سربرهنگی و «جنبش به اصطلاح دانشجويی»
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، صرفنظر از شرایط اقتصادی دشوار مردم، و در گرماگرم ماه مبارک رمضان، بوی «جنبش بهاصطلاح دانشجویی» میآید؛ آنهم به چه بهانهای؟! «سر برهنگی»!!
نزدیک انتخابات است، و اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پرحرف، در مقام دولت و وکیلالدولهها، بدترین عملکرد ممکن را از خود بهجای گذاشتهاند، و این جماعت، عادت دارند که «به وقت کارنامه» شلوغکاری راه بیندازند؛ و در این مسیر شلوغکاری، همواره «جنبش بهاصطلاح دانشجویی»، ابزار طفیلی این جماعت شده است.
بله؛ در شرایط اقتصادی و امنیتی دشوار منطقه که تمام حواس ملت بهجای دیگری است، بازهم «جنبش بهاصطلاح دانشجویی»، آنچنان در آفساید عمل کرد که مردم، کوچکترین توجهی به آن نکردند و شاید وقتی از «پیادهروهای خیابان دانشگاه» عبور میکردند، با افسوس به این «جنبش بهاصطلاح دانشجویی» نظاره کردند و گفتند: ما در چه حالی هستیم و اینها در چه حالی! نان و برنج و رب گوجهفرنگی و روغن نباتی و حتی رشتههای ماکارونی یکطرف، و رشتههای گیسوان سر برهنگان یکطرف! علیالاصول، دانشجویی که عمدتاً از قشر متوسط و پایین به دانشگاه میآید، متوجه است که اولویت امروز این جامعه، مطلقاً سر برهنگی دخترکان نیست، هرچند که این جامعه به هتک این موضوع حساس است. این جامعه همچنان غیرتی تندوتیز دارد، ولی در شرایطی که عدم کفایت مفرط دولت و وکیلالدولهها، کار را به کمبود گسترده مواد غذایی یکی پس از دیگری رسانده، وقتی در غوغای سیل در تعطیلات قشم و کانادا به سر میبرند، وقتی واکنش دولت به رویدادهای بینالمللی که نقطه قوت خودش تصور میکرد بههنگام و برازنده نیست؛ در این شرایط، سر برهنگی این «طفلکها» چگونه میتواند مطالبه یک جنبش دانشجویی واقعی باشد؟ پس، کاسهای زیر نیمکاسه است. بازهم پای همان «انجمن غیر اسلامی» و «تحکیم وحشت» در میان است.
این، یک خسران است که فعالان دانشجویی، اسیر موضوعات مبتذلی مانند «سر برهنگی» شوند، و در مورد موضوعات مهمی مانند «گرانیهای مهارگسیخته» و «سیل» و «کودکان کار» و «امواج اعتیاد که آشکارا از خارج از مرزها خط میگیرند» و «برجام» و «ارتباط باآمریکا همان قاتلان ۲۸ مرداد و هواپیما و ویتنام» و … هیچ نظر مبتنی بر طرح اصولی بهبود جامعه ندارند.
آیا واقعاً برخی فعالان دانشجویی که در مقابل این موضوعات سکوت میکنند، قادر به فهم و درک مصائب نهفته در این نمودها نیستند؟ یا بهواسطه فقدان یک طرح «اصولی + جامع» برای بهبود اجتماعی، توان معرفتی برای انتقاد و عبور از دگمهای نخبگی و جناحی-سیاسی و وابستگی سنتی به دوم خرداد را ندارند؟ منظور از «انقلابی ماندن» جنبش دانشجویی همین است؛ اینکه نگاه غیر انتقادی و انفعالی به این رویدادها که اصل اعتبار و حیثیت دانشگاه و اجتماع را هدف قرار میدهند را از خود دور کنند، و فارغ از خط و خط بازی، مهیای انتقاد و ارزیابی منصفانه به هدف بنبستگشایی از مسائل واقعی کف جامعه باشند و این، میسر نمیشود مگر اینکه آنها یک طرح «اصولی + جامع» برای شناخت و تفسیر و حل مسائل اجتماعی داشته باشند. اگر روح جنبش دانشجویی به هر دلیل تخدیر شد و سرگرم سربرهنگیها و شیرینی و پرویزیها گردید، آن گاه، دانشجوی منفعل، در قضاوتهای اجتماعی خود، اسیر حلقههای نخبگان سیاسی یا ابتذالهای فرهنگ عوام میشود. درواقع، «جنبش دانشجویی»، فاقد یک طرح بنیادین برای اصلاح اجتماعی خواهد شد، و بهطور منفعل نسبت به امور فرعی واکنش نشان میدهد. رایحه «روح دنیای بیروح»، قدری از متن دانشگاه ما جابجا شده است و از نقاط دیگری به مشام میرسد. یک نمونه این جابهجایی، پدیده «اردوهای جهادی» است. درحالیکه «جنبش بهاصطلاح دانشجویی» اسیر «سر برهنگی» است، «اردوهای جهادی» در گرمای خوزستان، از زوال صبح تا سحر روز بعد، با زبان روزه، مشغول خدمترسانی به مردم هستند. هرچند این اردوها، اغلب، مرکب از طلاب و دانشجویان و دانشآموزان است، ولی پایگاه اصلی خود را درجایی خارج از دانشگاه مییابد و عمده تشکلها و نهادهای شناختهشده دانشجویی و دانشگاهی چندان نقشی در آنها ندارند.
تاریخ انقلاب اسلامی نشان میدهد که یک اجتماع پویا و انقلابی، با هیچ گروه نخبهای عقد اخوت نبسته است، و تنها خود را متعهد به «آرمان»ها میداند، و اگر نخبگان، به هر دلیل از پایبندی به آرمانها شانه خالی کنند، اجتماع متعهد و انقلابی، آمادگی دارد که ازایندست نخبگان و نهادهای نخبگانی عبور کند. اینکه نخبگان دانشگاهی کشور، امروز، بهجای انجام تکلیف تاریخی خود در ایجاد طرحهای «اصولی+جامع» برای حل مسائل مردم، درگیر مسائل بیارتباط به مسائل مردم شوند که یا به دگمهای روشنفکری فراملی مربوط میشود، یا به دغدغههای جناحی-سیاسی سرویس میدهند، یا فقط اقتضائات شغلی آکادمیک را محقق میسازند، و از آن بدتر، اسیر موضوع مبتذلی همچون «سر برهنگی» شوند، موجب بیاعتمادی جامعه به آکادمی میگردد. در شرایطی که شماری از اقطاب این جامعه، بهجای تعهد به آرمانها، تخصص خود را برای دریافتهای نجومی به رخ میکشند؛ در شرایطی که برخی نخبگان ورزشی بهجای مرام پهلوانی و گلریزانی، در گرماگرم تحریمزدگی مردم، رکورد جهانی خرید «پورشه» را به ثبت میرسانند و پیش چشم فقرا دور دور میکنند؛ در شرایطی که برخی هنرمندان، جامه زهد را میدرند و برای «پول» و «پولداران» و «قدرت» و «قدرتمندان» موضع میگیرند؛ هنرمندانی که برخی از آنها معالأسف، دیگر الگوهای مناسبی برای جامعه نیستند، و باید شمار دوستیها و ازدواجها و جداییهایشان را از مردم پنهان کرد تا سلب آبروی هنر و هنرمند نشود؛ در این شرایط، سکوت فعالان دانشجویی در نقد توأمان «سیاست» و «اجتماع»، و تمرکز روی موضوع ابلهانه «سر برهنگی» به چه معناست؟ اگر دانشجو، متوجه شأن شگرف «دانش+جویی» خود باشد، باید بداند که این منافع و شهوات و اغراض هستند که باید تابع او باشند، نه او تابع آنها. اگر در مورد «انقلابی ماندن» چیزی به نام «جنبش دانشجویی» سخن بگوییم، شرط لازم آن، مستقل ماندن جنبش دانشجویی از نیروهای سیاسی خارج از دانشگاه و تولید آزادانه راهحلهای آرمانی، برای مسائل اجتماعی، بدون ملاحظه منافع و شهوات و اغراض است.
الحاصل: امروز، «فعالان دانشجویی» برای «انقلابی ماندن»، باید در سه جبهه «جهاد» کنند؛ هم باید تمایل اصحاب منافع و اغراض را برای سوءاستفاده از جنبش دانشجویی مهار نمایند، و هم باید دست بر زانو بگذارند و طراحیهای نو به نو شونده برای حس مسائل اجتماعی با اتکا به یک طرح جامع از تکامل جامعه مطرح نمایند، و نهایتاً، باید با دیو بزرگتری، مشغول «جهاد اکبر» شوند و با اسارت شهوت بجنگند، نه آنکه از «سر برهنگی» و «شهوتسالاری»، آنهم در محیط مقدس دانشگاه دفاع کنند.
منبع:رسالت
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/