بالاترین عاقبت بخیری عباس است

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، شهید مدافع حرم عباس آبیاری، متولد هشت دیماه هزار و سیصد و هفتاد بود و در منطقه شهریار تهران زندگی میکرد. او پس از دو سال پیگیری مداوم، برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) داوطلبانه عازم سوریه شد و در سن بیست و چهار سالگی به شهادت رسید. شهناز فریادرس، مادر این شهید با حضور در برنامه «جبهه» با اشتیاقی وصفناپذیر از آرامشی سخن میگوید که پس از هدیه کردن پسرش به حضرت زینب (س) به آن رسیده است؛ احساسی که شاید حتی برخی مادران شهید هم نداشته باشند. در پشت صحنه برنامه «جبهه» با او به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
شهید عباس آبیاری در چه سنی به سوریه رفت و چگونه شهید شد؟
عباس در سن ۲۴ سالگی به سوریه رفت و ۲۱ دی همان سال شهید شد. او فرزند سوم بود و تک پسر بود. قهرمان رزمی کار بود و قرار بود در وزارت اطلاعات استخدام شود. پس از ۲ سال پیگیری مداوم، برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) داوطلبانه عازم سوریه شد. عباس از ۱۳ سالگی خواب شهادت خود را دیده بود. زمانی که خبر شهادتش را شنیدم دلم نلرزید.
پیش از آن عباسم را به حضرت زینب (س) هدیه داده بودم و به ایشان گفته بودم هر طور که خودت میپسندی او را تربیت کن و به آرزویش یعنی شهادت برسان؛ فقط تا زمانی که شهید نشده، اسیر نشود. عباس از کودکی دو بار خواب شهادت خود را دیده بود و همیشه میگفت شهادت اولم را به نیت پدرم که جانباز جنگ است و شهادت دوم را برای خودم میخواهم. حضرت زینب حرف مرا به جان خرید و ایشان اول شهید شد و بعد اسیر. پسرم در وصیتنامهاش گفته است: «به ما میگویند کجا میروی و برای چه میروی، اما آنها غافلند؛ ما خودمان قدم برنمیداریم، قلب ما پای ما را به حرکت در میآرود. مگر خون ما از علی اکبر امام حسین (ع) رنگینتر است.
چه شد که در این برنامه حضور یافتید؟ چه رسالتی در خود احساس کردید؟
شهدا را باید بشناسیم؛ تا از شهدا گفته نشود مردم آنها را نمیشناسند. رسالت حضرت زینب (س) این بود که کربلا را برای مردم بازگو کند. میگویند کربلا در کربلا میماند اگر زینب (س) نبود. پس ما هم اگر از شهدا نگوییم شهدا دیده نمیشوند. افراد زیادی هستند که از شهدا راه میگیرند. بسیاری از افراد از طریق شناخت شهدا راه خود را عوض کردهاند و متوجه شدهاند که قدمی که برداشته بودند اشتباه بوده است.
دخترخانمهایی بودند که محجبه بودند ولی بعد از مدتی منکر همه چیز شدند. مادران این دختران سر مزار عباس من آمدند و از عباسم خواستند فرزندشان را به آنها برگرداند. شاید باور نکنید اکنون همان دختران حجابی دارن که شاید من نداشته باشم. خب اینا همه از برکت شهداست و شهدا هم بدون اجازه و اذن خدا کاری نمیکنند.
مادر شهید بودن چگونه است؟ چه حسی دارد؟
مادر شهید بودن بسیار خوب است. این حس را با چیز دیگری عوض نمیکنم. به خاطر دارم زمانی که عباس ۱۶ سالش بود در تلویزیون مادر شهیدی را دیدم که صحبت میکند، گریه کردم و گفتم خوش به سعادتتان، من زمان جنگ پسری نداشتم که جانش را فدا کند و شهید شود. در آن لحظه عباس پیش من آمد دستانش را روی شانههایم گذاشت و گفت چرا آنقدر خودت را دست کم میگیری مادر جان؟ گفتم او مادر شهید است و زمان مرگ، حضرت فاطمه (س) و امام حسین (ع) به استقبالش میروند، من که هستم و پیش خدا چه ارزشی دارم؟ عباس به من گفت دیگر این حرف را نزن؛ خودت را دست کم نگیر، تو مادر شهید آیندهای. امروز من زندهام، اما یادت نرود که تو مادر شهید هستی.
آن روز عباس این حرف را زد و با توجه به خواب شهادتش که در ۱۳ سالگی دیده بود این حرف در ذهنم ماند. شاید کسی درک نکند که چه میگویم. همه میگویند داغ تنها پسرت را دیدهای و سخت است؛ ولی به نظر من ما از دست ندادهایم، داغ ندیدهایم، فرزند من بهترین جایگاه را دارد. این حسی است که شاید هر مادر شهیدی هم درک نکند. حس رضایت بسیار خوبی دارم که نمیتوان آن را توصیف کرد. پدر و مادر برای فرزند خود چه چیز بالاتر از عاقبت بخیری میخواهند؟ بالاترین عاقبت بخیری عباس است.
هنگام ضبط برنامه «جبهه»، چشمان عوامل از صحبتهای شما خیس میشد ولی شما همچنان با قدرت ادامه میدادید. این صبر و استقامت از کجا نشأت میگیرد؟
اصلاً دوست ندارم کسی گریه کند؛ عباس پیش از آنکه شهید شود صبر را از حضرت زینب (س) برایم گرفت. به من گفت من از خدا و حضرت زینب برای شما صبر خواستم؛ از خدا خواسته بود به من صبر و استقامت حضرت زینب را بدهد.
فکر میکنید برنامههایی از این دست چقدر دیده شود و چقدر میتواند برای مردم تاثیرگذار باشد؟
تاکنون در برنامههای زیادی در رادیو و تلویزیون حضور داشتهام و درباره شهیدم صحبت کردهام. افراد زیادی دیدهاند و بازخوردهای فراوانی داشته است. چند وقت پیش مجری یک برنامه رادیویی به من میگفت شنوندگان زیادی با برنامه تماس میگیرند و میگویند در برنامه با مادر شهید آبیاری گفتوگو کنید. بازخورد اطرافیان بسیار مثبت است و قطعا تثیر خود را میگذارد.
بعد از برنامهها حتی کسانی که من نمیشناسم در خیابان به من میگویند «حاج خانم شما را در تلویزیون دیدیم که از عباس آقا میگفتی». اکنون مردم عباس را میشناسند و این واقعا خوشحالکننده است که شهدا دیده میشوند.
شاید زمان جنگ تحمیلی شرایط شناخت شهدا مهیا نبود. اما امروز تلاش میشود شهدا را بیشتر به مردم بشناسانند و این بسیار خوب است که نسل جوان با قهرمانان خود آشنا شوند. ما در ایران جوانان بسیار خوبی داریم؛ جوان بد نداریم. حتی آنهایی که میگویند بد هستند نیز باز برای آقا امام حسین (ع) گریه میکنند. دشمنان از طریق فضای مجازی جوانان ما را درگیر خود میکنند و این نگران کننده است.
انتهای پیام/