سردار طلایی
؟؟؟
- خوشبختانه همین سؤال شما نشاندهنده همین راهبرد جدید خبرگزاری آنا است که میخواهد نگاه علمی به موضوعات داشته باشد. این سؤال، سؤال مهمی است. علیرغم برنامههایی که مدیران شهری در هر دوره ارائه میدهند و خیلی هم برنامههای خوب و مردمپسند است اما چرا در صحنه اجرا و عمل به نتیجه نمیرسد. و البته به این نکته حتماً عنایت داریم که این موضوع محدود به یک دوره خاص نیست، نسبتهایش متفاوت است اما به طور کلی میتوانیم بگوییم هر دورهای، این ضعفها را با نسبتهای کم و زیاد داشتهایم. به نظر من ما هم با یکسری اشکالات و ایرادات ساختاری در مدیریت شهری مواجه هستیم. مدیریت شهری عبارت است از شورای شهر و شهرداری. هر جا که کلمه مدیریت شهری به کار میبریم، این دو را با هم میبینیم و از هم جدا نمیبینیم. به نظر میرسد که هم ما دارای مشکلات و اشکالات ساختاری هستیم، هم در یک جاهاییاش مشکلات قانونی داریم و هم مدیریتی. در واقع اگر بخواهیم خیلی محدود پاسخ دهیم، در هر سه حوزه دچار مشکلاتی هستیم که نتیجهاش این میشود که به حرفهایی که زده میشود جامه عمل پوشانده نمیشود. اگر بخواهیم برای هر کدام از این موارد مثالی بیان کنیم اساساً سؤال این است که آیا ساختار شهرداری و مدیریت شهری تهران میتواند مجری و پیادهکننده این منویات و برنامههایی باشد که در کلانمدیریت شهری در هر دورهای بیان میشود؟ بالاخره این مجموعه باید این خواستهها را عمل کند. اگر این مجموعه نتواند کاری کند که در حد همان حرف باقی میماند. پس ابتدا باید به این نکته توجه کنیم. به نظر من با توجه به تجربه سالیان طولانی که با این مجموعه آشنایی دارم، از این بابت که 10 سال مستقیماً با آن درگیر بودم و قبل از آن هم غیرمستقیم در وظایف دیگری که برعهدهام بود با دوستان ارتباط داشتم، اعتقادم این است که مدیریت شهری و ساختار و سازمانی که دارد و به دنبالش نیرویی که در سازمان در هر دورهای ورود پیدا کرده، تناسبی با عمل به این راهبردهایی که بیان میشود، ندارد. به این معنی که علیرغم وجود ظرفیتهای بالقوهای که از جمله در خود بدنه شهرداری تهران نهفته است اما میبینیم هر دورهای هر مدیریت شهری که سر کار میآید، یک حجم قابل توجهی نیرو میآورد و به شهرداری تزریق میکند. خب نتیجه آمدن این نیرو که حالا این دوره مدیریت هم میآورد، به خودی خود باعث سرخوردگی و به نوعی به کنار زدن نیروی قبلی میشود. نمونهای به عنوان مصداق این موضوع برای شما میگویم که در موردش بررسی کنید، سازمان فرهنگی هنری شهرداری به عنوان یک نمونه. ببینیم آیا مجموعه نیرویی که در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری وجود دارد، نسبت تحصیلات و تخصص آن افراد با مأموریت سازمان فرهنگی و هنری چه نسبتی دارد؟ حالا من به اینکه سازمان فرهنگی و هنری پول ندارد، به تبعش کارکنانش از بابت اینکه حقوقشان خوب نیست ناراضی هستند، اعتبار برای فعالیت ندارند، حالا اینها را کنار میگذاریم. همین الان شما بروید با کارکنان سازمان فرهنگی و هنری صحبت کنید میبینید که ناراحت هستند، وقتی میگوییم چرا؟ میگویند یک، پول نیست که فعالیت کنیم؛ دو، به ما اختیار نمیدهند که فعالیت کنیم؛ سه، معیشت و رفاه خودمان هم تأمین نمیشود و ناراحت هستند. از این نیرو توقع دارید تحول ایجاد کند؟! تحقق بخش آن ایدهها باشد؟! وقتی آنالیزش میکنی، میبینید نیرو، نیروی خوبی است اما در جای خودش قرار ندارد. در واقع نتیجه این نوع ورود نیرو به بدنه مدیریت شهری این است که افراد در جایگاه خودشان قرار نمیگیرند. جانمایی نیروها در ساختار و سازمان متناسب با اهداف و مأموریتها و راهبردها و ادعاهایی که میخواهیم به آن برسیم نیست. طبیعتاً وقتی این حل نشود، خب کاری نمیتوانید انجام دهید، حالا هر چه میخواهید بگویید (برنامه بدهید). خیلی جالب است که یک شورایی میآید، یک شهردار انتخاب میکند، یکسری ایدههایی را هم مطرح میکند. اما هیچ نسبتی بین این مجموعه و بدنه حتی در سطح مدیران میانی هم نیست. بندهای که میخواهم بیایم در یک سازمان یک ایده و برنامه جدیدی را اعمال کنم، لازمهاش این است که کارکنان سازمان را با خود همراه کنم. لازمهاش این است که از نظر روانی، از نظر آموزشی، از نظر اعتقادی، از همه این جهتها این نیرو را با خودم همراه کنم. الان یک گسست عمیق بین بدنه نیروهای یک سازمان و مدیریت آن سازمان است، عمومی هم هست و فقط مختص شهرداری نیست. در همه سازمانهای ما این هست که بدنه نیروهای سازمانهای ما اساساً نسبتی با مدیران بالادست خود ندارند. به زبانی دیگر اساساً رابطهای بین اینها نیست، پیوند عمیق و قلبی بین اینها نیست. کارکنان ممکن است سازمانشان را دوست داشته باشند اما مدیران خود را دوست ندارند. یک سازمانی که بدنه سازمان، مدیران بالادستش را دوست ندارد و مدیر بالادست هم دنبال این نیست که با اینها ارتباط و پیوند برقرار کند، چگونه بعد میتواند برود مجری خواستههای مدیر بالادست شود؟ یا به زبان دیگر اساساً این برنامههایی که شما آوردهاید میگویید ما میخواهیم در این دوره این اتفاقات بیفتد، چقدرش را از خود این بدنه گرفتهاید به عنوان کارشناسان سطوح مختلف سازمان و جمع کردید و آوردهاید؟ نه! نشستهاید یک ایدههایی را دور هم قرار دادهاید، ایدههای مردمپسند، ایدههای خوب؛ اما نه زمینه اجرایش هست، نه بودجه اجرایش هست، نه نیروی انجام دهندهاش هست، هیچیاش نیست. مثلاً میگوییم میخواهیم شهر فلان باشد برای مردم! علتهایش از این قرار است. من فقط یک نمونه و یک مصداق از بخشی از ساختار را عرض کردم و در اینجا مقصر هم نیروها و بدنه سازمان نیستند، اتفاقاً من معتقدم که استعدادهای بسیار بالا و خوبی در بدنه شهرداری وجود دارد اما با این ورود و خروجیهای نامناسبی که در هر دورهای در مدیریت شهری رقم میخورد، پیامدهایش گرفتن انگیزهها و علاقهها و کارآمدیهای نیروهای قبلی سازمان است. میگویند آقا ما که داریم کار میکنیم، به چه دلیلی اضافه کردید؟ اینهایی هم که میآیند اولین کارشان این است که قبلیها را محدود کنند.
دوم، به نظر من بحث قانون است. آیا برای انجام این کارها، ما قوانین و مقررات لازم را داریم یا نداریم؟ برای تبدیل یک ایده به یک مدل عملیاتی، نیاز به فرآیند است. برای این کدام یک از این شعارهایی که داده شده، یک سند، یک برنامه و یک مانیفست تهیه کردهاند که بگویند ما از اینجا به اینجا میخواهیم برسیم، این هم پلن برنامههایمان، این راهبردهایمان، این اهدافمان، این اقداممان، این برنامهمان، این تعداد کمّی برنامهمان، این نظام ارزیابی عملکردمان، خروجیاش را دربیاوریم. در حوزه عمرانی داریم اما در سایر حوزهها نداریم. حوزه عمرانی چون بر قاعده مهندسی و ریاضی است، داریم. چرا؟ چون میخواهند یک پل بسازند، همین روش است. اما وقتی میروند در حوزههای علوم انسانی، در حوزههای نرمافزاری، حوزههای اجتماعیاش، فرهنگیاش، حتی در خدماتیاش هم نداریم. الان شما بروید وضع نظافت شهر را ببینید، یک شرکتهایی هستند که دارند نظافت شهر را انجام میدهند اما چون این پروسه کامل تعریف نشده، تعیین نکردیم که بالاخره ما به این پیمانکار دادیم، حالا نحوه نظارت بر این پیمانکار، بازخواست، تشویق و تنبیه، کارنامه و خوب و بد این پیمانکار، حتی یک جاهایی هم یک تشکیلاتی برایش درست کرده که این کار انجام شود ولی شما باید نتیجه کار را ببینید. نتیجه کارِ کف شهر نشان نمیدهد که ما با یک سیستمی داریم کار میکنیم که به این هدف دست پیدا کنیم. به نظر من یکی هم به همین بخش برمیگردد که ما برای تحقق هر طرح و ایده و برنامهای که برای دوره خودمان داریم، باید سندهای تحقق آن را در قالب نظام برنامهای هم تعیین کنیم، ارائه دهیم. 1751 یکسری مشکلات هم برخورد میکنیم که نمونهاش همین بحث اخیر درمانگاه سینا بود. قبلیاش پلاسکو بود. بالاخره همه مقصرند اما هیچکسی هم مقصر نیست. اما مقصران اصلی هم در نهایت دوتا درمیآیند؛ یک، مردم! دو، آنهایی که دیگر نیستند! یعنی همین اتفاق سینا را بروید رصد کنید، تا همین الان که ما داریم صحبت میکنیم، نتیجهای که به دست آمده از بحثهای کارشناسی و گفتگوها و نشستها و برخاستهای دوستان، خروجیاش این شده که فعلاً دوتا مقصر در این میان مشخص شده است؛ یک، مردم؛ دو، آنهایی که کشته شدند.
مدیریت شهری جدیداً انداخته گردن وزارت بهداشت.
- عرض کردم، حالا بالاخره وزارت بهداشت هم میاندازد گردن یکی دیگر! در راه میآمدیم با دکتر خرسند همین بحث بود. حالا ایشان از نگاه خودشان که از نوجوانیشان ما خدمتشان بودیم و نقطه آغاز ارتباطمان هم با نقد ایشان از ما بود که آن زمان پلیس مازندران بودیم، ایشان یک نوجوان کتابخانه از ما نقد کردند و آن شد آغازی برای این ارتباط، همیشه از ایشان خواستهایم که همیشه با همین نگاه شما به عنوان یک دوست ما را رصد کن و یادآوری کن که حواسمان را جمع کنیم، آقای 1920 گفت یک تفاوتی بین نوع مدیریتی شما نهتنها در کشور، خب بالاخره ایشان بالاخره دنیا را هم دارد میرود، آلمان درس خوانده، اتریش کار کرده، کشورهای مختلف را رفته، گفتند بین همه این جاهایی که من بررسی کردهام به یک وجه تمایزی بین شما و دیگر مدیران در دستگاههای مختلف برخورد کردهام و آن هم این است که شما از بیان ایرادات و اشکالات سازمانی که عهدهدار مسئولیتش هستید ابایی ندارید. میگویی من این عیبها را دارم، سازمان من این اشکالها و ایرادها را دارد. همه دارند میگویند که ما مقصر نبودیم. چرا؟ چون مشکل قانونی داریم. چون مشخص نیست متولی شهر کیست. چون خلأهای قانونی، موازی بودن بخشهایی از قانون، تداخلهای بحثهای قانونی پیامد و نتیجهاش این میشود که هر کسی بتواند مسئولیت را از خود سلب کرده و به دیگری منتقل کند. و خیلی عجیب است که در این حادثه سینا ما میبینیم که اصلاً خیلی عادی داریم برخورد میکنیم. تعداد کشتهها هم از تعداد کشتههای پلاسکو با مقایسه ساختمان سینا و ساختمان پلاسکو را داشته باشید، نسبت واحدها و افرادی که در آن بودهاند و ... ببینید چه نسبتی دارد و خیلی راحت 2053 و 19 کشته و 12 مجروح و خیلی راحت داریم از این عبور میکنیم. من یادم هست و واقعاً برای من عجیب است، دوستانی که در همان دوره در خود شورا، گوش عالم را کر کردند به اینکه چه و چه و چه، در حالی که شورای شهر پای کار بود، شهردار پای کار بود، همه تشکیلات شهرداری پای کار بود، باز دوستان آخرالامر در شورا خود شهرداری را متهم کردند ولی الان یک نفرشان حرف نمیزند! یک نفرشان مصاحبه نمیکند. آن زمان راه بیفت برو خانه این، خانه آن برو آن زمان ولی الان خانه یکی از اینها نمیروند. همان عضو شورا در آن دوره الان هم هست، خب آقای عضو محترم شورا چه اتفاقی افتاده؟ تفاوت آتشسوزی ساختمان پلاسکو با این حادثه از منظر شما که یک عضو شورا و به عنوان نماینده مردم در شورا نشستهاید چیست؟ که در آن دوره آن برخوردها را میکنید، در این دوره انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. پس این اشکالات را هم در این بخشش داریم. از کنار اشکالات مدیریتی هم نمیتوانیم بگذریم. مدیرانی که در واقع بیشتر دوست دارند که شعارمحور باشند. شعار بدهند، در حد شعار حرکت کنند، با شعار مدیریت کنند، با شعار سازمان را اداره کنند. این هم به نظر من یکی از این مشکلات است. دلیلش هم از نگاه خود من همین است که شما با چه منطقی و چه مبانی آمدید گفتید که من میخواهم این کارها را انجام دهم؟ اگر شما آمدید که بالاخره به این دلایل رسیدهام به اینکه این شهر تهران اصلاً شهر شهروندان نیست، من میخواهم شهر تهران را تبدیل کنم به شهر شهروندان. دلایلت را باید ارائه کنی. بگویی به این دلایل نیست. این هم برنامه من که میخواهم برسانم. اگر یک مدیر عزیزی را شما دارید که آمده گفته به این دلایل نیست، این هم برنامههای من که میخواهم برسانم، من حرفم را پس میگیرم. پس به نظر بنده سه اشکال عمدهای که نتیجهاش میشود اینکه برنامهها محقق نمیشود، اشکالات مدیریتی، قانونی و ساختاری و سازمانی درونی که از همدیگر هم جدا نیست و یک درهمتنیدگی هم دارند.
؟؟؟
- فکر میکنم اگر شما خودتان یک برآوردی از افکار عمومی داشته باشید، پاسختان را خیلی راحت به دست میآورید. ممکن است که دوستان ما در شورا مدعی به این باشند که ما چه کردیم و چه نکردیم و حتی ممکن است که انجام هم داده باشند، اما نکته خروجی و نتیجه کار و نشستن آن به کام مردم هست. آنچه که بنده در سطح جامعه از افکار عمومی برداشت میکنم این است که نهتنها طیفهای گوناگون سیاسی که میگوییم آقا اینها سیاسی برخورد میکنند، بدنه مردم و طرفداران طیف حاکم بر شورا که برای نشاندن این عزیزانمان بر صندلیهای شورا بسیار زحمت کشیدند تا این عزیزان بر آن صندلیها بنشینند، امروز اینها در خط مقدم ناراضیها هستند. خود بدنه شهرداری هم ناراضی است. هم بدنه شهرداری ناراضی است، هم طرفداران و علاقهمندان به نگرشهای سیاسی ناراضی هستند و هم بدنه مردم ناراضیاند. سؤالم اینجاست که خیلی ساده است، دوستان خودشان میفرمایند که ما 80 درصد از پیشبینیهای بودجهایمان محقق شده. یک مقایسه داشته باشید. دوره 10 سالهای که ما در شوراهای سوم و چهارم بودیم که بودجه ما از 3 هزار میلیارد شروع و به 17 هزار میلیارد ختم شد. شما میانگین این 10 سال بگویید سالی 10 هزار میلیارد، در حقیقت میشود 100 هزار میلیارد تومان بودجه ما داشتیم، 10 سال 100 هزار میلیارد تومان بودجه، میزان آوردهای که کارشناسان امروز تنها از املاک و اماکن متعلق به شهرداری ارائه کردهاند به عنوان سرمایه، به پلها و مترو و ... کاری ندارم، فقط به ابنیهها و املاک دارم اشاره میکنم، بالغ بر 500 هزار میلیارد تومان شده. میزان بدهی دوره 10 ساله ما در مدیریت شهری و دو سال قبلش هم که ماها نبودیم، شهردار تهران بوده، 26 هزار میلیارد تومان است. سندش را هم من دارم. سندش هم سند خودشان است، سند ما نیست. سندی است که خود دوستان دادهاند. یک بدهی بانکی هست، سرجمع بدهیهای بانکی با سود و جرایمش حدود 20 هزار میلیارد است. این گزارش 30/7/96 است. یعنی یک ماه پس از اینکه ما شورا را تحویل دادیم. بدهی مناطق به پیمانکاران حدود 6 هزار میلیارد تومان است. بدهی سازمانها و شرکتهای شهرداری به پیمانکارها حدود 2 هزار میلیارد تومان است. سرجمع بدهی که دوستان دادند، معاون محترم مالی و اداری شهرداری، سرجمعش چیزی حدود 26 هزار میلیارد است. امروز سه سال از دوره مدیریت شهری گذشته است. به حسب آمار وامهایی که این دوره سه سال مدیریت شهری دریافت کرده چیزی بالغ بر 25 هزار میلیارد تومان وام دریافت کردهاند. بودجه این سه سال چیزی بالغ بر 60 هزار میلیارد تومان است. در دورهای که ما در طول سال بین 20 تا 25 کیلومتر مترو میساختیم و ساخت هر متر مترو از صفر تا 100 که قطار رویش حرکت کند 200 تا حداکثر 250 هزار میلیارد تومان بوده، و الان که ما با هم صحبت میکنیم آن عدد بین 600 تا یک هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده، به گفته رئیس محترم شورای شهر عرض میکنم که خودشان فرمودهاند که یک متر مترو هم ما کار نکردهایم. پس نگاه میکنیم میبینیم که در یک دوره 10 ساله با 100 هزار میلیارد تومان بودجه فقط در یک بخش ما 500 هزار میلیارد آورده آوردهایم، به شهر و شهرداری اضافه کردهایم. بدهی هم که خود دوستان اعلام کردهاند اینقدر است. ما هم همان زمان اعلام کرده بودیم که اینقدر است، خودشان هم گفتند اینقدر است. اثبات شد آنچه که ما گفتیم و آنها گفتند، نزدیک به هم است و فاصلهای ندارد. بودجه این سه سال هم که بالغ بر 60 هزار میلیارد تومان است، امسالشان نزدیک به بالای 30 هزار میلیارد تومان است. پس سؤال اینجاست که در آن دوره شما بروید ببینید تونل نیایش، تونل توحید، تونل غزه، بزرگراه شوشتری، بزرگراه صدر، پلهای طبقاتی صدر و بزرگراه امام علی(ع) زده شده و در طول آن 10 سال تهران متحول میشود ولی این سه سال ما کاری نمیبینیم. ما که میگویم نه من، مردم دارند این حرف را میزنند. میگویند خب پس چه اتفاقی دارد میافتد؟ من میتوانم با اعداد و ارقامی که اشاره کردم و برآوردی که از نگاه مردم عرض کردم، نتیجهگیریاش را به شما واگذار کنم.
انصافاً اسامی کوچهها عوض شده!
- بله!!! بالاخره دوستان ما متأسفانه کاری میکنند که بعد سازمان منافقین بیاید از آنها تشکر کنند و اینها برای کارنامه یک مجموعهای که سیاسی هست و خودش را در نظام تعریف میکند، نسبت خودش را با انقلاب نسبت یکی میبیند، به نظر میرسد که حتی خودشان نباید به راحتی از کنار اینها عبور کنند. نه ما، خودشان عبور کنند. حالا این ارزیابی به رئیس شورا برمیگردد، به اعضای شورا برمیگردد، به شهردارهایشان هم برمیگردد. هم اینکه من دارم میگویم چرا ما باید در عرض سه سال سه شهردار عوض کنیم؟! آیا تهران واقعاً تحمل یک چنین دگرگونیهای به این حجم را دارد؟ من خودم را عرض میکنم، وقتی بنده میگویم شهرداری تهران، باورم این است که دولت شهری تهران است. یعنی یک دولت شهری در تهران است. خب توقع و انتظار این است که این دولت، ثبات، پایداری، برنامه قبص علی هذایش آنقدر باشد که بالاخره مردم احساس کنند که کار دارد میشود. من دوستانم به شورا و شهرداری تهران، نه از سر یک رویکرد و نگاه سیاسی، از سر کسی که با آنها رفیقم، دوستشان دارم و علاقهمند موفقیت آنها هستم، چرا؟ چون مردم بین ما و آنها فاصلهای قائل نیستند، مردم ما و آنها را یکی میبینند. مردم این مرزبندیهایی که ما بین خودمان داریم را برای ما ندارند. مردم همه ما را یکپارچه میبینند. پس عقل من حکم میکند که وقتی مردم که اصل ماجرا هستند ما را یکی میبینند، آرزو و تلاش برای موفقیت دوستان کنم چرا که موفقیت دوستان برای من هم هست. موفقیت دولت برای من هم هست. وقتی مردم راضی باشند من هم از آن بهرهمند میشوم. مردم، جوانها توی جامعه به ما نمیگویند این چه وضعی است درست کردهاید! میخواهم عقلاً و منطقاً به شما بگویم که پشت اینکه عرض میگویم ما با دوستانمان اصلاً حرف سیاسی نداریم همینجاست که من معتقد به این هستم که من که نمیتوانم به مردم بگویم من این گروه هستم، او آن گروه است. مردم میگویند همهتان یکپارچهاید. میخواهم به دوستان عرض کنم که اگرچه فرصتهای طلایی را از دست دادهاید اما در یک سال باقی مانده باز هم باید به نظر من تلاشتان را حول این محور بگذارید که بالاخره یک کاری انجام شود. مبادا به حسب یک رویه که سال آخر دولتهای ما، مجلسهای ما، شوراهای ما دیگر خودبهخود از کار فاصله میگیرند و میآیند دنبال جمع و جور کردن خودشان، به ویژه آن وقت که احساس کنند دیگر در آینده هم ممکن است نباشند، مبادا این اتفاق برای شما هم بیفتد. محکم این یک سال باقی مانده را تلاش کنید یک کاری برای مردم انجام شود.
؟؟؟
- من خیلی تعجب میکنم از اینکه دوستان در واقع در موضع طلبکاری و پرسشگری قرار دارند در حالی که باید در موضع پاسخگویی قرار داشته باشند. ماده 55 قانون شهرداریها تصریح دارد وظایف شهرداری را، میگوید اگر بیماریهای واگیردار آمد، شهرداری باید مداخله کند. اولین سؤال من این است که مدیریت شهری تهران در موضوع کرونا در کشور و از جمله در تهران جایگاهش در ستاد مدیریت بحران کرونا در کجاست؟ خب بیایند به مردم بگویند ما کجای این ستاد هستیم. بعضی اخباری که ما داریم اصلاً در ستاد کرونا نبودند. آیا آنها را نخواستند؟
شهردار تهران فقط یک رأی در این ستاد دارد و عملاً هم هیچ کاری صورت نگرفته.
- همین! آیا واقعاً سیستم دولت برای دوستان ما جایگاهی اینچنینی قائل است یا خود دوستان ما برای حفظ جایگاه و وظیفهای که بر عهدهشان هست تلاشی نکردند؟ الان محل سؤال است که کدام یک از این دوتا بوده؟ ولی من همینقدر میفهمم که در شهر وقتی دارم تردد میکنم، با مردم زندگی میکنم، مردم هیچ اثری از اینکه مدیریت شهری دارد در موضوع کرونا ایفای نقش میکند، دیده نمیشود. اگر هم دارند میکنند بدانند که مردم این حس را ندارند و این به نظر من علیرغم اینکه به گفته شما خیلی جاها یک هزینههایی را مدعی هستند انجام دادهاند و کارهایی را کردهاند. من اگر دوره چهارم بودم اولین کاری که میکردم، ستاد مدیریت کرونای شهر تهران را در تهران تشکیل میدادم، کار نداشتم به دستگاههای دیگر، من وظیفه خودم را انجام میدهم. داخل خود شهرداری و شورا اولین کاری که میکردم، ستادش را تشکیل میدادم. وظیفه من است. کلید شهر در اختیار من است. زندگی مردم با من است. روزانه چند میلیون نفر شهروند در طول روز با مدیریت شهری در تماس هستند؟ کجا هست یک چنین حدی باشد؟ فقط در حمل و نقلش ببین چند میلیون نفرند، حالا بقیهاش را هم بهش اضافه کن. من اولین کاری که میکردم ستادش را تشکیل میدادم و به جای اینکه بروم در یک جایی بنشینم یک رأی داشته باشم، دیگران را میآوردم آنجا مینشاندم که تو یک رأی دارید. نمایندگان مردم در شورا هستید. به حسب قانون، مسئولان، استاندار، فرمانداران، بخشداران، مدیران دستگاههای اجرایی موظفند به شما پاسخ بدهند. این که قانون است. حالا اینکه ما جدی نگرفتیم، باهاش خوب برخورد نکردیم، اشکال ماست، ولی قانون که هست. همین قانون فشل موجود قانون شوراها، استانداران، فرمانداران و قص علی هذا را مکلف میکند پاسخگوی شورای شهر باشند. شورای شهر به نظر من با مدیریت شهری ستاد کرونای شهر تهران تشکیل میداد، از استانداری، از همه دستگاهها را فراخوان میزد میآمدند، با استفاده از ظرفیتهایی که مدیریت شهری در اختیار دارد، موضوع را مدیریت میکرد. هیچ دستگاهی به اندازه شهرداری در بدنه شهر امکانات و ساختار ندارد. شما در 354 محله تهران فقط 354 نهاد محلی به نام سرای محلات دارید. در 120 محله تهران تشکیلاتی به نام مدیریت شهرداری نواحی دارید. کم امکانات و ساختمان در اختیار شما نیست. از همین ظرفیتهایتان فقط برای آموزش مردم استفاده میکردید.
؟؟؟
- از همه چیز میتوانستیم استفاده کنیم. نقش به آنها میدادیم. آموزش مردم را به آنها واگذار میکردیم. آموزش ماسک زدن. همین ماسک را که ما داریم میدهیم، این را مدیریت شهری میتوانست در قالب پکهایی آماده میکرد، برای خانههای مردم از طریق تشکیلات محلیاش ارسال میکرد. مردم را دعوت میکرد به رعایت مقررات و اصول بهداشتی که آسیب نبینند. ضدعفونی کردن معابر شهر. بله، گروههای جهادی فراوانی آمدند دست به دست هم دادند و معابر شهر را ضدعفونی کردند اما باز خود شهرداری امکانات و منابعی که دارد و ظرفیتی که در بهکارگیری نیروها دارد، سازماندهی کردن است. دومین کاری که در این ستاد انجام میدادم، سازماندهی کردن ظرفیتهای مردمی و مدیریت آنها برای بهداشت شهر استفاده میکردم.
؟؟؟
- این در واقع نشاندهنده همین است که ما ظاهراً اوضاع و احوال دستمان نیست. یک اتوبوس وارد کردن، خود پروسه ثبت سفارش تا برود مراحلش طی شود با فرض بر اینکه بتوانیم بیاوریم دو سال زمان میبرد. بعد یک اتوبوسی که ما 400 تا 500 میلیون میخریدیم الان بروید ببینید چند میلیارد شده؟ من اعتقاد دارم که شهر را نمیتوان با شعار اداره کرد. از همین حمل و نقل یک مثال با عدد و رقم بزنم که ببینید چه اتفاقی افتاده است. ما در دوره خودمان سالی 10 هزار آرم ترافیک صادر میکردیم که 8 هزارتایش را به مردم میدادیم، 2 هزارتایش شناور بود. حالا یا میخریدند یا نمیخریدند دیگر. درآمدی که ما از محل فروش ترافیک و آرم ترافیک در سال 95 داشتیم، 400 میلیارد تومان است. سندش است و مستند است اینکه من عرض میکنم. دوستان که آمدند گفتند این عدالت نیست و ما میخواهیم عدالت را در توزیع استفاده مردم از طرح ترافیک داشته باشیم. اعلام کردند ثبت نام بشود. چه تعداد خودرو ثبتنام کردند؟ یک عدد بسیار بسیار سرسامآوری خلقالله آمدند ثبتنام کردند که میانگینش این است که در حال حاضر روزی 25 هزار خودرو دارد وارد طرح ترافیک میشود. آن 10 هزارتا کجا؟ این 25 هزارتا کجا؟ این اتفاق دارد میافتد، شما از تعداد ثبتنامکنندگان ببینید. میزان درآمد دوستان ما در سال گذشته 200 میلیارد بوده. تعداد ورودی از 10 هزار به 25 هزار، درآمد 200 میلیارد، در مقایسه با سال 95 که 400 میلیارد بود. تازه دوستان آمدند همین امسال اعلام کردند آنهایی که برای طرح ترافیک پول را داده بودند، استفاده نکردند، تمام شد! از نو اگر میخواهید باید بروید ثبتنام کنید. یعنی ذخیره پول مردمی که سپرده بودند برای طرح ترافیک و پارسال استفاده نکرده بودند، امسال دوستان گفتند تمام! یادتان هست چه جار و جنجالی سر طرح ترافیکها که آقا قبلاً چه کردند و ما میخواهیم چه کار کنیم! حالا در دوره مدیران قبلی بوده است ولی ما شهرداری را به هم پیوسته میبینیم، ما که جزء به جزء نمیبینیم. حداقل دوره به دوره باید ببینیم. اگر خیلی بخواهیم حالا غیرپیوسته ببینیم، دوره به دوره باید ببینیم. این دوره شماست که دارد این اتفاقات میافتد. چند نفر مدیر در حوزه حمل و نقل جابهجا کردند؟ خب این یک نمونه از طرح ترافیک. آن هم از مترویش که خود رئیس شورا میگوید ما یک متر مترو نزدیم. یک دستگاه اتوبوس هم به حوزه حمل و نقل اضافه نشده. پس چه کار دارید میکنید؟! این حجم نیرو، این حجم اعتبار، چه اتفاقی دارد میافتد؟! اینکه به نظر میرسد واقعاً یک رسانهای، یک مجموعهای باید پیدا شوند، خود شما شاید بهترینش باشید، به صورت علمی اعداد و ارقام را بروید در بیاورید، بگویید با این اعداد ارقام خب با پول مردم چه کار کردهاید؟! شما همین امسال در بدترین شرایط بحرانی ما به جهت افزایش قیمت مسکن و تورم، 30 درصد عوارض را بالا بردید. آخر چه نسبتی هست؟ 30 درصد بالا بردید بعد گفتید بله، ما حالا منطقهبندیاش میکنیم. دیدی مورد اعتراض قرار گرفت، گفتی منطقهبندیاش میکنیم. دوستان در همین سه سال 9 هزار میلیارد تومان بابت بدهیهای دولت از دولت پول گرفتهاند.
غیر از مبالغی که تهاتر کردند؟
- اعداد و ارقامی که ما داریم 9 هزار میلیارد تومان به درآمدهایشان اضافه شده. حالا مدلش و جزئیاتش را من دیگر کاری ندارم. من یک موردی به شما بگویم که خیلی جالب است از همین درآمدهای دوستان ما، در دوره ما دو قطعه زمین را ما واگذار کردیم، تهاتر کردیم، یکی در محله دردشت و دیگری در کرج بود. به بانک شهر. 3 هزار و 500 میلیارد پولش شد که در دوره ما پول وصول نشد. این 3 هزار و 500 میلیارد هم این دوره وصول شده، آمده در خزانه مدیریت شهری وارد شده. 25 هزار میلیارد هم وام گرفتهاند. یعنی سرجمع این سه سال، آن شصتی که من گفتم، خیلی بیشتر از این است! این سه سال حداقل 90 هزار میلیارد تومان بودجهشان بوده با این درآمدها، با این درآمدهایی که اشاره کردم از دولت گرفتهاند، آن پول را گرفتهاند، وام گرفتهاند، حالا دوستان ما آمدهاند اخیراً یک طرحی را مطرح و دارند اجرا میکنند که این هم خودش جای تأمل دارد. در اوراق مشارکت آمدهاند اسمش را عوض کردهاند. میخواهم بگویم همین الان دوستانی که ما را متهم به شهرفروشی میکردند و میگفتند شما هولوگرام دارید دست مردم میدهید، (چند دقیقه داشت توی کاغذهایش دنبال یک چیزی میگشت) براتکارت! این براتکارت جایگزین همان هولوگرام است. الان به کسانی که از شهرداری طلبکارند دارند برات کارت میدهند. این برات کارت همان هولوگرام است. اسمش را عوض کردهاند ولی در واقع همان نوعی شهرفروشی برای بدهکار کردن است.
اعتبارش مشخص است؟
- نه. من عددش را ندارم.
- سقف 20 هزار میلیارد رسیده.
- من اینطور احساس میکنم دوستان دارند بدهیهایی را هم که این دوره ایجاد میکنند را میگذارند به حساب بدهیهای دوره قبل و گذشته. آنجایی که میآیند میگویند شهرداری اینقدر بدهی بابت توافقاتش دارد. اینهایی که خدمت شما عرض میکنم همهاش را دارم. میگویند شهرداری اینقدر بابت توافقات بدهی دارد، اینقدر بابت پروژههای نیمهکاره بدهی دارد، اینها را اضافه میکنند، عدد و رقم را میروند از 26 هزار میلیارد تغییر میدهند، این تغییر منشأش با این نکات است، من همهاش را دارم، حالا دیگر لزومی به بیان جزئیاتش نیست. در هر حال میخواهم بگویم که تصور من این بود که دوستان ظاهراً میخواهند برای این بدهیهایی هم که دارند این دوره ایجاد میکنند، یک مفرّی ایجاد کنند که بعد بگویند نه آقا! این همان است که ما گفتیم. الان داریم 50 هزار میلیارد تومان تحویل میدهیم، این هم متعلق به همان دوره قبلیهاست. من سؤال میکنم خیلی خوب، شما هر چقدر که میگویید از دوره قبلی بدهی بوده، چقدرش را شما پرداخت کردید؟ چه میزان از بدهیتان را در این دوره پرداخت کردید؟ عدد و رقمی در اختیار نیست!
؟؟؟
- به نظر من از فرد عبور کنیم و کلی نگاه کنیم، موضع شورای شهر را نسبت به شهردار. اینطوری که به موضوع نگاه کنیم حالا یکیاش مثلاً واکنشهاست. من استنباط خودم را صریح و روشن به شما عرض کنم و آن هم این است که تضورم این است که مجموعه مدیریت شهری به یک مجمعالجزایری تبدیل شده که هر کدام از حضرات محترم عضو شورا حاکم یکی یا دوتا از این جزایر هستند. یعنی جزایر بین حضرات تقسیم شده و یکی از اشکالاتی که شهردار تهران نمیتواند کار را پیش ببرد به همین دلیل برمیگردد. شهرداری که مدیرانش را جای دیگر برایش نصب کنند، جای دیگر برای انتصابشان تصمیمگیری کنند، این شهردار نمیتواند کار کند و متأسفانه این موضوع اظهر من الشمس است. یعنی هر جایی که میروی میگویند این فلانی منتسب به آن عضو شوراست، این فلانی حقالسهم آن عضو شوراست، اگر هم دوستان مدعی هستند نیستند، اعلام کنند نیستند. اعلام کنند اینکه گفته میشود، ما نسبتی با هیچ کدام از مدیران در شهرداری نداریم! که شهردار پاسخگو باشد. بالاخره یک جایی باید یک موضعی باشد که آدم برود سراغ پلکانی. من این طور میفهمم که شهردار تهران، بندهخدا اگر هم بخواهد کار کند، نمیتواند کار کند. به خاطر اینکه مدیری که از سوی بنده عضو شورا منصوب شدهام، بالاخره شهردار باید مناسبات خودش را داشته باشد. نتیجه این میشود که وضع موجود و انتصابات موجود است. به یک زبان دیگر میخواهم عرض کنم متأسفانه اشکالی که به دوستان عزیز ما در شورای پنجم وارد است این است که شورا را از یک نهاد اجتماعی و خدماتی و خدمتکن به یک نهاد و تشکیلات و باشگاه سیاسی تبدیل کردهاند. شد یک باشگاه سیاسی و پیامدهایش اینجور که داریم میبینیم نتیجه همین نگاه است که ما یک مجموعه همسو، البته خودشان هم با هم خیلی اختلاف دارند ولی نهایتاً در کلیتش بالاخره یک بزرگترهایی دارند که به آنها بگویند بکن و نکن و ... نتیجهاش این است که یک شورای خنثی، یک شورایی که آهسته برو آهسته بیا که شاخت نزنند. یک شورایی که به اعتقاد من بیشتر دنبال کارهای سیاسیاش است تا کارهای مردم.
؟؟؟
- فکر میکنند آنجا یک کاغذ که مینویسند یا توئیت که میزنند یا نطق که میکنند، مسائل حل است دیگر، یعنی سطح کار را در همین حد بسنده میدانند؛ که ما که توئیت کردیم که آقا ما طرفدار مردمیم، ما که توئیت کردیم که این کار بد است، ما که نطق قبل از دستور کردیم که شهر باید اینچنین شود، خب دیگر انجام شده دیگر!
؟؟؟
- بله، آن زمان هم میخواستند بسازند ما نگذاشتیم. شورای چهارم در آن زمان روی این موضوع ورود پیدا کرد و از انجامش ممانعت کرد ولی خب حالا ساخته شده. اگر دوستان ما تصور میکنند که مردم متوجه مسائل نیستند، این یک اشتباه بزرگی است. اینکه ما بیاییم بگوییم که بله، اینجا فرض مثال قرار بوده سه طبقه بسازد چهار طبقه ساختهاند، تخلف کردهاند، ما حالا فهمیدهایم میگیریم. اینها نوعی فرار رو به جلویی است که مردم نمیپذیرند. شهرداری که شما یک آجر روی آجر بگذارید، میبیند و ورود پیدا میکند، چگونه نمیبیند که فلانجا فلان ساختمان با این عرض و طول دارد ساخته میشود؟! من معتقدم النجاتُ فیالصدق! ای کاش دوستان ما میآمدند به صراحت میگفتند بله آقا! اینجا به درخواست دولت بوده، ما هم به خواست دولت تمکین کردهایم که ساخته شود. این خیلی پذیرفتهتر بود و جامعه خیلی راحتتر میپذیرفت تا اینکه ما بیاییم بازی کنیم که ما میرویم و میگیریم و میزنیم و میبندیم و حالا از اینجا به بعد هم دو مرتبه یک بخش از عقبماندگیهای کارهایمان را ارجاع بدهیم به یکی دیگر که بله! چون شمای عضو شورا آمدید آن توئیت را زدید، رفتیم گفتیم تخریب کنند، حالا دولت به ما پول نمیدهد! خب یک مجموعه و یک پارت توی خودشان با همدیگر، ما که شما را از دولت جدا نمیدانیم، ما که دولت را از شما جدا نمیدانیم، مردم نمیدانند، مردم میگویند همه شما یک کاسه و یکی هستید. بنابراین در یک چنین شرایطی این حرف خوبی نیست که بگویید ما نمیدانستیم، حالا فهمیدهایم، رفتهایم آنجا بزن و بگیر و ببند و بعد هم از اینجا به بعدش مرتب بگوییم که آقای رئیس محترم شورا خیلی ملیح و خیلی مردمدوستانه، با این ادبیاتها، ادبیات قشنگ است، در قالب شوخی، دوستان دولت از شهرداری خواستند آقا ما میخواهیم بسازیم، ما هم موافقت کردیم. رفتند ساختند، حالا که سروصدای مردم درآمده، میخواهید بگویید ما نبودیم! خب این که بد است. شما دارید خودتان، خودتان را میزنید. چرا میگویید ما خبر نداشتیم. بگویید بله! اینجا هم اصلاً ما نگفتیم شما بگویید میخواهند برای کی بسازند، به چه منظور میخواهند بسازند؟ ما چه کار داریم که برای کی است و به چه منظور میخواهند بسازند. پیشداوری و قضاوت هم نمیکنیم. ما نفس ساخت و ساز را داریم میگوییم. میگوییم یک ساختمانی ساخته شده است، بهتر این بود که میپذیرفتید به اینکه شما موافقت کردید که بسازند. تمام!
؟؟؟
- بعضی از دوستان ما در همین شورا، در دوره قبل اگر مثلاً یک میخی بود که یک جا زنگ زده بود یا جایی بود، میگفتند آقا! دست دیگر نزنید، این آثار تاریخی است. این هویت ماست. این فرهنگ ماست. به این دست نزنید. اگر کسی میخواهد این میخ را دربیاورد، ماجرایی سرش درست میشد. الان هم در شورا نشستهاند. کجا هستند اینها؟ ما نمیدانیم! اینی که فرمودید دوستان شورای دوره چهارم یا سوم یا دوم را، فرق نمیکند، یا شورا را یا افرادش را متهم کردند، حرف زدن راحت است. بنده به عنوان یک عضو شورای سوم و چهارم به دوستان اعلام میکنم، شما هر سند تخلفی، نه جرم، نه رانتخواری، که اگر بود که حتماً شما در این سه سال عالمگیر کرده بودید، اگر هر سند تخلفی از ما، ردّی پیدا کنید، چیزی پیدا کنید مبنی بر اینکه ما توصیهای، سفارشی، چیزی داشتیم، ما تمنا میکنیم که به سرعت برسانید به دست مراجع قضایی! من اساساً حرفم این است، براساس تجارب مدیریت خودم است، میگویم آن وقتی که ما حرف میزنیم آن زمانی است که نمیخواهیم کار کنیم! آن وقتی که کار میکنیم، حرف نمیزنیم! چرا؟ چون کارمان خودش حرف است. دقت کنید، این جمله تاریخی را یادگاری برای خودت داشته باش، وقتی که حرف میزنیم نمیخواهیم کار کنیم، آن وقتی که کار میکنیم حرف نمیزنیم؛ چرا؟ چون کارمان خودش حرف است! مردم دارند میبینند. و امروز مردم خودشان رسانه هستند. گذشت یک دورهای که مردم از یک تلویزیون سیاه و سفید 6445 یک خبر دربیاورند. الان خود مردم آنلاین و رسانه هستند. الان امروز یک ابزار دست مردم دادهایم هر شهروند یک رسانه، هر شهروند یک خبرنگار است. در چنین شرایطی این نوع حرف زدنها اساساً به جهت اخلاقیاش هم محل حرف است. من یک زمانی رفتم یک استانی خدمت، بعد آن فرمانده قبل از من خیلی خلاصه برایش فضاسازی شده بود، حالا فارغ از درستی و نادرستیاش، کاری ندارم، به نحوی آن زمانی که فرمانده آمد من را معرفی کند، تا آمد برود دوتا شهر رفتیم با هم بازدید، حدود 200 تا 300 نامه علیه این بنده خدا به او دادند که بعدش نامهها را به من دادند گفتند اینها را بررسی کن، نتیجهاش را به من بده. من هر چه نگاه کردم بین مطالب و نامهها، بویی از خدا در آنها ندیدم. یکسریاش را بردم سر میدان صبحگاه پاره کردم گفتم از این کاغذها 6600 کسی اگر حرفی دارد مستند بیاید بدهد. حرف زدن بدون سند و نامهپراکنی و ... ممنوع. شما اگر دلیل و مدرکی دارید برای اینکه من جرمی مرتکب شدهام چرا از بیان اسمتان ابا میکنید؟ چرا آدرس جرم را نمیدهید؟ کلی کلی هی دیگری را متهم میکنید؟ نتیجه این شد که آن برادری که قبل از من بود، یک زمانی آمد به من گفت تو خلاصه با این روشی که انجام دادی من را بنده خودت کردی. خلاصه من منتظر بودم که شما بیایی آبرو حیثیت ما را ببری با این فضاسازی که برای من کرده بودند، گفتم دلیلی ندارد که من این کار را کنم. من میگویم آقای مدیری که این دوره آمدی! هر مدیری که آمد و شروع کرد به زیر سؤال بردن مدیر دوره گذشته، این یکی از بزرگترین و مستندترین نشانههایی است که نمیخواهد کار کند. میخواهد از الان ناکارآمدیها، ناتوانیها و تخلفات خودش را پوشش دهد. اگر نه، مدیر کارآمد که آمده است خدمت و کار کند، کار میکند، هر جا هم رسید به اینکه در گذشته کسی تخلفی انجام داده، وظیفه قانونیاش را انجام میدهد، به مراجع ذیصلاح ارجاع میکند. مراجع ذیصلاح رسیدگی میکنند، هر وقت جرمی محرز شد، وظیفه قانونیاش را برخورد میکنند. شما آمدید برای املاک چه داستانی درست کردید؟! برای خانههای، خب کو؟ رفت دادگاه؟ تمام شد، بسته شد، گفتند همه اینها رد شده، همه ادعاهایی که شما تا الان برایش پرونده درست کردید، شکایت کردید علیه دوره گذشته، تمامش بدون نتیجه رد شد و نتوانستید اثبات کنید، پس چرا میآییم حرفی میزنیم که دوستان گذشته خودمان را و همکاران گذشته خودمان را زیر سؤال ببریم که چه شود؟ که چه عایدمان میشود از این کار؟ عایدی این نوع از رفتار با بندگان خدا، با آبروی افراد چه عایدمان میکند؟ من معتقدم که اساساً این یکی از پدیدههای بدی است که در جامعه ما متأسفانه رایج شده که افراد بدون سند فرافکنی کنند، حب و بغضهای خودشان را با افراد، با جریانهای سیاسی و با مخالفان خودشان با نسبت دادنهای بدون سند، جبران کنند. اگر شما میدانید که این آقا تخلف کرده برو بده مقام قضایی رسیدگی کند. اینکه میآیی بدون سند در رسانه آبروی افراد را میبری چه معنایی دارد؟ من همین الان دارم شورای چهارم را نقد میکنم، به موازات نقد هم میگویم دوستان من، همکاران ما، ما از آنها جدا نیستیم، آنها از ما جدا نیستند و ... دارم حرف میزنم دیگر. حتی شاید شما هم دوست داشته باشید که من حرفهایی بزنم که تیتر بشود و کلی بازدیدش بالا برود اما آیا فردا در مقابل وجدان خود و خدای خودم جواب دارم بدهم؟ که من برای چه آمدم این حرفها را اینجا زدم؟ من معتقد به این هستم که دوستان ما باید رعایت کنند. اگر واقعاً طرف تخلف کرده بدهند رسیدگی شود و اینقدر فرافکنی نکنیم.
؟؟؟
- امارات اقدسیه هم به نظر من جزء آثار تاریخی است و همان زمان هم که مطرح شد با خبرگزاری فارس مصاحبه کردم و هشدار دادم به اینکه برابر شنیدهها گفته میشود ساختمان اقدسیه فروخته شده است به یک فردی برای ساخت و ساز مسکن و این به زودی نابود خواهد شد و این کار نباید بشود و جزء آثار تاریخی است و باید بماند. الان هم کماکان اعتقاد دارم ساختمان اقدسیه جزء آثار تاریخی است و باید بماند.
؟؟؟
- من معتقدم به اینکه این قطاری که در حرکت بود و متوقف شد، به این زودیها دیگر به حرکت در نخواهد آمد. شتر بدون باری که دارد میرود اگر نشاندیش، بلند کردنش سخت است. چرا؟ چون باید آن را با بار بنشانید. دوستان ما شهر را، مدیریت شهری که با سرعت و با شتاب در حال تحرک، فعالیت، کار و جنب و جوش بود را ناگهان به زمین زدند و دیگر بلند کردن نیست و نمیتوانند دوستان ما بلندش کنند. مدیران بعدی و شورای بعدی هم که بیاید به این راحتی نمیتواند این اتفاق را به سر جای اولش برگرداند، ضمن اینکه ما ضررهای بسیار بسیار بالای مادی بابت این توقف و رکود دادیم. من با یک مثال ساده عرض کردم. متروی متری 200 تا 250 میلیارد تومان الان اینقدر شده، اتوبوس آن قیمت، این قیمت شده. این تفاوتها در واقع معنیاش این است که الان بودجه بالای 30 هزار میلیارد الان ما معادل 10 هزار میلیارد بودجه سال 96 و حتی کمتر شود. بالاخره ما این را میفهمیم و این طرفش را هم قبول داریم. نمیخواهیم خدای نکرده یک طرفه قضاوت کنیم. ارزش پولی که الان هست نسبت به دورهای که ما بودیم حداقل یک سوم شده است. به یک نوعی بودجه افزایش پیدا نکرده و ارزش پول است که کم شده. بنابراین با این بودجهها هم ما الان مشکل داریم و به نظرم میرسد که در سال پایانی دوره هم اتفاقی رقم نخواهد خورد و امیدواریم دوستان فقط یک چیزی بگذارند که اگر دوره بعدیها آمدند بتوانند با آن یک کاری انجام دهند.
؟؟؟
- من معتقدم اولویتهای مدیریت شهری نسبت به دورهای که ما بودیم تغییری نکرده. اولویتهای مدیریت شهری کماکان همان اولویتهایی است که ما در دوره سوم و چهارم مشخص کردیم. مثال، حمل و نقل؛ کماکان ما هنوز در حمل و نقل عقبماندگی داریم و تا رسیدن به طرح جامع حمل و نقل باید هر شورا و مدیریت شهری که میآید کار کند تا آن را به سطح استاندارد برساند. دوم، بافت فرسوده است. ما در بحث بافت فرسوده موفق عمل نکردیم. دوره ما هم موفق عمل نکردیم، نه فقط این دوره. موضوع بافت فرسوده یک اولویت است برای شهری که در معرض انواع و اقسام تهدیدات غیرمترقبه طبیعی است. یکی دیگرش که حائز اهمیت هم هست بحث سروسامان دادن به مناسبات و روابط شهروندی در تهران است. الان یک نوعی از هم گسیختگی به وجود آمده. بالاخره شهر باید بر اساس یک قواعدی اداره شود. الان مثال عرض میکنم، در آپارتماننشینی ما در بدترین شرایط ممکن داریم به سر میبریم. به شورای حل اختلاف مراجعه کنید، حجم پروندهها و مراجعات به شورای حل اختلاف در باب اختلافات مجتمعهای مسکونی را ببینید چقدر است. در واقع ما هنوز دچار مرحله فرسودگی ساختمانها و بعد بازسازی آنها نشدهایم که چه ماجرایی است. الان سر شارژ و مسائل اولیه زندگی آپارتماننشینی است و من معتقدم شهرداری و ظرفیتی که در اختیار دارد، موضوع تنظیم این مناسبات، شهروندان با شهروندان، شهروندان با مدیریت شهری، مدیریت شهری با شهروندان، خیلی کار خوبی است و همان موضوع ترکیبی فرهنگی-اجتماعی است. در واقع یکی از اولویتهای شهر تهران توجه به مسائل فرهنگی اما با سطح فرهنگ خرد، با سطح فرهنگ عامه و عمومی است و همچنین مسائل اجتماعی مثل حاشیهنشینیها، مثل آسیبهای اجتماعی که ما داریم، اعتیاد، زنان سرپرست خانوار، کودکان کار، اینها موضوعاتی نیست که مدیریت شهری در برابر آن بگوید به من ربطی ندارد. اتفاقی که در این دوره افتاد یکیاش همین بود که دوستان گفتند اینها موضوعاتی نیست که به مدیریت شهری کاری داشته باشد. پس با کی کار دارد؟ ما نسبت به زنان سرپرست خانوار، کارتنخوابها، حاشیهنشینیها، معتادان، کودکان کار، کودکان فراری، ما در دوره خودمان برای کودکان فراری طرحی تهیه کردیم به این معنی که در ترمینالها فرد را رصد کنیم. اگر در ترمینال متوجه شویم فراری است، نگهش میداشتیم، با هماهنگی با استان مربوطه او را برمیگرداندیم، استان تحویل میگرفتند و به خانوادهاش برمیگرداند.
این طرح ملغی شد؟
- آنجا که عرض کردم برای هر کاری باید آدم یک برنامه داشته باشد که چه کار میخواهد بکند، همین است. ما گفتیم در مورد کودکان فراری باید چه کار کنیم؟ رسیدیم به اینکه مبدأ ورودشان ترمینالهاست. مستقر شدیم در ترمینالها، رصد، شناسایی! حالا چه کارش کنیم؟ بازداشتش کنیم؟ نگهداری کنیم؟ نه! هماهنگ کنیم با شهرداری استان مربوطه و به آنها تحویل دهیم. الان اصلاً ارتباط بین مدیریت شهری تهران به عنوان یک مدلی که تمام شهرداریهای مراکز کشور به ویژه مرکز استانها، در دوره قبل لینک بودند با آن و یک شبکه بودند، در واقع ما یک مدیریت یکپارچه شهری کشوری درست کرده بودیم، کمیسیونهای فرهنگی و اجتماعی مشترک داشتیم، کمیسیونهای عمرانی و خدماتی مشترک داشتیم، کمیسیونهای متعددی بین شورای تهران و شورای استانها بود، بین شهرداری تهران و شهرداری کلانشهرها و مراکز استانها بود، همه اینها تعطیل شده است! در دوره ما تهران الگویی برای توسعه در کشور بود. اصلاً این را رها کردهایم و اولویتها برگشته به همان کارهایی که به نظر میرسد در گذشته هم به حسب علمی، هم به حسب تجربی و هم به حسب نتایجی که از آن به دست آمد، نشان داد که کارها، انتخابهای درستی است، راه درستی است و کارهای درست باید انجام شود. من معتقدم باید برگردیم، طرح جامع حمل و نقلمان را عملی کنیم، بافت فرسوده را سامان دهیم، به مسائل اجتماعی بپردازیم، به مسائل فرهنگی با نگاه فرهنگ عمومی بپردازیم. اینهایی که دارم عرض میکنم کارهایی است که قابل حصول است. یعنی چیزی نیست که شعار باشد، همهاش قابل حل است. یعنی تضمینی به شما عرض کنم که این سه چهار موردی که به عنوان اولویتها عرض کردم، اولویتهایی است که مدیریت شهری در هر دورهای میتواند با همین منابعی که دارد آنها را عملیاتی کند، فقط کافی است شما موانع را از سر راه بردارید، به مردم در بافت فرسوده اجازه دهید که اینها خودشان بروند بسازند، شما فقط به اینها بگویید که این حقالسهم عمومی مردم است که باید عقبنشینیهایت را انجام دهی. به کسی که میخواهد خانهاش را نوسازی کند، پروانه مجانی بدهید. او برای شما آورده دارد. دارید پروانه مجانی میدهید ولی 10 برابر آن، ارزش افزوده به مدیریت شهری و شهر برمیگردد. اگر به فرد بگویند این دو متر را عقبنشینی کن، پروانه هم نمیخواهد، نقشهات را بیاور تأیید کن برو بساز. ببینید چه اتفاقی میافتد، یک نهضت بازسازی و نوسازی بافت فرسوده میتوانیم راهاندازی کنیم. همه اینها در اختیار مدیریت شهری است. کافی است که شهرداری این تسهیلگریها را انجام دهد ولی متأسفانه هیچوقت این کار انجام نشد. در حمل و نقل معتقد به این هستم که اولویت مترو کماکان در جای خودش است. ما الان تمام تجهیزات توسعه متروی ما زمینگیر و خوابیده است. چه سرمایه هنگفتی، چقدر ما الان داریم بابت خوابیده شدن تجهیزات حفر تونلمان ضرر میدهیم. نگهداری این دستگاهها خودش داستانی است. خب چرا؟ حداقل تونلش را میزدید! حداقل در این دوره سه سال و چهار سال بقیه تونلها برای طرح شبکه جامع ریلی را میزدید تمامش میکردید حالا بعدیها بیایند تجهیزش کنند. این اولویتها، اولویتهایی نیست که شعاری بخواهم بگویم، نه، من به عنوان کسی که 10 سال مستقیم و سالها غیرمستقیم درگیر بودم معتقدم ما باید برگشت به برنامههای توسعه شهر تهران در افق چشماندازهای تعیین شده و برنامههای عملیاتی پنج سالهای که داشته، ادامه دهیم تا دوباره به آن اهداف دست پیدا کنیم. خیلی جالب است که خیلیها فکر میکنند ما این کارهایی که کردیم همینطوری بوده است، نه، تمام آنچه که در حوزه توسعه شهری در تهران اتفاق افتاد، برابر طرح جامع دوره فرمانفرمایان است. بزرگراههایی که زده شد و این کارهایی که انجام شد. بله، ما تکمیل کردیم، اصلاح کردیم، اضافه کردیم، عملیاتی کردیم ولی میخواهم بگویم که شهر برنامه دارد. به مردم نگوییم که شهر بیبرنامه است، بدون حساب و کتاب است، هر کسی هر کاری که خواسته کرده هر کاری نخواسته نکرده، نه! شهر یک موجود زندهای است که دارد در مقابل رفتارهای مدیریت واکنش نشان میدهد.
؟؟؟
- پادگان صفر 6 در دوره ما توافقات اولیهاش صورت گرفت. آن زمان شهردار فعلی تهران امضا نکردند، گفتند که این در واقع برای مردم خوب نیست. نماینده وزارت مسکن و شهرسازی در کمیسیون ماده پنج و ایشان موافقت نکرد. توافقی که کردند و ادعا کردند این توافق، توافق خیلی خوبی است و مثلاً آمدند گفتند ما کاهش دادیم، کاهش از چه بود؟ از تعداد پارکینگهایی بود که ما در آن توافق قبلی، پارکینگها را بیشتر دیده بودیم. خیلی جالب است، پارکینگها را کم کردند گفتند که ما توافق جدید را انجام دادیم. اگر نه، شما بروید آنالیز کنید متراژهایی که برای فضاهای تجاری و اداری و مسکونی و خدماتی داده شده است، تفاوت فاحشی با عددهای آن دوره ندارد. اگر خواستید اسنادش هست میتوانید بروید ببینید. اما سؤال اصلی اینجاست که با این توافقی که حالا هست، همان زمان هم یکی از حرف ما و دوستانمان همین بود و الان هم هست که این توافق چقدر بارگذاری به منطقه اضافه میکند؟ بافت جمعیت و حجم مراجعات؟ پیشبینی میشود که با این طرح حداقل 60 هزار جمعیت ساکن اضافه شود و حجم قابل توجهی مراجعات داشته باشد. شما همین الان آن فازهایی که ساخته شده، بانک ملی و افتتاح نشده در پاسداران بروید ببینید، آن افتتاح شود ببینید چه اتفاقی میافتد. پس بنابراین ما معتقدیم اگر این توافق عملیاتی شود، برای مردم منطقه که ما خواستیم به آنها هدیه دهیم، در واقع برعکس این باید بگوییم داریم به مردم میدهیم و زندگی مردم را به یک نوعی در منطقه پاسداران دچار مشکلات عدیدهای میکنیم که دیگر به این راحتی قابل جبران نیست، همانگونه که در موارد دیگری هم داشتیم در گذشته که همین کار را کردیم و اگر امروز به گذشته برگردیم، نباید انجام میدادیم. مثل آنچه که در میدان الف و پلادیوم و پاساژهای روبهرویش و اطرافش اتفاق افتاد. به نظر من دوره ما بوده، من میپذیرم به عنوان کسی که در شورا بودم که کوتاهی کردیم و آن زمان نرفتیم جلوی این کار را بگیریم. البته من رفتم اما کلی میگویم. نرفتیم بایستیم که در فاصله کوتاه چند 10 متری، این حجم بارگذاری تجاری آخر با کجایش تناسب پیدا میکند؟ همین اتفاق در ورودیه الهیه اتفاق افتاد، باز مشکل ایجاد کرد. یک جاهایی این اشتباهات...
- حجم هیچکدامشان با این قابل مقایسه نیست!
- بله. نه، من میخواهم بگویم که وقتی دارم نقدی میکنم، میخواهم نقد منصفانه داشته باشم. میخواهم بگویم از این اشکالات در گذشته هم بوده و الان هم هست. توافق عزیزمان ما با عزیزان ارتش به نفع مردم منطقه نیست. چه باید کرد؟ آیا باید به ارتش عزیز گفت که پادگان را رها کن و برو! نه! ارتش حق دارد، مال اوست. ما معتقد به این هستیم که باید در جاهای دیگر ما به ازای این زمین به برادران ارتشی تسهیلات، خدمات، زمین، بارگذاری داد و اینجا را در حد خودش بارگذاری کرد نه در این حدی که پیشبینی شده. یک سوم این یا حداکثر یک دوم آنچه که الان پیشبینی شده بارگذاری شود و بیش از آن این منطقه ظرفیت ندارد. بنابراین به نظر میرسد این توافق باید از این منظر مورد بازنگری قرار گیرد که آیندگان نگویند این پادگان صفر6 است، ارتشیها این کار را کردند! که خدای نکرده یک بدنامی برای برادران عزیز و تلاشگر خود در ارتش درست نکنیم. هر کسی میرود میبیند میگوید مال کجاست؟ زمین ارتش است! ارتشیها این کار را کردند! چرا باید این اتفاق بیفتد؟ من همینجا به دوستان عزیزم در مجموعه نیروهای مسلح، ستاد کل و برادران دیگر ارتشیام عرض کنم مواظب باشید، در آینده توپ پیامدهای این کار را به زمین شما نیندازند! حق شما را میتوانند به شیوههای دیگر هم بدهند. تملک کنند پولش را بدهند، تهاتر کنند، از جاهای دیگر تسهیلات به شما بدهند، اینجا بیش از یک دوم آنچه که الان توافق شده ظرفیت بارگذاری ندارد.
سؤال برای ثبت در تاریخ؟
- کارهای زمین ماندهای که در دوره خودمان دنبال کردیم و برگشت به سرعت و شتاب خدمترسانی به مردم همچون دورههای سوم و چهارم را مجدداً به جریان بیندازیم.
کمکاریهای دوره پنجم؟
- به هر حال دیگر بازگشت به عقب مشکلی از ما حل نمیکند مگر صرفاً تجربه بیندوزیم و عبرت بگیریم. در همین حد. من قائل به این نیستم که اگر فرض امروز رفتم رئیس شورای ششم شدم، بنشینم بگویم خب بگویید شورای پنجم کار نکرد، ما میخواهیم کار کنیم! این همان حرفی است که خودم زدم، معلوم است من هم نمیخواهم کار کنم. نه! بنده اگر رئیس شورای شهر تهران شدم با شهردارش و شورایش، شورا و شهرداری، اولاً یک شهرداری انتخاب میکنیم که هر روز نخواهیم عوضش کنیم. یک شهردار کار انتخاب میکنیم. اگر شورای ششم در اختیار ما قرار داشت؛ یک، اولین کارمان اینکه انتخاب شهردار است، شهردار کار انتخاب میکنیم، شهردار خدمت انتخاب میکنیم؛ دو، موتور خاموش شده مدیریت شهری را روشن میکنیم و برمیگردانیم به همان سرعت و همان شتاب و همان فضایی که در دوره چهارم و سوم داشتیم؛ سه، کارهای زمین ماندهای که در برنامه پنج ساله آخر ما بود را پیگیری میکنیم، عملیاتی کنیم و سرانجام چهارم، در مسیر ادامه طرحهای جامع شهر تهران با اولویت حمل و نقل، بافت فرسوده، کاهش فاصله طبقاتی شمال و جنوب تهران کماکان، توجه به محلات و محلهمحوری و رفع مشکلات مردم در محلات و استفاده حداکثری از ظرفیت مردم در اداره شهر. اگرچه من این را دیروز شنیدم که دیوان شورایاریها را ابطال کرده اما این به جهت یک ایراد قانونی بوده ولیکن شهرداری دستش برای از مردم بسته نیست. دست مدیریت شهری برای استفاده از مردم بسته نیست. من خودم در پلیس تهران که کار امنیتی بود و تصمیمگیری در آن خیلی سخت و پیچیده است، بنده در همان دوران با نیروهای مردمی، پلیس پارک، پلیس اصناف، پلیس کوهستان، پلیس محرم و پلیس محله و همه اینها را ایجاد کردم و با کمک مردم، شهر را اداره کردم. بنده معتقدم که شهرداری تهران از جمله الزامات و شروط موفقیتش در خدمترسانی به مردم استفاده از خود مردم است. حالا اسم این را بگذارید شورایاری، بگذارید انجمن معتمدین محلات، بگذارید داوطلبان همکاری با شهرداری، اسمش را هر چه میخواهید بگذارید، روی اسمش ما حرفی نداریم. مهم این است که مردم در محله خود مشارکت داشته باشند، همین! و همه زیرساختهایش هم هست، هیچ چیزی کسری ندارد. فقط کافی است که ما رویکردمان را عوض کنیم و به مردم در محلات بها دهیم، همین! چیزی که متأسفانه این دور به فراموشی سپرده شد، احیایش کنیم. بنده فکر میکنم که اگر برگشتیم به عقب یا در آینده رسیدیم به جایی که بتوانیم در اداره شهر تأثیرگذار باشیم،اینچنین کارهایی را خواهم کرد. در واقع شورای خدمت! شورای کارآمد!
فایل دوم *************
- دوستان اگر بخواهند آمار و ارقام را اعلام کنند، چون همیشه در طول این سه سال حساسیتهای ویژهای روی آمار و ارقام بوده. خب اعضای شورا و خود شهردار سابق، اینها میزان بدهی را 60 هزار میلیارد اعلام میکردند، جنابعالی آن رقم را که فرمودید 26 هزار میلیارد، در اصل تأیید 26 هزار میلیارد بدهی نبود، شما فرمودید که اینها تناقض در ارائه آمار دارند، یکی میگوید 60 هزار میلیارد در حالی که یک ماه بعد از حضور خودشان، 26 هزار میلیارد را اعلام کردند. پس ازن 26 هزار میلیارد تأیید میزان بدهی از طرف جنابعالی است، در حالی که آقای گودرزی میزان بدهیهای شهرداری را حدود 16 هزار میلیارد دارند تأیید میکنند.
فایل سوم ******************
- اینجا میآیند یک مقداری تغییر میدهند و آن را به 29 هزار میرسانند، سهتا میبرند بالا. سهتا را هم که میبرند بالا در بدهیهای مشخصی است. اما یک جدول زیرش باز میکنند، من سرفصلش را میخوانم ببینیم چه میگویند. میگویند تعهدات سازمانهای وابسته و شهرداری تابعه خارج از موافقتهای بودجهای. اصلاً مگر میشود خارج از موافقت بودجهای توافق کرد؟ دو، بدهی مربوط به توافقات انجام شده با سایر سازمانها و نهادها، توافق! یعنی مثلاً ما رفته بودیم با نیروهای مسلح توافق کرده بودیم فلان کار را انجام دهیم برای توسعه بزرگراه شهید شوشتری یا امثال اینها، آن توافقات را آوردهاند در بدهیهای ما منظور کردند. سه، بدهی ناشی از دعاوی مطروحه سایر اشخاص حقیقی و حقوقی که رأی قطعی برای آن صادر شده است. بدهی احتمالی ناشی از دعوی. یک احتمال هم میدهند که اینها ممکن است بدهی احتمالی ناشی، بعد میگویند بدهی برآوردی! برآورد میکنیم که اینقدر هم بدهی دارند! و سرانجام میآیند 22 هزار و خردهای به این اضافه میکنند، این مال 15/2/98 است. 7/3/98 یعنی 20 روز بعد میآیند با امضای شهردار، این هم مجدداً با امضای معاون مالی اقتصادی است، سند آخر با امضای شهردار محترم تهران است که داده میشود، در این میآیند بدهیهای شهرداری را میرسانند به 69 هزار میلیارد. اصلاً حالا سؤال اولیه این است که این گزارش مال خودتان است! دور خودتان است! این تناقض در گزارش را چگونه میخواهید توجیه کنید؟ با چه منطقی میخواهید به افکار عمومی بگویید که ما اول این را گفتیم، بعد آن شده، بعد آن شده! آیا این واقعاً همانی نیست که من عرض کردم که شما میخواهید بدهیهای این دورهتان را هم توی حساب بدهیهای دوره قبل بیاورید؟! در حالی که ما عدد و رقم داریم، آن زمان هم نگفتیم، خود این دوستان درآوردند و گفتند که از مجموع بدهیها 8 هزار و 900 میلیارد تومان مربوط به سال 84 یعنی در دوره آقای احمدینژاد است. یعنی آن بدهی هم که برای ما گذاشتند، 8 هزار و 900 میلیاردش مال دوره احمدینژاد است. چند برابر بودجه یک هزار میلیاردی آن زمان، آن دوره بدهی مانده بوده که بعد آمده است توی دوره ما. طبیعی است، شهرداری دارد کار میکند، خب بدهی ایجاد میکند، خب همانطور که شما هم بدهی ایجاد میکنید. ولی میخواهم بگویم با استفاده ابزاری از این مسائل و ... آنوقت من به دوستان هم عرض کردم خیلی جالب است که خودشان الان آمدهاند یک گزارش دادهاند که دارایی شهرداری تهران فقط از باب املاک و ابنیهای که دارد 500 هزار میلیارد تومان است، به مترو و اینها کار ندارم، فقط همین ابنیه است، یعنی در واقع ما در یک دوره 10 ساله با چیزی حدود 100 هزار میلیارد تومان میانگین اعتبارات در 10 سال، فقط 500 هزار میلیارد ارزش افزوده در یک بخش ایجاد کرده، دوستان ما در این سه سال با چیزی حدود 90 هزار میلیارد تومان بودجه که حالا این ایام خورده به تورم وگرنه سالهای قبل که این حد نبوده، با 90 هزار میلیارد تومان بودجه، چیزی حدود 25 هزار میلیارد تومان فقط از بانک شهر و امثال آن وام گرفتهاند، خروجی کارشان را 0400 بالاخره ما این بزرگراهها و این اتوبان و این پل و تونل و ... یک مقدار اطلاعات را دقیق به دوستان...
خلفی: حتماً این سوژهها ارزش پردازش بسیار بالا دارد. البته رسانهها در خصوص بدهیها سعی کردند افکار عمومی را شفاف کنند نسبت به موضوع و آگاهی ایجاد شود ولی باز جای کار دارد. یعنی این سیاسیکاری و ضعف عملکرد را پوشاندن با هوچیگری و اظهارات کذب، اتهامزنیها...
- یک سیاست فرار جلو متأسفانه. من به دوستان عرض کردم همین ساختمان جماران را اگر این دوستان میآمدند میگفتند آقا دولت از ما خواست موافقت کردیم این را بسازند، مردم خیلی راحتتر اقناع میشدند و میپذیرفتند تا اینکه ما بیاییم بگوییم نه! ما نمیدانستیم و کی بود و کی نبود و بعد تخلف کردند و مال دولت است و مال دولت نیست و چقدر حاشیه درست کردند. چرا ما عادت نداریم که هم با مردم صادق حرف بزنیم، هم ایرادات خود را بپذیریم. چه اشکالی دارد؟ به نظر من مردم مدیرانی که صادقانه بگویند من این دوتا عیب یا چهارتا عیب را دارم دوست دارند. یک خاطره بگویم یک زمانی فرزاد حسنی ما را دعوت کرد برنامه کولهپشتی.
آن موقع شما ناجا بودید.
- بله. من وقتی که رفتم فرزاد یک روحیه پرخاشگر و پرسشگر به نمایندگی از نسل جوان و خود برنامه هم که چالشی بود، رفت زیر یک خم گفت من چه کار کنم؟ گفتم تو آزادی هر کاری دلت میخواهد بکن، من شرطی نیستم میروم مصاحبه. خب شروع کرد و رفت زیر یک خم ما دیگر، هر چه این گفت ما صبورانه و در عین حال جایی هم که درست بود پذیرفتیم و گفتیم اشکال را قبول داریم و یک جاهایی هم عذرخواهی هم کردم گفتم از کار اشتباه عذرخواهی میکنم. بازتاب آن برنامهای که مثلاً یک مدیر رفته با مردم صادقانه صحبت میکند چقدر آورده برای ما در سازمان ناجا ایجاد کرد به اینکه ناجا رویکردش عوض شده، مدیرش اینطور برخورد میکند. من میگویم چی از من کم شد؟ بنده با عرض معذرت اگر خدای نکرده برداشت سوء نشود، نه تنها چیزی از بنده کم نشد بلکه به محبوبیت نه شهرت بنده، به محبوبیت بنده منجر شد. یعنی محبوب هم شدیم از باب اینکه 0647 حرف میزنیم. خب یک تجربه است و منطقیاش هم همین است و تجربه هم نشان داده هر وقت ما با مردم صادق باشیم، مصداق آخرش شهید سلیمانی است دیگر، مردم بابت اخلاص و صداقت شهید سلیمانی آمدند این کارها را کردند.
خلفی: متأسفانه سواد رسانهای مسئولان ما و شناختشان از افکار عمومی بسیار، یعنی نمره مردودی میگیرند. حالا من برای همین مجلس بعد انتخابات بلافاصله یک پستی در اینستاگرام گذاشتم و نوشتم که واقعاً یک پیشنیاز همه نمایندههای مجلس این است که با مقوله رسانه و مواجهه با افکارر عمومی آشنا شوند، چهارتا از اساتید علوم ارتباطات، چهارتا روزنامهنگار با تجربه بیایند چندتا نکته به آنها بگویند، این شمشیر دو لبهای که هم میتواند برایشان فرصت ایجاد کند، هم تهدید برای کشور درست کند، این را توجیه شوند که چه مقولهای است. الان بعضی از آقایان شما خودتان مطلعید.
- به تهدید دارد تبدیل میشود.
خلفی: یک جاهایی بله، یک جاهایی به جرئت میتوان گفت به تهدید تبدیل شده، بعضی از آقایان مسئولین افتخارشان این است که مصاحبه نمیکنند، در رسانهها نیستند، حرف نمیزنند؛ خب همین میشود که تریبون میافتد...
- به نظر شما حالا جسارتاً از باب اطلاع خودم سؤال میکنم از نگاه رسانه شما، آیا برخورد مجلس با ظریف به نفع مجلس بود یا به ضررش؟
خلفی: قطعاً به ضرر مجلس بود. مجلس متأسفانه بابت دعوتش از وزرا آقای طلایی، پیوست رسانهای نداشت. آقا یک طراحی کنید، یک جمعبندی کنید، بعد نگاه میکنید، آنهایی هم که داد و بیداد کردند، یک تعدادشان از این نمایندههای کمتجربه، کمسابقه و بیسابقه
- بلواگراهای با عرض معذرت انقلابی هستند.
ساداتی: اصلاً ظریف را ریبرند کردند! ظریف مدتها بود توی گوشه بود، دوباره علمش کردند، دوباره محبوبش کردند، دوباره مظلوم شد!
انتهای پیام/