دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

شعر عاشورایی چه ویژگی‌هایی دارد؟

شعر عاشورایی چه ویژگی‌هایی دارد؟
رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبی گفت: در شعر عاشورایی شاعر به کربلا و قیام حسینی به چشم یک واقعه حماسی، عبرت آموز و بصیرت افزا که مقدمه قیامت و رستاخیر است، نگاه می‌کند.
کد خبر : 859235

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ویژه برنامه «محرم در ادب پارسی» با حضور جمعی از شعرا و اهالی ادب و هنر حوزه ایران فرهنگی شامگاه جمعه ۳۰ تیرماه با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار در گروه بین المللی هندیران برگزار شد.

رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی در ابتدای مراسم در ضمن سخنانی به وجه تمایز «شعرعاشورا» و «شعرعاشورایی» پرداخت و با مثال آوردن شعر سیف فرغانی بیان داشت: شعر عاشورایی سیف فرغانی، شعری ماتمی و در جای خود ارجمند و قابل ستایش است. اما بعد از خوانش شعر، تنها چیزی که از مضمون و محتوای آن دریافت می‌کنیم، دعوت به سوگواری و گریستن بر مصیبت اباعبدالله (ع) است ولاغیر. اما درباره شناخت شخصیت امام عاشورا، این که حسین (ع) که بود؟ چه کرد؟ چه اهدافی داشت؟ و چرا باید برای او عزاداری کنیم؟ این شعر هیچ کمکی به ما نمی‌کند.

وی افزود: شعر سیف نمونه بارزی از «شعر عاشورا» ست. شعری صرفا «موضوع مند»، «توصیفی»، «سوگ مدار»، «حاشیه بنیاد» و غیرمستند (مبتنی بر مقاتل و منابع غیر موثق) و در مواردی «اطلاعات شفاهی» از قیام حسینی که صرفا به دنبال ایجاد شور و تحریک احساسات مخاطبان است. شعری با این حال و هوا، بیشتر مناسب هیئات عزاداری است که توسط مدّاح دم گرفته شود و در جان عزاداران حسینی شور و ولوله برپا کند. در این شعر هیچ ردّپایی از آموزه‌های اصیل عاشورایی که «حماسه»، «عرفان» و شعور و معرفت حسینی است نمی‌بینید. این شعر به پازلی می‌ماند که قطعه گمشده آن «فرهنگ عاشورایی» است. فرهنگ عاشورایی یعنی «آزادگی»، «حق طلبی»، «ظلم ستیزی»، «مظلوم نوازی» و «عدالت خواهی» که در این شعر مورد غفلت قرار گرفته است.

اسماعیلی افزود: «موضوع مند» بودن یا «موضع مند» بودن یک شعر هیچ ربطی به ارزش‌های ادبی آن ندارد. یعنی شعر‌هایی که با موضوع عاشورا سروده شده اند می‌توانند از نظر ادبی و برخورداری از مولفه‌های زیباشناختی (فرم، ساختار، تکنیک، صنعتگری، به کارگیری صنایع لفظی و معنوی و...) در کمال و در شمار فاخرترین آثار آیینی باشند، ولی در روایت محض و تصویرگری صورت عاشورا متوقف مانده باشند. چنان که شعر «سیف فرغانی» نیز بی هیچ تردیدی در شمار آثار فاخر ادب آیینی است.

اسماعیلی در رابطه با «شعر عاشورایی» در پایان عنوان کرد: در یک تعریف ساده می‌توان گفت «شعر عاشورایی» شعری است «موضع مند»، «مستند»، «معرفت محور»، «تبیینی، تحلیلی»، و مبتنی بر آموزه‌های اصیل دینی، معارف توحیدی و فرهنگ عاشورایی. آمیزه‌ای از «سوگ» و «حماسه» و «عرفان» که به مخاطب خود «بصیرت» می‌دهد و جان و جهانش را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند می‌زند. در «شعر عاشورایی»، شاعر به کربلا و قیام حسینی به چشم یک «واقعه» حماسی، عبرت آموز و بصیرت افزا که مقدمه قیامت و رستاخیز است نگاه می‌کند. واقعه سترگ و شگفتی که پیش و بیش از گریستن، باید بر آن «نگریست»، از آن عبرت گرفت و از درک و دریافت و بازخوانی پیام‌های انسان ساز آن بصیرت پیدا کرد.

در این نشست هنرمندان و شاعرانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سید مسعود علوی تبار، مهدی باقرخان، امیر عاملی، نغمه مستشار نظامی، ارغوان حیدری، فاطمه ناظری، مهسا ایمانی و زیبا فلاحی حضور داشتند.

در اینجا برخی از اشعار قرائت شده در برنامه را با هم مرور می‌کنیم.

علی رضا قزوه‌

ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیده اند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات
طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجو ست
تا آب نوشد از لبت،‌ای چشمه‌ی حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی تو چشم بسته و ماتیم و در ممات.

سید مسعود علوی تبار

نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنه ام
تشنگی را تا لب حوض بقایت تشته ام
با فرات و موجهایش تشنگی را کار نیست
تشنه هستم من، به تسنیم لقایت تشنه ام
کربلایت جرعه جرعه تشنه از عشق خداست
بر تمام صحنه‌های کربلایت تشنه ام
تشنه‌ی سوز مناجات شب دیدار تو
تشنه ام، بر جوشش جام دعایت تشنه ام
تشنه‌ی بی تاب دردم، تشنه‌ی درمان تو
تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنه ام
تا ابد در اهتزاز موج‌های پرچمت‌
می‌روم، تا در هوای داغ هایت تشنه ام.

سید کبری حسینی بلخی

خدا ز عنبر و مشک آفرید جان و تنت را
عجیب نیست که دشمن ربود پیرهنت را
به قتلگاه کشیدی ز خیمه‌گاه به صد شوق
به روی دست ارادت تو آهوی ختنت را
به نص آیۀ قران، تو شرح ذبح عظیمی
که روز واقعه دادی تمام ما و منت را
حدیث عشق چه گویم که نیزه‌های مخالف
به نوک خامه نوشتند مو به مو، بدنت را
فرات تشنۀ لب‌های توست، من چه بگویم
نبی به نام خدا بوسه زد لب و دهنت را
بیا که شیعه پس از قرن‌های آتش و آهن
به آب گریه نوشته است دل به دل سخنت را

فاطمه نانی زاد

عاشق شد و جانش همه در تاب و تب آمد
با وصل به دلدار به فصل طرب آمد
در آینه‌ها دید دل شعله‌ورش را
از خویش برون رفت و سپس در عجب آمد
مضمون بلند غزل صبح چه بشکوه
در محضر خورشید به رسم ادب آمد
افروخت به تاریکی این خیمه ستاره
آن مهر دل افروز که با ماه شب آمد
آیین مسلمانی او داد گواهی
پیوستهٔ این عشق، به اصل و نسب آمد‌
می‌رفت به میدان همهٔ جان و جهانش
در بدرقه «لا حول ولا...»‌ها به لب آمد
جاری شده باز از لب شط عطر شهادت
در کام عطش، داغ به طعم رطب آمد
پیچید به دشت از همه سو نعرهٔ این شیر
لشکر به عقب رفت... که ام وهب آمد.

صبا فیروزی

دل به دریا زد و به میدان رفت
نور چشم حسین (ع) و لیلا بود
صورتش مثل روی ماه نبی
در شجاعت شبیه مولا بود

اهل خیمه همه به ذکر و دعا
غرق خون شد به روی زین افتاد
خم شد از غم، تمام قامت عشق
تا علی اکبرش زمین افتاد

بوسه زد بر رخ علی اکبر
آسمان غرق نور بود و سرور
روی بال فرشتگان بهشت
از زمین و سیاهی اش شد دور....

سمانه رحیمی‌

ای نام تو همسایه‌ی دیرینه‌ی اشک
جا مانده بغض کهنه‌ای در سینه‌ی اشک
چشم جهان دریا شد از معراج سرخت
تصویر تو گل کرد بر آئینه‌ی اشک
ماییم و عمری گریه بر داغ عزایت
ماییم و دست خالی و گنجینه‌ی اشک
آنقدر می‌گِرییم تا بر گونه هامان
بنشیند عکس کربلا، با پینه‌ی اشک
سنگینی سوگ تو بر دوش زمین است
هم عصر عاشورا شده پیشینه‌ی اشک
نفرین به دستان شقاوت تا همیشه
دردا! شگفتا! از دل پر کینه‌ی اشک
تا منتقم از راه می‌آید صبوریم
دلتنگ موعودیم در آدینه‌ی اشک.

عاطفه جعفری

خلیل خواست که در راه حق جوان بدهد
بنا نبود کسی جز تو امتحان بدهد
نبی شبیه عبایی تورا به دوش گرفت
که تارو پود کسا را به ما نشان بدهد
کسی که قدر تو را، چون حبیب فهمیده
رواست پای غمت لحظه لحظه جان بدهد
ندیده بود به چشمش زمین، ز خلق کسی
که خون کودک خود را به آسمان بدهد
نماز از تو بجا مانده و سزاوارست
اگر به نام تو هر ماذنه اذان بدهد
کجاست غیر حسینیه مکتب درسی
که پای روضهء تو عشق یادمان بدهد.

سارا عبدالهی فر

به رویش سایه‌ای از آب باشد
خجل، چون از لبِ مهتاب باشد
زمین پوشیده از گل‌های پرپر
از این ماتم زمان بی تاب باشد

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب