تجربیات شخصی شبهعلمگرایان؛ وقتی «احساس میکنم» جایگزین شواهد علمی میشود!
خبرگزاری آنا- محمدامین پورحسینقلی: در یک روز آفتابی، خانم الف با افتخار گفت: "من هیچ وقت واکسن نزدم و کرونا هم نگرفتم! این نشان میدهد که بدنم قویتر از واکسن است! " یا مثلاً آقای ب که ادعا میکند: "پسرم سندرم داون داشت، ولی بعد از استفاده از بخور مریمگلی، حالش بهتر شده! " به نظر میرسد که این روزها هر کسی یک تجربه شخصی از بهبود با روشی عجیب و غیرعلمی دارد و این تجربیات را به عنوان دلیل قطعی برای کارایی آن روشها به کار میبرد. اما واقعاً این تجربیات چه ارزشی دارند و چرا بهعنوان شواهد علمی مطرح میشوند؟
من واکسن نزدم و کرونا هم نگرفتم
یکی از رایجترین ادعاهایی که در دوران همهگیری کرونا شنیدهایم، از افرادی است که میگویند: "من واکسن نزدم و کرونا نگرفتم، پس واکسن بیفایده است! "، اما آیا تجربه شخصی یک نفر میتواند نشانگر بیاثر بودن واکسن برای میلیونها نفر دیگر باشد؟ نه دقیقاً!
این ادعا مثل این است که بگوییم: "من هیچوقت کمربند ایمنی نبستم و تصادف نکردم، پس کمربند ایمنی لازم نیست! " این که شما خوششانس بودهاید و کرونا نگرفتهاید، دلیلی بر بیفایده بودن واکسن نیست. علم به آمارها و شواهد گسترده نیاز دارد، نه تجربههای شخصی محدود. حتی شاید کرونا هم گرفته اید ولی علامت دار نبوده اید!
بخور مریمگلی و درمان سندرم داون
حالا به یکی از عجیبترین ادعاها میرسیم: درمان سندرم داون با **بخور مریمگلی**! یکی از طرفداران این روش ادعا میکند با استفاده از بخور مریمگلی میتوان مبتلایان به سندروم داون را درمان کرد و او خودش شخصا تاصیر مثبت آن را روی مبتلایان دیده است!
ممکن است شما بخواهید بپرسید: "اما سندرم داون یک اختلال ژنتیکی است که با یک گیاه درمان نمیشود، مگر نه؟ "، اما شبهعلمگرایان به راحتی این حقایق را نادیده میگیرند و به تجربه شخصیشان اتکا میکنند. در واقعیت، سندرم داون نتیجه تغییرات ژنتیکی در کروموزومها است و هیچگونه درمان قطعی برای آن وجود ندارد. گیاهان دارویی مانند مریمگلی ممکن است خواص آرامبخش داشته باشند، اما نمیتوانند ژنتیک را تغییر دهند!
تجربیات شخصی ممکن است برای افراد مهم و ارزشمند باشند، اما بهعنوان دلیل علمی قابل اعتماد نیستند. علم به دادهها، آمارها، آزمایشها و شواهد تکیه دارد، نه احساسات و تجربیات شخصی. علم نیاز به شواهد و بررسیهای دقیق دارد، نه صرفاً اتکا به "احساس میکنم"
درمان سرطان با نوشیدن آب قلیایی
یکی دیگر از ادعاهای محبوب در دنیای شبهعلم، **درمان سرطان با آب قلیایی** است. کسی ممکن است بگوید: "پدرم سرطان داشت و با نوشیدن آب قلیایی بهبود پیدا کرد. این ثابت میکند که آب قلیایی سرطان را درمان میکند! " شما اینجا میتوانید بجای عبارت آب قلیایی، اسم هر جوشانده یا درمان شبه علمی دیگر را قرار دهید! اما آیا واقعاً بهبود یک فرد نشاندهنده تأثیر یک درمان خاص است؟
سوای اینکه باید اول مطمئن باشیم شخص مورد ادعا واقعا سرطان داشته و واقعا هم بهبود یافته، توجه به این نکته ضروری است که در علم پزشکی، بهبود بیماریها نیاز به شواهد گسترده، آزمایشهای بالینی و دادههای دقیق دارد. یک تجربه شخصی نهتنها کافی نیست، بلکه میتواند بهعنوان یک "اثر پلاسیبو" عمل کند. ممکن است این فرد درمانهای علمی و داروهای دیگری هم مصرف کرده باشد، اما تمام اعتبار به آب قلیایی یا فلان جوشانده داده شده است.
من به گیاه درمانی اعتقاد دارم، چون همیشه جواب میدهد
گیاهدرمانی، بهخصوص در فرهنگهای مختلف، ریشه در تجربیات قدیمی و سنتی دارد. کسی ممکن است بگوید: "من همیشه برای سردردم از چای نعناع استفاده میکنم و همیشه جواب میدهد. پس داروهای شیمیایی لازم نیست. "
اگرچه گیاهان دارویی میتوانند خواص مفیدی داشته باشند، اما تکیه کردن صرف به تجربیات شخصی بدون شواهد علمی خطرناک است. اینکه یک گیاه برای شما کار کرده باشد، لزوماً به این معنی نیست که برای همه مؤثر است. علم پزشکی بر پایه آزمایشها و مطالعات گسترده استوار است، نه یکبار نتایج شخصی.
چرا تجربیات شخصی به عنوان "علم" مطرح میشوند؟
بیشتر مردم به تجربههای شخصی خود و دیگران اعتماد دارند، زیرا این تجربهها ملموس و قابل درک هستند. اگر کسی میگوید که با روش خاصی بهبود پیدا کرده، شاید به نظر بیاید که این تجربه دلیل کافی برای اثبات کارآمدی آن روش است.
اما مشکل این است که تجربیات شخصی **محدود و منحصر به فرد** هستند و نمیتوان آنها را به همه تعمیم داد. علم به شواهد گسترده، اندازه گیری دقیق و تکرارپذیری نیاز دارد. حتی اگر یک روش درمانی برای یک نفر جواب بدهد، تا زمانی که در آزمایشها و مطالعات علمی ثابت نشود، نمیتوان آن را بهعنوان یک درمان قطعی معرفی کرد.
"احساس میکنم" علم نیست!
تجربیات شخصی ممکن است برای افراد مهم و ارزشمند باشند، اما بهعنوان دلیل علمی قابل اعتماد نیستند. علم به دادهها، آمارها، آزمایشها و شواهد تکیه دارد، نه احساسات و تجربیات شخصی. دفعه بعد که کسی به شما گفت: "این روش برای من جواب داده، پس حتماً درست است"، بهتر است با یک لبخند بپرسید: آیا مدرکی علمی برایش داری؟
در نهایت، تجربیات شخصی ممکن است به ما درک بهتری از بدن و نیازهای خودمان بدهند، اما نباید آنها را با علم اشتباه بگیریم. علم نیاز به شواهد و بررسیهای دقیق دارد، نه صرفاً اتکا به "احساس میکنم"
انتهای پیام/