ناگفتههای «مجتبی کبیری» از روزهای پُرکاری تا ممنوع از کاری+ فیلم

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، مجتبی کبیری زاده ۱۳۴۰ خواننده ایرانی در سبک پاپ است. کبیری در دههٔ ۱۳۷۰ وارد موسیقی پاپ شد و در دههٔ ۱۳۸۰ همهگیر شد. اولین آلبوم او «معرکه» و سپس «ساز مخالف» و سوم «نیم نگاه» و چهارم «شب و روز» نام داشت. کبیری در سالهای بعد از آن پرکار بود، اما تدریجاً فعالیتش کم شد. در سال ۱۳۹۴ او با آلبوم «اتاق ساکت» دوباره به عرصهٔ موسیقی ایران بازگشت.
درباره سالهای پرکاری تا کم کاری او بی پرده و بدون کم و کاست در این گفت وگوی عیدانه با مجتبی کبیری به صحبت نشستیم که مشروح بخش نخست آن ازاینجا قابل مطالعه و چکیده ویدئوی آن قابل دیدن است:
از اواخر دهه هفتاد و دهه هشتاد طلایی و فعالیت کاری خودتان برایمان شروع بفرمایید. ما یک دوره خیلی خوبی در عرصه موسیقی کشور از شما شاهد بودیم، اما بعد مدتی به دلائلی که میخواهیم برایمان بیشتر توضیح دهید حضورتان کمرنگ شد، این روند و پروسه را برایمان توضیح بفرمایید.
من از سال هشتاد شروع فعالیتم بود و اواخر سال ۸۱ اولین آلبومم به نام «معرکه» را وارد بازار کردم با همین صدایی که شما دراین مصاحبه میشنوید و احساسم این بود اگر کاری را به همراه گروهم عرضه میکنم، تمام تلاشم بوده و به قول خیلی از کارشناسان آن دوره ده سال جلوتر از موسیقی روز بودیم در آن دوره هم خیلی عزیزان فعال در ایران بودند و خیلیها از ایران رفتند و فضای موسیقی هم قدری باز بود البته نه مثل زمان کنونی.
من آن دوره به خاطر ارزیابی کارها و شرایط صدا مدام هر هفته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی رفت و آمد داشتم خیلی کارشناسان مثل دکتر سریر و زنده یاد محمد نوری ما را بررسی کردند و الحمدلله من هم روسفید در آمدم و آلبوم اولم مجوز گرفت و خیلی هم خوب بود. آن دوره تنها کاست بود و بعد به تدریج لوح فشردهها هم آمد و خوش بحال شرکتی که اولین آلبوم مرا در دست داشت و خیلی هم خوب فروش کرد. در آن دوره من تهیه کنندهای داشتم که البته در عرصه موسیقی نبود، اما به لحاظ تهیه کنندگی بلد این کار نبود. عزیزانی که به عرصه تهیه کنندگی موسیقی ورود میکنند، باید چارچوب را بشناسند که وقتی میخواهند با شرکتی ارتباط بگیرند اطلاعاتی از قبل داشته باشند که در بحث قرارداد و مسائل دیگر از کار سر در بیاورند.
پس از ورود آلبوم «معرکه» به بازار اتفاق مثبت برای ما افتاد و آلبوم بسیار سرصدا کرد و من حس کردم دیگر از من کارهای ارزندهتر و بهتر مردم می خواهند، آلبوم دومم «ساز مخالف» هم دو سال بعد منتشر شد و من در شهرهای مختلف کنسرت میگذاشتم و در خیلی شهرها هنوزآلبوم دوم توزیع نشده بود من خاطرم هست که کنسرت در شیراز داشتم، اما هنوز مردم آلبوم دوم را نشنیده بودند که شرایط را فراهم کردیم که آلبوم به شهرهای مختلف برسد.
آن دوره هنوز خیلی کلیپ برای موزیکها ساخته نمیشد که کار را تحت تأثیر قرار بدهد و ارشاد هم برای مجوز کلیپها شرایط خاص خود را داشت و زمانی که آلبوم ساز مخالف با کلیپ بیرون آمد، خیلی اثرگذار شد.
سال ۸۶ هم آلبوم سومم به نام «نیم نگاه» تولید و توزیع شد و خیلی اتفاقات ازاین دوره برای ما افتاد.
یعنی چه حواشی رخ داد؟
در آن دوره دیگر من مدیریت پخش و تولید آلبوم را برعهده گرفتم، چون تهیه کننده من کنار رفت و نمیخواهم صحبتی از حواشی اش بکنم، اما این آلبوم را با تیم جدیدتر کار کردم. بهرحال من خواننده هستم تهیه کننده به معنای تخصصی نیستم اتفاقاتی که برای من سر این آلبوم افتاد و قراردادی که با من سر این البوم شرکت بست انگار همه امتیازات و اختیارات را از من گرفتند من هم اطلاعی ازاین شرایط نداشتم، قراردادهایش هم هنوز موجود است. ما در دو آلبوم قبلی فقط تولید دو آلبوم صوتی را کار کردیم و دیگر محدودیتی برایم قائل نشده بودند من هم یک مرتبه قراداد جدید را دیدم حتی بدون مطالعه جزئی آن را امضا هم کرده بودم ، بعدها فهمیدم که چه چیز را امضا کردم.
اسم این شرکت چه بود؟
شرکت ایران گام آقای حسینخانی که در آن زمان خیلی هنرمندان مثل فرزاد فرزین، رضا صادقی، خشایار اعتمادی و خیلی عزیزان دیگر با آنها کار میکردند، اما بعد از یک سری اتفاقات و مسائلی که پیش آمد من متوجه شدم که هنرمندان یک به یک از این شرکت کنار کشیدند، حال من با دلائل آنها کار ندارم. سه آلبوم من تا سال ۹۱ بسیار خوب فروش داشت و من حتی خودم باور نمیکردم.
چقدر فروش داشتند؟
بالغ بر ۵۰ میلیون نسخه این سه آلبوم فروش داشتند من این را جایی نگفتم، اما در رسانه شما اعلام میکنم، حالا خیلیها میگویند مجتبی کبیری کجاست خیلیها از مردم تا رسانهها این را میگویند؟ آن چیزهایی که ما با چشم دیدیم و از دوستانی که واقعا آنها را میشناسیم از آنها اطلاعات گرفتیم نه اینکه یک حرفی بزنم و بروم! من در سال ۸۶ با توجه به فراز و نشیبهایی که در بحث کنسرتها و مسائل دیگر رخ داد که البته خیلی کنسرت هایم قبل از تهران در دیگر شهرها برگزار میشد حتی خاطرم است در یکی از کنسرتها یک تهیه کننده عزیزی در کنسرت من در وزارت کشور حضور یافتند و یک شب در وزارت کشور ۳۸۸۰ صندلی در دو سانس برایم گذاشت، کنسرت من به آخر هفته ختم نشد، کنسرت من بین اجراهای محمدرضا شجریان، کامکارها، فرمان فتحعلیان قرار گرفت.
خود این تهیه کننده به من می گفت که به من زمان ندادند وگرنه دو سانس دیگر هم می توانستم کنسرت بگیرم خیلی ما را اذیت کردند بین کنسرت هایم آدم از بیرون فرستادند که به وزارت کشور آمد و از ما می خواستند که بلیت فروشی را کنسل کنیم! اینها چیزهایی است که به چشم دیدم و تهیه کننده به من میگفت.
چرا؟
بهرحال وزارت کشور جایی است که به هر کسی اجازه ورود نمیدهند، اما گفته بودند که از آشناهای تهیه کننده کبیری هستند، این ناشناسها هم داخل آمدند و با تهیه کننده صحبت کردند و او هم به من گفت که چقدر تو دشمن داری و الان چند نفر آمدند و میگویند که یک هفته بلیتهای کنسرت آقای کبیری را فروش نکنید ما آخر هفته میآییم و دو هزار بلیت از شما میخریم، تهیه کننده من هم صریح گفته بود که من شما را نمیشناسم و بلیتهای آقای کبیری هم سولداوت شده و دیگر آدم نفرستید!
شرایط کنسرتهای من با این سولداوت واقعی در حالی بود که خیلیها الان شنیدم که کنسرت هایشان را با اتوبوس پر میکنند البته به کسی توهین نمیکنم و منظورم به شخص خاصی هم نیست، گاهی پیش میآمد که برای خانواده خودم چهار بلیت یا نوازنده هم دو بلیت نمیتوانستد داشته باشند کلیت این است که شرایط اجرای کنسرت و استقبال خوب بود، نه اینکه بحث من فقط باشد بحث کارها بود که خوب و با کیفیت انجام میشد.
بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟
خاطرم است که در جشنواره موسیقی فجر دعوت شدم، نزد دوستان وزارت ارشاد رفتم یادم است که آقای محسن رجبپور به عنوان مجری جشنواره حضور پیداکرد اجرای ما در جشنواره هم در وزارت کشور خیلی خوب بود، بعد از آن داستان کمپانی که تصمیم گرفت قرارداد کاری ببندد، من هم گفتم که برای این قرارداد شرط و شروط دارم، یک قرارداد دو سه برگه جلویم گذاشتند و من هم دیگر آنقدر در مسائل قراردادها ضربه خورده بودم کامل قرارداد را خواندم و با تعجب به آنها گفتم که این قرارداد من است؟ آنها هم گفتند که ما با همه خوانندهها همینطور قرارداد میبندیم. من هم گفتم من بحث فروشم با خیلیها متفاوت است البته من بحث خودم را داشتم کار با بقیه نداشتم. این قرارداد با مبلغی بود که اصلا نگویم خیلی بهتر است، چون مبلغ خنده داری بود و من آن زمان به خودم میگفتم که چطور میشود که همه به من می گفتند که بیشترین فروش آلبومهای این شرکت برای من بوده، حالا اینطور می خواهند با من قرارداد ببندند!
یک زمانی یادم است به همین شرکت آمدم البته هنوز قرارداد نبسته بودم برای آلبومها آمدم و آن زمان شرکتها دستگاه تکثیر داشتند و من دیدم که کاستهای آقای علیرضا افتخاری را باز می کنند و روی دستگاه تکثیر میگذارند من با تعجب گفتم که مگر کاست خام ندارید؟ آنها هم گفتند نیست و زمان نداریم، بعد دیدم کاستها را روی دستگاه می گذارند و یک مستر هم گذاشتند که روی این کاستها ریکورد میکند یعنی آلبومهای مرا روی کاستهای آقای افتخاری میزدند! این گذشت و در یک سری کنسرتها پس از آن هوادارها بعد از یکی از اجراها سراغ من آمدند و با من صحبت کردند و یکی از آنها گفت چقدر این آلبوم ساز مخالف زیبا است و ما لذت بردیم، اما یک موردی بود که من میخواستم بگویم که چرا آخر کاست علیرضا افتخاری شروع به خواندن میکند! من دیگر نمیدانستم چه بگویم!
داستان آن قرارداد چه شد؟
ببینید آن قرارداد که انگار مرا گوشه رینگ قرار دادهاند، من هم امضا نکردم و قرارداد را فکرمیکنم سال ۸۷ بهشان پس دادم و خداحافظی کردم و رفتم و دیگر با هیچ جا قرارداد نبستم.
داستان ممنوع الکاری چیست؟ آیا در دوره ای ممنوع الکار شدید؟
من همیشه کار هنری کردم و وارد سیاست نشدم حالا می خواهم برسم به این صحبت اول شما که مجتبی کبیری چه شد چرا کمرنگ شد؟ میرسم به دوره انتخابات دوره اول آقای احمدی نژاد و هاشمی رفسنجانی، از من و بعضی دوستان خواستند که اجرا داشته باشیم، آن زمان مدام ما به کنسرت و اجرا با گروه در تهران و شهرستانها میرفتیم، بهرحال ما همیشه خوشحال بودیم که گروه همیشه مشغول بود و وضعیت خوب بود، داستان اینطور شد که آقای احمدی نژاد رییس جمهور شد و یک مرتبه به ما اعلام کردند که شما ممنوع الکار هستید شما تصور کنید اوج کارهای من و زمانی که توضیح خواستم به من گفتند که شما کلیپ ساز مخالف دادید درحالیکه همه چیز قانونی و با مجوز بود.
چقدر طول کشید؟
یک سال و اندی زمان برد و دیگر ما صحبتی به خاطر شرایط نکردیم، اما در همان زمان عید یکی از عزیزان بدون اینکه به من بگوید یک برنامه کنسرت بیش از ۱۹ شب کنار هتل داریوش جایگاهی برای من، آقای امیر تاجیک و مهدی مقدم درست کردند برای اجرا و من هم نمیدانستم و به بانک رفته بودم و دیدم یکی از طرفداران در بانک با من صحبت کرد و گفت خوشحالیم که شما را دومرتبه در کیش میبینیم، من چیزی نگفتم و تعجب کردم، یکی از دوستانم به من گفت که روزنامه همشهری را دیدید، من هم دیدم که تبلیغ مرا برای برنامه کیش انجام دادهاند، شماره یک دفتر هواپیمایی هم آنجا بود که من تماس گرفتم و گفتم که من ممنوع الکار هستم چطور چنین چیزی رخ داده است. آنها هم تعجب کردند و خلاصه من آنجا حضور پیدا کردم و زمانی که به دفتر آنها رفتم، آنها تصور میکردند که اشتباه رخ داده است.
خلاصه آنها گفتند که از طرف فلان فرد این کنسرت هماهنگ شده و من هم توضیح دادم و آنها هم گفتند که این را حل می کنند، اما من مطرح کردم که به این سادگی نیست و بهرحال زمان میبرد، درب یک اتاق را مدیر آن دفتر هواپیمایی باز کرد، میز کار را به من نشان داد و من دیدم که چقدر بلیت برای نوزده شب فروش رفته، خلاصه مشخص شد که خود آن فردی که این برنامه را هماهنگ کرده بود گفت من درستش می کنم که خودشان هم خبر نداشتند، خلاصه این بندگان خدا در سال ۸۶ نزدیک ۶۰۰ میلیون هزینه کرده بودند که کنسرتها هم برگزار نشد!
بنابراین من بودم، اما این اتفاقات باعث شد که ما قدری از صحنه دور باشیم و همینطور قراردادی که آن شرکت تصمیم داشت با من ببندد که من خیلی راحت این قرارداد را روی میزش گذاشتم و قبول نکردم، چون ببینید هنر فراتر از خیلی چیزها است. تهیه کننده و کنسرت گذار دنبال سود خودش است، اما با هنرمند نباید این برخورد را بکنند من بیزینسی نبودم مثل خیلیها که به عنوان وسیله در نظرش بگیرند، چون هنر قیمت ندارد یک امر عاطفی و درونی است اینطور نیست که بشود هرطور با هنرمند رفتار کرد این اتفاقات برای هنرمندی مثل من در تمام ابعاد زندگی اش تاثیر گذاشت.
بهرحال برای آلبومهای بعدی مثل آلبوم «شب و روز» و «اتاق ساکت» دیگر خودم کار کردم و فروش هایشان هم معمولی بود.
این گفتوگو ادامه دارد...
انتهای پیام/