دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
24 اسفند 1394 - 08:55
عبدالرسول خسروبیگ*

به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

یاس در آتش! چه بی‌شرمانه سکوت شهر را شکستند از سقیفه سخن رانده شد ، بگذارد بگویم ، شب بود و سایه نخل های قامت افراشته که دیگر از بلندای خود شرم داشته و چونان ملامت زده‌ای سر فروانداخته بودند، بر دیواره‌های تکیده شده شهر بوی سوگ را به مشام می‌رساند....
کد خبر : 72517

و در آن دوردست‌ها ناله شباویزی سکوت هراس آلود شب را در هم می‌شکست.....


آری سقیفه جای دریدن جامه بود و ربودن ردا، بگذارید آب کفن بهترین انسان هستی خشک شود، بگذارید اشک‌های دردانه‌اش کم شود، بگذارید رنگ پیراهن برادرش عوض شود و...


آن دو رسیدند (ابوبکر-عمر) دیدند که سعد بر فرشی بر نشسته و بر بالشی تکیه زده وسخن می‌گوید،


عمر خواست سخن را شروع کند اما ابوبکر او را بازداشت و خود سخن گفتن را آغازید..... «ما مهاجران پیش از دیگران اسلام آوردیم، حسب و نسبمان از همه بر‌تر است، به رسول خدا نزدیکتریم و شما برادران مسلمان و شرکای دینی ما هستید، با فداکاری ما را یاری نمودید، خدایتان پاداش نیکو دهاد. ما امیریم و شما وزیر.» (عقد الفرید ج۴/۸۶)


با اینکه سعدبن عباده و ابوبکر هر دو سخنرانی کردند و هر یک فضایل و ویژگی‌های خود را برشمردند، اما سوال اینجاست که چرا در پایان قرعه به نام ابوبکر در آمد؟ و اما جواب: بشیربن سعید پسر عموی سعدبن عباده بر وی رشک برد و حسد ورزید و دید که سعد در یک قدمی جلوس بر مسند خلافت و ریاست است، لذا در گفتاری جانشینی پیامبر را شایسته مهاجرین دانست و از انصار تقاضا کرد که خلافت را‌‌ رها کنند، در همین لحظه بلند شد و گفت....


آری گفتم یاس در آتش، و در نزدیکی خانه‌های شهر که رنگ مرگ گرفته بودند سوگ ناله‌ای بر می‌خواست و سوگنامه‌ای نوشته می‌شد که برای همیشه، دهر، تاریخ و روزگار را مبهوت و انگشت حیرت بر دهن واگذاشت...


که آن مرد...‌‌ همان که در نبردگاه‌ها، در مقابل دشمن چونان شیر غران به پیش می‌تاخت و از کشته‌ها پشته می‌ساخت، اینک در غم هجراتی جانگداز و دردی جانسوز، بی‌تاب در سوز و ساز است... و بر فراز مزاری که از آن شب تا کنون...... چرا؟ باز بگویم آری یاس کبود در آتشی که.....


اما بشیر بن سعد چنین گفت: آی گروه انصار، به خدا سوگند گرچه ما در ستیزه با نشرکان و پذیرش دین مبین اسلام از فضیلت بیشتری برخورداریم اما این کار ما تنها برای رضای خداوند و پیروی از پیامبرش بوده است تا آنجا که افزود: آگاه باشید که محمد (ص) از قریش است و قومش به او سزاوارترند. به خدای سوگند، که خداوند برای این کار هرگز مرا در نزاع با ایشان نخواهد دید، از خدا بترسید و با مهاجران مخالفت نورزید و با آنان به ستیزه و نزاع برنخیزید، سپس برخاست و با ابوبکر بیعت کرد وقتی که «حباب بن منذر» را به بیعت نمودن فرا خواندند و او از بیعت بشیر بن سعد با ابوبکر خبردار شد به بشیر گغت: «ای بشیر بلاهای جهان نابودت کند تو را چه حاجتی بود که به چنین کاری دست زدی، آیا فرمانروایی را برای پسر عموی خودت گران دانستی.» (تاریخ طبری ج ۲ ص ۴۵۷ و ۴۵۸) وقتی که اوسیان عملکرد بشیر بن سعد و ادعای قریش (مهاجران) و از طرفی تقاضای خزرج برای امارت سعد بن عباده را مشاهده نمودند، به یکدیگر گفتند: «به خدای سوگند اگر خزرجیان فرمانروا گردند بخاطر این فضیلت دائما بر شما فخر خواهند فروخت». این بود که رییس قبیله اوس اسید بن خضیر نیز برخاست و با ابوبکر بیعت نمود، این کار وی سبب شد عشیره او یکی پس از دیگری با ابوبکر بیعت کنند و سعد بن عباده و قبیله خزرج را کنار زنند.


ابوبکر به بیعت قبیله اوس بسنده کرد و آنگاه همگی از سقیفه خارج شده و به جانب مسجد به راه افتاده و در فاصله سقیفه تا مسجد هر کسی را که در میانه راه می‌دیدند از او بیعت می‌گرفتند. (تاریخ طبری ج ۲ ص ۴۵۸) ناگفته نماند، بگذریم از ماجراهای سقیفه و هیاهو و فتنه و آشوب و کتک کاری و فحش و ناسزایی که در آنجا اتفاق افتاد، آن جریانات غم انگیز و ملامت بار اندوه آور است.


در حالی که علی علیه السلام و خانواده‌اش مشغول تجهیز و تدفین بودند، اهل سقیفه به رغبت یا به اجبار از مردم بیعت می‌گرفتند. کاش خلیفه و پیروانش به همین مقدار اکتفا و بسنده کرده بودند، اما آنان بر آن شدند که به قهر و جبر و تهدید و ارعاب از حضرت علی (ع) و خانواده‌اش نیز بیعت بگیرند. این در زمانی بود که تعدادی از مردان بنی هاشم با اعتراض به این نحوه بیعت گرفتن، در خانه علی (ع) گرد آمده بودند. در ‌‌نهایت، در آنجا حوادث تلخ و غمباری اتفاق افتاد.


اما گروهی از تاریخ نگاران از روی ترس و بیم یا از روی حرص و طمع، به بقیه ماجرا نپرداخته‌اند. در این میان کسانی که حمیت و غیرت دینی داشته‌اند آن قضایا را به گونه اختصار نگاشته‌اند. در این میان تاریخ نگاران به دو دسته‌اند:


الف) برخی از آنان تنها به گفتگو‌ها، تهدید‌ها و احتجاجاتی که میان علی و بنی هاشم از یک سو و عمر از سوی دیگر رفته، اکتفا نموده‌اند.


ب) گروه دوم پرده از کارهای که عمر مرتکب شد برانداخته‌اند و به اخذ بیعت اجباری، آتش زدن و شکستن در خانه علی (ع) و دیگر حوادث اشارت نموده‌اند.


متاسفانه برخی از کوته فکران بی‌بصیرت و بی‌نزاکت فاجعه عظیم شهادت مکمل و متمم نبوت، ولایت و امامت یعنی حضرت فاطمه زهرا (س) را یک افسانه می‌دانند و در مقاله‌هایشان نوشته‌اند که هیچ حقیقتی ندارد! گر چه هر کس در این گونه نوشته‌ها با کمی انصاف بنگرد متوجه می‌شود که نویسنده هیچ گونه اطلاعی از تاریخ نداشته و تنهاعقیده درونی‌اش او را به این کار واداشته است.


لذا به همین جهت برآن شدیم تا ذهن مخاطب را منور سازیم و خوانندگان را با این سطور، مصادر و منابع قوی و اطمینان آور که گویای شهادت و هتک حرمت حضرت زهرا (س) است به نگارش درآوریم. بحث ما در این مقوله در سه محور به طور مجمل تقدیم می‌گردد.


اول: عصمت حضرت زهرا (س) در کلام پیامبر (ص)


دوم: جایگاه والای خانه حضرت زهرا (س) در قرآن و سنت


سوم: حوادث تلخ و غم انگیزی که پس از رحلت رسول خدا (ص) بر فاطمه زهرا (س) گذشت.


اول: عصمت حضرت زهرا (س) در کلام پیامبر (ص): فاطمه زهرا (س) در نزد رسول خدا از جایگاه و مرتبت بسیار والایی برخوردار بود به گونه ایی که وی درشان او فرمود:» فاطمه پاره تن من است، هرکس او را به خشم آورد مرا خشمگین کرده است «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری ج ۷ ص ۸۴


به راستی که به خشم آوردن پیامبر در پی آزردن آن است و هر کس او (پیامبر) را بیازارد محکوم به عذاب دردناک است زیرا خداوند سبحان می‌فرماید: «والذین یوذون رسول الله لهم عذاب الیم» توبه ۶۱. آنانکه رسول خدا را می‌آزارند برایشان عذابی دردناک مهیاست.


و در روایت دیگری بیان می‌دارد که خشم و خشنودی زهرا (س) موجب خشم و خشنودی خداست و می‌فرماید: یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضا لرضاک. مستدرک حاکم ج ۳ ص ۱۵۴ – مجمع الزاید ج ۹ ص ۲۰۳.‌ای فاطمه، خداوندگار به خاطر خشم تو خشم می‌گیرد و از خشنودی تو خشنود می‌گردد.


بلندی جایگاه و رتبت زهرا (س) تا چه اندازه است که خشم و خشنودی او ملاک و موجب خشم و خشنودی خداست.


و این کلام اگر گویای موضوعی باشد، آن موضوع» عصمت حضرت زهرا (س) «است.


چون که خدای سبحان به جهت عدالت و حکمتش خشم نمی‌گیرد مگر بر کافر و نافرمان و خشنود نمی‌شود مگر از شخص با ایمان و فرمانبردار.


و در سایه این کرامت و بزرگواری بود که فاطمه زهرا (س) در کلام پیامبر (ص)« سرور زنان جهانیان» لقب گرقت. پیامبر بدو فرمود: یا فاطمه الی ترضین ان تکونی سیده نسا العالمین و سیده نسا هذا الامه و سیده نسا المومنین. مستدرک حاکم ج ۳ ص ۱۵۶.‌ای فاطمه، آیا خشنود نیستی که سرور زنان جهان و سرور زنان امت اسلام و سرور زنان با ایمان باشی؟ و علیرغم اینکه حضرت زهرا (س) معصومه است و نافرمانی و گناه را مرتکب نشده اما مقام نبوت را ندارد زیرا هیچ ملازمه‌ای میان نبوت و عصمت نیست (یعنی غیر نبوت نیز می‌تواند معصوم باشد) برای نمونه حضرت مریم (س)، بتول عذرا، که به تصریح قرآن، معصوم است، پیامبر نیست و مقام نبوت ندارد، عصمت آن بانو در این کلام خداوند هویداست: و اذ قالت الملایکته یا مریم... آل عمران ۴۲. اینکه خداوند می‌فرماید مریم یرگزیده و منتخب است و سپس می‌گوید او پاکیزه و طاهره است، دلیل پاکی او از گناهان است. اما اینکه مریم، مقام نبوت ندارد موضوع آشکار و واضحی است که نیازمند هیچگونه توضیح و بیانی نیست. با این توصیف دختر پیامبر خاتم که سرور زنان جهان است، همانند مریم عصمت را داراست بی‌آنکه مقام نبوت داشته باشد گرچه توضیح این بحث (عصمت) خود کتابی جداگانه می‌خواهد. العاقل یکفی الاشاره...


دوم: جایگاه والای خانه حضرت زهرا (س) در قرآن و سنت: آیه شریفه (فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه) نور ۳۶ در مسجد بر پیامبر نازل شد، مردی برخاست و پرسید،‌ای رسول خدا این خانه‌ها کدام‌اند؟ فرمود: خانه‌های پیامبران، پس ابوبکر برخاست و در حالی که به خانه علی و فاطمه اشارت می‌نمود پرسید: آیا این خانه ازآن خانه هاست؟ فرمود: آری و این خانه از بر‌ترین آنهاست. الدر المنثورج ۶ ص ۲۰۳، تفسیر سوره نورروح المعانی ج۱۸ ص ۱۷۴.


در این آیهٔ شریفه از لحاظ ادبیات عرب» فی بیوت «ظرف ما قبل از خودش است که ان عبارت است از» مثل نوره کمشکاه فیها مصباح المصباح فی زجاجه.... «نور ۵۳ یعنی خاستگاه و منبع پرتو افشانی این نوری که خداوند اذن فرموده تا رفعت یابند. پس چگونه دارای کرامت و منزلت و بزرگی نیستند؟ سیوطی می‌گوید:» ترمذی «این روایت را آورده و آن را صحیح دانسته است.» ابن جریر «،» ابن منذر «و» حاکم «هم آن را نقل کرده و صحیح شمرده‌اند. همچنین» ابن مردویه «و» بیهقی در کتاب سنن «از طریق‌ام سلمه نقل کردند که وی گفت: آیه شریفه انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت.... در خانه من نازل شد و آن هنگام در خانه من، فاطمه، علی، حسن و حسین بودند. رسول خدا عبایی که بر تن داشت بر آن‌ها افکند و آنگاه گفت:» اینان اهل بیت منند، پلیدی را از ایشان بزدای و پاکشان گردان «سیوطی هم چنین می‌گوید:» ابن ابی شیبه «» احمد «» ترمذی «روایتی از» انس بن مالک «نقل کرده و آن را» حسن «شمرده‌اند. نیز» ابن جریر «» ابن منذر «» طبرانی «و» حاکم «ه‌مان روایت را آورده‌اند و آن را» صحیح «دانسته‌اند. همچنین» ابن مردویه «ه‌مان روایت را از انس نقل کرده می‌گوید: هر‌گاه پیامبر (ص) برای نماز صبح از منزل بیرون می‌رفت، از کنار در خانه فاطمه (س) عبورمی کرد و در آنجا با صدای مبارکش آوا می‌زد:» الصلاه یا اهل البیت، الصلاه، انما یریدالله.... «درالمنثور ج ۶ ص ۶۰۴ و۶۰۵. المصنف ج ۷ ص ۵۲۷.


وقتی که این خانه در نزد خداوند این چنین دارای منزلت و کرامت است، پس هجوم آوردن به سوی آن و گشودن آن از بزرگ‌ترین و زشت‌ترین گناهان شمرده خواهد شد. اما سفارش پیامبر درباره احترام به این خانه و صاحبانش نادیده گرفته شد.


بسیاری از تاریخ نگاران حوادث تلخ و دردناکی که برسر آن خانه آمد را نگاشته‌اند که ما صراحت گفته‌های ایشان را به ترتیب فاصله زمانی که آنان می‌زیسته‌اند در اینجا یاد آور می‌شویم.


تاریخ نگاران و تاریخ پردازان در این مقوله بر دو دسته‌اند: یک دسته از ایجاد حراس و دستورات عامرانه و نیات و مقاصد شوم و پلید، اشارت دارند و دسته دیگر با تفصیل و توضیح بیشتر به حوادث بعدی اشاره می‌کند.


سوم: حوادث تلخ و غم انگیزی که پس از رحلت رسول خدا (ص) بر فاطمه زهرا (س) گذشت فقط این نکته را باید در این قسمت افزود که «گر در خانه کس است یک حرف بس است» آیا نبودند؟ آیا ندیدند؟ که چه گذشت بر فاطمه (س)..... خواهم گفت.....


برگرفته از اندیشه‌های استاد آیت الله جعفر سبحانی


مدیر کل فرهنگی اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی شیراز


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب