«طوفان الاقصی» شعر مقاومت را بالنده کرد
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ویژه برنامه طوفان الاقصی شامگاه سه شنبه ۱۸ مهر ماه با حضور جمعی از اهالی ادب حوزه ایران فرهنگی با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.
رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر در ابتدای مراسم در صحبتهایی با عنوان «تا مبارزه هست، ما هستیم» بیان داشت: عملیات افتخار آفرین «طوفان الاقصی» قلب همه آزادگان جهان را شاد کرد و طوفانی از جنس کلمه و کلام در ادبیات ما به راه انداخت. شاعرانی که این روزها دل سرودههای خویش را تقدیم فلسطین و قدس شریف میکنند، مصداق آیه ۲۲۷ سوره شعراء هستند، آنجا که خداوند میفرماید: إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ: مگر کسانى – شاعرانی – که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته اند یارى خواسته اند و کسانى که ستم کرده اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
اسماعیلی سپس در تعریف شعر مقاومت عنوان کرد: اگر بخواهیم شعر مقاومت را تعریف کنیم، باید بگوییم که «شعر مقاومت» یک مفهوم کلی، عام و گسترده است که در بطن خود «شعر انقلاب» و «دفاع مقدس» را نیز دربرمیگیرد.
وی در ادامه افزود: شعر مقاومت و پایداری، فریاد سرخ «عدالتخواهی»، «ظلم ستیزی»، و «بیداری» از حنجره شریف و غیرتمند شاعرانی متعهد و رسالت مدار است که به «انسان»، «صلح» و «آزادی» میاندیشند. شعر مقاومت، الفبای پایداری در برابر قدرتهای اهریمنی و انسان ستیز است. شعری است راست قامت و عزت مدار که در برابر دشمنان قسمخورده «انسانیت» و راهزنان «صلح» و «عدالت» و «آزادی»، هرگز تن به تسلیم و سازش نمیدهد، و برای دفع فتنه دشمنان و به زانو درآوردن آنان، همدوش نیروهای مجاهد و رزمنده، در خط مقدم جبهه میجنگد و بشارت «پیروزی» را فریاد میکند.
اسماعیلی یادآور شد: حضرت امام (ره) در جایی فرمودهاند «تا ظلم هست، مقاومت و پایداری هم هست.»، بنابراین باید گفت که شعر و ادبیات پایداری هم از این منظر تا زمانی که انسان بر روی این کُره خاکی زندگی میکند، پا به پای انسان به حیات خود ادامه میدهد و محدود کردن آن به یک دوره یا مقطع زمانی خاص، بیمعناست.
وی در پایان گفت: این که میگویند شعر پایداری با پایان یافتن دفاع هشت ساله ملت ایران خود به خود به پایان رسیده است، مغلطهای بیش نیست. در واقع این «شعر جنگ» است که محدود به هشت سال دفاع مقدس میشود و امروز موضوعیّت ندارد، ولی شعر مقاومت و پایداری با تعریفی که از آن ارائه دادیم، تا ظلم هست، به حیات خود ادامه خواهد داد. چنان که امروز در عملیات شکوهمند «طوفان الاقصی» شاهد بلوغ و بالندگی دوباره آن هستیم.
همچنان که شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی گفته است: «ما ملت امام حسینیم» و رسالت ما همچون امام حسین (ع) مقابله با ظلم و حمایت از مظلوم در چهار گوشه جهان است. آری، مقاومت مرز نمیشناسد و همچنان که امام بزرگوارمان فرموده است «تا مبارزه هست، ما هستیم.»
امین شعر انقلاب در باره ارزش هنر و ادبیات میفرمایند: بارها گفتهام که هر پیامی، هر دعوتی، هر انقلابی، هر تمدنی و هر فرهنگی تا در قالب هنر ریخته نشود، شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقی هم بین پیامهای حق و باطل نیست.
از جمله بخشهای دیگر این برنامه رونمایی از آهنگ طوفان الاقصی بود که با شعری از علیرضا قزوه و با خوانندگی فریدون بیگدلی و آهنگسازی فرهاد برنجان در حمایت از مردم مظلوم فلسطین فردای آزادی را مترنم شد.
این برنامه با حضور شاعران و هنرمندانی از جمله علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، عبدالرحیم سعیدی راد، سید مسعود علوی تبار، سید مهدی بنی هاشمی، فرزانه قربانی، سید حکیم بینش، محمد علی یوسفی، نغمه مستشار نظامی، فاطمه نانی زاد، فاطمه ناظری، صبا فیروزی، فاطمه عارف نژاد، زیبا فلاحی، سارا عبداللهی، مریم فروزان کیا، برگزار شد.
در این برنامه شاعران اشعار نوسروده خود را در حمایت از عملیات طوفان الاقصی و مردم مظلوم فلسطین ارائه دادند که برخی از آنها را با هم مرور میکنیم:
علیرضا قزوه
طوفان عزالدین قسام است
طوفان آزادیست، طوفان اسلام است
خشم سلیمانی ست
انک دلاورمردم غزه
برخاستند از جا
پیچیده در عالم
آوازهی طوفان الاقصی
انک ببین رود خروشان جوانمردی
از جای خواهد کند
بر باد خواهد داد
بنیاد نامردی
اینک ببین دیوارهای آهنین پوچ اند
وین سستتر از عنکبوتان در پی کوچ اند
اینک ببین طوفان الاقصی جهان را تازه خواهد کرد
این فتح و پیروزی مبارک باد
صبح ستم سوزی مبارک باد
اینک جهان در صبح الاقصی
همراه با خورشید میخندد
فردا از آن ماست
برخیز فرزندم
امشب دوباره اسم شب صبح است
فردا دوباره اسم شب طوفان الاقصی است
....
عبدالرحیم سعیدی راد
وقتی که خون بمب میشود
باروت میشود
پرنده میشود و گاهی گلوله میشود
به ماجد ابراهیم گفتم
نگران نباش!
خون شریفت هر روز
در رگهای آتشناک غزه میچرخد
در خان یونس
فواره میشود
ودر بیت المقدس پرچم اسراییل را آتش میزند.
به ماجد گفتم
درختهای زیتون
کفشهای تو را میپوشند و به راه میافتند.
این روزها
حتی میوههای زیتون
موشک شده اند
و جای ماه و ستاره
در آسمان
«بدر ۳ » روییده است
....
نغمه مستشار نظامی
چشمهایت به دنبال نوراند،
بالهای تو در خون کبوتر!
در دهان تو آتش گرفته.
شاخهی سبز زیتون کبوتر
چشمهایت به دنبال نوراند.
در هجوم غبار و سیاهی
از حصار قفس، تور، آتش.
کی میآیی تو بیرون کبوتر؟
خانه:آوار، آوار، آوار.
نخلها:سوخته، زخم خورده
سایهی تیره رنگ کلاغان
بر زمین زد شبیخون کبوتر
صبح باید بیاید نباید.
بالهای تو در خون بماند
باید آیینه و گل بپاشی
روی این شهر گلگون کبوتر
غرقه در خون دلهایشانند.
کودکان، مادران، پیرمردان
پشت دیوار بیت المقدس.
تا سر کوه صهیون کبوتر
بال بر زخمهایم کشیدی.
در نگاه غریبم چه دیدی؟
تا صدا میزدم میرسیدی،
از نگاه تو، ممنون کبوتر!
غزه در خون خبر منتشر شد!
گر چه در گوشها پنبه باشد
در گلوی تو یک بغض تلخ است.
شاخهی سبز زیتون کبوتر!
..
سید مسعود علوی تبار
صبحگاهان ناگهان طوفان الاقصی رسید
در دل شب بی امان طوفان الاقصی رسید
اینک از اقصی نقاط کشور پیغمبران
بر سر اهریمنان طوفان الاقصی رسید
سینهی اهل ستم را رعب و وحشت میشکافت
در دل سنگ زمان طوفان الاقصی رسید
قهر آمیز، آتشین هیبت، شتابان بر سرِ
کشتی بی بادبان طوفان الاقصی رسید
آنچنان رکن مکان زین لرزه غافلگیر شد
گوئیا از لامکان طوفان الاقصی رسید
تا کجا باید گریزند این ستمگر مردمان
قدر ابعاد جهان طوفان الاقصی رسید
خواب در چشمان صهیون تا ابد آشفته شد.
چون ز هر سو بی امان طوفان الاقصی رسید
..
سارا جلوداریان
خاک تو: پنجرهی وا شده رو به ملکوت
نام تو: ترجمهی تازهی لطف و جبروت
قبلهی اول دین، مسجدالاقصای حزین!
میوزد از نفست، عطر نجیب لاهوت
گرچه فریاد تو، مظلومترین فریاد است
همه عالم شده آئینهای از ظلم و سکوت
گوشها پرشده از نعرهی شیطان، اما حنجر زخمی تو، راوی تکبیر و قنوت
وای بر ما که ببینیم توای سرو رشید!
ماندهای یکه و سرگشته، میان برهوت
وای بر ما که ببینیم توای جنگل سبز!
بر تنت چنگزده، پنجهی دود و باروت
ننگ بر تارک این حرملهی کودککش
مرگ بر ریشهی این دشمن نحس فرتوتای فلسطین به خون خفته، رها خواهی شد
یک شب از سیطرهی بخت سیاه جالوت
صبر کن، صبر که آیندهی روشن داری
مردمان تو، اگر بیکفن و بیتابوت ...
قدس، گنجینهی اسرار شریف عشق است
غزه هم، مثل نگینیست به رنگ یاقوت
....
فاطمه نانی زاد
صدر اخبارها فلسطین است
صحبت از قبلهٔ نخستین است
صوت قرآن به گوش میآید
آیهها، آیههای والتین است
شاخههای شکفتهٔ زیتون
بر لبش آفرین و تحسین است
مردها در نبرد با صهیون
عزمشان، رزم، شان به آیین است
کوچهها در روایت فتحند
چشمها خوشههای پروین است
مثل سرو و صنوبر اکبرها
داغشان روی سینه سنگین است
سنگ و مشت گره شده در هم
شعر سرشار از این مضامین است
آتش و دود، خون و خاکستر
صورت خاک گرچه پر چین است
صبح صادق دمیده خواهد شد
اسب موعود قصهها زین است
...
فاطمه عارف نژاد
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود
رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی
رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم
فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبحِ کابوسی که میگفتیم
و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردینِ روییدن!
که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود
قسم به موی خونآلود اطفال فلسطینی
به زودی میرسد این سر به سامانی که حرفش بود
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم
همان صوت صمیمی… صوت قرآنی که حرفش بود…
کسی و الفجر میگوید… کسی و الفتح میخواند…
کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر
برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
..
فائزه زرافشان
این آیههای سورهی حشر است، هان به گوش!
در صور میدمند، هلا خفتگان، به هوش!
بالا بلندِ مأذنهها با اذان خوش است
زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش
میدان پر از تلألو «اللهُ اکبر» است
مهلت تمام! زوزهی بیدادها خموش!
سردار، صبح سورهی اسری دمیده است
جای تو خالی است در این بزمِ نوش نوش
طوفان شدهست، جان برادر، کجاستی؟
دستی برآر تا که بگیری علم به دوش
بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است
جانم به استقامت این خاک سختکوش
این فتح ناب، از نفحات شهادت است
بوی بهار میدهد این دشت لالهپوش.
صبا فیروزی
یک روز تو را شاد و رها میبینیم
آرام، پر از صلح و صفا میبینیم
نابودی این رژیم کودک کش راای قدس به یاری خدا میبینیم
..
سارا عبداللهی فرای قدس پیام سرخ داری امروز
گلبانگ ظهور و اقتداری امروز
از نام علی به لرزه آید صیهون
آماج ستیزِ، بی قراری امروز.
سید حکیم بینش
جهان مانده چه سان باور کند طوفانُ الاقصی را
گمان میکرد آنگونه طلوع صبح فردا را؟
همه گیجاند و میپرسند از هم: «ما کجا هستیم
نخواهد کرد این کابوسها دیگر رها ما را
به روی ما که وا کرده است درهای جهنم را
به هرسو روکنی آتش، به هرجا مینهی پا را...
یهودا صبحها از خواب با تشویش پا میشد
نخوان تعبیرهای یوسف از خواب یهودا را
فرات و نیل ما را غرق خواهد کرد و خواهد گفت:
که میبینید آیا باز خواب دو دریا را؟»
جهان را یک نفر بیرون کند از شُکّ سنگینش
کسی در خواب ناز تو تکان داده است دنیا را
تو شاید رفته از یادت، سحر از مادر خود خواست:
«روایت کن برایم بغض صبرا و شتیلا را
بگو از خاطرات کودکان مانده در آوار
که بستی زخمهای کهنۀ غزّه، اریحا را»
جهان تغییر خواهد کرد با «طوفانُ الاقصی» هان!
و ما با نقشۀ نو باز میسازیم فردا را
....
فرزانه قربانی
روزی تو را سجیل، تار و مار خواهد کرد
حتی جهان، نام تو را انکار خواهد کرد
تو خانهی سستی بنا کردی و آن را هم
طوفان الاقصی بر سرت آوار خواهد کرد
دنیا! اگرچه میزنی خود را به خواب، اما نابودی صهیون تو را بیدار خواهد کرد
خون جوانان فلسطینی نمیدانی_
زیتونِ باغِ سبز را پربار خواهد کرد
عکس سلیمانی به روی سینهاش خورده
هر کودکی که با شما پیکار خواهد کرد
تو میروی و پیر ما در مسجدالاقصی
یکروز با صاحبْزمان دیدار خواهد کرد
انتهای پیام/