پرویز کاظمی که حدود ۱۰ ماه وزیر رفاه و تامین اجتماعی دولت نهم بوده، به دلیل اختلافات دیدگاهی و مدیریتی با احمدی نژاد، مهرماه ۱۳۸۵ از وزارت استعفا داد و به عرصه اقتصاد و صنعت بازگشت. از آن پس تاکنون هیچ سمت اجرایی نداشته و تنها حضور او در عرصه سیاست کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ بوده است.
او که در سال های اخیر به افشاگری علیه عملکرد مدیریتی و شخصیتی محمود احمدی نژاد پرداخته، با افسوس میگوید روزی که احمدی نژاد رییس جمهور شد جوانان ما ۲۰ ساله بودند و حالا ۳۰ سال سن دارند. چه کسی جوابگوی این عمر رفته جوانان در این چند ساله با مشکلات فراوان است؟
کاظمی معتقد است خیزی که احمدی نژاد در دور دوم ریاست جمهوری برداشت، بسیار متفاوت بود و همه چیز را از فردای انتخابات و در میدان ولیعصر شروع کرد و نهایتا به مقابله با مقام معظم رهبری و ۱۱ روز خانه نشینی انجامید.
از قول علی لاریجانی نقل میکند که دو روز قبل از انتخابات سال ۸۸ گفته "نمیدانم این چه پدیده ای است که نمیتوانیم کنترلش کنیم."
میگوید احمدی نژاد قدرت، رسانه و مطرح شدن را دوست دارد حالا هم به شورای نگهبان توصیه میکند اگر احمدی نژاد برای سال آینده کاندیدا شد تاییدش نکنند تا همه راحت باشند!
کاظمی که این روزها در شرکت صنعتی خود در خیابان ایران زمین مشغول به کار است، معتقد است اصولگرایان شکست فاحشی در انتخابات مجلس خورده اند، اصلاح طلبان نیز ترجیح میدهند در انتخابات آینده از حسن روحانی حمایت کنند، بنابراین شاید انتخابات فضای هیجانی نداشته باشد مگر معادلات جور دیگری رقم خورده و افراد جدید با دیدگاه های متفاوت وارد عرصه شوند.
او تنها راهکار برون رفت از مشکلات کشور در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را آزادی رسانه ها، آزادی بیان و برداشته شدن تمامی خط قرمزها میداند و تاکید میکند اصلا نباید از این موضوع نگران بود چون انقلاب اسلامی، چارچوب ها و ارزش های آن محکم تر از این است که با انتقاد و ارزیابی مورد هجمه قرار گیرد.
*وضعیت سیاسی کشور را در سال پایانی عمر دولت چطور ارزیابی میکنید؟
من تصور میکنم ما نباید خود را محدود و منحصر به بحث های روز مربوط به اصلاح طلبی و اصولگرایی کنیم. بلکه باید عملکردها را ارزیابی کرد؛ چرا که یکی از مشکلات موجود، نبود حزب در کشور است و همین نبود حزب باعث می شود شرایط کشور به گونه ای باشد که همیشه یکی دو ماه قبل از انتخابات جریانی در زمان انتخابات شکل بگیرد و تا چند هفته بعد از انتخابات نیز ادامه داشته و بعد پایان میگیرد.
*تحلیل شما از دلیل وجود این شرایط در فضای سیاسی کشور چیست؟
علت اصلی شکل گیری این جریان ها نیز نبود پایگاه و فعالیت حزبی در کشور و نبود فضایی برای ارایه نظرات است. آقایان خاتمی، احمدی نژاد و حتی روحانی همگی در دوره زمانی کوتاهی پیش از انتخابات مورد اقبال قرار گرفته و رای آوردند. اگر با دقت نگاه کنیم، انتخابات مجلس نیز به همین نحو است و در انتخابات ۷ اسفند این موضوع کاملا مشهود بود. من به جرات میگویم درصد بالایی از مردم بسیاری از نمایندگان منتخب را نمیشناسند و حتی اگر الان از آنها بپرسیم به چه کسانی رای دادید، نمیتوانند اسم همه نمایندگان خود را ببرند یا دوباره آن اسامی را بنویسند.
در عین حال افرادی با نظرات یکسان در دوره های مختلف مجلس با عنوان های متفاوتی کاندیدا شدند. مثلا در دوره ای با عنوان آبادگران، دور دیگر اصولگرایان و یا با عنوان تحول خواه در انتخابات شرکت کردند در حالی که گروه و افراد مشخصی هستند. این تغییرات عنوانی نشان میدهد آن پایگاه قوی حزبی وجود ندارد.
نکته مورد توجه دیگر این است که هنوز تعریف درستی از اصولگرایی و اصلاح طلبی وجود ندارد و تمام تعاریف کلی هستند، بنابراین در همین جریان ها نیز در حوزه های مختلف اقتصادی و سیاسی اختلاف نظراتی با یکدیگر دارند. این موضوع باعث شده تصمیماتی که در مقاطع مختلف گرفته میشود تصمیمات سنجیده و عمیقی نباشد و اکثر حرکات در کشور سینوسی است. به عنوان مثال در جریان اصولگرایی در مقاطع مختلف بنا بوده در انتخابات ها با یکدیگر اتفاق نظر داشته باشند، اما در عرصه عمل دیدیم چند کاندیدا وارد میدان شده و هر کدام نظرات و دیدگاه های متفاوتی با دیگری داشته اند و این نشان میدهد در این گروه اتحاد و اتفاق نظری که خود مدعی آن هستند، وجود ندارد. از طرفی وقتی عملکردشان را در دورانی که دولت و مجلس را در اختیار داشتند ارزیابی میکنیم میبینیم عملکرد موفقی هم نداشتند و با توجه به امکاناتی که در اختیارشان بوده پیشرفت و توسعه کافی را رقم نزدند.
از طرفی در جبهه اصلاحات نیز همیشه اتحاد و همبستگی وجود نداشته همانطور که اکنون آقای عارف اعلام میکند تمام لیست امید در مجلس بر سر تصمیم گیری ها با یکدیگر اتفاق نظر نداشتند. این یعنی به دلیل عدم شناخت کافی از افراد، آنها در لیست ها قرار گرفتند در حالی که گاها نظرات متفاوتی با اصلاح طلبان دارند و این موضوع قطعا به کشور آسیب میزند.
این مسائل همگی به همان نبود حزب در کشور برمیگردد و در کشور شرایطی پیش آمده که همه می آیند رای میدهند که گروه دیگر بر سر کار نیاید، رای میدهند تا اینها نباشند اما هر کس دیگری میخواهد باشد. حتی اگر کسانی که روی کار می آیند را نشناسند.
موضوع دیگری که وجود دارد این است که هیچ دولتی سرکار نیست مگر اینکه آمار و ارقامی مبنی بر عدم پیشرفت در گذشته ارایه دهد و همه مدعی پیشرفت و توسعه در زمان خود هستند اما وقتی دولت بعدی روی کار می آید آمار و ارقام دولت قبل زیر سوال رفته و مباحث جدیدی مطرح میشود. این یک ایراد است که جایی که سطح توسعه و پیشرفت را ارزیابی میکند نباید دولتی باشد اما متاسفانه در کشور ما دولتی است.
*چطور میتوان این شرایط را اصلاح کرد؟
مردم اگر میخواهند در انتخابات ریاست جمهوری آینده انتخاب درستی داشته باشند باید ابتدا عملکرد دولت یازدهم را بررسی کنند. ببینند این دولت چه توفیقاتی در عرصه های مختلف داشته و بر مبنای آن تصمیم گیری کنند. من تصور میکنم اگر میخواهیم به موفقیت و پیشرفت برسیم باید برای انتخاب نگاه سیاسی نداشته باشیم و بیشتر با نگاه مدیریتی و کارشناسی به انتخاب مسئولین بپردازیم.
طبق چشم انداز ۲۰ ساله ما باید قدرت اول منطقه باشیم اما واقعا کجای منطقه ایستاده ایم؟ ایراد اصلی این است که کشور ما سیاست زده است و مسائل با نگاه کارشناسی مورد بررسی قرار نمیگیرد و همه چیز سیاسی شده که موجب کاهش توفیقات ما میشود. ما از نظر منابع، رتبه بالایی داریم اما هنوز از نظر اقتصادی لنگ میزنیم و دلیل اصلی نبود برنامه بلند مدت کارشناسی است.
باید شرایطی فراهم شود تا از این فضای سیاست زده دور شویم اما نمیدانم در آینده نزدیک این توفیق به دست می آید یا خیر. تا وقتی کشور از این فضا دور نشود راه به جایی نخواهیم برد. ما باید سیاست اقتصادی داشته باشیم نه اقتصاد سیاسی. به این معنا که سیاست های توسعه ای مشخصا وجود داشته باشد. اقتصاد سیاسی یعنی اینکه به طور مثال در هدفمندی یارانه ها به همه یارانه بدهید تا همه راضی شوند. این وضعیت کشور را پیش نمیبرد.
حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد تورم با انتخاب دولت یازدهم و به دلیل پایان دولت دهم اتفاق افتاد چون تشنج و استرس وجود آن دولت در جامعه یک شبه کاهش یافت. این را میتوان به پای حماسه سیاسی مردم گذاشت و نباید این کاهش تورم را به حساب دولت نوشت و یا کاهش تورم در یک سال اخیر به دلیل رکود است چون همه امکانات متوقف شده و با نبود تقاضا قطعا تورم پایین می آید. اقتصاد را یک جا نشاندیم تا تکان نخورد بعد می گوییم نرخ تورم کاهش یافته در حالی که اکثر مردم با مشکلات جدی اقتصاد مواجه هستند.
باید به سمتی برویم که فضای بحث کارشناسی با تحلیل های کارشناسی در کشور فراهم شود. باید از اقتصاد دستوری دوری کرد. کدام بانک با یک دستور نرخ خود را پایین می آورد؟ باید چرخ اقتصاد را به حرکت درآوریم.
مباحثی که درباره برجام نیز مطرح میشود را من قبول ندارم چون هر دولت دیگری هم سرکار می آمد قرار بود برجام انجام شود.
*حتی اگر آقای احمدی نژاد همچنان سرکار بود برجام به سرانجام میرسید؟
به هرحال مذاکرات در زمان آقای احمدی نژاد آغاز شده بود اما باید توجه داشت طرف مقابل هم تمایل نداشت این کار را با آقای احمدی نژاد به نتیجه برساند و این یک واقعیت است. با روی کار آمدن دولت آقای روحانی با بن بست هایی که کشور با آنها مواجه شده بود، نهایتا تمایلی دو طرفه ایجاد شد تا توافق نهایی صورت گیرد پس کار خیلی شاقی انجام نشده است. باید واقع بین باشیم.
نداشتن نگاه واقع بینانه و داشتن تحلیل های غلط فقط منجر به گذشت زمان، از دست رفتن منابع، افزایش بیکاری، نداشتن رشد اقتصادی چشمگیر و ارایه سیاست های نا مناسب توسط مسئولین هر دولت میشود. باید به سمتی برویم که از حال و هوای هیجانی خارج شده و اجازه ارائه نظرات کارشناسی و مدیریتی به کسانی که به خدمت علاقه مند هستند داده شود تا آن موقع ببینیم کدام گروه سیاسی قدرت بیشتری در این زمینه دارد.
*مطالبی که شما بیان کردید بایدهایی است که برای بهتر شدن وضعیت کشور باید مورد توجه قرار گیرد و تحقق این بایدها شاید در درازمدت امکان پذیر باشد. نگاه واقع بینانه شما به وضعیت کشور چیست؟
این باید ها راه نجات کشور است وسوال اینجاست که درازمدتی که شما میگویید چه زمان باید آغاز شود؟ باید از یک جا شروع کنیم. هر انتخاباتی می آید و میگذرد و میگوییم شرایط مطلوب باشد بعدا.
*راهکار خروج از این شرایطی که شما ارزیابی میکنید چیست؟
باز شدن فضای نقد در کشور تنها راه نجات ماست. رسانه ها نقش بسیار اثرگذاری در این زمینه دارند. بنظر من رسانه ملی وظیفه خود را به درستی انجام نمیدهد. نباید در کشور چیزی تحت عنوان خط قرمز داشته باشیم. این باور من است و حاضرم درباره اش بحث کنم.
خداوند درقرآن می فرمایند "بشارت باد بر کسانی که همه حرفها را میشنوند و بهترین آن را انتخاب میکنند ". این آیه را باید بر سر در دانشکده های مدیریت بزنند. چون مدیر و مسئول است که باید ظرفیت شنیدن حرف ها را داشته باشد و بتواند اظهار نظر های تند و مختلف را بشنود. همین موضوع میتواند فضای کشور را سالم سازی کند و افراد با تحلیل غلط و مغرضین خواه ناخواه کنار میروند؛ چرا که نقدهای سازنده، مشخص شده، مورد بررسی قرار گرفته و نهایتا به کار می آیند.
چرا مسئولین برای برگزاری کرسی های آزاد اندیشی که رهبری بر آن تاکید دارند به دانشگاه ها نمیروند؟ باید این جلسات پرسش و پاسخ مستقیم برگزار شود اما سوالات آنقدر زیاد است که جوابی برای جوانان نداریم.
تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی آزادی بیان، آزادی رسانه ها و برداشته شدن خط قرمزها است و اصلا نباید از این موضوع نگران بود چون انقلاب اسلامی، چارچوب ها و ارزش های آن محکم تر از این است که با انتقاد و ارزیابی مورد هجمه قرار گیرد. اتفاقا با این روش پایبندی مردم به نظام، استحکام نظام و محبوبیت و اعتماد به نظام به مراتب بیشتر خواهد شد.
*به نظر شما در یک سال باقی مانده به انتخابات از گزینه های موجود در جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی و افراد مطرح شده ای همچون محمود احمدی نژاد که حضور در انتخابات را هنوز رد نکرده، کدام میتوانند اقبال عمومی را داشته باشند و آیا در مجموع گزینه ای وجود دارد که توان رقابت با آقای روحانی را داشته باشد؟
آقای احمدی نژاد قدرت، رسانه و مطرح شدن را دوست دارد اما شاید اقبال عمومی برای حضور در عرصه نداشته باشد. البته ممکن است در انتخابات پیش رو همان اتفاقی که گفتم بیفتد، مردم بیایند و بگویند اینها نباشند، هرکس دیگری باشد. در انتخابات ۹۲ نیز چنین اتفاقی افتاد و اگر در هفته منتهی به انتخابات آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی از آقای روحانی حمایت نمیکردند ایشان رای نمی آورد و کسی نمیتواند منکر این موضوع شود.
من تصور میکنم در انتخابات آینده نیز همین اتفاق بیفتد. تجربه نشان داده در کشور ما کسی که دور اول رای می آورد دور دوم هم انتخاب میشود چون هم امکانات بیشتری در اختیار دارد و هم بیشتر در چشم است. البته دولت آقای روحانی باید بهتر از این کار کند. هرچند گفتنش آسان است و کار سختی را در پیش دارد اما تیمی که برای حل مشکلات انتخاب شده تیمی در حد مسائل و مشکلات موجود نیست به همین دلیل با گذشت سه سال از عمر دولت هنوز رضایت اقتصادی در مردم وجود ندارد.
*گاهی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری رقابت جدی و حساس تر میشود که نمونه آن را در سال ۸۸ دیدیم. فکر میکنید در انتخابات آینده میتوانیم شاهد رقابتی جدی بین آقای روحانی با فرد یا افراد دیگر به خصوص از جریان اصولگرایی باشیم؟ بنظرتان اصولگرایان گزینه ای مطرح میکنند یا امکان حمایت این جریان از آقای روحانی وجود دارد؟
واقعیت این است که اصولگرایان شکست فاحشی در انتخابات مجلس خوردند هرچند خودشان مدعی هستند اکثریت مجلس دهم اصولگراست. با احتساب حدود ۸۰ نفر مستقل در مجلس، سایر ترکیب مجلس بین اصولگرایان و اصلاح طلبان برابر است. بعضا در برخی مسائل همین افراد طرف اصولگرایان و زمانی دیگربه اصلاح طلبان تمایل پیدا میکنند.
در مجموع فکر میکنم رقابت به شدت سال ۸۸ نخواهد بود و شاید خیلی هم هیجانی نباشد چرا که فضا، فضای هیجانی نیست و اصولگرایان به جهت شکستی که خوردند، بعید میدانم بتوانند روی یک نفر اتفاق نظر داشته باشند. اصلاح طلبان نیز به احتمال قوی حمایت از آقای روحانی را ادامه میدهند بنابراین نهایتا به نظر نمیرسد انتخابات هیجانی و پر شوری در پیش داشته باشیم. مگر اینکه فضای بازی ایجاد شده و افراد مختلف با نظرات متفاوت به میدان آمده و دیدگاه های خود را مطرح کنند که در این شرایط ممکن است کارنامه آقای روحانی نیز ارزیابی شده و به چالش کشیده شود. این شرایط میتواند فضای انتخابات را عوض کند.
*شما در مصاحبه ای گفته بودید اگر آقای احمدی نژاد فرد دیگری شود و تغییر دیدگاه داشته باشد میتواند به عرصه بازگردد. فکر میکنید ایشان برای بازگشت به قدرت این تغییر را در برنامه های خود قرار میدهد؟
ویژگی آب خیس کردن است و اگر این ویژگی را از آن بگیریم دیگر آب نیست. احمدی نژاد هم احمدی نژاد است. شاید ایشان در پیام ها وسخنرانی های خود اظهار نظراتی مبنی بر تغییر رویه داشته باشد اما تصور میکنم ایشان با توجه به ویژگی های رفتاری که دارد نمیتواند تغییر رویه دهد. شاید هم خیلی مناسب نباشد کسی که دو دوره رییس جمهور بوده باز قدرت را در دست گیرد.
*فکر میکنید شورای نگهبان ایشان را تایید میکند؟
من توصیه میکنم تایید نکند تا همه راحت باشند. البته من دیدگاهی هم در این رابطه دارم که برای جمع شدن این گونه مباحث در کشور، ریاست جمهوری یک دوره ۶ یا ۷ ساله شده تا خیال همه راحت شود. بعد از آن هم فرد هیچوقت نتواند رییس جمهور شود. تجربه نشان داده ریاست جمهوری ها دو دوره هستند بنابراین با یک دوره ای شدن ریاست جمهوری بسیاری مسائل حل میشود.
هر رییس جمهوری سال اول به دنبال کسب تجربه است. دو سال میانی خوب کار میکند و سال آخر نیز درگیر مباحث انتخاباتی است. بنابراین سال اول و آخر از دست میرود و در دور دوم نیز حساسیت های کاری لازم را ندارد نهایتا از ۸ سال ریاست جمهوری، ۶ یا ۷ سال عمر مفید آن است که میتوان با تغییر قانون اساسی در این زمینه، به بسیاری از حواشی کشور پایان داد.
*شما از حدود سال ۹۰ به بیان مشکلات مدیریتی و ایرادات دولت نهم و دهم پرداختید و تفاسیری از شخصیت آقای احمدی نژاد داشتید که شاید پیش از آن هیچکس از کابینه چنین مباحثی را مطرح نکرده بود. سوال من اینجاست که چرا افرادی همچون شما در کابینه که به این آگاهی از شخصیت و مدیریت ایشان رسیده و از تیم اجرایی کنار رفتند، در سال ۸۸ که امکان تغییر وجود داشت این آگاهی و روشنگری را به مردم ندادند تا دولتی همچون دولت نهم ادامه پیدا نکند یا تلنگری به ایشان بخورد تا رویه گذشته را ادامه ندهد؟
انتخابات دور دوم آقای احمدی نژاد ۲۲ خرداد بود. من چهارشنبه همان هفته یعنی ۲۰ خرداد جلسه ای خصوصی با آقای لاریجانی داشتم و با ایشان مطرح کردم که اگر آقای احمدی نژاد روی کار بیاید چه اتفاقی در کشور می افتد. گفتم که اگر ایشان مجددا روی کار بیاید کشور خسارتی میبیند که قابل جبران نیست. اگر آمریکا و اسرائیل قصد تضعیف جمهوری اسلامی را دارد ایشان همه کارها را در این راستا انجام میدهد. من به آقای لاریجانی گفتم شما به عنوان رییس قوه مقننه اگر میتوانید کاری کنید که از انتخاب مجدد ایشان جلوگیری شود.
*فکر نمیکنید ۲۰ خرداد برای این کار دیر بود؟
به هرحال شورای نگهبان ایشان را تایید کرده و برای ریاست جمهوری مجدد جلو آمده بود. آقای لاریجانی هم در آن جلسه به گفتند من نمیدانم این چه پدیده ای است که نمیتوانیم کنترلش کنیم.
حتی من به آقای میرحسین موسوی قبل از مناظره ها پیغام دادم که آقای احمدی نژاد دو موضوع را دنبال میکند. اول اینکه دورغ میگوید دوم هم اینکه بی حیا است و در مناظره با آقای موسوی هر دو این اتفاق ها افتاد، هم بی حیایی هم دروغ گویی. دروغ گویی آن مدرکی بود که از خانم رهنورد نشان داد که بعدا هم من گفتم اگر ایشان ۴ سال رییس جمهور بوده و این موضوع را میدانسته چرا آمده و پشت تلویزیون گفته؟ که بعدا هم سازمان بازرسی کشور اعلام کرد این موضوع واقعیت نداشته است. دروغ گویی و بی حیایی در این جایگاه و در برنامه زنده تلویزیونی چه معنی دارد؟ چرا شورای نگهبان با این مسئله برخورد نکرد؟
البته شاید حق با شما باشد. شاید من باید در سال ۸۸ همان زمان قبل از انتخابات به موضوع ورود پیدا کرده و به شدت هم مسائل را مطرح میکردم. اما باید این موضوع را در نظر گرفت که در تحلیل شخصیت آقای احمدی نژاد باید گفت احمدی نژاد سال اول ریاست جمهوری در سال ۸۴، سال دوم و تا سال آخر که متفاوت میشود و انحراف همینطور شدت یافت. در دور دوم نیز از فردای انتخابات و از میدان ولیعصر همه چیز را آغاز کرد.
این نکته نیز قابل توجه است که شاید باید زمان میگذشت و دستش رو میشد که در مقابل مقام معظم رهبری می ایستد، آن ۱۱ روز خانه نشینی را انجام میدهد، آقای مشایی را معاون خود میکند و میگوید مجلس در راس امور نیست. خیزی که آقای احمدی نژاد در دور دوم برداشت چیز دیگری بود.
اگر دقت کنیم میبینیم او هیچ وقت و هیچ جا از فتنه صحبت نکرده و نمیکند چون خودش باعث و بانی فتنه ۸۸ بود.
*آقای روحانی در یک سال باقی مانده چه اصلاحاتی باید داشته باشد تا به تداوم ریاست جمهوری اش در دور بعد بیانجامد؟
بنظر من تغییر خاصی در این یک سال اتفاق نمی افتد. این نیست که نتوانند اما تغییرات باید معنی دار و جهت دار باشد. دولت گویا نمیخواهد اینگونه قدم بردارد. مثلا رکود را به وجود آورده تا تورم را پایین بیاورد و قاعدتا برای انتخابات آینده نمیخواهد دست به وضعیت موجود بزند. ترجیح میدهد این آرامش را تا انتخابات حفظ کند.
*شما اگر پیشنهاد کار اجرایی داشته باشید قبول میکنید؟
اگر توانش را داشته باشم چرا که نه. کشور برای ما هزینه کرده تا بتوانیم یک روز به مردم خدمت کنیم. من یک سال مدیر نمونه صادراتی کشور شدم. به هرحال چیزهایی بلد بودم که این اتفاق افتاده است. اگر خواستند از تجربیات ما استفاده شود مخلصشان هم هستیم اگر نه که برایشان دعا میکنیم.
*صحبت پایانی؟
آدم دلش میسوزد. در کشور خیلی کارها میشود کرد. اما باید شهامت واطلاعات لازم برای تصمیم گیری و شناخت کافی از شرایط کشور را داشته باشیم. همانطور که گفتم کشور ما سیاست زده است و این سیاست زدگی به ما آسیب زده کمااینکه این آسیب همچنان وجود دارد.
جوانان ما امروز میگویند روزی که احمدی نژاد رییس جمهور شد من ۲۰ ساله بودم و حالا ۳۰ سال دارم. چه کسی جوابگوی این عمر رفته جوانان در این چند ساله با مشکلات فراوان است؟
زمانی صحبت از این کردند که ما صدور مغز میکنیم. چه صدور مغزی؟ چرا خودمان را گول بزنیم. این فرار مغز است. با رفتن هر یک از این جوانان ژن او نیز از کشور خارج میشود. پس ما سرمایه ملی کشور را از دست میدهیم. باید خیلی جدی به فکر چرخه اقتصاد و ایجاد فرصت برای این جوانان باشیم.
طبق سرشماری سال ۸۵، آمار سرپرست خانواده های تک نفره ۵.۲ درصد بوده و این آمار در سال ۹۰ به ۷ درصد میرسد. این به معنی فاجعه در کشور است اما چه کسی این آمار و دلایل آن را تحلیل کرد؟ مسئولیت این وضعیت با حاکمیت و حکومت است.