشید و امام علیه السلام بر بالینش آمد و برایش از خدا چنین خواست: «خداوندا رویش را سپید گردان و بویش را خوش و با نیکو کاران بزرگ مقدار محشورش فرما و بین او و محمد و خاندانش آشنایی و ارتباط برقرار ساز» (اعیان الشیعه ج 1 ص 605)



اما برخی از ویژگیهای او:
- خضوع و فروتنی او در برابر خوبی هایی که از خاندان پاک و کامل پیامبر دیده بود سبب گشته بود تا از کمال آنها بهره برد و به زیور خوبیها آراسته گردد .
- قدر شناسی او از امام و عظمت حضرت سبب شد تا از کمال انسانیت و عالی ترین حاصل زندگی محروم نگردد.
- عشق مثال زدنیش او را به سرانجام رساند.
- نگاهش به شرافت و زیبایی نگاهی فراتر است که با حقیقت انسانیت و الهی شدن بدست می آید که این خود عمق نگاه او را نشان می دهد.
- عاشقی نگذاشت فرصت را از دست دهد و چه فرصت طلبی نیکویی کرد؟!


اینک باید خطاب به این غلام سیاه بگوییم: ای رو سپید کربلا و ای عاشق خوشبوی دشت نینوا و ای دلباخنه دست شسته از خود و ای شرافت یافته به معشوق؛ برای ما نیز بخواه آنچه برای خود خواستی!


* پژوهشگر دینی


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب