«مردن در آب مطهر»؛ روایتی بیگره و گنگ از گلایههای تکراری
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، سید مرتضی حسینی ـ نام براداران محمودی (نوید و جمشید) در سینمای ایران با فیلم «چند مترمکعب عشق» در سال 1392 و در جریان سی و دومین جشنواره فیلم فجر مطرح شد.
این فیلم به نویسندگی و کارگردانی جمشید محمودی و تهیهکنندگی نوید محمودی در آن سال موفق شد جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از بخش نگاه نوی این جشنواره دریافت کند. اثری که به مشکلات مهاجران افغانستانی ساکن ایران در قالب یک درام عاشقانه میپرداخت.
چند مترمکعب عشق در جشنوارههای بینالمللی هم موفقیتهای زیادی کسب کردو حتی نماینده افغانستان در اسکار هم شد. براداران محمودی سه سال بعد فیلم دیگری به نام «رفتن» را ساختند که همان مضمون چند متر مکعب عشق را دنبال میکرد. جایگاه این دو برادر افغانستانی ساکن ایران با این فیلم در سینمای ایران تثبیت شد.
برادران محمودی که یکی درمیان کارگردانی و تهیهکنندگی فیلمهایشان را بر عهده دارند، در سال 1397 شکستن همزمان بیست استخوان را با حضور بازیگرانی همچون محسن تنابنده، سعید چنگیزیان، فرشته حسینی و مجتبی پیرزاده ساختند. این فیلم هم به معضلات افغانستانیهای ساکن ایران میپرداخت و با وجود داشتن فیلمنامهای قابل قبول و بازیهای خوب گروه بازیگری، در اکران عمومی کامیاب نبود.
برادران محمودی امسال در تلویزیون هم فعال بودند و سریال مناسبتی دلدار را برای ماه رمضان روانه آنتن شبکه دو سیما کردند.
«مردن در آب مطهر» جدیدترین اثر سینمایی آنهاست که این بار نوید محمودی را در جایگاه کارگردان و جمشید محمودی را در مقام تهیهکننده میدید.
در این فیلم که در بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد، علی شادمان، متین حیدرنیا، صدف عسگری، علیرضا آرا، سوگل خلیق و پیمان مقدم ایفای نقش کردهاند.
درباره داستان و فضای کلی فیلم میتوان به صحبتهای نوید محمودی با رسانهها پیش از نمایش آن استناد کرد. کارگردان «مردن در آب مطهر» درباره این اثر چنین گفته است: «در این فیلم، با عاشقانهای روبهرو هستیم که در بستر مهاجرت اتفاق میافتد.تعدادی جوان افغانی درحال عبور از ایران برای پناهندهشدن به اروپا هستند که دو نفر از آنها به نامهای حامد و رونا درگیر عشقی میشوند که داستان فیلم روایتگر همین عشق است. حال و هوای عاشقانه مردن در آب مطهر به نوعی به حال و هوای چند مترمکعب عشق پهلو میزند؛ تفاوتشان فقط در این است که در فیلم اول با یک عشق ایرانی – افغانی روبهرو بودیم و این جا عشق کاملاً افغانی است».
با چنین توصیفی، مخاطبان سینمای ایران منتظر تکرار اثری شبیه به چند مترمکعب عشق با همان فضا و داستان تأثیرگذار بودند.پس از نمایش مردن در آب مطهر در جشنواره فجر امسال مشخص شد که اگر این فیلم در کارنامه کاری برادران محمودی یک شکست و عقبگرد نباشد، حتماً درجازدن کامل است. فیلمنامه سرراست و بدون گرههای حداقلی و نه حتی پیچیده و درگیرکننده، در کنار شخصیت پردازیهای سطحی باعث میشود تا مردن در آب مطهر از روایت صرف یک ماجرای ساده جلوتر نرود.
فیلم از حیث بازیگر هم یک اثر متوسط است. علی شادمان، ندا جبرائیلی و متین حیدرنیا در ایفای نقش مهاجران افغانستانی نه شاهکار و فوقالعاده هستند و نه البته ضعیف و تصنعی.همگی متوسط هستند.با اندکی اغماض، لهجهها نیز خوب و پذیرفتنی است. هر سه بازیگر بازی تحت کنترل و در چارچوب فیلم ارائه دادهاند، اما ضعف شخصیتپردازی آن قدر زیاد است که مانع از دیدهشدن همین ویژگیهای مثبت میشود.
از گذشته حامد (متین حیدرنیا) جوان افغانستانی که برای مهاجرت قاچاقی به اروپا به ایران آمده هیچ نشانهای ارائه نمیشود.تقریباً همه دیالوگهای او و البته سایر همسفران جوانش در سکانس آغازین فیلم گزارههای بدیهی از اوضاع مهاجران افغانستانی و وضعیت این کشور است که با ساده ترین واژگان و عبارات بیان میشود و مشخص است که حس همدلی مخاطب را بر نمیانگیزد. روشن نیست که حامد برای امنیت جانی از افغانستان خارج شده یا طرح و برنامه مشخصی برای مهاجرت به اروپا دارد؟ علائق او چیست؟ پیشینه و خانوادهاش چگونه است؟ برادرش سعید چه تفاوتهای شخصیتی با او دارد و...
ستاره (ندا جبرائیلی) و سهراب (علی شادمان) نیز چنین وضعیتی دارند. شخصیتهای آنان از سطح فراتر نمیرود. گم شدن دختر مهاجر افغانستانی که به نوعی گره اصلی فیلمنامه است با کمترین فراز و فرود رمزگشایی میشود و هیچ خردهروایت و یا لایههای پنهانی ندارد. وجوه دراماتیک تقریباً در داستان غایب است و شخصیتها نیز همان شمایل تکراری در آثار مشابهی هستند که به زندگی افغانستانیهای ساکن ایران میپردازد.
لوکیشنهای تکراری حاشیه شهر تهران و محل دپوی زبالههای بازیافتی در سکانسهای طولانی تماشاگر را خسته میکند. دو سکانس ابتدایی فیلم یعنی صحبت مهاجران در صندوق بار اتوبوس و بعد از آن گفتگوی حامد و رونا در اتاقک قفسگونهای که قاچاقچیها یا به تعبیر فیلم، آدمپرانها آماده کردهاند بیش از حد طولانی است. ضمن این که دیالوگها نیز چه در این دو سکانس و چه در سکانسهای بعدی اغلب قابل پیشبینی و تکراری است.
حتی شخصیت ملای افغانستانی که می توانست با توجه به دیالوگهای چالش برانگیز و موقعیت طنزآمیز اقداماتش برای مخاطب جذاب باشد در میانه راه رها میشود و او هم از سطح فراتر نمیرود. این در حالی است که او نماینده تفکری است کهبا شیوه عمل گرایانه زندگی سهراب متفاوت است. در نتیجه، دوراهی عقیدتی پیش روی حامد در مواجهه با این دو طرز تفکر برای مخاطب آنگونه که شایسته است شکل نگرفت و به حاشیه رفت.
مردن در آب مطهر را میتوان فیلمی دانست که هم در رساندن پیام ناکام بود و هم در ارائه یک فیلمنامه جذاب ناتوان ماند. فیلم، ویژگی بصری یا هنری خاصی راهم به نمایش نمیگذارد اگرچه اصولاً ادعایی هم در این زمینه ندارد.
مردن در آب مطهر در تحریک عاطفه و حس همدردی مخاطب ایرانی هم ناتوان است. شخصیتها به درستی معرفی نشده و در ذهن تماشاگر ماندگاری ندارند. در نتیجه با یک داستان گنگ و بدون فراز و فرود مواجه هستیم.
آخرین ساخته برادران محمودی در چند روز اخیر بیش از آن که به خاطر محتوایش موردتوجه قرار گیرد به خاطر یادداشت کوتاه کیوان کثیریان خبرساز شد. این منتقد سینما در متن خود با انتقاد شدید و حمله به سازندگان مردن در آب مطهر، آن را اثری ضدایرانی و مصداق قدرناشناسی براداران محمودی دانست که تصویری سیاه و غیرمنصفانه از جامعه ایران ارائه میکند.
سازندگان مردن در آب مطهر در نشست خبری این فیلم، انتقادات تند کثیریان را مایه دلشکستگی خود دانسته و از این که او به جای نقد فیلم به سازندگان آن حمله کرده اند گلایه کردند. اما فارغ از این حاشیه، به نظر میرسد این اثر پیش از رسیدن به لایههای پنهان فیلمنامه (که اصولاً موجود هم نیست) در ابتداییترین موازین یک فیلم حرفهای و خوب نیز ناتوان مانده است.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/