دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

بیان خاطرات مردی از همسر شهیدش در «کعبه بوی بهشت می‌دهد»

کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد» زندگی‌نامه بانوی شهیده و اولین فرماندار زن استان گلستان است.
کد خبر : 668439
«کعبه بوی بهشت می‌دهد»

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد» زندگی‌نامه بانوی شهیده، مرجان نازقلیچی، اولین فرماندار زن استان گلستان است.


شهید مرجان نازقلیچی متولد سال ۱۳۵۳ و فارغ‌التحصیل کارشناسی در دو رشته علوم تربیتی و حقوق قضایی بود؛ بانویی که به فرهنگ ترکمن حساس بود و در همه مراسم‌ها با لباس سنتی خود حاضر می‌شد و فعالیت‌هایش تنها متعلق به یک زمان و مکان نبود. وی سومین فرماندار زن کشور و اولین فرماندار زن استان گلستان بود. نازقلیچی از سال ۱۳۹۰ به‌عنوان معینه بعثه مقام معظم رهبری هرساله در حج حضور می‌یافت، در دوم مهرماه سال۱۳۹۴ و در فاجعه غم‌انگیز منا به شهادت رسید.


کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد» نوشته اعظم السادات حسینی و به همت انتشارات روایت فتح در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است. این بار شاهد خاطرات یک مرد از همسر شهیده‌اش هستیم؛ شهیده‌ای اهل تسنن، عاشق وحدت مسلمانان و یک مدیر نمونه. این کتاب در ۵ فصل و توسط ۵ راوی بیان شده است؛ به روایت خانواده، دوستان و همکاران که هر یک از نگاه خود به زندگی این بانوی پرتلاش و توانمند نگاه کرده‌اند. در این کتاب زندگی شهید نازقلیچی، در ابعاد مختلف بازگو شده و حضور ارزشمند وی در جامعه فرهنگی و سیاسی استان گلستان نیز بررسی شده است.


بیان خاطرات مردی از همسر شهیدش در «کعبه بوی بهشت می‌دهد»


بخشی از کتاب «کعبه بوی بهشت می‌دهد»


«هر دفعه مکه می‌رفت، توی دلم یک جوری می‌شد، انگار می‌خواهد برود و برنگردد. اما این بار نمی‌دانم چرا نسبت به دفعه‌های قبل خیالم راحت‌تر بود. با این حال، این بار هم خیلی بهش اصرار کردم و گفتم: «نرو مرجان. قبلاً دو بار رفتی، دیگه نرو. تو الان فرماندار شدی و موقعیت شغلیت ممکنه با مرخصی طولانی به خطر بیفته. اگر یه اتفاقی توی شهر بیفته چی؟» اما او گوشش به حرف کسی بدهکار نبود. در جوابم گفت: «نه، مکه برای من از فرمانداری مهم‌تره. وقتی می‌تونم برم مکه، نمی‌تونم ازش بگذرم.» پشت بندش هم گفت: «تو مکه نرفتی و نمی‌دونی من چی می‌گم … این دفعه می‌خوام همۀ اعمال رو تمام و کمال انجام بدم. می‌خوام برم کوه احد. دیگه وقت خودم رو نمی‌خوام برای خرید تلف کنم. می‌خوام وقتم رو فقط برای اعمال بذارم.» همین کار را هم کرده بود و این بار فقط برای ما خواهرها هر کدام انگشتر نقره فیروزه و برای خواهر شوهرش، آیتکین که عروسی‌اش بود، گردن‌بند طلایی به عنوان کادو گرفته بود. این ها داخل ساکش بود که هم سفرهایش برایمان آوردند.»


انتهای پیام/۱۱۰/

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب