دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

ویژگی‌های شعر عاشورایی چیست + فیلم

ویژگی‌های شعر عاشورایی چیست + فیلم
رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی گفت: در عاشوراسرایی اصل اول تقید و پایبندی به ادب توحیدی و سپس رعایت ادب و آداب عزاداری است. شعر آیینی (عاشورایی) باید عزت‌مدار باشد، بر جهل بشورد و معرفت‌افزا باشد.
کد خبر : 860403

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ویژه برنامه «روایت عاشورا در شعر و ادب پارسی» با حضور جمعی از اهالی فرهنگ شامگاه جمعه ۶ مرداد ماه با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی‌تبار به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی به‌عنوان سخنران این نشست بیان داشت: در «عاشوراسرایی» اصل اول تقید و پای بندی به «ادب توحیدی» است. شعر اصیل آیینی باید در صراط مستقیم توحید و یکتاپرستی گام بردارد و جامعه را به بندگی خدا و ستایش ذات اقدس پروردگار دعوت کند. یکتاپرستی و بندگی شرط اول دین داری است.

وی در ادامه افزود: اصل مهم دیگری که در عاشورا سرایی باید به آن پای بند بود، رعایت «ادب و آداب عزاداری» است. چنانکه گفته‌اند: «ای تعزیه داران به ادب بنشینید». شعر آیینی (عاشورایی) باید عزت‌مدار باشد. بر جهل بشورد و معرفت‌افزا باشد، نه این که با دمیدن در تنور خرافه و گزافه چشم‌ها را بر حقیقت ببندد و بر رونق بازار جهل کیشان و باطل اندیشان بیفزاید. به قول شاعر فرهیخته انقلاب و خالق مجموعه عاشورایی «با کاروان نیزه»، علیرضا قزوه، «مولا برای بنای جامعه توحیدی «حُر» می‌خواهد نه «غلام»؛ چنان که او در همان ظهر عاشورا غلامش را که او نیز حُر شده بود آزاد کرد و رفت»، زیرا امام برای آزاد کردن انسان‌ها و احیای مکارم اخلاقی و انسانی قیام کرده بود.

اسماعیلی در رابطه با دقت در گزینش واژگان اشعار عاشورایی ادامه داد: مقرون به صلاح و صواب است که شاعر عاشورایی - تا حد امکان - در گزینش و استخدام واژگان برای خلق و آفرینش یک اثر فاخر عاشورایی به این نکته کلیدی توجه داشته باشد که پای کلمات نامَحرم، حاشیه‌دار، غیر مُوجّه و واژگانی را که دارای بار منفی هستند، به ساحت پاک و مقدس شعر عاشورایی باز نکند؛ چرا که بعضی از واژگان قابلیت و اهلیت راه یافتن به این حریم ملکوتی را ندارند و استخدام و به کارگیری آن‌ها - در معنای ایجابی - فضای شعر عاشورایی را مسموم و آلوده می‌کند. کلماتی که «سوء پیشینه فرهنگی» دارند و برآمده از متن و بطن نظام‌ها و فرهنگ‌های منحط غیر توحیدی، استکباری، سلطنتی، ارباب و رعیتی، بردگی و طاغوتی‌اند و معانی بد و آزار دهنده‌ای را در ذهن مخاطب تداعی می‌کنند. کلماتی که از جنس فرهنگ عاشورایی نیستند و هویت و شناسنامه اسلامی و شیعی ندارند.

وی با بیان اینکه امام حسین (ع) تشنه لبیک بود، افزود: خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «عطش» و چشم بستن بر پیام‌های انسان‌ساز و زیبایی‌های متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. مگر روایت حضرت زینب (س) از صحنه کربلا را نشنیده‌ایم که فرمود: «ما رایت الا جمیلا». اسماعیلی در انتها ادامه داد: شاعر عاشورایی باید با رعایت ادب و آداب زبان به مدح و ستایش آل الله (علیهم السلام) باز کند و مَحرم مصائب ابا عبدالله (ع) باشد، نه این که با سرودن غزل – مرثیه‌های عریان و مکشوف و نیشتر زدن بر زخم‌های کربلا، داغ آل الله را تازه کند و بر آبروی خاندان رسالت چوب حراج بزند. ما باید همچون حضرت زینب (س) چشم زیبابین داشته باشیم و در آیینه شعر عاشورایی ظرافت‌ها و زیبایی‌های بی‌بدیل این «مینیاتور الهی» را در پیش چشم جهانیان به تماشا بگذاریم، و با پرهیز از سرودن غزل – مرثیه‌های عریان و مکشوف امام را یاری کنیم. شعر عاشورایی نباید تنها به دنبال به تصویر کشیدن و بازسازی صحنه‌هایی، چون سر‌های برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمه‌های آتش گرفته، دربدری کاروان اسیران و ... باشد.

بلکه باید با شیوه‌های هنرمندانه‌تری عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با الهام از شعار‌ها و رجز‌های عاشورایی به تصویر بکشد. چشم‌اندازهای جدید شعر معاصر افغانستان سید حکیم بینش شاعر افغانستانی در رابطه با شعر آیینی افغانستان بیان داشت: در دهه‌های اخیر با ظهور نسل جدید شاعران، چشم انداز‌های روشن تری پیش روی شعر معاصر افغانستان دید شد؛ شاعرانی مثل محمدکاظم کاظمی و سیدابوطالب مظفری و بسیاری دیگر که امروز نام آوازه­­‌ای درمیان فارسی زبانان دارند خوش درخشیدند و خدمات ارزنده‌ای به زبان و ادبیات فارسی کردند.  اگر بخواهیم در مورد شعر آیینی بحث کنیم لازم است بگوییم که شاعران افغانستانی از میان خانواده­‌های مذهبی برخاسته‌اند، بنابراین طبیعی است که بخشی از اشعارشان را شعر آیینی تشکیل بدهد. حتی کسانی که شیعه نیستند برای امامان شیعه شعر گفته­‌اند.

وی افزود: مثلا خلیل الله خلیلی شاعر نام آور معاصر برای امام رضا (ع) می­‌سراید: نام قهار عاصی را شاید بعضی از دوستان شنیده باشند. او هم از برادران اهل تسنن است. اما این گونه دست توسل به دامان امام علی (ع) می‌زند: من و ذکر نام تو یا علی که کشانی ام به هدایتی مگر از چشم تو عنایتی برساندم به ولایتی ایشان درباره امام حسین (ع) می­‌سراید: تاریخت خون مرد به دامان کربلا سجاده شد زمین بیابان کربلا بینش ادامه داد: وقتی از شعر آیینی افغانستان بحث می­‌شود معمولا نام‌های بزرگانی مثل علامه سید کاظم بلبل مشهور به بلبل کابلی و علامه سید اسماعیل بلخی به ذهن می­‌آید. از شخصیت‌هایی که قصیده‌های بسیار فاخری دارد علامه بلبل است.

وی در فرازی از قصیده اش که برای امام علی (ع) سروده است. اما علامه بلخی، بزرگترین شاعر مذهبی سرای افغانستان است. دیوانش پر است از اشعاری که برای بزرگان دینی و بخصوص شخصیت‌های کربلا سروده است. اشعار مذهبی بلخی مویه و گریه نیست. او در اشعارش مثل سخنرانی­‌هایش با افکار انقلابی‌اش مردم را بیدار می‌کرد و به مبارزه می­‌طلبید. او به عاشورا نه به حیث یک واقعه که یک دانشسرا و یک آموزشگاه و یک مکتب نگاه می­‌کرد. وی یادآور شد: چهره بعدی که می­‌توانیم نام ببریم محمد کاظم کاظمی است. تقریبا همه‌ای اشعارش در راستای فرهنگ دینی است. اگر بخواهیم از اشعار مذهبی وی حرف بزنیم خب، محمد‌کاظم کاظمی برای حضرت خدیجه و حضرت زهرا سلام الله علیهما شعر دارند. شعر معروف شان برای امام حسین و یارانش را شاید بسیاری از دوستان خوانده باشند. آی دوزخ‌سفران! گاه‌ِ دریغ آمده‌است‌ سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده‌است‌

در نشست عاشورایی گروه بین‌المللی هندیران همچنین از قطعه موسیقی «زلف خون فشان» با صدای لایق شاه خالف خواننده تاجیکستانی و فرزند دولتمند خالف خواننده شهیر این کشور رونمایی شد. این کار در سبک موسیقی فلک کوهی که ویژه مناطق جنوب تاجیکستان است با غزلی از ترکیب بند با کاروان نیزه‌ علیرضا قزوه ساخته شده است.

در این نشست هنرمندان و شاعران همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سید مسعود علوی تبار، امیر عاملی، محمد علی یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، زیبا فلاحی، سارا عبدالهی فر، سارا جلوداریان، صبا فیروزی، زهرا آراسته نیا و مهسا ایمانی حضور داشتند.

در ادامه برخی از اشعار عاشورایی ارائه شده در نشست را با هم مرور می‌کنیم

علیرضا قزوه‌

ای زلف خون فشان توام لیله البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات
طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجو ست
تا آب نوشد از لبت،‌ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی تو چشم بسته و ماتیم و در ممات

عبدالرحیم سعیدی راد

هنوز می‌چکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن می‌کشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه می‌پیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
صدای شیون شمشیر می‌رسد برگوش
میان معرکه برپاست بی‌گمان آتش
فغان و آه بلند است و العطش جاری
به جان خسته دلان بانگ: الامان آتش!
کنار علقمه افتاده دست ساقیِ مست
کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش
چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه
چقدر گریه کند مشکِ بی زبان آتش
گلوی کودک شش ماهه‌ای غزلخوان شد
دمی که تیر، بخون خفت و شد کمان آتش
کسی ندیده چنین رسم میهمانداری
کسی نداده چنین دست میهمان آتش
چه شعله‌ها که به پا‌های کودکان پیچید
چه زخم‌ها که چنین می‌زند به جان آتش
چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر
که ناگهان شده دل‌های شیعیان آتش
مگر چه آمده بر نعش‌های در گودال
که شعله می‌کشد از عمق استخوان آتش
صدای ناله‌ای از عرش می‌رسد برگوش
رسیده است مگر تا به کهکشان آتش؟
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش
رسیده است به پایانِ داستان آتش
چه‌ها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر
گذشته است گمانم، ز هفت خوان آتش
چه‌ها گذشت به بانوی صبر و بی تابی
دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش
بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید
تمام شام بلا سوخت از همان آتش.

نغمه مستشار نظامی

شعله در خیمه‌ی دلسوختگان افتاده
‎آتش داغ عظیم تو به جان افتاده
‎باغبان بی کفن افتاده تماشاگر گل
‎از غمش ولوله در باغ جنان افتاده
‎این چه شوریست که می‌جوشد و می‌جوشاند
‎این چه شوقیست که در جان جهان افتاده
‎کیست از ناقه به زیر آمده خون می‌گرید؟
‎کوه صبرست و ازین بار گران افتاده
حسبی الله‎نوشته است بر انگشتری اش
‎این نگینی که به دست دگران افتاده
‎وا حسیناه! ببین از نفحات نفست
‎روضه خوان مست شده، مرثیه خوان افتاده

سید مسعود علوی تبار

نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنه ام
تشنگی را تا لب حوض بقایت تشته ام
با فرات و موجهایش تشنگی را کار نیست
تشنه هستم من، به تسنیم لقایت تشنه ام
کربلایت جرعه جرعه تشنه از عشق خداست
بر تمام صحنه‌های کربلایت تشنه ام
تشنه‌ی سوز مناجات شب دیدار تو
تشنه ام، بر جوشش جام دعایت تشنه ام
تشنه‌ی بی تاب دردم، تشنه‌ی درمان تو
تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنه ام
تا ابد در اهتزاز موج‌های پرچمت‌
می‌روم، تا در هوای داغ هایت تشنه ام

امیر عاملی

بس که دل شکسته ما غرق ماتم است
در ماتم حسین، بمیریم اگر؛ کم است
دارایی امام به تاراج می‌رود
گویا دوباره باز شروع محرم است
گرچه سپاه خصم، چو مور و ملخ زیاد.
اما علم به دوش اباالفضل محکم است
در یک طرف مطالبه عاشقان خداست
در یک طرف یزید پی دام و درهم است
نه نه، بشر نگو، به خدا دیو بهتر است
آیا یزید و شمر ز اولاد آدم است؟
مانده است نام زینب و عباس و کربلا.
چون یارشان همیشه خداوند اعظم است
شادی کنید و "نعره" بر آرید و "می" زنید
فردا نصیبشان همه درد و همه غم است
حال جهان برای ابد در غم حسین (ع)
مانند زلف یار پریشان و در هم است"
بر سر بزن، به سینه بزن، مویه کن عزیز.
چون شور در عزای شهیدان فراهم است.

زهرا محدثی خراسانی

آرامش و معصومیت تو دلخواه
در سینه‌ی تو مرور داغی جانکاه
این است که روشنایی چشمش را
از کرببلا نشانه می‌گیرد ماه

علیرضا حکمتی

شبیه تو اسیرم، خیمه خیمه
از این غصه بمیرم، خیمه خیمه
دل من؛ تکّه تکّه هیزم‌تر
بگو آتش بگیرم، خیمه خیمه

سارا جلوداریان

از عشق بپرسید که با یار، چه کردند!
با آن قد و بالای سپیدار چه کردند
از هرزه علف‌های فراموش بپرسید
با خاطره‌ی آن گل بی خار چه کردند
از چاه بپرسید، همان چاه مقدس
با ماه، همان ماه شب تار چه کردند‌
ای کاش که از حنجره‌ی باد بپرسید
با قاصدک سوخته، اشرار چه کردند
اصلا بگذارید خود آب بگوید:
با چشم و دل و دست علمدار چه کردند
اصلا بگذارید که خورشید بگوید:
خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند
نی زار گواه است که با خوبترین‌ها
این قوم خطا رفته‌ی تاتار چه کردند
بیعت شکنان نقشه کشیدند و دوباره
با ذریه‌ی حیدر کرّار چه کردند‌
ای قامت افراشته در سجده‌ی بسیار!
لب‌های عطش با تب بسیار چه کردند
نیلوفر پژمرده‌ی شب‌های خرابه!
با بغض تو‌ای ابر سبکبار چه کردند
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل‌
ای اشک، به یاد آر، به یاد آر چه کردند
لب وا کن و حرفی بزن‌ای سنگ صبورم
با یاس، میان در و دیوار چه کردند
در طاقت من نیست که دیگر بنویسم
با قافله و قافله سالار چه کردند.
زهرا آراسته نیا‌ای ناب‌ترین تلألو نور سلام‌
ای بر همه‌ی حماسه‌ها شور، سلام
ماییم و هوای پر زدن در حرمت
با حسرت و از فاصله‌ی دور سلام

عاطفه جعفری

جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه
نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه
نوشته اند مقاتل به نیزه رفت و نرفت
امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه
چقدر چهرهء این مرد آشناست ببین
نبی‌ست یا که علی بی‌نقاب برنیزه
تنی شبیه گلی روی خاک افتاده
سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه
ز روی اوست که خورشید شام نور گرفت
طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان
که شد سر پسر بوتراب بر نیزه

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب