دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
08 خرداد 1403 - 10:00
در یک پژوهش انجام شد؛

تحلیلی انتقادی بر نظریه و روش جامعه‌شناسی در ایران

تحلیلی انتقادی بر نظریه و روش جامعه‌شناسی در ایران
خصلت علم تعمیم‌بخشی است و از همین رو یکسان‌سازی و نادیده‌گرفتن تفاوت‌ها در ذات مفهوم علمی نهفته است.
کد خبر : 913554

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، رابطە خاستگاه جامعه‌شناسی با استعمار و امپریالیسم و به‌عبارت دیگر سلطه، نشان‌دهنده نقش آن در گسترش سلطه بوده است. این انتقاد پیش از آن‌که جامعه‌شناسان به آن اشاره کنند، در مطالعات انتقادی مطرح و به کاربرد جامعه‌شناسی و مفاهیم و روش‌های آن پرداخته شده بود.

جلیل کریمی (دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه رازی) در مقاله‌ای با عنوان «جامعه‌شناسی و سلطه؛ تحلیلی انتقادی بر نظریه و روش جامعه‌شناسی در ایران» به این موضوع می‌پردازد که جامعه‌شناسی از منظری فوکویی درباره قدرت و دانش شروع می‌شود و نتیجە آن این است که نگاه دانش جامعه‌شناسانه و تخصصی غرب و شرق فرهنگی غرب بوده است.

* ظهور جامعه‌شناسی

این پژوهش به این مهم اشاره می‌کند که بر اساس تاریخ رسمی، جامعه‌شناسی، در مرکز صنعتی‌شدن، شهرنشینی، دموکراتیزه‌شدن و مدرنیته ظهور کرده و طبیعتاً باید به فرایند‌های موجود در این جوامع پرداخته باشد؛ اما به نظر می‌رسد بنیادگذاران جامعه‌شناسی بیش از جامعە واقعی درباره جامعە ایدئال و مطلوب خود می‌نوشتند.

در این پژوهش آمده است؛ مقولاتی مانند «جامعۀ ارگانیک» دورکیم «جامعۀ سوسیالیستی» مارکس و«جامعۀ مدرن» وبر گواه این نظر هستند. از سوی دیگر، جامعه‌شناسان کار خود را بر اساس ایده کلیدی تقابل بین مراکز متروپلیتن و جوامع پیرامونی شکل داده‌اند؛ اعتبار این فرضیە هم‌دستی به‌واسطە محدودیت زمانی و مکانی این علم تقویت شده است.

زمان و مکان ظهور جامعه‌شناسی به روابط اجتماعی امپریالیستی وابسته بوده است

به زعم این پژوهشگر از این نظر زمان و مکان ظهور جامعه‌شناسی به روابط اجتماعی امپریالیستی وابسته بوده است، زیرا در درون این فرهنگ شکل گرفته و محتوا و روش‌های خود را بر اساس اصول و ارزش‌های آن صورت‌بندی کرده است.

* نظریۀ تکاملی اسپنسر

از نظر این پژوهش نظریۀ تکاملی اسپنسر نیز چه‌بسا بیش از آرای متفکران نامبرده مبنایی سلطه‌گرایانه را در لوای نظریه‌های خطی تغییر اجتماعی، از بدوی به مدرن فراهم کرده است.

این پژوهش مطرح می‌کند که  پایە روایت تکاملی جامعه‌شناسی بر دو فرض«تمایز مطلق متروپل و دیگری پیرامونی» و ایده «توسعە خطی» استوار است و این دو مقوله، در بیشتر تاریخ جامعه‌شناسی، هدف تحقیقات و نظریه‌های آن را شکل بخشیده‌اند. هم‌چنین، ایده‌های مربوط به تمایز و برتری نژادی و جنسیتی بر ایده‌های تکامل و پیشرفت استوارند.

* جامعه‌شناسی مقایسه‌ای

بر اساس یافته‌های این مطالعه، علاوه بر این روند تاریخی، برخی نظریه‌پردازان محتوای جامعه‌شناسی را با روش‌شناسی خاصی، یعنی جامعه‌شناسی مقایسه‌ای، پیوند میزنند و معتقدند این روش همواره یکی از دو ویژگی زیر را دارد:

  • بر مفهوم ناظر/ جامعه‌شناس به‌مثابە فرد بیرونی و ناظر از بالا استوار است،
  • قصد دارد کل جهان را پیمایش و طبقه‌بندی کند.

در این پژوهش  آمده است که این نگاه فرادستانه هم نزد بنیانگذاران وجود داشت و هم می‌توان آن را به جامعه‌شناسان قرن بیستم تسری داد.

* ماکس وبر و جامعه‌شناختی

در این پژوهش به این نکته اشاره شده است که در مورد ماکس وبر، برایان ترنر بر آنست که او در مطالعە تطبیقی خود درباره اسلام و مسیحیت به ماهیت پویای تمدن صنعتی غرب در مقابل رکود ادعایی شرق متوسل شده است. او معتقد است وبر با استفاده از یک نظام توصیفی زبان‌شناختی که در آن مفاهیم غربی، موقعیت فرادستی دارند، مجموعه‌ای از مفاهیم اجتماعی غرب را به بافت معنایی دیگر، یعنی شرق، منتقل و تحمیل کرده است.

از دیدگاه نویسندگان این پژوهش؛ در تز«شیوه تولید آسیایی» مارکس هم، نکتە مهم تقابل رکود اجتماعی‌اقتصادی شرق در برابر ویژگی انقلابی و پویایی سرمایه‌داری غرب است. اگرچه مارکس در آثار بعدی خود (گروندریسه و سرمایه) ماهیت خودکفایی اقتصادی روستا‌های آسیایی را به‌عنوان عامل نهایی در تبیین سکون جوامع شرقی، جایگزین دولت کرد.

* مفهوم جامعه در گفتمان جامعه‌شناسی

در ادامه این پژوهش آمده است که مسألۀ دیگر، در دال مرکزی گفتمان جامعه‌شناسی، یعنی مفهوم «جامعه» نهفته است. به نظر می‌رسد این کانون با کمرنگ‌شدن مرز‌های جامعە مبتنی بر نظام سیاسی ملّت دولت، متضمن علم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی پسارشته‌ا‌ی است که جا و نقشۀ خاصی برای رشتە واحدی ندارد.

مفهوم جامعه ماهیتی دارد که نمی‌تواند تحت ایده یا مقوله‌ای به نام «جامعه» متحد و یکپارچه شود

مطالعات این پژوهش نشان می‌دهد که بر این اساس، مفهوم جامعه که مفهوم مرکزی جامعه‌شناسی است ماهیتی دارد که نمی‌تواند تحت ایده یا مقوله‌ای به نام «جامعه» متحد و یکپارچه شود. ایده بنیادی این مبحث در دو پیش‌فرضی است که برای مفهوم جامعه تصور می‌شود:

  • یکی این که جامعه می‌تواند نوعی هستی عینی یا بیرونی و مستقل از شیوه و تفکر جامعه‌شناسانه درباره آن باشد،
  • دوم این که جامعه و ملّت دولت معادل و مساوی یکدیگرند.

این پژوهش مطرح می‌کند که اِری معتقد است ایده جامعه در همە اشکال آن قادر به بیان رابطە بین جامعه ملّت و ملّت-دولت نیست و دنیای در حال جهانی‌شدن ایده جامعه را به‌مثابە یک هستی خود بازتولیدکننده و با مرز‌هایی روشن و ثابت کم‌رنگ کرده است.

* روایت‌های فرودستان

از دیدگاه نویسنده این پژوهش؛ همۀ این مباحث بیانگر نسبت بین جامعه‌شناسی و انواع سلطه است؛ اما در سطحی کلی‌تر خود خرد عقلانی/علمی با چنین اشکالی روبه‌روست. همانطور که فالسفه مثل نیچه وجامعه‌شناسان مثل آدورنو تأکید کرده‌اند، خصلت علم تعمیم‌بخشی است و از همین رو یکسان‌سازی و نادیده‌گرفتن تفاوت‌ها در ذات مفهوم علمی نهفته است.

بر اساس یافته‌های این مطالعه، بررسی تاریخ اجتماعی جامعه‌شناسی از همین ویژگی پیروی کرده است و از همین روست که این نقد‌ها متوجه آنست. اینگونه انتقادات در نهایت دانش جایگزینی را پیشنهاد می‌کند که گاهی روایت‌های فرودستان نامیده می‌شود؛ فوکو از این روایت‌ها با عنوان دانش‌های تحت انقیاد و دلوز و گتاری با عنوان دانش‌های اقلیت نام می‌برند.

به‌طورکلی می‌توان نتیجه گرفت هدف این دانش‌ها فاش‌ ساختن اقدامات پنهان، اما سلطه‌گرانه و مقاومت دست‌کم نظری در برابر آنهاست؛ به مبارزه‌طلبیدن همه یا بخشی از مفروضات و روش‌های تثبیت‌شده جامعه‌شناسی.

در پایان این مقاله آمده است که این نوع مطالعات معطوف به صورت‌بندی دوباره مسائل جامعه‌شناسی بوده و بر آن است که پاسخ‌ها و راه حل‌های این مسائل نیز لزوماً گسسته و نامنسجم‌اند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته