دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
09 فروردين 1399 - 01:51

تاریخچه و نقشه جامع شهر اهواز در ویکی آنا

نقشه جامع شهراهواز را میتوانید در این گزارش مشاهده کنید.
کد خبر : 473236
ahvaz.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه سفر و گرشگری گروه اجتماعی خبرگزاری آنا, اهواز یکی از کلان‌شهرهای ایران است، که در بخش مرکزی شهرستان اهواز قرار دارد و به‌عنوان مرکز استان خوزستان شناخته می‌شود. جمعیّت این شهرستان طبق سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵ حدود ۱٬۳۰۳٬۰۰۰ نفر می‌باشد (که با احتساب ۴۰۰هزارنفری حاشیهٔ شهر جمعیت این شهر به بالای ۱٬۷۰۰٬۰۰۰نفر می‌رسد)،که به‌عنوان هفتمین شهر پرجمعیت ایران به‌شمار می‌آید. اهواز در موقعیت جغرافیایی ۳۱ درجه و ۳۰ دقیقه عرض شمالی و ۴۸ درجه و ۶۵ دقیقه طول شرقی، در بخش جلگه‌ای خوزستان و با ارتفاع ۱۲ متر از سطح دریا واقع شده‌است.


شهر اهواز با مساحت ۱۸۶۵۰ هکتار، به عنوان یکی از شهرهای وسیع ایران (پنجمین شهر بزرگ ایران)، محسوب می‌شود. شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب که بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت ایران به‌شمار می‌آید، در اهواز مستقر می‌باشد، همچنین شرکت ملی حفاری ایران که بزرگ‌ترین شرکت حفاری کشور محسوب می‌شود نیز در اهواز متمرکز می‌باشد. شرکت فولاد خوزستان نیز که از تولیدکنندگان بزرگ فولاد خام کشور است در اهواز قرار دارد. برخی از بزرگترین کارخانه‌های مادر کشور در این شهر جای دارند. رودخانه کارون پرآب‌ترین رودخانه ایران، با سرچشمه گرفتن از کوه‌های بختیاری، با ورود به اهواز، این شهر را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می‌کند.


پیش از اسلام


اهواز در روزگار ساسانیان از شهرهای عمده خوزستان به‌شمار می‌رفت و از مراکز عمده صنایع نساجی خوزستان بود و یکی از کانون‌های مسیحیت در ایران، و از اسقف‌نشین‌های خوزستان محسوب می‌شد. علاوه بر این، این شهر از مراکز عمده بازرگانی بوده، و نیز به‌واسطه واقع شدن در کنار رود کارون - که قابلیت کشتی‌رانی داشته - محل مناسبی برای تجمع مال‌التجاره و دادوستد به‌شمار می‌رفته‌است.


دوران اسلامی و معاصر


اعراب پس از پیروزی در جنگ نهاوند پادگان‌هایی در شهرهای فتح‌شده، از جمله در اهواز ساختند. شهرهای خوزستان از جمله اهواز از نخستین پناهگاه‌های خوارج در ایران بود. در ایام خلافت علی برخی از موالی اهواز که از میزان خراج درخواستی والی آن ناخرسند بودند، به شورش خوارج پیوستند. در زمان خلافت یزید بن معاویه شهرهای خوزستان از جمله اهواز دستخوش جنگ و گریزهای خوارج با سپاهیان اموی گشت.


شهر اهواز در سده‌های نخستین اسلامی به‌واسطه سدی که بر کارون بسته شده بود، از بزرگ‌ترین و آبادترین شهرهای خوزستان به‌شمار می‌آمد. این شهر تا ۲۵۶ق/۸۷۰م شهری پررونق و آباد بود، اما در این سال اهواز به تصرف سپاهیان صاحب‌الزنج درآمد. اهواز پس از پایان فتنه زنگیان رونق و آبادانی گذشته خود را از دست داد، اما در زمان عضدالدوله دیلمی بار دیگر اهمیت پیشین خود را به‌عنوان مرکزی تجاری به دست آورد. همچنین بنا به گفته مقدسی، عضدالدوله پل هندوان را که دو بخش اهواز را به هم متصل می‌کرد و همچنین مسجد زیبایی را که در کنار آن بوده، بازسازی و مرمت نمود. شهر اهواز از پایگاه‌های عمده مذهب تشیع در ایران به‌شمار می‌آمد و به گفته مقدسی نیمی از مردم آنجا شیعه بودند و پیوسته میان شیعیان (مروشیان) و سنیان (فضلیان) درگیری و کشاکش وجود داشت.


اهواز تا اواخر سده ۵ق شهری آباد بود، اما از این زمان به بعد رونق خود را از دست داد، به گونه‌ای که مرکزیت خوزستان از آنجا به شوشتر منتقل شد. در سده ۶ق اهواز به شهری ویران و خالی از سکنه تبدیل شد. حافظ ابرو از آن به عنوان قصبه‌ای نام می‌برد و به اشتباه اهواز را با سوق الاربعا (چهارشنبه بازار) یکی می‌داند.


در قرن چهارم هجری نهری کوچک به طول سیصد متر و عرض بیست متر از کارون منشعب شده، شهر را به دو قسمت تقسیم کرده بود؛ محله غربی را «جزیره» می‌گفتند و محله شرقی «مدینه» نام داشت. این دو بخش به‌وسیله پلی به نام «پُل هندوان» به هم وصل می‌شدند.در آن دوره اهل شهر دو دسته بودند و دربارهٔ اصحاب پیامبر دو نظر داشتند، این شهر انبار بصره و بارانداز فارس و اصفهان بود.
اما علی‌رغم رشد و توسعه اهواز در قرون اولیه اسلامی، در نیمه دوم قرن چهارم هجری این شهر رو به ویرانی گذاشت و مردم آن پراکنده شدند. و کار به جایی رسید که در اوایل قرن ششم این شهر به‌طور کلی ویران شد. عبدالکریم بن محمد سمعانی که در نیمه دوم قرن ششم می‌زیسته شهر اهواز را این چنین توصیف کرده: «اهواز یکی از شهرهای مشهور بود که دانشمندان و روحانیون و تجار و ثروتمندان بسیاری از مردم آن شهر به همراه غیر اهوازی‌ها در آن زندگی می‌کردند. بخش عمده این شهر ویران شد و فقط ویرانه‌هایی از آن باقی‌مانده که مردم اندکی را خود جای داده‌است.


علت ویرانی اهواز به‌درستی مشخص نیست. هرآنچه تاکنون گفته شده حدس و گمان است که به‌وسیله وقایع‌نگاران و مورخان متأخر نوشته شده‌است. احمد کسروی «ویرانی اهواز کهن را یکی از معماهای تاریخ خوزستان دانسته که نه زمان و نه علت آن را در جایی ننوشته‌اند.» او در ادامه می‌گوید: «آنچه ما از جستجو به دست آورده‌ایم زمان آن را آخرهای قرن پنجم یا آغاز قرن ششم بوده.» این سخن کسروی نیز درست نیست چون ابن حوقل که در نیمه دوم قرن چهارم می‌زیسته، ویرانی اهواز را از قرن چهارم روایت کرده‌است. با وجود این کسروی علت ویرانی را دو چیز پنداشته: یکی شکستن بند و دیگری برگشتن مسرقان از جوی خود و پیوستن آن به دجیل [کارون].


از قرن ششم هجری قمری به بعد به‌علت خراب شدن سد شادروان و پایین رفتن سطح آب رونق‌دهنده شهر و نیز جنگ‌ها و اغتشاشات داخلی و بروز بیماری‌های وبا و طاعون، اهواز رو به خرابی رفت تا آن که در سال ۱۸۶۹ م (۱۲۴۸ ش) هم‌زمان با حفر کانال سوئز که منجر به کوتاه شدن مسیر تجارت دریایی اروپاییان و توجه آن‌ها به منطقه شد رونق تازه‌ای گرفت. ناصرالدین شاه قاجار هم از این فرصت برای گسترش تجارت و کشتی‌رانی بر روی رود کارون استفاده کرد و در سال ۱۲۶۶ ش کشتی‌رانی را بر رود کارون برای خارجیان آزاد اعلام کرد و توسط والی خوزستان در کنار اهواز قدیم بندرگاهی به نام «بندر ناصری» احداث کرد. در پی احداث این بندر نام اهواز به «ناصریه» تبدیل شد تا اینکه در دورهٔ پهلوی و به‌تبع سیاست قاجارزدایی رضاشاه نام باستانی «اهواز» احیا شده و جای ناصری را گرفت.


سیدعبدالله جزایری که در قرن دوازدهم یعنی قرن‌ها پس از ویرانی اهواز می‌زیسته، فتنه صاحب‌الزنج را عامل عدم اعتنا و بی‌رغبتی خلفا دانسته که «بعد از تسکین فتنه چون خلفا را به عمارت آن ولایت رغبت باقی نماند و واماندگان آن‌جا از عمده ضبط آن همه نیشکر و ادای مال و جهات دیوانی آن‌ها بیرون نتوانستند آمد، لاجرم اکثر جلای وطن نمودند و…»


به هر حال پس از ویرانی شهر اهواز در قرن چهارم هجری، فقط ویرانه‌ای از آن باقی‌مانده بود و در دورة مشعشعیان و پس از آن دسته‌ای از آل کثیر در آنجا کپرها یا چینه‌هایی بالا آورده دهکده‌ای آباد کرده بودند. سپس هم آنان رفته دسته‌ای از کعبیان در آنجا نشیمن داشته و در آن نزدیکی دیم‌کاری می‌کردند.
با توجه به نوشته سیدعبدالله جزایری پیداست که در اواخر قرن دوازدهم هجری نیز اهواز حال و روز خوبی نداشته‌است. او می‌نویسد: «اکنون از عمارات آن‌جا همان قلعه موجود است که شیخ ناصر بن حمید آن را حصار کشیده مشتمل بر چند خانوار رعیت دیم‌کار.»


پس از آن نیز اهواز به همین صورت بوده و در حد یک روستای کوچک باقی‌مانده بود. سر اوستن هنری لایارد که در زمان شیخ ثامر بنی‌کعب ۱۲۵۸ ق (۱۸۴۱ م) در این منطقه بوده به هنگام ذکر قلمرو بنی‌کعب، هیچ گونه نامی از اهواز نبرده و در عوض نام روستای ویس در شمال اهواز را در کتاب خود آورده‌است. این امر نشان می‌دهد روستای ویس پرجمعیت‌تر و آبادتر از اهواز بوده‌است.


کاپیتان هنت که در سال ۱۲۷۳ ق (۱۸۵۳ م) یکی از افسران ارتش انگلیس در جریان جنگ ایران و انگلیس در خرمشهر بوده و پس از فرار خانلرمیرزا به اهواز با کشتی به تعقیب خانلرمیرزا پرداخته، اهواز را این‌چنین دیده‌است:


شهر اهواز مثل اکثر بلاد مشرق زمین دارای خانه‌های محقری است که از خشت و گل، بدون مراعات اصول صحی به ترتیب غیرمنظمی ساخته شده و در حدود یکهزار و پانصد الی دو هزار نفر جمعیت دارد. تمام سکنه اهواز را عرب‌ها تشکیل می‌دهند، ایشان کاملاً خوش قیافه‌اند و اندکی سیاه‌چرده‌تر از اسپانیایی‌ها هستند.


بیست و شش سال بعد یعنی در سال ۱۲۹۹ ق (۱۸۸۲ م) حاج عبدالغفار نجم‌الملک از «قریه اهواز و قریب ۶۰ خانوار رعیت عرب» سخن گفته که «کدخدای آن شیخ نبهان» است. [شیخ بنهان عامری کعبی بازمانده همان کعبیانی است که پس از رفتن آل‌کثیر در قریهٔ اهواز نشیمن داشتند. قریه اهواز در حال حاضر قدیمی‌ترین محله شهر اهواز است که نام آن برگرفته از نام جدّ شیخ بنهان یعنی عامر است و به محله «عامری» معروف است، در جوار این محله نیز محله‌ای است که آن را «اهواز قدیم» می‌گفتند. به احتمال زیاد قریهٔ اهواز در محل این دو محله بوده‌است.لرد کرزن که در سال ۱۸۹۰ م (۱۳۰۷ ق) از آن ناحیه گذر کرده جمعیت آن را تقریباً هفتصد نفر برآورد کرده‌است.


کشتی‌رانی در خوزستان از طریق رود کارون صورت می‌گرفته و با توجه به طبیعت رودخانه کارون که در محل اهواز دارای چندین رگه صخره‌ای در بستر خود می‌باشد به دو بخش بالادست و پایین‌دست تقسیم شده بود. همچنین ویرانه‌های سد باستانی اهواز نیز که در زمان احداث باز هم بر روی بستر صخره‌ای بنا شده بود مانع دیگری برای کشتی‌رانی بوده‌است. شاخهٔ بالادست یا کارون شمالی از شوشتر تا اهواز و شاخهٔ جنوبی یا پایین‌دست از اهواز تا خلیج فارس را دربرمی‌گرفته‌است؛ بنابراین کشتی‌هایی که از شوشتر حرکت می‌کرده‌اند در محل اهواز به‌ناچار بار خود را به کشتی دیگری در سمت جنوبی صخره منتقل می‌کرده‌اند. این دست به دست شدن بار موجب پیدایش انبارها و کاروان‌سراهای متعددی در اهواز شد و تبدیل به یکی از دلایل رونق تجارت و نتیجتاً رونق شهر اهواز گشت. از جمله تأسیسات مرتبط با بندر و تجارت در اهواز آن زمان، واگن اسبی بوده‌است که با احداث یک رشته خط آهن و توسط واگن‌هایی که با اسب کشیده می‌شده‌اند بار و کالای تجاری را در امتداد رودخانه و بین کشتی‌ها جابه‌جا می‌کرده‌است. در شوشتر اسنادی به دست آمده که حاکی از تجارت دریایی با دورترین بندرهای تجاری معروف آن دوران دنیا در هند و آفریقا و خاور دور می‌باشد و این امر جز با وجود بندری در کنار صخرهٔ پیش‌گفته برای تخلیه و بارگیری مجدد میسر نمی‌شده‌است.


به نوشتهٔ کسروی اهواز نوین پس از اعطای اجازهٔ ناصرالدین شاه به خارجیان برای کشتیرانی در قسمت جنوبی کارون رونق دوباره یافت زیرا وجود رشته سنگی در محل کنونی پل هفتم مانع از ادامه مسیر کشتی‌ها به قسمت‌های بالا دست کارون می‌شد و کشتی‌ها ناچار بودند بار خود را در این سوی صخره تخلیه کنند و سپس به کشتی‌هایی که در آن سوی صخره بودند منتقل کنند.کم‌کم ساختمان‌ها و تأسیساتی در این قسمت به وجود آمد و رونق آن هر روز بیشتر می‌شد. قسمت شرقی شهر ابتدا شکل گرفت و محلهٔ عامری و خیابان ۲۴ متری تقریباً اولین قسمت‌های اهواز جدید بودند.


درگیری‌های مختلف دوران مشروطیت و کشف نفت در مسجدسلیمان و وضع اسف‌بار شوشتر در دوران قاجاریه از یکسو و شیوع طاعون مهلک در آخرین سال‌های قرن ۱۳ خورشیدی و همچنین برچیده شدن کشتیرانی در کارون شمالی از سوی دیگر و نیز رونق روزافزون اقتصادی اهواز باعث شد تا مرکزیت خوزستان در آغاز حکومت پهلوی از شوشتر به اهواز منتقل شود.


آزادی کشتیرانی در کارون سفلی (از محمره تا اهواز) در سال ۱۳۰۶. ق (۱۸۸۸. م) بر روی کشتی‌های خارجی، باعث رشد و رونق تجارت در ایالت و به ویژه شهرهای محمره و اهواز گردید. افزایش حجم مبادلات و داد و ستد، صادرات کالا به خارج و واردات کالا به محمره، سبب گردید تا مردم اندک اندک به شهرهای مزبور مهاجرت کرده بر جمعیت آن‌ها افزوده شود. کسب امتیاز آزادی کشتیرانی در رود کارون توسط انگلیسی‌ها در درجهٔ اول به منظور تسخیر بازارهای داخلی و مرکزی کشور بود و بدون ارتباط کارون با مناطق مرکزی کشور، آزادی کشتیرانی چندان مطلوب نبود. از این رو در اکتبر سال ۱۸۹۶. م (۱۳۱۳. ق) شرکت برادران لینچ پیشنهاد احداث جاده کاروان رو بین اهواز و اصفهان را به دولت ایران ارائه داد. پس از مذاکرات طولانی بین انگلیسی‌ها و دولت ایران، بالاخره در تاریخ سوم مارس ۱۸۹۸. م قرارداد احداث جاده مزبور بین چارلز هاردینگ دبیر اول سفارت انگلیس در تهران و علیقلی‌خان سردار اسعد به امضاء رسید.


یک سال بعد در سال ۱۸۹۹. م (۱۳۱۷. ق) راه مزبور افتتاح شد.افتتاح راه کاروان رو اهواز به اصفهان باعث رشد و تسریع مبادلات تجاری و واردات و صادرات کالا شد.
همین امر یعنی احداث جادهٔ اهواز ـ اصفهان، اهمیت و نقش اهواز را به عنوان حلقهٔ وصل و پل ارتباطی محموله‌های آبی و محموله‌های خشکی بیش از پیش متجلی ساخت.


به دلیل وجود صخره‌های طبیعی موجود در رودخانه و آثار برجای مانده از سد باستانی شادُروان اهواز، ادامه حرکت کشتی‌ها به طرف شوشتر (مرکز آن زمان خوزستان) مقدور نبود؛ لذا کالاها قبل از مانع مذکور از کشتی تخلیه شده و با حمل آن‌ها به بالادست صخره‌ها، دوباره به وسیله کشتی‌های دیگر به سوی شوشتر روانه می‌شدند. در دوره قاجار، حکومت برای حفظ امنیت تجارت در کنار رودخانه پادگان و بندری بنا نمود که به بندر ناصری شهرت یافته بود.


با آزادی کشتیرانی در رود کارون و به ویژه پس از احداث جاده کاروان رو لینچ و افزایش حجم مبادلات تجاری، ساختمان‌ها و مستحدثات قبلی، جوابگوی این حجم وسیع از مبادلات نبودند. از این رو پس از آزادی کشتیرانی در رود کارون در سال ۱۳۰۶. ق (۱۸۸۸. م) حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه حکمران جدید خوزستان مأموریت یافت که در آن ناحیه به‌طور جدی مشغول اصلاحات شود. همچنین گزارش جامعی در مورد طوایف ساکن در اطراف رودخانه کارون، کیفیت کشتیرانی آن و وضعیت نیروهای انتظامی در آن منطقه تهیه نماید. در این فرمان از نظام‌السلطنه خواسته شده بود که شش ماه از سال را در محمره اقامت کند.


نظام‌السلطنه نیز در محلی پایین‌تر از این صخره‌ها، که محل تخلیه محموله‌های کشتی بود، ساختمان‌هایی بنا نهاد و برای حفظ کالاها و محموله‌های تخلیه شده، سرباز و پاسبان در آنجا بنشاند.


ساختمان‌هایی که توسط نظام‌السلطنه برای تسهیل امور تجاری و تخلیه و بارگیری کالا احداث شده بودند به بندر ناصری معروف گردید. این ساختمان‌ها عبارت بودند از لنگرگاه، کاروانسرا، بازار و سربازخانه.وجه تسمیه نام ناصری نیز بر مبنای نام ناصرالدین شاه بود. این بندر در کناره شرقی رود کارون و رو به روی بندر امانیه ساخته شد. بندر امانیه نیز در کناره غربی رود کارون و در ابتدای جاده کاروان رو هویزه بود. کالاهای تخلیه شده در بندر ناصری با تراموای اسبی به سه کیلومتر بالاتر برده می‌شد تا از آنجا به شوشتر بارگیری شود.


در سال ۱۹۰۰، این شهر مستقیماً به بازارهای مرکز ایران متصل شد. در حقیقت اهواز به عنوان بندر ایالتهای مرکزی بود، به همین دلیل جمعیت آن رو به افزایش گذاشت. علاوه بر ساختمان‌های احداثی توسط نظام‌السلطنه، شرکت ناصری نیز تأسیساتی نظیر انبار کالا و اسکله، یک خط تراموای سبک بین کارون سفلی (پایین سد) و کارون علیا (بالای سد) احداث کرد.


از آنجایی که آزادی کشتیرانی در رود کارون و افتتاح جاده کاروان رو اهواز ـ اصفهان موجب رونق و توسعه اهواز شده بود و به اعتباری دیگر اصلی‌ترین بخش اقتصادی آن، همان تخلیه کالا در بندر ناصری و سپس بارگیری آن در اهواز بود، لذا رفته رفته نام اهواز تحت‌الشعاع نام ناصری قرار گرفت، آن یکی را بندر ناصری نامیدند و شهر اهواز را ناصری یا ناصریه گفتند.


رشد و گسترش تجارت و احداث بندر ناصری سبب گردید تا بسیاری از بازرگانان شهرهای شوشتر و دزفول از آن شهرها مهاجرت کرده و در بندر ناصری رحل اقامت گزینند. فتنه‌انگیزی و آشوب‌های شهر شوشتر و دودستگی میان مردم نیز مزید بر علت بود تا روند مهاجرت را تسریع بخشد، در شهر دزفول نیز دار و دسته شیخ محمدطاهر با شرارت‌های خود آرامش را از مردم سلب کرده بود، همین امر سبب شد تا بازرگانان آن شهر تمایل و رغبت بیشتری به مهاجرت نشان دهند.در حقیقت این اولین مهاجرت شوشتری‌ها و دزفولی‌ها به اهواز بود[نیازمند منبع]، همین امر سبب شد تا چند سال پس از آزادی کشتیرانی در رود کارون یعنی در سال ۱۸۹۲. م (۱۳۱۰. ق) و حتی پیش از افتتاح جاده کارون رو اهواز ـ اصفهان، معین‌التجار، کاروانسرایی با ۲۴ دهنهٔ مغازه در اهواز احداث کند و به قول کنسول انگلیس او درصدد است بر تعداد آن‌ها بیفزاید.[۵۰][نیازمند منبع] نظام‌السلطنه حاکم ایالت و معزالسلطنه[۵۱] [نیازمند منبع] به اتفاق هم دو کاروانسرای دیگر ساختند. آن‌ها هم‌چنین دو راسته بازار احداث کردند. معین‌التجار نیز به پیروی از آن‌ها یک راسته بازار احداث کرد. بدین ترتیب در آستانه جنگ جهانی اول (۱۹۱۴. م) بندر ناصری باعث گسترش روستای اهواز شد و کار به جایی رسید که در سال ۱۳۰۳. ش (۱۹۲۵. م) به دستور رضاشاه پهلوی مرکز استان ششم (خوزستان) از شوشتر به بندر ناصری تغییر کرد. بعدها در شهریور ۱۳۱۴ به موجب تصویب هیئت وزیران نام بندر ناصری به اهواز تغییر یافت.


خیابان امام در اهواز


اهواز امروز شهری بزرگ و پهناور است که در دو سوی رود پرآب کارون واقع شده‌است. در قسمت غربی شهر محلات مسکونی پرجمعیتی مانند کمپلو، کوی علوی و محله‌های نو ساز نظیر گلستان، کیانپارس و کیان‌آباد و فاز۴کورش قرار دارند. امانیه و فلکه ساعت کوی اداری-تجاری و هستهٔ مرکزی قسمت غربی را تشکیل می‌دهند. قسمت شرقی شهر بیشتر بازار و مراکز اقتصادی شهر را در خود جای داده، خیابان‌های نادری (سلمان فارسی) و امام خمینی (پهلوی سابق) و آزادگان (۲۴متری سابق یا ششم بهمن سابق) و شریعتی (۳۰ متری سابق یا رضا شاه کبیر سابق) و باغ شیخ (ادهم) مرکز قسمت شرقی شهر هستند و همچنین محله‌های معروف پادادشهر، آریاشهر، باهنر، رسالت، منبع آب، کوروش، زیتون کارمندی، شهرک نفت در این قسمت از شهر واقع‌اند.


در حال حاضر پروژه‌های عمرانی بزرگی در اهواز در دست احداث می‌باشد که با افتتاح آن‌ها چهرهٔ شهر و وضعیت حمل و نقل شهری دگرگون خواهد شد. مهم‌ترین این پروژه‌ها اتوبان کمربندی اهواز، پل هشتم کارون، پروژه پارک آبی و مترو می‌باشند.


تیم‌های فوتبال فولاد خوزستان، استقلال خوزستانو استقلال اهواز از جمله تیم‌های مطرح در صحنهٔ فوتبال معاصر هستند.


میدان نفتی اهواز


میدان نفتی اهواز چهارمین میدان بزرگ نفتی ایران است، که در سال ۱۳۳۷ با حفر چاه شماره۶ اهواز کشف گردید. در حال حاضر ظرفیت تولید میدان اهواز به‌طور میانگین معادل ۷۵۰ هزار بشکه در روز می‌باشد.میزان نفت درجای این میدان معادل ۳۷ میلیارد بشکه است.


اولین چاه اکتشافی در میدان نفتی اهواز، در مرداد ۱۲۹۱ تا عمق ۱۱۰۰ متری حفاری شد و در پی اقتصادی نبودن تولید از آن، عملیات اکتشاف متوقف شد. چاه شماره۲ اهواز نخستین چاهی بود، که به سازند آسماری رسید، این چاه تا کلاهک گازی حفاری گردید، اما بار دیگر عملیات حفاری در این میدان متوقف شد. بین سال‌های ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۶ سه حلقه چاه دیگر نیز در میدان نفتی اهواز حفاری شد. مخزن آسماری میدان نفتی اهواز در سال ۱۳۳۷ با حفر چاه شماره۶ اهواز توسط شرکت سهامی اکتشاف و استخراج نفت، کشف گردید. یک سال بعد، در سال ۱۳۳۸ تولید از میدان نفتی اهواز با میزان ۳۵ هزار بشکه در روز آغاز شد.


تولید از مخزن بنگستان میدان نفتی اهواز در سال ۱۳۵۰ آغاز گردید. حجم ذخیره درجای نفت خام مخزن بنگستان میدان اهواز در حدود ۳۱ میلیارد بشکه برآورد می‌شود. تاکنون بیش از ۴۶۰ حلقه چاه نفت در میدان اهواز حفاری شده‌است. میدان نفتی اهواز از میدان‌ها تحت مدیریت شرکت ملی مناطق نفت‌خیز جنوب است، که عملیات تولید از آن توسط شرکت بهره‌برداری نفت و گاز کارون انجام می‌گیرد. طول این میدان ۶۷ کیلومتر و عرض آن ۶ کیلومتر است، که از شمال با میدان نفتی رامین، از شرق با میدان نفتی مارون، از جنوب با میدان نفتی شادگان و میدان نفتی منصوری و از غرب با میدان نفتی آب تیمور و میدان نفتی سوسنگرد مجاور است.


جنگ مردم اهواز و عثمانی‌ها با انگلستان


در سال ۱۲۹۴ ه‍.خ بین مردم عرب خوزستان و انگلیس جنگی رخ دادکه این جنگ در دو مرحله صورت گرفت. مرحلهٔ اول جنگ مردم عرب خوزستان با اسلحه سرد بود که منجر به شکست انگلیس شد. در مرحله دوم انگلیس با اسلحه گرم سنگین روبروی مردم عرب خوزستان قرار گرفت اما اسلحه مردم عرب تغیری نکرد وبا همان اسلحه‌های سرد با انگلیس روبرو شدند که منجر به کشته شدن صدها نفر از مردم عرب شد، آرامگاه این کشته شدگان در ۱۰ کیلومتری اهواز _ سوسنگرد (المنیور) قرار دارد. از معروفترین شخصیت‌های این جنگ حاج سبهان و همچنین عاصی الشرهان بودند که از شیوخ بنی طرف به‌شمار می‌آمدند. این جنگ به جنگ جهاد مشهور است. در جریان جنگ جهانی اول علمای نجف من‌جمله «محمدکاظم طباطبایی یزدی» که مرجع تقلید عالم تشیع بود به منظور جلوگیری از تهاجم انگلیس به کشورهای اسلامی و تجهیز قوای مسلمان فتوای جهاد علیه قوای مهاجم را صادر کردند.


پس از ابلاغ فتوا عشایر عرب خوزستان من‌جمله دشت آزادگان از مناطق سوسنگرد، بستان، بخش مرکزی شهرستان حمیدیه، هویزه و روستاهای اطراف به سوی اهواز به حرکت درآمدند و پس از تقریباً ۵۰ کیلومتر پیاده‌روی در دشتی بین اهواز و حمیدیه برابر قشون انگلیس صف‌آرایی کردند. بسیاری از طوایف دشت آزادگان در این جنگ حضور داشتند. نیروهای انگلیس از چندین لشکر مجهز به توپخانه و سلاح سنگین تشکیل شده بودند و «ویلسون» یکی از قوای انگلیسی با همکاری شخصی به نام «کوکی» از شعیبه و بصره و خرمشهر به اهواز آمد و در آنجا متمرکز شد. ویلسون، نخست نامه‌ای به عشایر منطقهٔ دشت آزادگان نوشته، و اعلام کرد که قشون انگلیس هیچ گونه دشمنی‌ای با آن‌ها ندارند لذا آنان نیز به نوبهٔ خود اجازه دهند لشکریان بریتانیا به راه خود ادامه دهند. عشایر خوزستانی در اهواز با رد پیشنهاد انگلیس به ویلسون نوشتند که به هیچ وجه اجازهٔ عبور به قوای انگلیس را نخواهد داد و برای جنگ با لشکریان ویلسون به خط اول جبهه آمدند. سلاح عشایر مناطق در این جنگ «تفنگ»، «فاله»، «چماق قیری» (مگوار)، نیزه و شمشیر بود.


نیروهای انگلیس پس از دریافت پاسخ عشایر از اهواز به طرف تپه‌های منیور در غرب اهواز به حرکت درآمدند و برای جنگ با عشایر آماده شدند. عشایر با سردادن شعارهای اسلامی خود را برای شهادت آماده ساخته بودند. با توجه به برتری ارتش انگلیس و عدم امکانات جنگی عشایر، به افراد تحت فرماندهی خویش دستور دادند که با یورش شبانه خود به انگلیسی‌ها اجازهٔ استفاده از توپخانه و سلاح سنگین را ندهند. در این زمان نیروهای عثمانی به کمک نیروهای خوزستان آمدند. در این نبرد یاری بین عشایر عرب و ترک مشهود بود. سید «طاهر هاشمی آل مهدی» بزرگ عشیرهٔ سادات آل مهدی، آخرین رزمندهٔ دفاع عشایر عرب خوزستان در برابر قوای انگلیسی بود که تیرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۱۱۲ سالگی بر اثر کهولت سن، دارفانی را وداع گفت. در اهواز بارها سالگرد این جنگ مورد تقدیر قرار می‌گیرد و در نود و پنجمین مراسم سالگرد آن با حضور ۴۰ خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعکاس آن دعوت به عمل آمده بود. تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در ۱۵ کیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین کشوری و استانی و عشایر خوزستان برگزار شد. در این مراسم امام جمعه اهواز گفت مردم خوزستان با انگلیسی‌ها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان شرکت داشتند و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شرکت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و… رخ داد که حماسه المنیور را رقم زد. محور دوم درگیری در شمال اهواز و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یک عملیات پارتیزانی به انفجار لوله‌های نفت شرکت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی کعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبوشوکه و الوان کعبی علیه نیروهای اشغالگر انجام شد.



انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب