شهرداریها از تئاتر حمایت نمیکنند! / تئاتر با خصوصی سازی به سمت افول رفته است+ فیلم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا ـ زهره سعیدی: ابراهیم پشت کوهی زاده ۱۵ اسفند ۱۳۵۵ شهر بندرعباس، طراح، نویسنده، شاعر، بازیگر، مدرس و کارگردان تئاتر است. او از سن ۱۵ سالگی فعالیت هنری خود را در زمینه تئاتر به طور جدی آغاز و در طی فعالیتهای خود تاکنون نمایشنامههای زیادی نگارش و تئاترهای گوناگونی را در جشنوارههای کشوری و بین المللی به اجرا در آورده که با استقبال و موفقیتهای چشمگیری روبه رو بوده است و در آموزشگاهها و دانشگاهای مختلف هنری نیز تدریس تئاتر کرده است.
پشت کوهی تا به حال در نُه دوره از جشنواره تئاتر فجر حضور داشته که هفت دوره آن مربوط به حضور در بخش مسابقه بین الملل فجر بوده است. او در سن ۲۱ سالگی برای نمایش وقتی ما برمی گردیم دوپای آویزان مانده است جایزه بهترین کارگردانی را در جشنواره هیجدهم دریافت که نامش را به عنوان جوانترین کارگردان برنده تاریخ جشنواره فجر مطرح کرده است. وی تاکنون ۱۵ اجرای عمومی در سالنهایی همچون تئاتر شهر، تالار حافط و تماشاخانه ایرانشهر داشته و جوایز متعددی در جشنوارههای استانی، منطقهای و کشوری کسب کرده است. هم چنین اجرای تئاتر در کشورهای روسیه، ارمنستان، هند، آلمان، مجارستان و کوزوو از جمله فعالیتهای اوست. از جمله نمایش های پرمخاطب اخیر او «هملت پشتکوهی»، «مکبث زار» ، «از نظر سیاسی بی ضرر»، «مثل آب برای شکلات» و حال نیز نمایش «ذرات آشوب» که این شب ها روی صحنه تئاتر شهر دارد.
این کارگردان معتقد است که تئاتر کار کردن در سرزمین ما مخصوصا کار آرتیستیک نه کار تجاری و بازاری، کاری که در آن هنر معنای واقعی داشته باشد یک نوع جنون محض است.
وی میگوید: در کشور ما متاسفانه شهرداری یکی از مهمترین وظایف و رسالت هایش که بخش فرهنگی است یا برایش تعریف نشده یا این وظیفه را انجام نمیدهد یا اصلا برایشان مهم نیست که این فرهنگ چطور میتواند سایر احاد جامعه را با هم متحد کند، همگرایی ملی ایجاد کند و از شهروندان آدمهای آرامتر و آگاهتر بسازد،
بخش نخست گفت وگو با ابراهیم پشت کوهی را از اینجا ببینید و بخوانید:
آقای پشتکوهی به بهانه آغاز اجرای نمایش «ذرات آشوب» در تئاتر شهر این مصاحبه را ترتیب دادیم، اگر بخواهیم بگوییم مهمترین وظیفه یک کارگردان تبدیل ذهنیات به عینیت است، در نمایش هایتان چقدر موفق شدید به این هدف دست پیدا کنید؟
از یک دورهای که فکر میکنم با هملت پشتکوهی شروع شد، فضای کاری من هم متفاوت شد یعنی هاله امنی که هنرمندان دور خود دارند که مثلا در فلان سبک و سیاق شناخته شده هستند و باید حتما در همین مسیر کار کنند را من سعی کردم از آن خارج شوم، با گفتوگوهایی که با گاتا عابدی که بازیگر ثابت کارهای من است، نمایش هملت پشتکوهی را کار کردیم و اولین کاری بود که در سبک و سیاق ناتورالیستی کار کردیم، روایت یک خانواده دهه شصت را به صحنه آوردیم که برای خودم تجربه جذاب و دوست داشتنی بود.
شاید بین همه کارهایم «مکبث زار» و «ذرات آشوب» به لحاظ شیوه اجرایی به هم نزدیکتر باشند، این میان یک کمدی سیاه به نام «از نظر سیاسی بی ضرر» هم داشتم که آن هم یک فضای متفاوت دیگر در کارهایم است. درباره نمایش ذرات آشوب باید بگویم که ما دو اجرا در جشنواره رفتیم و به نظرم بازخوردهای خوبی داشت و الان به اجرای عموم می رویم.
از ایده تا اجرای نمایش ذرات آشوب برایمان بگویید.
ایده اولیه را تصور میکنم دو تا سه سالی در ذهن داشتم، چون من اصالتا جنوبی هستم، زیست و شکل گیری شخصیت هنری من در آنجا بوده و آشنایی که به لحاظ طبیعی از جنوب و به خصوص جزیره هرمز داشتم، شکل اینکه ما چه هنرمندان و چه حاکمیت روی بخشهای زیادی از تاریخمان کار نکردیم، نمیخواهم بگویم که وظیفه کسی است، اما شما میدانید که مردم یک سرزمین وقتی قدشان بلندتر است که ریشه هایشان را بهتر بشناسند و به نظرم بالای نود درصد مردم ما این آگاهی را از ریشههای خود مثل هرمز ندارند که این جزیره ۱۱۷ سال تحت اشغال پرتغالیها بود از بندر گمبرون که بندرعباس کنونی است تا سایر بنادر و اینها همه شاملش میشود، این بخش تاریخ کمتر بدان پرداخته شده است.
در این نمایش فقط نگاه زیباشناسی و هنری برایم اهمیت نداشت بخشی از تاریخ سرزمینم که شاید درباره اش صحبت نشده و به تصویر کشیده نشده، اهمیت داشت، این جمله میتواند اهمیت هرمز را در چهارصد و اندی سال پیش به ما نشان دهد، آلفونسو آلبوکرک فرمانده پرتغالی میگوید؛ اگر جهان انگشتر باشد هرمز نگین آن است، به لحاظ تاریخی این اندازه هرمز اهمیت داشته همینطور که الان ما درباره تنگه هرمز و اهمیت استراتژیکش برای کل دنیا صحبت میکنیم. این نمایش برای من غیر از جنبههای هنری جنبههای مردم شناسی، انسان شناسی و هویت ایرانی و قومی با اهمیت دارد که سعی کردیم در اجرا آن را به صحنه بیاوریم.
آیا تغییری نسبت به اجرای جشنواره فجر دارید؟
تغییر خاصی نیست تنها یک بازیگر تغییر کرده است. رویا جاویدنیا، مهدی حسینی نیا، ارسلان قاسمی، سیدجواد یحیوی، گاتا عابدی، محسن زرآبادی پور، یاشار نادری، خیام (جواد) حسینی، امیرحسین شام بیاتی، فرزانه قاسم زاده، پدرام زمانی، سپهر محمودی، علی مهربان، رضا آرامش، پژمان برزگر، احلام سلمانی، حلما سمرقندی، مینا ترکمن، سوگند دیانی، متین مکاری مقدم، امیرعباس حیدری، پوریا ریحانی، ماهور لطفی، سام جانملکی، طاها داورزنی بازیگران ما هستند.
مطرح میشود که از مهمترین اکسسوارهای تاریخ تئاتر جهان دستمال اتللو است، شما هم شباهتهایی در استفاده از این المانها و اکسسوارها در کارهایتان دارید چه اقتباسی شما از این نمایشها گرفتهاید؟
ببینید درباره دستمال اتللو واقعا همینطور است ما یک نمایش اقتباسی از اتللو به نام «تنها خرچنگ خانگی لای ملافهها خانه میکند» داشتیم که به خاطر کرونا نیمه کاره نمایش باقی ماند و یک اقتباس مدرن بود این مسئله در آن هم مطرح بود، اما درباره دستمالها و شالها واقعیت
من معتقدم کار هنرمند ترکیب غریزه و دانش با هم است، من خیلی جاها در تمرینات کارهایی میکنم که بسیار غریزی و شهودی است و در لحظه به ذهن میرسد و دنبال تحلیل و معنا و محتوا در آن نیستم
یاد جمله حلاج افتادم که میگفت: معرفت دیدن اشیاست ...
بعد از آن اگر لازم باشد به معنای بعد از آن سعی میکنم، فکر کنم. دستمالها ابتدا به ساکن شاید از یک ناخودآگاه آمد، اما رگه هایش را اگر در کارهای دیگر میبینید، یک طورهایی هنرمند مولف رگههایی تکرار شدنی در کارهایش دارد ، شاید درباره خودم در ذرات آشوب میگویم به هیچ عنوان از قبل چنین چیزی مطرح نبود البته در مکبث پارچه قرمز بزرگ استفاده کردیم، اینطور نبود که اینجا هم استفاده کنیم، اما وقتی جلوتر رفتیم فارغ از معنای زیباشناسانه اش که کار با این برای بازیگران هم چالش بود و اینکه بخشی از بدن آنها باشد در عین اینکه خودنمایی نکند، اما تبدیل به ابزار هم میشود و کارکرد پیدا میکند ، بعد از یک جایی فرمها تبدیل به معنا میشوند.
فرمالیستهای روسی میگویند که فرم و محتوا نه تنها از هم جدا نیستند بلکه دو روی سکه هستند و اینها همینقدر به هم تنیده هستند، چنین چیزی در کار ما هم صدق میکند.
چنین چیزی درباره صحنه پردازی هم صدق میکند؟ بهرحال دکور و صحنه کارهای شما هم متفاوت از خیلی نمایشها است آیا این هم بداهه است؟
درباره صحنه به هیچ عنوان بداهه نیست، چون من عادت دارم قبل ازاینکه کار را شروع کنم، طراحی صحنه هم داشته باشم اصلا بدون طراحی صحنه نمیتوانم کار شروع کنم شاید دکور و صحنه دیرتر آماده شود، اما ماکت مشخص است و از روز اول به بازیگران توضیح دادم که الان شما روی اسکله هستید، توی قلعه هستید یا حتی اختلاف سطح با زمین یا دریا را هم آگاهانه با دانشی که ما میخواهیم در چه میزانسنی بازیگر قرار بگیرد، توضیح میدهم، شاید در آن دکور یا صحنه لحظاتی خلق شود که به آن فکر نکردیم که زیبایی تئاتر به این است یعنی میزانسنهایی که مثلا در تمرین ایجاد شد که مثلا در اجرای جشنواره نبود و این کمال گرایی حاصل مداومت در تئاتر است و به ما کمک میکند که کار به لحاظ تصویری و زیبایی پالایش شود، اما درباره کلیات از قبل همه چیز ترسیم میشد.
صحنه تئاتر شهر مناسب اجرای تئاترتان بود؟
از همان اول صحنه سالن اصلی تئاتر شهر در ذهنمان بود و براساس آن توانستیم یک اسکله شش متری و قلعه با ارتفاع شش و نیم متری و چرخشها و عمق استفاده کنیم.
الان با هزینههایی که می بینیم برای تئاتر بسیار زیاد است خیلی کارگردانها معتقد هستند که هزینهها با درآمد حاصل از کار برابری نمیکند اخیرا هم رییس کانون کارگردانها هم مطرح کرد که پس از کرونا هزینه اجرای تئاتر ده برابر شده است، کار تئاتر آیا برای شما صرفه اقتصادی دارد؟
امیدوار هستیم که داشته باشد ولی تئاتر کار کردن در سرزمین ما مخصوصا کار آرتیستیک نه کار تجاری و بازاری، کاری که در آن هنر معنای واقعی داشته باشد یک نوع جنون محض است و شما میزان تمرینات ما که نزدیک چهار ماه بوده، حتی برای بازیگران و وقت و انرژی که میگذارند و مدتی که روی صحنه میروند را توجه کنید، بازگشت مالی مناسب ندارد. مثل دو خط موازی که هیچوقت به هم نمیرسد جز اینکه بازیگر ما روی صحنه با نقش خود عشق میکند.
آن کارهایی که یک ماهه جمع میشود تعداد بازیگر کم میآورند یا خیلیها دستمزدی نمیگیرند و بعد در سالنهای خصوصی زود اجرا میروند یا رو به شیوههایی میآورند که جذب مخاطب کند، شاید برای آنها صرفه داشته باشد که حتما دارد، اما برای کارهایی که بدون هیچ نهاد حمایتگر به صحنه میرود، صرفه ندارد.
کار ذرات آشوب یک کار ملی است، چون با نگاه به این آثار ما به هنرمندان دیگر یا مردم میگوییم که این راه درست است و این کمبود و فقدان وجود دارد که شما درباره گذشته خود صحبت کنید صرفا اینکه کارگردان یک متن خارجی را بردارد، دور هم بخوانند و تمرین و اجرا کنند یک روال روزمره است تئاتر هم مثل دیگر مشاغل از روزمرگی در بخش زیادی خالی نیست امااینکه شما آگاهانه سراغ آثاری میروید که بازتاب روح جامعه میتواند باشد، نیازمند نگاه ویژه است.
شما خودتان از اسپانسر یا حامی برای کار استقبال میکنید.
اگر نهادی باشد که در عرصه هنر کار کند، قطعا استقبال میکنیم، اما اگر قرار باشد برایمان بدنامی بیاورد خیر.
در غرب ماجرای تئاتر فرق میکند.
چرا؟
شهرداریها متولی هستند و بودجه برای تئاتر میدهند در سرزمین ما متاسفانه شهرداری یکی از مهمترین وظایف و رسالت هایش که بخش فرهنگی است یا تعریف نشده یا انجام نمیدهند یا اصلا برایشان مهم نیست که این فرهنگ چطور میتواند سایر احاد جامعه را با هم متحد کند، همگرایی ملی ایجاد کند و از شهروندان آدمهای آرامتر و آگاهتر بسازد، آن کسی که در سالن تئاتر پا میگذارد و تئاتر میبیند اگر در همین خیابان شلوغ دم عید تصادف کند، دعوا نمیکند این متانت حاصل نشستن آگاهانه و متفکرانه و دعوت به آرامش و سکوت در سالن تئاتر است در زیست تأثیر میگذارد و اینها نمیدانند یعنی برنامه ریزها و ارزش گذاران فرهنگی این را نمیدانند.
فرهیختهترین بخش فرهنگی هر جامعه در تئاتر است و ما به تدریج تئاتر را به سمت تجاری بودن هول می دهیم به او می گوییم بفروش و به حیاتت ادامه بده و هرکاری میتوانی بکنی، رپر و خواننده فلان طور بیاور که خیابانها بسته شود ! درحالیکه در آمریکا هم اینطور نیست.
در آمریکا هم یک برادوی برای کارهای تجاری است، یک اف برادوی برای کارهای نیمه تجاری و هنری و یک اف اف برادوی برای کارهای هنر محض است، این وجود دارد و ما علی رغم اینکه شاید نمی خواستیم جامعه مان سرمایه داری شود، اما شده است در همین حیطه هنر صحبت می کنیم و ما به سرعت جامعه را با برنامه ریزیهای اشتباه و نداشتن ایده و تفکر که چگونه از تئاتر حمایت شود و بخشی از بودجه تأمین شود که هنرمند تئاتر چطور به زیست ادامه دهد، به سمت سرمایه داری سوق دادیم.
در مسکو که من با گروههای نمایش حضور داشتم، هفتاد درصد بودجه تئاتر را شهرداری میدهد و سی درصد از هزینهها از بلیت فروشی تامین میشود و صد نفر در تئاتر شاغل هستند. در آلمان که شرایط تئاتر شکل بهتری دارد.
ما به سمت خصوصی سازی تئاترمان رفته است.
حتی خصوصی سازی درست هم نیست. خصوصی سازی یعنی اینکه یک تئاتر ساختمان باید داشته باشد تا روی پای خود بایستد اینکه چند نفر جمع شوند و یک تماشاخانه بزنند، وقتی در یک ساختار درست باشد آدمهای متخصص هم جذب و تربیت میشوند ولی وقتی بازیگر نمیداند فردا باید کجا کار کند، چه کاری را باید رد کند و چه کاری نباید انجام دهد ما به او میگوییم که افول تو ازاین راه و راه زیستت هم همین است اینها آسیبهای بزرگی است که متاسفانه در مهمترین بخش فرهنگی جامعه ما در تئاتر به قول گوته خانه همه هنرها، اتفاق افتاده است.
نمایش ذرات آشوب از هفتم فروردین ماه اجرایش را در سالن اصلی تئاتر شهر آغاز کرده است.
ادامه این گفتوگو در شماره دیگری منتشر خواهد شد.
انتهای پیام/