؟؟؟
- ظاهراً دوستان که علاقهمند هستند، سیمافیلم هم همینطور. قبل از این ماجرای کرونا، فصل دو را طراحی کردیم و فیلمنامه پنج قسمت را هم آماده کردم منتهی یکسری مشکلات هست از فصل یک به جا مانده که در واقع بحثهای مالی باید بسته شود و به نظر من سیمافیلم یک توقع بهجا هم دارد که مباحث مالی فصل یک بسته شود که این اتفاق نیفتاده است و به همین دلیل کار همینطور استندبای مانده است که این مباحث حل شده، جمعبندی شود و نهایتاً تصمیم بگیریم که چه اتفاقی بیفتد.
داستان فصل دوم چقدر با بازه زمانی فصل اول فاصله دارد؟
- به هر جهت از اول هم بنای ما بر این بود که یک فاصله زمانی بیفتد و قاعدتاً این کاراکترها هم که بچهها یک کم بزرگ شدهاند، آن چیزی که طراحی کردهایم یک فاصله دو تا سه ساله بود که در واقع بچهها دو سه سال بزرگتر شدهاند و حالا شاید یک مقدار محوریت بزرگترها هم بیشتر شده بود. در واقع قصه به این شکل است چون بازه فصل دوم قرار بود به این سمت برود که به انقلاب نزدیک شود و نهایتاً شاید انتهای فصل دو، به ماجرای انقلاب برسیم. این طراحی کلی و هدفمان این شکلی بود که به آن سمت برسد. باز همان محور و همان سبک زندگی بود. روابط بین خانوادهها اهمیت بیشتری داشت ولی همانطور که یک المانهای خیلی کوچکی در فصل اول بود که بچهها درگیر مسائل روز آن موقع هم میشدند که حالا ناظمی، ساواکی، این هم با همان شیب قرار بود پیش برود و طراحی آنطوری بود که قصه روابط آدمهاست ولی به هر جهت شخصیت اصلی تحت تأثیر یک معلمی قرار میگرفت و اتفاقاتی برایش میافتاد منتهی گل درشت نبود، در حد همان قسمت یک بود. منتهی الان همه چیز استندبای و در انتظار تصمیمگیری خود سازمان است چون هزینه هم شده است. بخش زیادی از هزینه کار که آن چیزی که مهم بود، در فصل یک باید تصمیم میگرفتند، بحث ساخت و ساز بود، در شهرک محله حکایتهایی که همه باید ساخته میشد و هزینه زیادی داشت. خب مجریان در همان فصل یک این شجاعت را داشتند و تصمیم گرفتند و ساخته شد. به همین دلیل واقعاً بخش زیادی از هزینههایی که ساخت خانهها و لباسها بود، همه این اتفاقات افتاده و همه اینها همچنان هست. یعنی آنجا بروید، محلهای است که تابلو خورده محله حکایتهای کمال، لباسها به همین شکل، یعنی بخش زیادی از هزینهها انجام شده و از این جهت فصل دوم برای سیمافیلم خیلی به صرفهتر خواهد بود که ادامه دهد و کار هم کاری بود که نسبتاً دیده شد. با این اوضاع سختی که مخصوصاً کمبودی که در بحث فضای کار کودک داریم. با اینکه رهبری چندین بار تأکید کردند و جمله ایشان اگر اشتباه نکنم دقیقاً همین است که اگر مسئولان اهمیت کار فرهنگی برای کودک را بفهمند، از خوابشان میزنند که برای کودکان و نوجوانان کار فرهنگی و هنری انجام دهند. ولی متأسفانه احساس میکنیم همانقدر که ما خودمان بچهها را جدی نمیگیریم، کار کودک را بعضی از مدیران جدی نمیگیرند. در حالی که واقعاً نسبت به کار بزرگسال 0419 کار بزرگسال که میسازی بیشتر به نظر من سرگرمی است و 10 تا 20 درصد بیشتر تأثیرگذاری نخواهد داشت، به خاطر اینکه همه خصوصیتهای ما شکل گرفته و ؟؟؟ ولی وقتی در مورد کار کودک حرف میزنیم عملاً داریم درباره تربیت کودک حرف میزنیم و این قطعاً اهمیت خیلی بیشتری باید پیدا کند ولی متأسفانه جدی گرفته نمیشود. این را هم ظاهراً دوستان میگویند میخواهیم ولی منتظرند که مباحث و مشکلات مالی فصل یک بین تهیهکننده و سازمان و نهایتاً ؟؟؟
اگر مشکل حل شود، با همان تیم کارگردانی و تهیهکننده قبلی است؟
- هنوز مشخص نیست. شاید اگر همین را تصمیم گرفته بودند، کار سرعت بیشتری پیدا میکرد ولی هنوز خود سازمان مشخص نکرده که آیا قرار است با همان تهیهکننده یا با یک تیم جدید ادامه دهد.
تیم نویسندگان چطور؟
- طراحی که ؟؟؟ خودم نوشتم ولی اگر قرار بر ادامه داشتنش باشد، احتمالاً کار تیمی، حالا آن دوستان یا تیم جدید. احتمال دارد همانها باشیم یا یک نفر اضافه شود باید ببینیم سازمان چه تصمیمی میگیرد.
آقای شیرخانلو باز هم نقشش را بازی خواهد کرد؟
- به هر جهت اگر فرض بر این بگیریم که سازمان این کار را انجام دهد و کار به تولید برسد باید شرایط سنی محمدرضا را در نظر بگیریم، یک وقت احتمال دارد چون در سن رشد هم بود، شاید یک پرش چهار پنج ساله داشته باشیم که حالا اینها رسیدهاند به اواخر راهنمایی یا اوایل دبیرستان و آنها را به لحاظ تولید باید در نظر بگیریم، ضمن اینکه یک مقدار محوریت بزرگترها بیشتر میشود. اگر قرار باشد به سن چیز برسند یک کم قصه از آن حالتش در میآید که صرفاً کار کودک نباشد.
در بحث سینمای کودک و کارهای تلویزیونی کودک، بازیگرانی هستند که از نظر ظاهری چهرههای بور و چشمهای زاغ و تمیز و مرتب برای کودکان استفاده میکنند. اما قصههای مجید از جنس خودمان بود یا همین آقای شیرخانلو در حکایتهای کمال با آن سرتراشیده خیلی جذابتر بود. چرا دارند به این سمت میروند؟
- بحث مفصل میطلبد منتهی یک بخش زیادش این است که خیلی از دوستان ما اعم از تهیهکننده، نویسنده یا کارگردان، به شدت تحت تأثیر فضای مجازی هستند. حالا شما در کار کودک میبینی یا از این طرف در شبکه نمایش خانگی ببین که تمام سریالهایی که الان دارند کار میکنند همه در مورد شخصیتهایی با یک طراحیهای کاملاً بالا و متمول، نمیگویم تبلیغ اشرافیگری ولی به هر جهت دارد میشود و این شکلی هست. یعنی یک فضای عجیب و غریبی داریم میسازیم که مخاطب میبیند همه شخصیتها متمول هستند و ماشینهای آنچنانی سوار میشوند. حالا شهرستانها را کاری نداریم، اصلاً در خود تهران چقدر از مردم ما این سطح از زندگی را دارند تجربه میکنند؟ ولی همانطور که همه ما تحت تأثیر فضای مجازی هستیم که مثلاً یک آهنگسازی 0944 همه آدمها شروع میکنند در فضای مجازی استوری گذاشتن در حالی که شناختی از آن نداریم، همهمان همینطوری هستیم. از این طرف برعکسش هم هست یعنی هنرمندان ما به جای اینکه در متن جامعه باشند، ببینند مردم چگونه فکر و زندگی میکنند، به شدت تحت تأثیر فضای مجازی هستند. از این جهت خیلی از دوستان را میشناسم که فیلمنامههایشان همچنان فیلمنامههای کافهنشینی است. یعنی در کافهها مینشینند و فیلمنامه مینویسند ولی این نمیداند که یک بخش زیادی از مخاطبان او، مخاطب شهرستانی است. در سریال حکایتهای کمال چیزی که برای من مهم بود این بود که وقتی داریم کار کودک میسازیم، البته هر کاری اما مشخصاً کار کودک را عرض میکنم، خیلی خوب است که مخاطبت را بفهمی. یعنی به نظر من مخاطب آن پسری که یک گوشی دستش است دارد در فضای مجازی کار میکند یا در تهران، نیست، آن پسربچهای که در شهرستانهای دور افتاده مثل سیستان و بلوچستان، اهواز، مشهد، خیلی از بچههای نوجوانی هستند که مثلاً شاگرد نانواست ولی شب باز در همان مغازه مینشیند و تلویزیون روشن میکند. وقتی به مخاطب فکر میکنی باید به همه اینها فکر کنی و واقعاً باید باورپذیر باشد. از این جهت برای من خیلی مهم بود که شخصیت کمال بیشتر شبیه یک طبقه میانه باشد که بتواند درکش کند ولی حتی یک کودک تهرانی را هم فرض کنید که در یک فضای خیلی مدرن و پیشرفته هم دارد زندگی میکند، او هم حکایتهای کمال را درک میکند. چون شاید از تراشیدن موی سر هیچ ذهنیتی نداشته باشد ولی شیطنتهای او را میفهمد، اینکه رویاپرداز است را میفهمد و او هم به یک وجه دیگری با او ارتباط برقرار میکند. منتهی واقعیت این است که بخش زیادی از فضای هنری امروز ما تحت تأثیر فضای مجازی است و به آن سمت میرود که کار کودک ما از یکسری بچههای ترگل ورگلی که هیچ شباهتی به بچههای جامعه ما ندارند. کار بزرگسال هم که میبینیم توی 1159 همینطور است. یعنی یک فضای کاملاً متمول، زندگیهای آنچنانی، روابط آنچنانی که اصلاً هیچ، حالا یک جاذبههای بصری دارد که به خاطر آن جاذبههای بصری، مخاطب دارد نگاه میکند ولی واقعاً اتفاقات خیلی بدی در جامعه میافتد، مخاطب احساس میکند یا خودش عقب افتاده یا با چشم و همچشمی احساس میکند حقش را خوردهاند یا احساس میکند زندگی درست آن است نه این زندگی که من دارم میکنم.
الان مشغول سریال نجلا هستم.
در بحث آقازاده همکاری نکردید؟
- من تا قسمت 10 بودم منتهی بعدش یک کار سینمایی داشتم که مجبور شدم جدا شوم. همه چیز اوکی بود و پیش میرفتیم و یک تصمیم شخصی بود، شرایطی پیش آمد که مجبور شدم از نجلا جدا شوم چون ممکن بود آن کار هم لطمه بخورد.
انتهای پیام/