مؤمن در سختی به تلاطم نمیافتد و برابر بلا صبور است
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا؛ مؤمن در سختیها به تلاطم نمیافتد و در برابر بلا صبور است؛
عَن اَبی عَبدِ اللهِ عَلَیهِ السَّلام قالَ:
یَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ
وَقورٌ عِندَ الهَزاهِزِ صَبورٌ عِندَ البَلاءِ
شَکورٌ عِندَ الرَّخاءِ
قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللهُ
لا یَظلِمُ الاَعداءَ
وَ لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاءِ
بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنهُ فی راحَة.(۱)
یَنبَغی لِلمُؤمِنِ اَن یَکونَ فیهِ ثَمانُ خِصالٍ وَقورٌ عِندَ الهَزاهِز
در نسخهای دیدم «عِندَ الهَزائِز» است؛ فرق نمیکند؛ مراد، حوادث دشوار و تکاندهنده است. وَقور بودن در این حوادث یعنی از جا در نرفتن، خود را نباختن، آرامش خود را حفظ کردن، به تلاطم درنیامدن.
بیشتر بخوانید؛
عابد کیست آقاجون؟/ فرصت، غنیمت است
پروردگار در قلب توست، باباجون!
بیماری برای انسان پیش میآید، زلزلهای پیش میآید، جنگی پیش میآید، فقری پیش میآید؛ اینها هزاهزِ زندگی است. بعضیها به مجرد اینکه شایعه زلزله میآید یا خوف جنگ میآید، یا کسی علیه او یک کلمه حرف میزند، خودشان را میبازند، از جا در میروند.
امام صادق -علیه السلام- میگوید: مؤمن باید این جور نباشد و از جا در نرود، خودش را حفظ کند.
صَبورٌ عِندَ البَلاء،
یعنی وقتی حادثه پیش آمد برای او، صبر کند. صبر به همان معنایی است که مکرّر عرض کردهایم؛ یعنی این حرکتی را که شروع کرده متوقّف نکند، استقامت کند؛ صبر یعنی این. مثلاً شما حرکت کردید میخواهید از تهران به شهری بروید، وسط راه مانعی پیش میآید، مشکلی پیش میآید؛ یک وقت برمیگردید، این بیصبری است؛ یک وقت نه، برنمیگردید، در صدد برمیآیید مانع را برطرف کنید، جوری از آن عبور کنید؛ صبر یعنی این.
شَکورٌ عِندَ الرَّخاء،
به مجرّد اینکه آسایش و راحتی و گشایش در کار انسان پیدا شد، انسان طغیان نکند، شکرگزار باشد، بداند نعمتی است از طرف پروردگار، شکر الهی را در برابر نعمت فراموش نکند، شکور باشد. این هم مطلب مهمّی است و نقطه مقابل این یک آفت است که انسان به مجرّد اینکه یک ذرّه جیبش پُرپول میشود، چهار نفر به آدم سلام میکنند، بدنش مثلاً از بیماری نجات پیدا میکند، ناگهان طغیان کند، اَن رَءاهُ استَغنی.(۲)
به مجرّد اینکه انسان احساس میکند که حالا دیگر مشکلی ندارد، ناگهان باد به کلّه او میافتد، همه چیز را از خود می¬داند و خدا را فراموش میکند. این هم آفت دیگر، که باید «شَکورٌ عِندَ الرَّخاء» باشد.
قانِعٌ بِما رَزَقَهُ الله
به همان که بعد از همه زحمتها به شما رسید، قانع باشید؛ نگویید چرا بیشتر نشد؟ چرا بهتر نشد؟ نه اینکه تلاش نکنید؛ تلاش کنید، امّا بعد از آنکه تلاش کردید و این تلاشِ شما منتهی به حدّی از زندگی شد؛ حالا زندگی یعنی پول، زندگی یعنی زندگیِ معمولی، یا جاه و مسوولیّت و غیره - به همان قانع باشید، زیادهطلبی نکنید. معنایش این باشد که راضی به آنچه هستید نیست.
لا یَظلِمُ الاَعداء
مؤمن به دشمن خود هم ستم نمیکند؛ حالا دوست که هیچ، مؤمن که هیچ. بعضیها خیال میکنند اگر کسی دشمن شد، میشود به او ظلم کرد، میشود به او تهمت زد، میشود غیبتش را کرد، میشود اموالش را خورد، میشود اذیّتش کرد. چرا؟ دشمن است دیگر!
نه، دشمن را هم ظلم نباید کرد، ولو دشمن است. اگر جرمی کرده، خب بر طبق جرمش اگر مسئولیت مجازات با شماست، مجازاتش کنید، اگر مسئولیت با دیگری است که شما همان را هم نباید بکنید؛ به صرف اینکه دشمن است، نمیشود به او فحش داد، تهمت زد، دروغ گفت، مالش را برد، به این بهانه که دشمن است.
وَ لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاء
مؤمن برای دوستان خودش هم تحامل درست نمیکند. «لا یَتَحامَلُ لِلاَصدِقاء» را معنا کرده¬اند «لا یجور علیهم لأجل الاصدقاء و طلب مرضاتهم»؛ این هم یک معنا است، این هم خوب است، بد نیست.
«لا یتحامل علی الاصدقاء» نیست، «للاصدقاء» است؛ یعنی برای خاطر دوستانش تحامل به این و آن نمی¬کند؛ یعنی همین جناحبازی که حالا الان رایج است، بین ما که انسان به خاطرِ دوستانِ خودش، مدام به این تحامل کند، مدام به آن بد بگوید. یا این جور، یا همان که ابتدا به ذهن انسان متبادر می¬شود؛ یعنی بر دوستان خودش تحمیل نباشد، آنها را هم مورد تحامل خود قرار ندهد.
بَدَنُهُ مِنهُ فی تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنهُ فی راحَة،
این دو صفت هم برای مؤمن ذکر شده، امّا این دو صفت تقریبا با هم است. فرض کنید سفری کردهاید، مثلاً در این اتاق رفیق شما شب خُر و پف میکند و نمیگذارد بخوابید. دو راه وجود دارد؛ یکی اینکه لگد بزنید بگویید «پا شو مرد حسابی، نمیگذاری بخوابیم»
این «اَلنّاسُ مِنهُ فی راحَة» نیست؛ این اذیّت کردنِ دیگران است. خب بالاخره چه کار کند بیچاره؟ خُر و پف میکند. یکی هم این است که خودتان این تعب را تحمّل کنید؛ یا بروید در راهرو بخوابید، یا گوشتان را بگیرید، بالاخره کاری کنید. یعنی انسان در مقام معارضه با راحت خود و راحت دیگران، راحت دیگران را ترجیح بدهد، راحت خود را ترجیح ندهد. حدیث دنباله دارد، که البتّه آن هشت چیز همینها است.
پینوشت؛
۱. خصال، جلد ۲، صفحه ۴۰۶؛ «امام صادق (علیه السلام): فرمود شایسته است که در مؤمن هشت خصلت باشد؛ در گرفتارىها خودنگهدار باشد و در رسیدن بلا شکیبا باشد و در خوشىها شکرگزار باشد و به آنچه خداوند او را روزى داده قانع باشد، به دشمنانش ظلم نکند و به خاطر دوستانش به مردم ستم نکند، بدن خود را به زحمت اندازد و مردم از وى در آسایش باشند.»
۲. سوره علق، آیه ۷؛ «همین که خود را بىنیاز پندارد.»
انتهای پیام/4076/
انتهای پیام/